در مورد وضعیت یونان
۱ـ پیروزی سیریتزا را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آنها قادرند نیازهای کارگران یونان را برآورده کنند؟
در ارزیابی ما، جایگزینی دولت دمکراسی نوین ـ پاسوک (ND-PASOK) توسط (سیریتزا ـ آنل) امروزه نمیتواند به برآوردن نیازهای مردم کمک کند. از اینرو که دولت جدید، مانند دولت قبلی، بهرغم دادن شعارهای «چپگرایانه» در همان چارچوب عمل میکند: مشارکت کشور در اتحادیه اروپا و ناتو، به اجرا درآوردن تعهدات نسبت به این اتحادیههای امپریالیستی، بهرسمیت شناختن بدهی غیرقابل تحمل دولت که مردم مسئول آن نیستند، حمایت از سودآوری منافع سرمایهداران بهنام «رقابت اقتصاد ملی».
بنابراین برنامه دولت جدید واقعاً بهدنبال مدیریت پدیده فقر شدید است، در حالی که در همان زمان وضعیت غیرقابل تحمل برای اکثریت مردم ادامه خواهد یافت، و همچنان علل مشکلات مردم بهجای خود باقی خواهند ماند. این علل باید جزوی از ماهیت واقعی سرمایهداری درنظر گرفته شوند.
۲ـ آیا حزب کمونیست یونان به سیریتزا پیشنهاد ائتلاف داد؟ اگر چنین است، شرایط توافق چه بودند؟
زندگی نشان داده است که یک ائتلاف بهطور ناپخته سرهمبندی شده بهنام چپ و با نیات مدیریت بهتر سرمایهداری به درد کارگران نمیخورد. در ارزیابی ما تجربه چه در سطح یونان و چه در سطح بینالمللی نشان میدهد که دولت «چپ میانی»، «مترقی»، «چپگرا» در چارچوب سرمایهداری (بهعنوان مثال در ایتالیا، فرانسه، قبرس، برزیل و غیره) که به اقدامات ضدمردمی هم دست زده، قادر به جلوگیری از پیامدهای بحران سرمایهداری نبوده و در جنگ امپریالیستی بهطور فعال شرکت کرده است. چنین دولتهایی موجب بروز سرخوردگی در میان کارگران شده، جنبش کارگری را تضعیف کرده و در هر مورد «پلی» را برای سمتگیری بهسوی سیاستهای جناح راستتر تشکیل دادهاند.
حزب ما کاملاً بهموقع، امکان مشارکت با دولت «چپگرای» سیریتزا یا حمایت از آن را از بحث خارج کرد. دولتی که امکان وجود یک مدیریت طرفدار مردم در درون چارچوب سرمایهداری و اتحادیههای امپریالیستی را وعده میدهد. ما به سهم خود، در پخش و گسترش چنین توهماتی شرکت نکرده و «شرایطی» هم برای سیریتزا تعیین نکردیم، چون واضح است که ما رویکرد شدیداً مغایری داریم: سیریتزا بهدنبال انسانی کردن سرمایهداری است، حزب کمونیست یونان بهدنبال سرنگونی آن و ایجاد جامعهای دیگر است. با این حال، ما پیشنهاد سیاسیمان را مطرح کردیم، که بهطور خلاصه اهداف زیر را دربر میگیرد: لغو یک جانبۀ بدهی، عدم مشارکت با اتحادیه اروپا و ناتو، اجتماعی کردن ابزار تولید، برنامهریزی مرکزی اقتصاد، قدرت گرفتن کارگران ـ مردم.
باید خاطرنشان شوم که حزب کمونیست یونان در مورد این که کشور به چه نوع ائتلافی نیاز دارد دیدگاه خاص خود را دارد. ما خط ائتلاف خلق را ترسیم کردهایم، متشکل از نیروهای اجتماعی، طبقه کارگر، کشاورزان فقیر و میانه حال، لایههای خرده بورژوازی شهری، کسانی که منافعشان در تضاد با انحصارات و سرمایهداری قرار دارد. این ائتلاف، که امروزه اولین گامهای آن برداشته شده، برای حل هر مشکلی که مردم با آن مواجه باشند مبارزه میکند، دارای سمتگیری ضدانحصارات ـ ضدسرمایهداری است و در خدمت تمرکز نیروها بهمنظور هموار کردن راه برای ایجاد جامعه جدید سوسیالیستی ـ کمونیستی است.
۳ـ سیریتزا اخیرا با حزب دست راستی «یونانیان مستقل» توافق کرد. شما آن را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا لازم بود؟ چرا؟
این قضیه موجب تعجب ما نشد. پیش از انتخابات ما ارزیابی ما این بود که سیریتزا، اگر نتواند اکثریت مطلق را در پارلمان بدست آورد، دولت را با شرکت یکی از احزابی تشکیل خواهد داد که مانند سیریتزا خواهان ابقای یونان در داخل اتحادیه اروپا و ناتو هستند. ما در مورد احزابی صحبت میکنیم که مدنظرشان این است که مردم باید بدهیهای غیرقابل تحملی را بپردازند که مسئول آن نیستند. احزابی که ازمسیر سرمایهدارانه توسعه طرفداری میکنند. اگرچه احزاب بورژوائی دیگری با اختلافات جزیی گوناگونی نیز وجود داشتند که مشتاق همکاری با سیریتزا در دولت بودند. سیریتزا همکاری با حزب یونانیان مستقل ANEL را انتخاب کرد، این همکاری از چند وقت پیش آغاز شده بود.
۴ـ بهنظر میرسد که سیریتزا نمیخواهد با تحریمهای اتحادیه اروپا و آمریکا علیه روسیه مبارزه کند. آنها از پنجشنبه گذشته از حدود این تحریمها حمایت کردهاند. دیدگاه حزب کمونیست یونان دراین خصوص چیست؟
موضع دولت در مورد مسأله اوکراین، بهرغم سروصدای زیاد، فقط ۳ روز دوام داشت. در روز چهارم، دولت یونان در کنار اتحادیه اروپا قرار گرفت و در تأیید همان تحریمها علیه روسیه رأی داد که دولت پیشین پاسوک ـ دمکراسی جدید ND-PASOK نیز به آن رأی داده بود، و در را به روی تحریمهای دیگری در آینده نزدیک باز گذاشت. ما باید توجه داشته باشیم که آنها از موضع دولت قبلی در مورد این موضوع انتقاد کرده بودند.
در ارزیابی ما، تحریم علیه روسیه، نشانگر تشدید مداخله اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا در اوکراین، در چارچوب رقابت خود با روسیه بر سر کنترل بازار و منابع انرژی منطقه است.
جنگ تجاری بین اتحادیه اروپا و روسیه در درجه نخست به طبقه کارگر و اقشار مردمی، مانند کشاورزان کوچک و متوسط در یونان آسیب میزند. این یک جنگ تجاری است که درخدمت منافع انحصارات است.
تصمیم جدید اتحادیه اروپا، همچنین با مشارکت چپ یونان، بار دیگر ماهیت امپریالیستی ارتجاعی اتحادیه اروپا را تأیید میکند. چرا که به خلقهای اروپا هجوم میبرد و بهمنظور خدمت به منافع سرمایه اتحادیه اروپا، نقشی رهبری کننده در برنامههای امپریالیستی بازی میکند.
حزب کمونیست یونان همواره استدلال میکند که خلق یونان باید موضع دولت یونان را محکوم کند و بخواهد که دیگر چیزی به نام مشارکت یونان در برنامههای اتحادیه اروپا و ناتو وجود نداشته باشد.
۵ـ ما شاهد رشد سازمانهای فاشیستی و نئونازی در سراسر اروپا هستیم. در یونان هم حزب سپیده دم طلایی وجود دارد. در انتخابات گذشته آنها در حدود ۶ درصد آرا را کسب کردند. اگر سیریتزا نتواند مشکلات را حل کند، سپیده دم طلایی رشد خواهد کرد؟
واقعیت این است که حزب نازی سپیده دم طلایی جنایتکار، که فعالیتی سبعانه دارد و توسط سازوکارهای همین سیستم ایجاد شد، بهرغم ریزشهایی که در آرای خود داشت، درصد بالایی را در انتخابات کسب کرد.
مسئولیت ویژه در قبال درصدهای انتخاباتی سپیده دم طلایی هم به عهدۀ دولت پاسوک ـ دموکراسی جدید ND-PASOK است که ضدکمونیسم، تئوری دوگانهگرایی افراطی، و ایجاد ترس از مهاجران را پرورش میدادند و هم بهعهدۀ خط مبهم «ضد تفاهمنامه» تبلیغ شده توسط سیریتزا است که دشمنان واقعی مردم، یعنی سرمایهداران را روسفید میکند. این سازمان اخص فاشیستی جنایتکار در این بستر ایدئولوژیک و سیاسی پدید آمد.
حزب کمونیست یونان بهعنوان دشمن ثابتقدم فاشیسم باقی مانده است، دقیقاً به این خاطر که حزب کمونیست یونان، مخالف سرمایهداری بهعنوان یک کل است، سیستمی که خالق فاشیسم، ناسیونالیسم و نژادپرستی است.
سرخوردگی از انتظاراتی که توسط نیروهای سوسیال دموکراتیکی مانند سیریتزا ایجاد شده است، میتواند فعالیت سپیده دم طلایی را در میان بخشهای سیاسی عقبمانده مردم تسهیل کند. با این حال، ارزیابی ما این است که خلق ما قدرت طرد و منزوی کردن فعالیتهای جنایتکارانۀ نازی و ایدئولوژی سپیده دم طلایی را داراست. آنها دارای تجربه و حافظه تاریخی از جنگ دوم جهانی و غلبه بر فاشیسم هستند. این یک وظیفه و یک ضرورت، بهخصوص در مورد جوانان و مدارس، بر عهدۀ معلمان و هنرمندان و دانشمندان در جامعه است تا هرچه دامنهدارتر آن را افشا کنند، علیه آن به مبارزه برخیزند و از انتشار زهر فاشیسم ـ نازیسم جلوگیری کنند. جنبش کارگری و خلقی میباید مبارزات خود را علیه نازیسم و فعالیتهای جنایتکارانهاش، علیه نظام سرمایهداری و منافعی که این نظام ایجاد میکند و از چنین شکلبندیهایی حمایت میکند، تشدید کند.