لنین و لنینیسم، مظهرحماسه سوسیالیسم و معمار دوران انقلابهای سوسیالیستی ــــ به مناسب یکصدمین سال درگذشت ولادیمیر ایلیچ اولیانوف لنین
نویسنده: علی پورصفر (کامران) ــ
«۲۱ ژانویه ۱۹۲۴ برابر با ۱۲ جمادیالآخر ۱۳۴۴
لنینِ معروف، مؤسس جمهوری شوروی، از اعاظم داهیان این عصر وفات یافت، در سن ۵۴ سالگی.»
علامه محمد قزوینی، این عبارت را در همان روزی نوشت که خبر درگذشت لنین منتشر شد و چون واکنشی بلافاصله نسبت به درگذشت لنین بوده، پس بدون هرگونه تأمل و کنکاشی با خود، مفهومی را که دستکم و به احتمالی از فردای پیروزی انقلاب اکتبر و یا بهطور قطع و یقین بعد از خاتمه جنگ داخلی در ذهنیت او شکل گرفته بود، با قاطعیتی که در سیره علمی و تحقیقیاش، از جمله استثنائات است، در باره لنین اعلام داشت. اینکه پژوهشگری بهغایت محتاط و در عرصه سیاسی و اجتماعی تا حدودی سنتگرا، لنین را از اعاظم دُهاه این عصر میخواند در حقیقت عالیترین صفات را در ستایش کسی به کار گرفته که از بسیاری جهات سنخیتی با آمال و آرزوهای سیاسی اجتماعی او نداشته است.
اما قزوینی در وجود لنین دورانی را مشاهده میکرد که بیشترین فرصت را برای رهائی مردم و مملکت ایران از سیطره استعماری و امپریالیستی روسیه تزاری و همدستان بینالمللیاش فراهم کرده و دروازهای به عظمت همه جهان برای گذار از گذشته به آیندهای درخشان برای او گشوده بود. بدین سبب است که عارف قزوینی او را فرشته رحمت میخواند و میرزا یحیی واعظ قزوینی بدو لقب انسان کامل میدهدو علامه قزوینی از او همچون یکی از اعاظم داهیان عصرستایش میکند و فرخی یزدی در غزلی به افتخار دهمین سالگرد پیروزی انقلاب اکتبر او را چونان تمثال انقلاب جهانی میبیند و میرزاده عشقی در سه تابلوی مریم، او را مثال اعلای انقلاب و انقلابیگری میخواند.
ما میدانیم که انگیزه وطندوستان ایرانی در اهدای عالیترین صفات به لنین چه بوده است و این را میتوان به وضوح در مقالات روزنامه جنگل ارگان نهضت جنگل گیلان بهویژه در شمارههای ۲۳ و ۳۰ و ۳۱ سال اول آن نشریه مشاهده کرد که میگوید:
وقتی بیرق جمهوریت روسیه افراشته شد، قیام ملی شروع گشت، میشود گفت که ایرانیان حساس از این تجدد و انقلاب، به قدر روسها بلکه بیشترخوشحال شدند. امروز اغلب ایرانیان قائل به این هستند که انقلاب روسیه مقوی آزادی و استقلال است…باید انقلاب روسیه را اول قدم درباره اصلاح عمومی جهان حساب کرد… اراده خالق مهربان به سرنگونی تخت ظالمانه نیکلای مخلوع و واژگون شدن دولت مستبده روس تعلق گرفت. طریق ترقی را از خاشاک موانع صاف نمود و به ما آن را نمود. یک سال است که از تاریخ بروز این موهبت خدائی میگذرد….
این تلقی لطیف و عالی از انقلاب اکتبر و تشکیل دولت سوسیالیستی در روسیه به تقریب در میان همه مردمان نیکاندیش و خیرخواه عالم، بهویژه مردمانی که از نزدیک شاهد حوادث و تحولات دوراننمای اکتبر و نخستین سالهای تشکیل جمهوری سوسیالیستی در روسیه بودند، مشترکاتی بالنسبه یکسان داشت. یکی از کسانی که در همان سالها دیداری از روسیه سوسیالیستی داشته و رساله مختصر اما بسیار گویا و مفیدی درباره تاریخ انقلاب اکتبر نوشته، مورخ و متفکر فرانسوی اوسیپ لوریه نویسنده کتاب تاریخ انقلاب کبیر روسیه بود. او نیز درباره لنین نوشته است:
انقلاب روسیه را یک اراده تغییرناپذیر و قادری اداره میکند که میتوان او را ادارهکننده حقیقی دانست و این اراده همانا اراده لنین است… لنین مظهر سعی و عمل است و به همین سبب محبوبالقلوب عامه و مسلط بر اراده ملت میباشد…لنین مظهر شجاعت است و آرزو دارد که روح جدیدی در عالم تولید کند… و میگوید که نباید بر بیچارگی بشر و فقر عالم عاجزانه گریست و ناله کرد. باید کارکرد و از بیچارگی و فقر کاست و بالاخره آن را برطرف نمود.
لنین میگوید بایستی آزادی اقتصادی در عالم مستقر شودولی مقصود او غیر از آن چیزی است که امروزه در دنیا به این اسم نامیده میشود. آن چیزی را که امروزه ملل متمدنه دنیا آزادی اقتصادی مینامند، بدین قسم میتوان تعبیر کرد که هرکس آزاد است افراد مردم جامعه را فریب داده وسائل استفاده خود را فراهم آورد…عقیده لنین بیشتر متوجه است به اینکه انقلابی در اصول انسانیت امروزی تولید نماید. مقصود او فقط تغییر مملکت روسیه نیست.
لنین بر اثر چند عامل بسیار زودتر از موعد خود درگذشت و بیتردید گلولههای زهرآلودی که فانیا کاپلان ـــ زنی از فعالان گروه سوسیالیستهای انقلابی ـــ در روز ۳۰ اوت ۱۹۱۸ به او شلیک کرد، در مرگ پیشرس لنین تأثیرات جدی داشت. طپانچهای را که فانیا با آن به لنین شلیک کرد، بوریس ساوینکوف سرکرده سابق گروه «اس. ار»ها به او داده بود و دیگر آشکار شده که نولان سفیر وقت فرانسه در روسیه تأمینکننده اصلی پول و حوائج بوریس ساوینکوف بوده است و او با همین پولهائی که نخست سفارت فرانسه در اختیار او گذاشته بود، گروه ضد شوروی موسوم به جامعه تجدید حیات روسیه (این نام در برخی کتابها بهصورت اتحاد برای دفاع از سرزمین پدری ضبط شده است ) و همچنین گروه نبرد را که هر دو از جمله گروههای مخرب آدمکش بودند در همان نخستین ماههای بعد از پیروزی انقلاب اکتبر با هدف ترور رهبران طراز اول انقلاب و دولت سوسیالیستی در مسکو به راه انداخته بود.
اندکی بعد دولت انگلیس نیز بنا به توصیههای اکید سروان سیدنی جورج رایلی مأمور عالیرتبه اطلاعاتی انگلیس در روسیه و یکی از سرشناسترین محرکان جنگ داخلی روسهای سفید علیه دولت شوروی، ساوینکوف و آدمکشان او را تحت حمایت گرفت و برای مدتی طولانی بخش معتنابهی از هزینههای اقدامات ضد شوروی او را عهدهدار شد. ساوینکوف در دولت موقت کرنسکی، معاون وزیر جنگ یعنی معاون خود کرنسکی بود و در انتخاب ژنرال کورنیلوف به فرماندهی ارتش روسیه دخالت اساسی داشت و در توطئه کودتای او علیه دولت موقت با کورنیلوف همراه شد. ساوینکوف پس از پیروزی انقلاب اکتبر، متواری شد و در ششم ژوئیه ۱۹۱۸ شورش گروهی از نظامیان را در شهر یاروسلاول رهبری کرد، اما در ۲۱ ژوئیه مغلوب ارتش سرخ شد و به سختی از معرکه گریخت. او از قرار با حمایتهای رایلی، مخفیانه به مسکو بازگشت و طپانچهای به کاپلان داد تا لنین را هنگام خروج از کارخانه میخلسن به قتل برساند. یکی از حامیان سرشناس این آدمکش ضد شوروی، وینستون چرچیل بود که تا روزی که ساوینکوف خود را به دولت شوروی تسلیم کرد، همچنان حامی و همراه او بود.
لنین پس از این ترور دیگر نتوانست چون گذشته به فعالیتهای فکری و اجتماعی خود ادامه دهد و پس از چندی دچار سکته مغزی شد و به حالت نیمه فلج افتاد و سرانجام در ۲۱ ژانویه ۱۹۲۴ درگذشت.
دولت شوروی روز بعد خبر مرگ او را به کنگره یازدهم شوراها که در مسکو برقرار بود، اعلام نمود و مراسمی را برای تدفین جسد لنین تعیین نمود. طبق این برنامه کلیه مراکز تفریحی و اغلب مغازهها و بنگاهها برای یک هفته تعطیل شدند و صدها هزار نفر از دهقانان و کارگران برای آخرین دیدار با لنین به آسایشگاه او رفتند و بسیار بیشتر از این نیز، هفته بعد در خیابانهای مسکو حضور یافتند تا در تشییع و تدفین پیکر او حضور داشته باشند. وسعت و دامنه حضور مردم در مراسم یاد شده به اندازهای بود که خبرنگاران جراید خارجی مقیم مسکو، آن را رأی ملی به رژیم شوروی تعبیر کردند.
در مرگ لنین تنها مردم شوروی عزادار نشدند، بلکه کلیه احزاب کمونیست دنیا و اعضای آن در عزاداریهای مردم شوروی شریک بودند و چند صباحی از این عزاداریها نگذشته بود که میلیونها نفر از مردم عالم، بهویژه کارگران و زحمتکشان، در زمره پیروان عقیدتی لنین قرار گرفتند.
مفهوم لنینیسم هرچند از سال ۱۹۲۳ در شوروی تداول یافت، اما در طول یک قرن بعد از درگذشت لنین و علیرغم لطماتی که بر پیکر لنینیسم وارد آمده، هنوز قدرتمندترین آموزه سیاسی اجتماعی انقلاب ضد سرمایهداری و ضد امپریالیستی محسوب میشود و صدها میلیون نفر از مردم جهان را حول محور خود متشکل دارد.
لنینیسم، تئوری انقلاب و تئوری ساختمان سوسیالیسم است و با تحولات درونی ظرفیتهای خود، تئوری راه رشد غیر سرمایهداری با سمتگیری سوسیالیستی را نیز تشکیل داده است. لنینیسم هرچند در میهن خود هبوط کرده، اما در جای دیگری تصاعد و ترقی افزونتر یافته و نزدیک به دو میلیارد نفر را تحت تأثیر خود به آینده انتقال داده است. لنینیسم شاید تنها مجموعه آموزههای غیر قدسی در تاریخ بشر باشد که این تعداد پیرو دارد.
لنین، کاشف اوضاع اساسی موجود در روندهای جاری اقتصادی سیاسی اجتماعی جهان سرمایهداری و باز گشاینده مفهوم پیچیده دوران است. خدمت او بهویژه از این جهت، نقشی اساسی در استقامت مبارزان ضد سرمایهداری و ضد امپریالیستی داشته و مانع از تخریب قابلیتها و توانائیهای آزادیخواهان عدالتطلب شده و میشود.
امید به آیندهای که پیدایش آن به قول معروف دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد، یکی از چند محرک همیشگی مبارزات سیاسی اجتماعی ترقیخواهانه بوده و هست. امیدواری به آینده آنگاه تشدید و تقویت میشود که تحقق آن در چارچوب مقتضیات جامعه بشری تشخیص داده شود و به درک و فهم درآید.
مفهوم دوران که لنین در تکمیل آن نقشی مؤثر داشته، یکی از ارکان بقای مبارزه علیه ستمگری و برای آزادگی را تشکیل میدهد. بنا بر این، لنینیسم، مروج آزادگی و استقامت در راه آن است.
منبع: دانش و امید، شماره ۲۲، اسفند ۱۴۰۲