سفر دراز کارگر
کنتراتچیهای رضاخانی که میدیدند انواع حیلههایشان ره به جایی نمیبرد، دنبال «محرکها» گشتند. هان! کمونیستها! همانها هستند که امنیت را مختل میکنند. محمدعلی یساری «محرک» شناخته شد و چندی بعد توسط شهربانی دستگیر و روانه تهران شد. سالهای زندان اگرچه شکنجهبار و پُردرد گذشت، اما پُربار بود. زندان خانه مبارزان بود. پُر میشد و خالی میشد. همه بر پای خود میآمدند، اما گاه از میان میرفتند و آنها را بر دست میبردند و آنها که میماندند خورشید فراموششان میشد.
برای خواندن این مصاحبه به فایل پیوست مراجعه کنید.