برنامه واروفاکیس: انقلاب از درون؛ فقط به کسی در برلین نگویید!

در نهایت آنچه آن‌ها می‌خواهند انجام دهند عبارت است از نابود کردن کل سیستم تأمین اجتماعی اتحادیه اروپا؛ از بین بردن اتحادیه‌ها، اخته کردن مستمری‌ها، دستمزدها و مراقبت‌های بهداشتی، و خصوصی کردن هر آنچه دستان دغل‌بازشان را بتوانند روی آن بگذارند. این هدف واقعی آنان است. قرض‌های فوق‌العاده یونان فقط وسیله‌ای برای رسیدن به هدف است، فقط راهی است برای از بین بردن طبقه متوسط با یک ضربه.

 

«کشمکش موجود میان دولت‌های آلمان و یونان چیزی کمتر از انقلابی دموکراتیک علیه برتری‌طلبی آلمان و تلاش آلمان‌ها و پهلوانان افسانه‌ای‌شان در اتحادیه اروپا برای دیکته کردن خط مشی سیاست داخلی یونان نیست.»
ماتیو دی. رز: این یک انقلاب است ، ابله! (۱)


«اوقات آلمان از دست یونان تلخ است. اقتدار اخلاقی خود را از بین می‌برد و به‌نظر می‌رسد آماده است یکپارچگی منطقه اروپا را فقط به‌خاطر پیشبرد حرف خود به باد فنا دهد.»
پل میسون: جنگ آلمان علیه یونان تا حد مرگ ادامه دارد، به‌خاطرناسازگاری تمایلات فرهنگی و اقتصادی (۲)

اگر پیشرفت‌های بن‌بست مذاکرات میان یونان ـ اتحادیه اروپا را دنبال نکرده‌اید، واقعاً فرصتی را از دست داده‌اید. این شاید بهترین ماجرای سال باشد. و آنچه که آن را این قدر مجذوب کننده می‌سازد این است که کسی فکر نمی‌کرد که یونان کوچک بتواند رودرروی رهبران قدرتمند اتحادیه اروپا بایستد و آن‌ها را وادار به تجاهل کند. اما این درست همان چیزی است که اتفاق افتاد. روز دوشنبه، اعضای گروه اروپا با وزیر دارایی یونان، یانیس واروفاکیس، ملاقات کردند، تا تصمیم بگیرند که آیا شرایط یونان را برای تمدید توافق وام فعلی بپذیرند یا نه. تغییر حقیقی در توافق وجود نداشت. تنها تغییر از لحاظ معنایی بود، به این معنا که به این وام به‌مثابه کمک مالی نگاه نمی‌شود، بلکه به‌مثابه «مرحله‌ای انتقالی برای انعقاد قراردادی جدید برای رشد یونان «درنظر گرفته می‌شود.» به عبارت دیگر، پلی برای برنامه‌ای در مجموع متفاوت.


در بازنگری، استراتژی واروفاکیس کاملاً خلاقانه بود، عمدتاً به این دلیل که تعادل وزرای اتحادیه اروپا را به هم زد و این جریان را دچار اغتشاش کرد. از همه گذشته، آن‌ها چگونه می‌توانستند به بسته وامی که پیش از این خودشان تصویب کرده بودند رأی «منفی» بدهند فقط به این دلیل که زبان‌اش اندکی متفاوت است؟ اما اگر رأی «مثبت» می‌دادند، آنوقت چه خوب، آن‌ها تصمیم یونان را برای این که در آینده این برنامه کمتر کمرشکن باشد تحسین می‌کردند (و، تلویحاً، تصویب). به این معنا که آن‌ها راه را برای خاتمه دادن به دوران ریاضت هموار می‌کنند و برای بازپرداخت وام، چاره‌ای دیگر می‌اندیشند. افزون بر این، آن‌ها می‌پذیرند که دولتی که به شیوه دموکراتیک روی کار آمده حق دارد سیاست‌های گروه اروپا را تغییر دهد. آن‌ها چطور می‌توانند اجازه چنین چیزی را بدهند، اما، خوب از سوی دیگر، چگونه می‌توانند رأی منفی بدهند، هر چه باشد، عمدتاً این همان معامله بود. همان‌گونه که واروفاکیس در کنفرانس مطبوعاتی روز دوشنبه اشاره کرد:
«ما با شرایط مورد توافق وام‌مان به تمام بدهکاران‌مان موافقیم.» و ما «موافقت کرده‌ایم کاری نکنیم» که چهارچوب بودجه فعلی در میانه سال مالی از ریل خارج شود. می‌بینید؟ این همان معامله است.


این چیستانی است که گروه اروپا روز دوشنبه با آن مواجه شد، اما به جای حل و فصل آن، آن‌گونه که ازهر شخص بالغی انتظار می‌رود، آن‌ها قمار کردند. آن‌ها تصمیم‌گیری در مورد تمدید وام را به روز دیگری موکول کردند و آن را عقب‌نشینی نامیدند. شاید کار هوشمندانه‌ای انجام دادند، اما از نظر مردم موضوع به یقین وحشتناک به‌نظر می‌رسید. گویا که واروفاکیس با نگاه‌اش آن‌ها را از رو برده و به فرار واداشته بود، مانند بچه مدرسه‌ای‌های وحشت‌زده.


یادتان باشد، دوشنبه آخرین مهلت قطعی برای تصمیم گیری در این مورد بود که آیا گروه اروپا شرایط جدید تمدید وام یونان را خواهد پذیرفت یا رد خواهد کرد. این به‌معنای آن است که کار گروه اروپا نمی‌توانست از این آسان‌تر باشد. تمام آنچه آن‌ها باید انجام می‌دادند رأی آری یا نه بود. همین.


در عوض، آن‌ها اعلام «اتمام وقت» کردند و قوطی را کمی دورتر شوت کردند. این به‌ویژه لحظه افتخارآمیزی برای اتحادیه اروپا نبود. اما چیزی که حتی از این هم بدتر است، ترفندی است که پیش از اجلاس بکار برده شد؛ این عمل بود که باعث شد در مورد شخصیت افرادی که مذاکرات اتحادیه اروپا را اداره می‌کردند تردید ایجاد شود. این هم خبر دست اول: در حدود ۱۵ دقیقه قبل از این که کنفرانس شروع شود، پیش‌نویس بیانیه رسمی به واروفاکیس داده شد که حاوی رئوس مفاد پیشنهاد تمدید وام بود.


وی وقتی فهمید این سند تمام شرایط او را پوشش داده است با خشنودی متعجب شد و از این‌رو آماده بود آن را امضا کند. متأسفانه، این سند بلافاصله پیش از آغاز مذاکرات با یک مورد که عقب‌نشینی از تمام نکته‌های مهم بود، تغییر جهت داد.


این را از خودم درنمی‌آورم. گروه اروپایی به‌طورعجیب و غریبی کوشیدند واروفاکیس را فریب دهند تا چیزی را که با اصل آن متفاوت بود امضا کند. باورتان می‌شود؟ و این تنها به این خاطر بود که واروفاکیس پیگیرانه در جستجوی یادداشت غیررسمی جدیدی بود که بتواند عدم توافق‌ها را مورد ملاحظه قرار دهد و این وضعیت بغرنج را حل و فصل کند. از قضا، رونوشت نهایی با ظاهر جدیدی همان توافق‌نامه‌ای را که واروفاکیس از ابتدا رد کرده بود قالب می‌کرد. تنها تفاوت این بود که گروه اروپا به روش زیر جلکی سعی کرد آن را توسط او مطرح کند. حالا به من بگویید: آیا افرادی را که چنین کارهایی می‌کنند، آدم‌های «قابل اطمینانی» می‌دانید؟ البته که نه. وقتی آدم‌ها به یکپارچگی و اعتبار اهمیت نمی‌دهند، وقتی فقط برنده شدن اهمیت دارد، این‌گونه رفتار می‌کنند. اگر گروه اروپا بتواند یونانی‌ها را فریب دهد تا چیز متفاوتی را امضا کنند، کار برای یونانی‌ها دشوار خواهد شد «خرید با مسئولیت مشتری». گروه اروپا هیچ مشکلی با این نوع تزویر و ریاکاری ندارد. این است روش بازی آن‌ها.


اما حقه و تهدید آن‌ها فایده‌ای نداشته است، نخست به این دلیل که واروفاکیس از آن‌ها خیلی باهوش‌تر است. همچنین بسیار کاریزماتیک و بااستعداد است، و همین برای کله‌گنده‌های اتحادیه اروپا مسأله‌سازشده است. آن‌ها از این حقیقت خشمگین‌اند که این مارکسیست تازه‌کار توجه مردم جهان را جلب کرده و برنامه کوچک آن‌ها برای ابدی ساختن رکود ۶ ساله یونان را به‌هم زده است. آن‌ها هرگز پیش‌بینی نمی‌کردند که افکار عمومی با این شدت علیه آن‌ها تغییر جهت دهد، همچنین آن‌ها تصور نمی‌کردند که تمام اروپا مانند لیزر روی اقدامات مشکوک و مستبدانه گروه اروپایی بی‌مسئولیت متمرکز شود. چیزی که آن‌ها می‌خواستند این نبود. آنچه آن‌ها می‌خواستند کارت سفیدی بود که سیاست‌های قرون وسطایی آن‌ها را بر یونانی‌های اسراف‌کار تحمیل کند، درست مانند روزهای خوب قدیم پس ازورشکستگی برادران لمن. هر چه باشد، «پروژه ضددموکراتیک امپریالیستی» مانند اتحادیه اروپا قرار بود مؤثر واقع شود، درست است؟


درست است، فقط مسأله این است که اکنون واروفاکیس و سپاهیان مارکسیست‌اش چوب لای چرخ برنامه‌های گروه اروپا گذاشته و آینده را نامعلوم کرده‌اند. روند حوادث به‌سرعت به‌جای سرکوب، استثمار و بی‌رحمی به‌سوی منطق، همبستگی، و غم‌خواری چرخیده است. فقط طی چند هفته، کل زمین بازی دگرگون شده است، و به‌نظر می‌رسد یونان دارد دست بالا را می‌گیرد. چه کسی حدس می‌زد چنین اتفاقی خواهد افتاد؟


اگر به‌شیوه برخورد واروفاکیس با گروه اروپا توجه کنید، باید هوشمندی و بلکه مؤثر بودن استراتژی وی را تحسین کنید. در هر نبردی، باید توجه را به‌سوی حقانیت دعوی خود و آشکار کردن خطاهای شخصیت مخالف جلب کرد. رویداد روز دوشنبه به یقین به هر دوی این اهداف دست یافته است. در حالی که داوود هرگز واقعاً جالوت را به قتل نرساند، جالوت مطمئناً در حال فرار است. و این بسیار بهتر از چیزی است که انتظار می‌رفت.


در مورد «دعوی»، خوب، به خودی خود گویا است. کمک مالی به یونانی‌ها هرگز معقولانه نبود، زیرا این برنامه به‌نحوی طراحی نشده بود که راه چاره‌ای برای رهایی یونانی‌ها از بدهی و انقباض مالی پیدا شود. نه، این استتار روابط عمومی بود که در گذشته آنچه را پشت پرده اتفاق می‌افتاد پنهان می‌کرد، بذل و بخشش بی‌حد و حصر به بانک‌ها و صاحبان اوراق قرضه. همه این را می‌دانند. صحت این مطلب را درسایت Naked Capitalism کنترل کنید:


بنا بر کمپین جشن بدهی، ۹۲ درصد ۲۴۰ میلیون دلاری که یونان از کمک مالی ماه می ۲۰۱۰ دریافت کرده است «به یونانی‌ها و مؤسسه‌های مالی اروپا رسید » (Naked Capitalism)
آری، این صرفاً پرداختی بزرگ برای امور رفاهی طبقۀ تلکه‌چی است. در ضمن، هیچ نفعی برای مردم یونان نداشت. و با وجود این، گروه اروپا انتظار دارد آن‌ها همین برنامه را ادامه دهند؟ نه، ممنون.

تا آنجا که به مسایل مالی یونان مربوط می‌شود، از زمان کمک مالی تا به حال اوضاع هر سال بیش از پیش وخیم‌تر شده است. برای نمونه، نسبت بدهی به تولید ناخالص ملی یونان از ۱۱۵ درصد در سال ۲۰۱۰ اکنون به بیش از ۱۷۰ درصد رسیده است. کشور سیر قهقرایی طی می‌کند و همین باعث می‌شود چاره‌جویی‌های واروفاکیس این قدر ناگزیر به‌نظر آید. این به این دلیل است که همه می‌دانند که «اگراز همین الان در چاله افتاده‌ای، چاله کندن را متوقف کن.» این منطقی است که در ورای موضع واروفاکیس قرار دارد؛ او صرفاً می‌خواهد «چاله کندن را متوقف کند.» اما این کار با رفتن زیر بار بدهی بیشتر به‌منظور بازپرداخت بدهی‌هایی که با کمک مالی فقط بیشتر و بیشتر می‌شوند امکان‌پذیر نیست. و این کار با انجام اقدامات ریاضت‌طلبانۀ جانکاه نیز میسر نمی‌شود، اقداماتی که موجب افزایش بیکاری و سیاست‌های اقتصادی انقباضی می‌شود. این کار فقط از طریق کاهش بدهی‌ها و آغاز برنامه‌هایی است که به بهبود اقتصاد کمک کنند. این کاری پیچیده نیست، بلکه تکفیر ایدئولوژی واپس‌گرایانه اتحادیه اروپا است که یک بخش آن اقتصاد احمقانه و بخش دیگرش زهدگرایی آلمانی است. این دو را در کنار یکدیگر قرار دهید و آنگاه به ناکجاآباد پیشا کینزی می‌رسید که یکی از ثروتمندترین مناطق دنیا به‌تدریج به هرج و مرج و ویرانی کشیده می‌شود، تنها به این خاطر که ثابت شود این تمدید متناقض، مفید است. خوب، حدس می‌زنید که چه خواهد شد؟ مفید نخواهد بود. ما شش سال را در پیش رو داریم تا ثابت کنیم که فایده‌ای نخواهد داشت.


شایان ذکر است که گروه اروپا یک سانتی متر هم از موضع اولیه خود عقب‌نشینی نکرده است. به‌عبارت دیگر، در واقع هیچ مذاکره‌ای وجود نداشته است، هیچ مذاکره‌ای به‌معنای واقعی کلمه. آنچه که بود، گروه شیاد متفرعنی بود که ورد بی‌اعتباری را مدام بازگو می‌کند، با آنکه ریاضت‌کشی در سراسر دنیا توسط همه اقتصاددان‌های معتبر روی کره زمین، تقبیح شده است. البته این موضوع برای شیادان بانک مرکزی اروپا یا همتایان خرقه‌پوش آن‌ها در برلین اهمیتی ندارد. آنچه آن‌ها می‌خواهند مکیدن آخرین قطره‌های خون قربانیان یونانی‌شان است. این بازی آن‌ها است. و البته، در نهایت آنچه آن‌ها می‌خواهند انجام دهند عبارت است از نابود کردن کل سیستم تأمین اجتماعی اتحادیه اروپا؛ از بین بردن اتحادیه‌ها، اخته کردن مستمری‌ها، دستمزدها و مراقبت‌های بهداشتی، و خصوصی کردن هر آنچه دستان دغل‌بازشان را بتوانند روی آن بگذارند. این هدف واقعی آنان است. قرض‌های فوق‌العاده یونان فقط وسیله‌ای برای رسیدن به هدف است، فقط راهی است برای از بین بردن طبقه متوسط با یک ضربه.


یادتان باشد، اتحادیه اروپا در سومین فصل با ظرافت تمام از افت قیمت‌ها جان به در برد، که سومین دوره رکود اقتصادی در کمتر از شش سال بود. به‌نظرتان این پیشینه چطور است؟ این پیشینه، سوءمدیریت چشمگیر امور اقتصادی اتحادیه و بی‌لیاقتی بوروکرات‌های تصمیم‌ساز را کاملاً نشان می‌دهد. با این حال، همین رهبران در مورد این که به یونانی‌ها بگویند در صف بایستند و اوامر آن‌ها را اطاعت کنند دغدغه‌ای ندارند. می‌توانید خودپسندی آن‌ها را باور کنید؟
خوشبختانه، یونان از رمه جدا شده است و مسیر جدیدی را برگزیده است. آن‌ها سیاستمداران خیانتکاری را که فاقد صراحت لهجه‌اند و پیش ازین بر کشور حکمرانی می‌کردند کنار گذاشته‌اند و A-Team [مزدوران امریکایی] را سر جای خود نشانده‌اند. و رفیق، آیا آن‌ها از نتیجه‌ها راضی‌اند؟ میزان رضایت عموم مردم از سیریزا تا بالای بام می‌رسد در حالی که واروفاکیس مردی است که بیش از همه در اروپا تحسین می‌شود. مسأله این است که آیا این گروه جدید چپ‌های متعهد می‌توانند این بارها را تا مقصد برسانند یا نه. تاکنون، جای امیدواری وجود دارد، به این معنی که، آیا می‌توانیم در مورد این که استراتژی واقعی واروفاکیس چیست به توافق برسیم یا نه.


واروفاکیس در نوشته‌های قبلی خود گفت که خواهان معامله جدیدی برای یونان است. او گفت «یونان شانسی نخواهد داشت، مگر این که معامله جدیدی برای اروپا داشته باشیم … ضروری است که منطقه اروپا برای خود برنامه‌ای عقلایی پیدا کند … تا زمانی که و به شرط این که منطقه اروپا برنامه معقولی برای متوقف کردن این خرابی قطار در سراسر اتحادیه اروپا، در سراسر منطقه اروپا بیابد، وگرنه یونان ابداً شانسی نخواهد داشت.( Naked Capitalism)


بسیار خوب، واروفاکیس می‌خواهد در اتحادیه اروپا بماند، اما او خواهان تغییر در سیاست‌ها است (کاهش بدهی‌ها، پایان بخشیدن به ریاضت اقتصادی، و افزایش انگیزه‌های مالی). اما افزون بر این او برنامه‌های بلندپروازانه‌ای دارد که به‌نظر می‌رسد هیچ‌کس در بروکسل، فرانکفورت یا برلین از آن‌ها اطلاع ندارد. او می‌خواهد فرهنگ غالب منطقه اروپا را تغییر دهد، به‌تدریج، و به‌طور فزاینده اما مستمر. او اروپایی می‌خواهد که دموکراتیک‌تر باشد و نسبت به نیازهای دولت‌های عضو، مسئولانه‌تر رفتار کند، اما در عین حال اروپایی می‌خواهد که از طریق نهادها و برنامه‌هایی که اتحاد را تقویت می‌کنند متحدتر باشد.


او معتقد است که تنها زمانی موفقیت به‌دست می‌آید که اقدامات مشخصی انجام شوند «هماهنگ کردن نظام‌های بانکی»، حل و فصل مشترک مسأله بدهی‌ها (دولت فدرال بدهی‌های خود را بالاتر از دولت‌ها قرار دهد) … «و همچنین ما نیاز به آن‌چنان سیاست سرمایه‌گذاری داریم که در تمام منطقه اروپا جاری باشد … یک سازوکار بازیافتی برای همه چیز. در صورتی که به این چیزها نرسیم .. متأسفانه مطلقاً چیزی نداریم که مانع تداوم این حرکت آهسته خارج شدن از ریل باشد.» ( Naked Capitalism)


خوب، بفرمایید. نظام بانکی را ملی کنید، بازار سراسری اروپایی ایجاد کنید، و برای حواله‌های مالی دولت‌های ضعیف‌تر، سازوکارهایی ایجاد کنید، مانند آنچه ما در ایالات متحده برای ایجاد توازن میان دولت‌های ثروتمند و مولد ثروت مانند کالیفرنیا و نیویورک و ایالت‌های فقیرتر مانند داکوتای جنوبی و اکلاهما از طریق تأمین اجتماعی، کوپن مواد غذایی، قراردادهای دولتی، یارانه‌ها و از این قبیل انجام می‌دهیم.


این آن اتفاقی است که باید رخ دهد تا ایالات متحدی ماندگار از کشورهای اروپایی به‌وجود آید و از بحران‌های مکرر آزاردهنده رهایی یابیم. واروفاکیس به چنین امری واقف است، اما البته به زور چنین چیزی را پیش نمی‌برد. حداقل در این برهه از زمان.


برعکس، او مصمم است آهسته آهسته این جریان را پیش ببرد، در هر زمان یک گام. تغییر تدریجی، این درست است. به سخت‌کوشی ادامه دهید و حمایت کنید تا این عمارت ترک بردارد و دموکراسی نمایان شود.


این به‌طور خلاصه برنامه واروفاکیس است: انقلاب از درون. فقط به کسی در برلین نگویید.

 

****

مایک ویتینی در ایالت واشنگتن زندگی می‌کند. او یکی از کمک کنندگان به Hopeless: Barack Obama and the Politics of Illusion – AK Press است. Hopeless در انتشارات کیندل هم قابل دسترس است. آدرس اینترنتی او: fergiewhitney@msn.com

1–Mathew D. Rose, It’s a revolution, Stupid! Naked Capitalism


2–Paul Mason, Germany v Greece is a fight to the death, a cultural and economic clash of wills, Guardian

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *