تهدید احتمالی جنگ هسته‌ای: سرمایه‌داری تا پایان تاریخ نخواهد ماند، اما می‌تواند پایان تاریخ را رقم زند

Print Friendly, PDF & Email

نویسنده: جانا کدری ــ

جنگ هسته‎ای ممکن، اما بسیار غیرمحتمل است. امکان آن هست زیرا وجود چنین تسلیحاتی و پیشرفت در توانایی ضربهٔ اول دلایل کافی برای وقوع چنین جنگی را فراهم نموده است. اما بسیار غیر‎محتمل است، به‎این دلیل آشکار که در ‎صورت وقوع، حیات در بخش بزرگی از این سیاره محو خواهد شد.

بشریت در طول تاریخ تحولات ویرانگر عظیمی را از‎ سر گذارانده، و هم‌چنین دست به اقدامات عظیم انتحاری نیز زده است. در گذشته نمونه‌‏هایی از جنگ‌‏های تخریبی عظیم را شاهد بوده‌ایم. هیروشیما و ناکازاکی لحظه‎ای از دهشت ناشی از انفجار هسته‎ای را رقم زدند. در حالی که روند مداوم تخریب محیط زیست، تا حدی که به پایداری حیات آسیب می‌رساند، چیزی شبیه یک حریق هسته‎ای است که با حرکتی آرام‎تر در حال اجرا است.

زمانی که روند رویدادهای اجتماعی تابعی از نوسانات بازار می‎شود، و هنگامی که مردم در دوران چنین رویدادهایی زیسته و ذهنیت غارت‏گری بازار را در پیش می‌گیرند، خود مشابه کالاهایی می‌شوند که در بازار معامله می‌شود. هرچه نیاز مردم به کالاهایی که برای کسب سودِ بیشتر به هر وسیله به‌فروش می‌‏رسد بیشتر درونی شود، احتمال اقدام به خود ـ ‏تخریبی بیشتر می‎شود.

مسیر ویرانگر سرمایه

فرانسیس فوکویاما در کتاب «پایان تاریخ» قصد داشت نشان دهد که با فروپاشی کمونیسم سرمایه‌داری به نظام حاکم در دوران تبدیل شده است، اما این نکته واضح را فراموش کرد که نظام‌ها لزوماً دچار انحطاط می‌شوند. سرمایه، برای نیل به سود بیشتر، هزینه‌های خود را به‌قیمت برپا ساختن جنگ‌هایی که موجب ارزان شدن منابع می‌شود و لطمات جبران‌ناپذیری که به محیط زیست می‎زند، برون‌سازی می‌کند. کسب سود بیشتر و یا رشد تصاعدی سرمایه موجب تباهی بنیاد‎های اجتماعی و طبیعی می‌شود که پشتیبان حیات هستند.

سرمایه‌داری تا پایان تاریخ نخواهد ماند، اما می‌تواند پایان تاریخ را رقم زند. برخورد تمدن‌ها برخورد باورهای فرهنگی نیست. این برخوردی است میان مردم مورد مصرف‌ نظام سرمایه، که عمدتاً ساکن جنوب هستند، و مردم شمال، که از جنوب جهانی تغذیه می‏‌کنند. تجلی ساختار سرمایه در شمال وجود چنین سیستم دولایه‎ای از آدمخواران و طعمه‎های انسانی آنها است. تمدن غرب، که دستاوردی جز رشته‌‏ای از مرگ و ویرانی ندارد، خود را بر توده‎هایی که برای بقا تلاش می‎کنند تحمیل می‎کند.

برخورد تمدن‌ها تقابلی است میان تمدن سرمایه و تمدن کار، که عمدتا در جنوب جهانی متمرکز شده است. در حالی که متوسط طول عمر در عمق جنوب تنها ۵۰ تا ۶۰ سال است، امید زندگی در شمال تقریباً به‌طور متوسط ۱۰۰ سال است. تا زمانی که تفکر سرمایه، در مورد کسب سود با‎ هر هزینۀ اجتماعی، بر تصورات رهبران تمدن شمال حاکم است، احتمال بروز جنگ هسته‏‌ای هنوز وجود خواهد داشت.

پیش‏‌لرزه‌های بطیء

در این روز و روزگار فضای متفاوتی پیرامون مسابقۀ هسته‌‏ای حاکم شده است ـــ فضای سکوت. این سکوت وهم‌آور، نبود گفت‌وگو دربارهٔ ممنوعیت سلاح‌های هسته‌ای و تلقینی است که تاکتیک ایجاد وحشت از جنگ هسته‌ای را در پس‌زمینۀ خود نهفته دارد. تنها کافی است که به میزان تکرار دیوانه‌وار کلمۀ «هسته‌ای» در گزارش‏‌های خبری اخیر دقت کنید تا متوجه شوید که آخر‎الزمان هسته‎ای ممکن است تنها یک افسانه نباشد.

یاوه‌پراکنی از درگیری‌های نظامی بین کشورهای دارای سلاح هسته‌ای، مانند مداخلۀ آمریکا در روسیه یا جنگ با چین در رابطه با تایوان، بدون توجه به این واقعیت مطرح می‌شود که بر اساس منطق معضل زندانی،* هیچ جنگ متعارفی بین قدرت‌های هسته‌ای متعارف باقی نمی‌ماند. هر‎دو قدرت، از ترس استفادۀ طرف مقابل از سلاح‎های هسته‎ای در ضربۀ اول، به حملهٔ زودهنگام متوسل می‌‏شوند تا خود را در برابر لطمات ناشی از ضربۀ اول حفظ کنند.

همچنین، در این مقطع تاریخی، شکست‎های ناتو در اوکراین و نسل‌کشی علیه فلسطینی‏‌ها در غزه، که ماهیت واقعی تمدن غربی را بیشتر آشکار کرده است، به تنش‌های ژئوپلیتیکی امپراتوری ایالات متحده ـــ که نمی‌تواند از آمریّت کالا در برابر آمریّت تاریخ چشم‌پوشی کند ـــ دامن می‌زند. امپراتوری، برای دست‎یابی به سود روزافزون، نمی‎تواند از تخریب جامعه و طبیعت دست بردارد، به‌ویژه زمانی که نقشهٔ راه غالب و ایده‎های اخلاقی مسلط بر ذهن اجتماعی آن، کسب سود به‌هر قیمت را توجیه می‏‌کند. افزایش تنش به‌دلیل گسترش اخیر بریکس، دلارزدایی، و ظهور غیرقابل اجتناب چین، نیمکرهٔ غربی تحت رهبری ایالات متحده را مجبور به اقداماتی قاطع برای جلوگیری از افول کرده است.

عقب‌نشینی امپراتوری

امپراتوری ایالات متحده عقب‌نشینی خود را احساس می‎کند. مدتی است که اوراق قرضۀ خزانه‌اش را بر سر دست نمی‌برند. در حال حاضر، بدهی ملی ایالات متحده ۳۴ تریلیون دلار است، که اگر بدهی خانوارها و دیگر بدهی‎ها را به آن اضافه کنیم، با در نظر گرفتن زوال هژمونی جهانی آن، که ضامن اعتبار و ارزش پول آن است، چشم‌انداز ادامۀ حیاتش با سودهای ناشی از غارت امپریالیستی رنگ می‌بازد.

در ظاهر، اقتصاد ممکن است مقاوم به‌نظر برسد، کما ‎این‏‌که تولید ناخالص ملی ۵۴۷ میلیارد دلاری در سه‌ماههٔ سوم (۲۰۲۳) افزایش قابل‌توجه ۲/۵ درصدی را نشان می‌دهد. با این حال، در کنار این شاخص اقتصادی مثبت، شاهدیم که کسری بودجه در همین سه‌ماهه به ۶۲۱ میلیارد دلار افزایش یافته است. به‌‏عبارت دیگر، ایالات متحده برای ایجاد یک رشد مصنوعی به استقراض دولتی متوسل می‌شود، و این در درجهٔ اول شامل استفاده از اوراق خزانه‌داری کشور برای تأمین بودجه و مدیریت کسری آن است.

علاوه بر این، در‎ حالی‎که اقتصاد کشور دو جنگ جداگانه را تأمین مالی می‌کند، هم‏زمان تلاش دارد که با افزایش نرخ‌های بهره از فشارهای تورمی جلوگیری کند. بازتاب این روند کاهش ارزش دارایی بانک‎ها و افزایش سود خدمات بدهی‏‌های جاری است. از آنجا که ایالات متحده به دلار وام می‎گیرد، می‎تواند برای پرداخت بدهی‏‌های خود پول چاپ کند (کسب درآمد از بدهی). تا زمانی که امپراتوری کنترل جهان را در دست دارد، می‌تواند بدون نگرانی زیاد این کار را انجام دهد. امپریالیست هژمون می‌تواند به پول خود وام بگیرد و بدون توجه به مقدار آن، با دلار خود بازپرداخت کند، زیرا جهان، با تمام منابعش، وثیقه‌ای است تحت اختیار این هژمون.

به‌عنوان موردی عجیب در تاریخ امپراتوری‎ها، صدور اوراق قرضه مولد ثروت است. به‎عبارت دیگر، آمریکا از یک وام‌دهنده پول قرض می‏‌گیرد، اما وام‌دهنده به وام‏دار این کشور تبدیل می‌شود. اما امروز ایالات متحده بخش کمتری از جهان را در اختیار دارد. این کشور نمی‌تواند پولی برای کمک به اوکراین چاپ کند، و باید با مصادرۀ دارایی‌‏های روسیه جنگ خود را تأمین کند. لذا، در واکنش برای کنترل بیشتر، باید با قدرت‏‌هایی که پایگاه قدرت یا وثیقه دلارش را تضعیف کرده‎اند بجنگد. این محتوای رفتار کسانی است که مهار جامعه را در دست دارند، ذهن این افراد متمرکز بر کالا یا بازار کالا‎هاست که برای حمایت از هژمونی دلار در رقابت با چین و روسیه هستند، و همین تفکر است که جنگ را بیش ‏از‎ پیش محتمل می‎کند. به‎نظر می‎رسد که قاعده این‎چنین است: هرچه افراد در رأس امپراتوری بیشتر کالایی‌زده شده باشند یا در مسیر کالایی فکر کنند، وقوع خود ـ ویرانی محتمل‌تر می‌شود.

ضربۀ اول

ایالات متحده، برای گسترش و حفظ سلطهٔ خود، در درجهٔ اول به نظامی‎گری متکی است. سیاست خارجی آن ذاتاً تهاجمی است، زیرا سلطهٔ مالی به‌شدت با قدرت نظامی گره خورده است. از نظر ملاحظات اخلاقی، فراموش نکنیم که منافع سرمایه معیار تعیین رفتار اخلاقی است. این بدان معناست که هر‎آنچه که با فرآیندهای انباشت در تضاد باشد نادرست تلقی می‌شود. سرمایه، تحت رهبری ایالات متحده، به‌ویژه ید ‏طولایی در هدایت مداخلات نظامی با هدف خنثی کردن تشکل‎های ضد نظام حاکم دارد. این مداخلات نه‌تنها موجب ارزان شدن نیروی کار و منابع می‏‌شود، بلکه ظرفیت توسعه را نیز از توده‎ها سلب می‎کند. اساساً سرمایه‌داری به‌سمت نابودی ارزش سوق داده شده است، و به‌طور متناقض، با تخریب بیشتر است که نیرومند‎تر می‌شود.

آیا این مطالب بدان معناست که ایالات متحده بلافاصله به جنگ هسته‌ای روی خواهد آورد؟ قطعاً نه. روندی استراتژیک وجود دارد که باید پیموده شود. در مسیر، گزینه‌هایی که ناکارآمد می‎مانند حذف می‎شوند، از دیپلماسی شروع می‌کنند، سپس هشدار می‌دهند، به‌سمت رویارویی‌های نظامی می‌روند، تا برسند به چارهٔ نهایی: بررسی ضربۀ اول، گزینه‎ای که ـــ تا زمانی که سلاحش موجود است ـــ همچنان مورد توجه قرار دارد. در همین جا شایان ذکر است که به‎تدریج گزینه‎های ایالات متحده در حال اتمام است، از این‎رو که با احساس انزوای فزاینده‎ای در صحنهٔ جهانی روبه‎رو است. امتناع متحدان دیرینه از پیوستن به عملیات دریای سرخ (عملیات نگهبان رفاه) به‎ویژه به‎موردی برای شرمندگی ایالات متحده تبدیل شد.

پیمان‎های در حال نابودی

در چنین شرایطی، این حس غالب وجود دارد که اهمیت پیمان‎های هسته‎ای در حال کاهش است. این روند از قبل نیز در رویه‌های «اشتراک‌گذاری هسته‌ای» میان متحدان ناتو و عدم تمدید توافق برجام قابل رؤیت بود. با‎ این‎حال، مهم است تأکید کنیم که در مواجهه با تهدید هسته‎ای قریب‎الوقوع، چین تنش‎زدایی را برگزیده است. چین بار دیگر بر تعهد خود به اصل «عدم استفاده از ضربۀ اول» (NFU) تأکید کرده است. روسیه اخیراً تعهدات خود را در قبال توافق «استارت جدید» به‌حالت تعلیق در آورد و اعلام کرد که پارلمان روسیه می‎تواند مصوبۀ منع آزمایش‎های هسته‎ای را لغو کند. این تصمیم را باید به‎عنوان واکنشی از سوی یک بازیگر کلیدی، که به‌‏طور فعال رویدادهای اوکراین را رصد می‎کند، دانست. با امکان مداخلۀ ناتو در اوکراین، جهان به تماشای جنون خواهد رفت.

اورینوکو تریبیون، ۱۲ ژانویۀ ۲۰۲۴
https://english.۱۰mehr.com/the ـ looming ـ threat ـ of ـ nuclear ـ war/

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *