مجمع «روسیه ـ آفریقا» سیستم استعمار نو غرب را بر هم میزند
نویسنده: پتر دمیتریف ــ
ترجمه: ک. رادین ــ
رویداد نیجر حاکی از تزلزل مواضع استعماری غرب در آفریقاست
اجلاس سن پترزبورگ «روسیه ـ آفریقا»، بدون بزرگنمایی و مبالغه که جامعه کارشناسان را شوکه کرده بود، بههرصورت با «غرب جمعی» کذایی مرتبط است. گفتن اینکه میزان تنفر و انزجار کجا بیشتر بوده دشوار است ـــ در تحلیلگران و مفسران «اندیشکدههای» کلانشهرهای صوری سابق غربی یا «دموکراسیهای جوان» مانند لهستان و کشورهای بالتیک؟ واکنش دولتهای غربی نیز گوناگون بود ـــ از انگلیسیهای بهطور سنتی میانهرو تا فرانسویهای بههمان اندازه بهطور سنتی احساساتی و در عمل هدایتشده. «آموزگاران دموکراسی» کذاییِ «اقتصاد بازار» و چیزهای دیگری که هیچ پیوندی با زندگی واقعی ندارند، ناگهان کشف کردند که آفریقا دوباره از خواب بیدار شده و استعمار نو آن را سخت بیزار کرده است. کودتاهای نظامی در قارهٔ سیاه به تهدیدی برای منافع کلیدی «غرب جمعی» بهطور کلی، و برای پایتختهای غربی بهطور جداگانه، تبدیل شدند. این مسأله امری معمولی بهنظر میرسید. با این وجود، یکی از ویژگیهای ثباتزدایی انگیزههایی نه از پاریس، لندن، رم یا واشنگتن، بلکه از درون مستعمرات سدهٔ بیست و یکم بودند. بهسخن دیگر، این بار نه مزدوران بلژیکی یا فرانسوی حکومتها را یکی پس از دیگری سرنگون کردند، بلکه نخبگان محلی دولتهای دستنشاندهٔ طرفدار غرب را سرنگون کردند. نشست سن پترزبورگ «روسیه آفریقا» به یک چالش و حتی یک سیلی نمایشی بهصورت «غرب جمعی» تبدیل شد. مسکو هیأتهای نمایندگی را پذیرفت و طیف وسیعی از توافقات را با دولتهای آفریقایی ـــ هم در عرصهٔ بشردوستانه و هم در عرصههای تجاری، صنعتی، کشاورزی، مالی، اطلاعاتی (عملاً در همه حوزهها) بهثبت رساند. تصمیمات در حوزهٔ امنیت بهویژه مهم بود و بار دیگر جایگاه و موقعیت مسکو را بهعنوان وزنهٔ متقابل در برابر تهاجم غرب و اعطاکنندهٔ امنیت به قارهٔ سیاه تحکیم بخشید.
بیانیهٔ دوم اجلاس سن پترزبورگ «روسیه ـ آفریقا» «ضرورت مقابله مشترک با استعمار نو» را ثابت کرد و دستیابی به اهداف «تشکیل نظم جهانی چندقطبی عادلانهتر، متوازنتر و پایدارتر» را نوید داد. در این بین، طرفین متعهد شدند که «به تکمیل روند استعمار زدایی آفریقا مساعدت کنند و به جبران خسارات اقتصادی و انسانی وارد آمده در اثر سیاست استعماری به کشورهای آفریقایی دست یابند». برنامهٔ عمل شرکتکنندگان اجلاس، علاوه بر دیگر موارد، نزدیکی بیشتر روسیه با اتحادیهٔ آفریقا، اتحادیهٔ اقتصادی اوراسیا با سازمانهای پیشرو منطقهای آفریقا ـ اتحادیه مغرب عربی، جامعهٔ توسعهٔ آفریقای جنوبی، بازار مشترک شرق و جنوب آفریقا، اتحادیهٔ آفریقای شرقی، جامعهٔ اقتصادی کشورهای غرب آفریقا، جامعهٔ اقتصادی کشورهای آفریقای مرکزی، و سازمان توسعهٔ بین دولتی را تقویت کرد.
در این بین، جامعهٔ اقتصادی کشورهای غرب آفریقا، که بهسوی پایتختهای غربی سمتگیری دارد، تهدید به مداخله در نیجر میکند، که اخیراً از زیر کنترل فرانسه بیرون آمده و مقامات جدید آن موفق شدند نوعی اتحاد دفاعی با بورکینافاسو و مالی منعقد کنند. عجیب است که انتقاد از نزدیک شدن پایتختهای آفریقا به مسکو از سوی بهاصطلاح مخالفان روسیه، در تزهای اصلی با روش و اسلوب هلدینگهای رسانهای غربی بههم نزدیک بودند. هم وطنپرستان افراطی و هم تهماندههای لیبرال هوادار غرب، بر سر دو موضع توافق داشتند. اولین مورد، در تز سادهٔ «تغذیهٔ آفریقا را بس کنید»، همراه با اشاره به تجربهٔ ظاهراً ناموفق اتحاد جماهیر شوروی، محدود و خلاصه میشود. مورد دوم، روحیهٔ نژادپرستانهٔ آشکار فاتحان غربیِ مطرود است: طبق گفتهٔ آنها، «کل جهان» بهسمت غرب جذب شده است و روسیه فقط با آفریقاییها، ایرانیها، کرهٔ شمالیها، «لاتینیها» و دیگران، در اصطلاح استعمارگران با فقرا و بدبختان، همدردی میکند.
تز دوم خالی از هستهٔ معقول نیست: روسیه در واقع همیشه دستِ یاری بهسوی تحقیرشدگان و توهیندیدگان دراز کرده است. اغلب، روسها این کار را بهقیمت فداکاریهای عظیم انجام میدادند ـــ آنطور که در تاریخ آزادی مردم بالکان از یوغ عثمانی نیز چنین بود. روسیهٔ شوروی سطح توسعه و رفاه «حومههای ملی» خود را بهبهای مهار، به دلایل عینی سطح زندگی منطقهٔ «نیچورنوزمیا»* و دیگر مناطق روسیه محکم و متمرکز کرد.
این مسألهای ارزش شناختی است که نهتنها در سیاست دولتی آشکار شده بلکه به لایهٔ عظیمی از کلاسیکهای روسی ـ فلسفی و هنری اختصاص یافته اشت. آفریقا در واقع چندان هم فقیر نیست، حتی کسانی که بهطور سطحی با جغرافیای اقتصادی آشنا هستند، این را میگویند. سرزمین آفریقا بزرگ و دارای وفور است، اما نظمی در آن نیست، عمدتاً برای اینکه شرکتهای فراملیتی غربی میخواهند منابع آفریقایی را مفت بهدست آورند و داراییهای غیرقابل تبدیل به پول خود را به مردم محلی بفروشند. گذار از استعمار به استعمار نو نحوهٔ غارت و استثمار آفریقا را تغییر داده است، اما نه ماهیت این روند را. روسیه در قارهٔ سیاه گذشتهٔ استعماری ندارد ـــ این یکی از برگهای برندهٔ آن در بازی بزرگ ژئوپلیتیک است. حضور پرورشیافتگان آفریقاییِ دانشگاههای شوروی در اجلاس سن پترزبورگ، خرد رهبری شوروی را نشان داد که ثمرات «قدرت نرم» خود را بهعنوان میراث به فدراسیون روسیه واگذار کرده است.
چند روز بعد، پس از نشست دوم روسیه و آفریقا در سن پترزبورگ، پاریس رسماً تخلیهٔ شهروندان اتحادیه اروپا از نیجر را آغاز کرد. دلیل رسمی آن، کودتای نظامی ۲۶ جولای در این مستعمره سابق فرانسه بود. در «نیامی»، پایتخت آن کشور، ناآرامیهای آشکارا ضدغربی پایان نمیگیرند. «آسوشیتدپرس» از معترضانی با پرچمهای روسیه گزارش داد که نام «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه را سر میدادند. رهبری جدید نیجر («شورای ملی دفاع از میهن») پاریس را متهم کرد که قصد دارد «محمد بازوم» رئیس جمهور فاسد را از راه نظامی بهقدرت بازگرداند. رهبری جدید ضمن اشاره به درب نظامی فرانسه، خواستار پاکسازی بزرگترین پایگاه هوایی در «نیامی»، که ۵/۱ هزار نظامی فرانسوی در آن مستقرند، شد. آنها را هزاران پرسنل نظامی از دیگر کشورهای غربی ـــ ایالات متحدهٔ آمریکا، آلمان و ایتالیا ـــ که در نیجریه مستقر شده اند، پشتیبانی میکنند. گفتنی است که دولت سرنگونشدهٔ نو استعمار نیجر به کلانشهر سابق اجازه داد تا به بهانهٔ آزادی «بازوم»، که توسط گارد ریاست جمهوری در کاخ ریاست جمهوری محاصره شده بود، به پایتخت کشور «حمله» کند. فرانسه، ضمن گزینش زمان و بهانهٔ بهتر، از انتقامگیری خودداری میکند. رئیس جمهور سابق زنده مانده است، اینکه محاکمه شود بعید نیست. «جوزپ بورل»، مسؤول سیاست خارجی اتحادیهٔ اروپا، بهشدت چنین مقاصدی را بهشیوهای شناخته شده با گفتن «این متفاوت است» محکوم کرد. سرنگونی «ویکتور یانوکوویچ» یا «الکساندر لوکاشنکو»، «اسلوبودان میلوسویچ» یا م«معمر قذافی»، و حتی کشتن آنها مجاز است ـــ چنین سیاستمدارانی مانع عملی شدن منافع غرب هستند از این رو به «آدمهای بد» تبدیل میشوند. شاید چنین حاکمانی برای بسیاری از رؤسای جمهور ایالات متحدهٔ آمریکا، از جمله «بایدنِ» بیمار و متجاوز، ایدهآل نباشند. با وجود این، در اینجا مشکل چندان قانونی نیست بلکه اخلاقی است و «استانداردهای دوگانهٔ» معروف را آشکار میکند. سرنگونی و محاکمهٔ دستنشاندگان فاسد هوادار غرب مجاز نیست ـــ آنها در نهایت «حرامزادههای ما» هستند.
«امانوئل ماکرون» از مسألهٔ نیجر آشفته و ناراحت است ـــ این بزرگترین کشور آفریقا غربی و اولین مستعمرهٔ جدید نیست که به پاریس « خداحافظ!» میگوید. دولت جدید این کشور آفریقایی مانع از صادرات اورانیوم و طلا ـــ کالاهای اصلی صادراتی آن ـــ شده است. فرانسه حدود نیمی از کالاهای نیجر را وارد میکرد که عمدتا اورانیوم برای صنعت هستهای خود بود. نیجر تنها نقطهٔ درد «غرب جمعی» در قارهٔ سیاه نیست. پیش از این نیز دیگر کشورهای آفریقایی جلو اشتهای شرکتهای چندملیتی غربی را گرفته بودند. برخی از آنها از اهرم قوی نیروهای مسلح خصوصی «واگنر» روسی، و برخی دیگر از اهرم اقتصادیِ بههمان اندازه قویِ شرکتهای دولتی چین و نیروهای مسلح خصوصیهای وابسته به آنها استفاده کردند. «سرگئی شویگو»، وزیر دفاع روسیه، در اول اوت با «سعید شنقریحه»، رئیس ستاد ارتش ملی الجزایر گفتوگو کرد. با توجه به نتایج این گفتوگو، «شویگو» توسعهٔ پویای روابط دوجانبه را تأیید و خاطرنشان کرد: « ما به همهٔ جهان سیگنال روشنی دادیم که هدف روسیه و الجزایر، علیرغم فشارهای بیسابقهٔ غرب، اتخاذ سیاست خارجی مستقل و دفاع از منافع ملی خود است.» سعادت و کامیابی «میلیارد طلایی» کذایی غربی تا حدود زیادی مبتنی بر زندگی انگلی نواستعماری است. روسیه و چین دارند بهطور پویا، در حال توسعه و پیشرفت، چهارپایهٔ آفریقایی را از زیر پای تجارت اروپای غربی میکشند. ایالات متحدهٔ آمریکا نیز تیر خلاص را به صنعت اتحادیهٔ اروپا، که از تحریمهای ضدروسیه رنج میبرد، وارد میآورد. از این نظر، جالب است که کمیسیون اروپا چگونه قصد دارد واردات گاز روسیه را با گاز آفریقایی جایگزین کند. بهنظر میرسد پروژهٔ خط لولهٔ گاز «ترانس صحرا»، با تحویل ۳۰ میلیارد متر مکعب گاز نیجریه از طریق نیجر با حمل و نقل در الجزایر برای اتحادیه اروپا، به دیار نیستی میپیوندد.
طلا و الماس، نفت و گاز، اورانیوم، فلزات خاکی کمیاب، فسفریتها و بسیاری دیگر مانند گذشته سوخت مایع هستند. غرب به این منابع بهقیمتهای پایین نیاز دارد، که فقط دولتهای فاسد و طرفدار غرب میتوانند آن را فراهم کنند. بهطور رسمی، کلانشهرهای سابق با کمال میل فرزندان نخبگان جهان سوم را بدون هیچ پرسش اضافی و زائد در مورد منشأ سرمایههای عظیم میپذیرند. در دنیای چندقطبی، غرب امکانات پیشین خود را برای غارت استعمار نو از دست خواهد داد. غرب، همانند گذشته، به ترغیب و ایجاد کودتا ادامه خواهد داد و تلاش خواهد کرد موکلین خود را بر تخت سلطنت بنشاند، اما بدون سهلانگاری و بدون جرأت قبلی. این امر باز همانند گذشته بر تجارت خارجی آفریقا تأثیر خواهد گذاشت. اما با توجه و نیمنگاهی به روسیه، چین و دیگر مراکز قدرت منطقهای. با افزایش نفوذ «بریکس»، سازمان همکاری شانگهای و دیگر اتحادیههای غیرغربی G7، راه انداختن اقدامات تجاوزکارانه بینالمللی مانند «سناریوی لیبی» دشوارتر خواهد بود. بههرحال، از ۲۳ کشوری که اعلام کردهاند قصد پیوستن به «بریکس» را دارند، حدود ۱۲ کشور آفریقایی هستند. اجلاس بعدی این سازمان در آفریقای جنوبی برگزار خواهد شد و نوید میدهد که بسیار جالب باشد.
ـــــــــــ
* منطقهٔ «نیچورنوزمیا» قلمرو بزرگی است که از سواحل اقیانوس منجمد شمالی تا منطقهٔ جنگلی ـ استپی، و از دریای بالتیک تا سیبری غربی امتداد دارد. نام منطقهٔ «نیچورنوزمیا» از پوشش خاکی، که توسط خاکهای پادزولیک غالب است، گرفته شده است ــ مترجم
منبع: » بنیاد فرهنگ استراتژیک»
https://www.fondsk.ru/news/2023/08/02/forum ـ rossiya ـ afrika ـ podryvaet ـ neokolonialnuyu ـ sistemu ـ zapada.html