تأثیر جنگ غزه بر افکار عمومی ایران
نویسنده: دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بینالملل ــ
جنگ غزه و حمله بیتناسب اسرائیل به جمعیت بیپناه فلسطین که منجر به قتلعام گسترده مردم بهویژه زنان و کودکان شده، روایت مظلومیت جهانی مردم فلسطین را در نزد افکار عمومی ایران نهادینه کرده است. همچنین این جنگ تصویری منفی از آمریکا و غرب در بهکارگیری استاندارد دوگانه با مسائل حقوق بینالملل، حقوق بشر و مواجهه با بحرانهای منطقهای در نزد مردم ایران پدید آورده است. نگاه به موضوع منازعه فلسطین و اسرائیل در افکار عمومی ایران دوجنبهای است: از یکسو، موضوع مظلومیت و نادیدهگرفتن حقوق فلسطینیها بهطور سنتی موجب خشم طبقه متوسط و قشر دانشگاهی و روشنفکری ایران از وجود بیعدالتی در سیاست جهانی غربمحور شده است. از سوی دیگر، حمایت کامل جمهوری اسلامی ایران از موضوع فلسطین در شرایط سخت تحریمها، این تصور را برای مردم عادی به همراه داشته که دولت کشورمان بیش از اندازه به مساله فلسطین متعهد شده و این به ضرر منافع و امنیت ملی ایران است. البته این نگاه دوم، تحت تاثیر روایتسازی جریان اصلی رسانههای غربی و رسانههای ماهوارهای فارسیزبان ضدحکومت ایران در سالهای اخیر تشدید شده است.
افکار عمومی ایران مسائل سیاست خارجی را عمدتا با عینک تاثیرگذاری آنها بر وضعیت اقتصادی داخلی و همچنین درجه تاثیرگذاری بر بیثباتی و ناامنی کشور میبینند. بهعنوان نمونه، عموم مردم به این امید طرفدار به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای با قدرتهای بزرگ بودند که منجر به رفع تحریمهای اقتصادی و درنتیجه بهبود زندگی روزمره و پرهیز از جنگ احتمالی با آمریکا میشود. اما وقتی آمریکا از برجام خارج شد و اروپاییها قادر به انجام تعهدات خود در چهارچوب توافق هستهای بدون حضور آمریکا نشدند، ماهیت نگاه افکار عمومی نسبت به اصول و اهداف واقعی غرب منفی و توام با بیاعتمادی شده است. در همین راستا، جنگ غزه و استانداردهای دوگانه آمریکا و غرب در حمایت از رژیم اسرائیل (و مقایسه آن با نوع عملکرد غرب در جنگ اوکراین)، نگاه افکار عمومی ایران را نسبت به سیاستهای به اصطلاح حقوق بشری، دموکراسیخواهانه، و صلحطلبانه غرب کاملا تغییر داده است.
بعضی از تحلیلگران و تاریخدانان غربی و حتی ایرانی به اشتباه اعتقاد دارند که بخشی از افکار عمومی ایران طرفدار آمریکا و غرب هستند. اما واقعیت این است که جریانی از افکار عمومی ایران در یک برهه زمانی نزدیکی به غرب را صرفا در قالب رفع تحریمهای ظالمانه و بهبود وضعیت اقتصادی کشور و همچنین پرهیز از منازعه احتمالی با آمریکا و به تبع آن ناامنی و بیثباتی برای ایران در نظر میگرفتند. این تصویرسازی که البته اکنون تغییر کرده، کاملا بر مبنای تأمین «منافع» و نه طرفداری از اصول و ارزشهای غربی استوار بود. اکنون مردم ایران به این باور رسیدهاند که غرب تنها به فکر حفظ اصول و ارزشها و تأمین منافع سیاسی و اقتصادی خود است و اینکه حاکمیت سیاسی ایران حق داشت که به غرب اعتماد نکند. بعضی دیگر از تحلیلگران معتقدند که دشمنی ایران با اسرائیل، برخلاف افکار عمومی جهان عرب، در نزد افکار عمومی ایران نهادینه شده نیست. اما واقعیت این است که اقدامات رژیمصهیونیستی در یک دهه گذشته همچون فشار برای اعمال تحریمهای فلجکننده، امنیتیسازی برنامه هستهای ایران، به شهادت رساندن دانشمندان هستهای، خرابکاری در صنعت هستهای و زیرساختهای اقتصادی ایران (ازجمله خرابکاریهای اخیر در خطوط سراسری لوله گاز ایران) و … جایگاه اسرائیل را در نزد افکار عمومی ایران شدیدا تنزل داده و حتی به مرز دشمنی رسانده است.
با شیوع جنگ غزه و تحولات اسفبار انسانی بعد از آن، روایت مظلومیت جهانی اسرائیل و مبارزه به اصطلاح دائم آن برای دفع شر و افراطگرایی عرب برای نابودی قوم یهود با هدف جلوگیری از ورود سایرین به حریم سیاسی ـ امنیتی اسرائیل، در نزد افکار عمومی ایران به چالش جدی کشیده شده است. به جای آن عموم ایرانیان از هنرمندان و ورزشکاران تا دانشگاهیان و روشنفکران و بهطور کلی طبقه متوسط به روایت مظلومیت جهانی فلسطینیها باور کامل آوردهاند. همزمان استاندارد دوگانه دولتهای غربی، بهویژه دولت آمریکا، در حمایت همهجانبه از رژیم اسرائیل در جنگ غزه بر ضدیتهای فکری مردم ایران نسبت به غرب افزوده است. به واقع، جنگ غزه سبب شد تا مساله مظلومیت مردم فلسطین بار دیگر در اذهان مردم ایران زنده و احیا شود. جنگ غزه دو تاثیر مهم دیگر هم در حوزه سیاست داخلی ایران داشت.
نخست، آگاهی بیشتر مردم ایران بر اهمیت تقویت قدرت «بازدارندگی» ایران در مواجهه با تهدیدات نظامی احتمالی آمریکا و اسرائیل است. این بازدارندگی ترکیبی از طریق توسعه برنامه پیشرفته موشکی و همچنین تقویت شبکه اتصالی نیروهای سیاسی ـ نظامی طرفدار ایران در منطقه است که رژیم اسرائیل و آمریکا را تحت فشار گذاشتند تا مانع از گسترش بحران به سراسر منطقه و بهویژه جنگ آمریکا با ایران شوند. به واقع، زمانی که غرب بهشدت مشغول اعمال تحریمهای سخت علیه ایران بود تا بنیه اقتصادی کشور را تضعیف و احتمالا با یک حمله نظامی کار را به خیال خود تمام کند، کشورمان بر قوه بازدارندگی تدافعی و تهاجمی خود میافزود تا در شرایط بروز بحرانهای امنیتی، همچون امروز، قادر به دفاع کارآمد از خود باشد.
دوم، نقش هوشمندانه رهبر انقلاب در کاهش تنش و محدود نگهداشتن جنگ در حوزه بحران غزه است. با این سیاست از یکسو، ایران سعی کرده تا از ظرفیتهای منطقهای خود برای جلوگیری از گسترش جنگ استفاده کند و از سوی دیگر، از پویاییهای ناشی از تضعیف قوه بازدارندگی اسرائیل بهعنوان یک فرصت برای تقویت جایگاه منطقهای بهره ببرد. برخلاف دیدگاه غالب، تلاش ایران برای پایان دادن سریعتر به جنگ غزه الزاما بهدلیل نیفتادن در تله احتمالی رژیم نتانیاهو در کشاندن ایران و آمریکا به یک جنگ مستقیم نیست. منطق استراتژیک ایران این است که تقلیل جنگ غزه به دخالت عنصر ایرانی، روایت مظلومیت فلسطینیها در نزد افکار عمومی ایران و جهان عرب را به نفع رژیم اسرائیل به چالش میکشد.
فرهیختگان، ۱۹ اسفند ۱۴۰۲
http://fdn.ir/page/۲۴۹۸۰۰/