پروندهٔ نگاه به شرق ـــ رؤیای چینی چیست؟
نویسنده: فرشاد عادل، پژوهشگر مسائل شرق آسیا و چین ــ
هان جِنگ، معاون رییسجمهور چین، در هفتاد و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد چشم انداز چین برای آینده را با جملهی «جامعهای با آیندهای مشترک برای بشر بسازید و بهطور مشترک آیندهای روشنتر برای جهان ارائه دهید» توصیف میکند.
خبرگزاری تسنیم در پروندهای با عنوان «شریک راه ابریشم» به ارزیابی راهبرد نگاه به شرق در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و روابط دوجانبه میان ایران و چین پرداخته است، مطالب این پرونده شامل گفتوگوهای تفصیلی و یادداشتهای مرتبط با این راهبرد است.
برای فهم دقیق از چشماندازی که چین برای خود و سایر کشورها ترسیم کرده است بایست به بازخوانی مواضع و کلان راهبردهای پکن در سپهر بینالمللی توجه کنیم. در پروندهی نگاه به شرق به این مهم پرداخته میشود تا به چین از زاویه دیدهای مختلف نگاه شود تا فهم کاملتری حاصل شود. در همین راستا، این یادداشت که به قلم فرشاد عادل، دبیرکل اندیشکدهی ایران و چین نوشته شده است به مواضع رهبران حزب کمونیست چین، اسناد رسمی و نگاه فلسفی چینیها به توسعهی بینالمللی میپردازد.
مشروح این یادداشت به شرح ذیل است:
در اکتبر ۲۰۲۳، حزب کمونیست چین بیستمین کنگره ملی خود را تشکیل داد که طی آن طرحی الهامبخش برای دستیابی به نوسازی بزرگ ملت چین در همه جبههها با پیگیری مدرنیزاسیون چین ترسیم شد. در بیانیه نهایی این کنگره آمده است:
مدرنیزاسیون چینی شامل جمعیت عظیمی میشود و هدف آن ارائه رفاه برای همه مردم چین، ارتقای پیشرفت مادی و فرهنگی ـ اخلاقی و دستیابی به هماهنگی بین بشریت، طبیعت و توسعه صلح آمیز است. با پیگیری مدرنسازی چین، صلح و توسعه جهانی را تقویت خواهیم کرد و کمکهای جدید و بیشتری به پیشرفت تمدن بشری ارائه میکنیم.
بر اساس این طرح، چین متعهد به تسهیل تجارت و سرمایهگذاری چین برای توسعه جهانی، تأکید بر حفظ تمامیت ارضی چین و تحقق اتحاد مجدد کامل چین، تأکید بر استقلال سیاست خارجی چین و مخالفت با هژمونگرایی با کلید واژه توسعه مشترک و باقی ماندن چین بهعنوان عضوی از کشورهای در حال توسعه شد.
موارد ذکر شده در این طرح چشماندازی از آینده مد نظر چین را بر نمایان میکند که شناخت این چشمانداز میتواند در شکل گرفتن نگاهی واقعبینانه به چین با هدف توسعه همکاریها میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین حائز اهمیت باشد.
جهانی با یک سرنوشت مشترک
جمهوری خلق چین کشوری است که در طی دهه گذشته بهعنوان یک قدرت برتر در سطح بینالمللی تثبیت شده است. رشد چین در ابعاد مختلف صنعتی، اقتصادی و تکنولوژیهای برتر این کشور را به جایگاهی رسانده است که همکاری با آن برای سایر کشورها نه یک انتخاب، بلکه یک الزام است. اما آنچه که موجب تمایز چین با سایر قدرتها است، روایت چین از «خیزش مسالمتآمیز» خود است. در روایت عرضه شده از سوی چین، این کشور خود را قدرتی مسؤول معرفی میکند که در مسیر بازیابی قدرت، قصد ندارد ساختارها و نظام بینالملل را به چالش بکشد. بلکه این کشور از خود تصویر یک قدرت «هماهنگ» با نظم بینالملل را ترسیم میکند که در پی شکل دادن به رویای همسرنوشتی برای تمام جهان است.
هان جِنگ، معاون رییس جمهور چین در هفتاد و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد چشم انداز چین برای آینده را با جملهی «جامعهای با آیندهای مشترک برای بشر بسازید و بهطور مشترک آیندهای روشنتر برای جهان ارائه دهید» توصیف کرد. نگرشی که بر اساس آن چین خود را بهعنوان کشوری مبتکر برای ایفای نقش در آینده جهان معرفی میکند و تأکید دارد که این نقشآفرینی بر خلاف بسیاری از تجربههای تاریخی که در آن ظهور یک قدرت جدید با جنگ و خونریزی همراه بود، مسالمت آمیز و بر مبنای منافع مشترک بینالمللی است.
اصول سیاست خارجی چین
چین برای نقش آفرینی خود در فضای بینالملل و نیز توسعه همکاری با سایر کشورهای جهان بر چهار اصل مرتبط بودن امنیت کشورها به یکدیگر، تأکید بر منافع برد ـ برد، تأکید بر چندجانبه گرایی و پیشبردن تمدن بشری پافشاری دارد و این اصول را بهعنوان اصلیترین مبانی خود در همکاریهای بینالمللی معرفی میکند و شناخت این مبانی تصویری روشن از شیوهی نگرش و فکر چینی برای نقشآفرینی در آینده جهان را به ما عرضه میکند.
۱ ـ امنیت همه کشورها به هم مرتبط است
چین در این اصل با تأکید بر روشهای مسالمتآمیز برای حل اختلافات، خود را مقید به احترام به حاکمیت کشورها میداند. این کشور مخالفت خود با «هژمونیزم»، یکجانبه گرایی و ذهنیت جنگ سرد را ابراز میکند و تحریمهای بینالمللی بر علیه کشورها را اقدامی بر علیه ثبات جهان میداند. در نگرش چینی احترام کامل به اصول و عملکردهای حاکمیتی کشورها جایگاهی ویژه دارد و این کشور خود را ملزم به حمایت از هنجارهای بینالمللی معرفی میکند. از سوی دیگر چین بر اساس این نگرش بهعنوان تنها کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متعهد شده است که هرگز از سلاح هستهای استفاده پیشدستانه نکند و این تعهد را بهعنوان نشانهای از حسن نیت خود به جهان معرفی کرده است.
۲ ـ تأکید بر منافع متقابل و نتایج برد برد
چین در تلاش است تا نقش خود را برای رهبری جامعه جهانی به منظور رسیدن به توسعه تثبیت کند و به همین منظور همکاریهای مختلفی را بهویژه با کشورهای در حال توسعه به منظور ایجاد توسعه پایدار، با استفاده از ابزار کریدورهای توسعهای در قالب ابتکار پهنه و راه برنامه ریزی کرده است. این کشور همچنین کمک مالی، فناوری و ظرفیت سازی برای کشورهای در حال توسعه را به شکل جدی مد نظر دارد و خود را نیز بهعنوان عضوی از مجموعه کشورهای در حال توسعه معرفی میکند. همچنین این کشور معتقد است که شکلگیری روند توسعه در کشورهای جهان نباید منجر به نادیده گرفتن بحرانهای زیست محیطی شود و به همین منظور بر اجرای توافق پاریس و حفظ محیط زیست تأکید دارد و توسعهی پروژههای سبز و دوستدار محیط زیست را از اهداف مهم خود معرفی میکند.
۳ ـ پیش بردن تمدن بشری
تأکید بر تنوع تمدنها و احترام به آنها از اصولی است که چین پایبندی خود را به آن ابراز کرده است و اساسا نگرش چین برای توسعهی همکاریهای بینالمللی همواره با بینشی تمدن محور و پیوستهای فرهنگی همراه است. حاکم ساختن روابط بردبرد میان تمدنها برای توسعه بشری، مخالفت با ابزارهای حقوق بشر و دموکراسی بهعنوان ابزار سیاسی، دنبال کردن زمینههای مشترک و کنار گذاشتن اختلافات و توسعه حقوق بشر متناسب با شرایط ملی از مواردی هستند که چین بر اساس مبنای پیش بردن تمدن بشری در کنشهای بینالمللی خود مد نظر دارد و همواره خود را بهعنوان میراث دار بخش مهمی از تمدن بشری معرفی میکند.
۴ ـ تأکید بر چندجانبهگرایی
این اصل را میتوان یکی از مهمترین اصول شیوهی نگرش چین به روابط بینالمللی دانست که بر اساس آن حمایت از نظم و سازوکارهای بینالمللی با محوریت سازمان ملل، تأکید بر تعهد قدرتها برای حفظ چند جانبه گرایی، اصلاحات در زمینههایی مانند صلح و امنیت، اقتصاد و تجارت، استفاده بیشتر از زمینههای گفتگو در بین کشورهای درحال توسعه و تلاش برای بهبود حکمرانی جهانی از مهمترین اهداف و تعهدات چین به جامعه ملل معرفی میشوند و به شکل کلی برای چین شکل دادن به منافع چند جانبه و همراه کردن کشورهای مختلف به منظور دستیابی به اهداف مشترک از اولویت برخوردار است.
ابتکار پهنه و راه و ذهنیت پهنهای
ابتکار پهنه و راه در اصل تلاشی برای ایجاد یک برند به منظور جذب شراکت بینالمللی برای پروژههای توسعهمحور چین در جهان بود. این ابتکار را میتوان برآیند عملی هدف گذاری چین برای آینده جهان دانست و کشورهای مختلف با اعتماد به این برند علاقهی خود را به همکاری و شراکت با چین به منظور پیشبرد برنامههای توسعه گرایانه اعلام کردند. علیرغم وجود ادعاهایی مبنی بر ناموفق بودن این ابتکار، اما باید بر این نکته تأکید کرد که ابتکار پهنه و راه در اصل به همکاریهای بینالمللی چین وجاهت داد و موجب ترغیب بسیاری از کشورهای برای شراکت با چین و پیگیری رویای چینی برای جهان شد.
به بیان دیگر ابتکار پهنه و راه با ایجاد جاذبه برای سایر کشورها به منظور نقشآفرینی در برنامههای چین برای آینده جهان، هدف اصلی خود که ایجاد علاقه میان سایر کشورها برای توسعه همکاریها با چین بوده را برآورده کرده است. نمونه بسیار پر رنگ این موضوع گسترش همکاریهای چین با کشورهای غرب آسیا و آفریقا است که در دهه گذشته با پیشرفتی چشمگیر روبرو بوده است.
بنابراین ابتکار پهنه و راه را باید جدا از نگاه ایدهآل گرایانه تحلیل کرد و باید اذعان داشت که این ابتکار در واقعیت موفق بوده است و اصلیترین هدف چین، یعنی جذب حمایت و همکاری بینالمللی برای پیشبرد پروژههای توسعهگرایانه در سراسر جهان و بخصوص در میان کشورهای در حال توسعه را برآورده کرده است.
پیشبرد برنامههای ذکر شده در این ابتکار ابزاری است که با استفاده از آن هدف نهایی چین یعنی «همسرنوشتی جهانی» محقق میشود. این ابتکار حاصل نگرشی منحصر به فرد و شرقی است که بر اساس آن تصور میشد عدم توفیق عمدهی کشورهای آسیایی در دستیابی به توسعهای فراگیر در ساحتهای فکری، علمی و صنعتی ریشه در فقدان الگویی متناسب با سابقهی تمدنی و روح شرقی کشورهای آسیایی دارد و بر همین اساس چین با درک این مساله در تلاش کرد تا به وسیلهی بازیابی عناصر تمدنی شاخص شرق نظیر راه ابریشم، به ارایهی ابتکارات و محصولات فکری منحصر به فردی بپردازند که این فقدان را جبران کنند. زیرا ارایه محصولات فکری به جهان در عصر کنونی امری مهم برای قدرتهای نوظهور به شمار میرود و این امکان را فراهم میکند که با تولید روایت و ادبیات علمی از الگوی آسیایی پیشرفت، به شکل دهی دورانی جدید بپردازند.
ذهنیت پهنهای را باید یکی از ایدههایی دانست که بهعنوان یک چارچوب نظری برای تحلیل روندها و رخدادهای بینالمللی، و نیز آیندهپژوهی در خصوص شیوهی نقشآفرینی قدرتهای شرقی در نظم جدید جهانی کاربرد دارد و بهعنوان یک محصول فکری و نگرشی منحصر به فرد قابل ارائه به جهان است. در ذهنیت پهنهای، سرتاسر پهنهی آسیا بهعنوان یک کلیت به هم پیوسته در نظر گرفته میشود که علیرغم تکثر تمدنهای موجود در آن، پیوندهای ناگسستنی و اثرگذاری مستقیمی میان این تمدنها وجود دارد و ارتباطات معناداری را میتوان میان این تمدنها یافت که این مساله خود حاصل پیوستگی جغرافیایی در پهنهی آسیا است. هنیت پهنهای با مبنا قرار دادن این همسرنوشتی و پیوندهای تمدنی میان کشورهای آسیا که ریشه در تاریخ این کشورها دارد، تحولات منطقهای در آسیا را بر تمام کشورهای پهنهی آسیا اثرگذار میداند. در چنین نگرشی پهنهی آسیا بهعنوان یک مجموعه از کشورها در نظر گرفته میشود که در این مجموعه هیچ کشوری نمیتواند به شکل کاملا مستقل از همسایگانش عمل کند چرا که بهدلیل پیوندهای جغرافیایی و تمدنی ناچارا از تحولات کشورهای پیرامون خود تاثیر میپذیرد.
بر اساس ذهنیت پهنهای، توسعه در آسیا تنها زمانی تحقق پیدا خواهد کرد که «تمامی کشورهای پهنهی آسیا بهصورت یکسان از حداقلهای لازم به منظور دستیابی به توسعه برخوردار باشند». بر اساس این ذهنیت هیچیک از کشورهای آسیایی بدون در نظر گرفتن تهدیدات موجود در پیرامون خود و رفع آنها نمیتوانند در بلند مدت به رشد خود ادامه دهند چرا که جنگ، ناآرامی، قحطی و مهاجرت و چالشهایی از این قبیل در محدوده پیرامونی کشورهای آسیایی میتواند بر روند رشد این کشورها اثر گذار باشد.
بر همین اساس با پیگیری ابتکاری نظیر پهنه و راه که موجب ایجاد پیوندهای اقتصادی در پیرامون چین و سراسر پهنه آسیا خواهد شد، امکان گسترش این ثبات و توسعه به سراسر خشکی به همپیوسته آفرواوراسیا فراهم میشود و در چنین شرایطی شاهد ظهور محوری جدید برابر محور غربی ترانس آتلانتیک به رهبری آمریکا خواهیم بود. تلاشهای چین به منظور ساخت نهادهای جدید بینالمللی مانند بریکس و شانگهای را باید بهعنوان اقداماتی در نظر گرفت که زمینهساز ظهور محوری جدید در فضای بینالملل به رهبری چین هستند و هدف دستیابی به توسعه را بر اساس اصول چهارگانه اعلامی چین، یعنی اصل مرتبط بودن امنیت کشورها به یکدیگر، تأکید بر منافع برد ـ برد، تأکید بر چندجانبه گرایی و پیشبردن تمدن بشری را دنبال خواهد کرد.
انگارهی رشد چین و تغییر در نظم بینالملل
ظهور چین بهعنوان یک قدرت تاثیر گذار بینالمللی کشورها را با انتخابهای متنوع تری برای شکل دادن به همکاریهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی روبرو کرده است. انگارهی بینالمللی رشد چین که با تصور ظهور یک ابر قدرت سیاسی و اقتصادی در شرق همراه است، به کشورهای مختلف(خصوصا کشورهای جهان سوم) این اعتماد به نفس را داده است که نسبت به همکاری با قدرتهای غربی و بخصوص آمریکا با تامل و درنگ اقدام کنند و خود را دارای اختیار برای انتخاب گزینهای جایگزین ببینند که نمونه بارز این پدیده را میتوان در روابط اخیر کشورهای نفت خیز عربی با آمریکا دید.
این موضوع مهمی است که باید به آن توجه کرد و بر اساس آن میتوان مدعی شد که مهم نیست که چین چقدر توان و یا علاقه دارد که آمریکا را به چالش بکشد؛ بلکه شکلگیری انگارهی خیزش چین بهعنوان یک ابرقدرت که میتواند انتخابهای جایگزینی به کشورها برای همکاری با قدرتهای جهانی بدهد به خودی خود موجب تغییر نگرش در سهمخواهی کشورها از کیک قدرت جهانی خواهد شد و به چین نیز خواسته و یا ناخواسته قدرت و توان بیشتری برای کسب سهم بیشتر از قدرت بینالمللی را اعطا میکند.
امروزه کشورهای جهان معتقداند که میتوان بدون آمریکا و یا با اتکا کمتری به آن زیست کرد و قدرت بینالمللی دیگری به نام چین وجود دارد که میتواند اغلب آنچه این کشورها نیاز دارند را با هزینههای اقتصادی و سیاسی کمتر تأمین کند که خود همین مساله باعث کلید خوردن شکلی از تغییرات در نظام بینالملل شده است. بر این اساس میتوان گفت که اگرچه آمریکا همچنان یک کشور ابرقدرت است اما دیگر تنها انتخاب موجود برای کشورها نیست و آنچه اهمیت دارد این نکته است که چین وجهه و حیثیت جدید خود بهعنوان یک قدرت چالش برانگیز برای آمریکا را از مسیری مسالمت آمیز و بدون جنگ و با توسعه اقتصادی و صنعتی کسب کرده است و پیوسته نیز در حال تقویت این خوانش از قدرت خویش است.
منبع: خبرگزاری تسنیم ـ ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
https://tn.ai/۳۰۸۰۸۷۵