دلایل پیدایی فسادهای مالی

Print Friendly, PDF & Email

به‌عنوان مثال آماری که مرکز آمار که در خصوص بحث اشتغال سال گذشته منتشر کرد، نشان می‌دهد که تعداد شاغلان کشور در سال ۱۳۹۲ برابر است با تعداد شاغلان در سال ۱۳۸۵که اولین سال شروع به‌کار دولت نهم است. یعنی با ۷۰۰میلیارد دلار درآمدهای حاصل از نفت و گاز که به‌صورت رسمی‌ وارد کشور شده است و بیش از ۳۰۰، ۴۰۰میلیارد دلار درآمدهای دیگر دولت که رقمی ‌بالغ بر هزار میلیارد دلار می‌شود یک شغل در کشور ایجاد نشده است.

 

فاصله درآمدی و ایجاد شکاف‌های عمیق درآمدی به‌قول شما در طبقه مادون فقر خود را در قالب جرم و جنایت ویژه نشان می‌دهد و همچنین این فاصله در طبقه بالای درآمدی خود را به‌شکل فساد‌های سیستماتیک و مافیایی نشان می‌دهد. چرا نمی‌توانند آن را ریشه‌کن کنند؟

این موضوع به عوامل متعددی مرتبط می‌شود، یکی اینکه بسیاری از افرادی که در کشور تصمیم‌گیر هستند‌‌ همان کسانی هستند که از این نظام توزیع موجود منتفع می‌شوند. البته به غیر از موارد محدودی تقریباً همواره هم این‌گونه بوده است. بنابراین نوعاً کسی به زیان خودش تصمیمی ‌نمی‌گیرد ولو اینکه به‌نفع کل جامعه نباشد. به‌خصوص پس از جنگ ما شاهد این هستیم که بسیاری از کسانی که در موضع تصمیم‌گیری قرار دارند، کسانی هستند که منافع اقتصادی و سهم اقتصادی بسیار بزرگی از محصول اجتماعی به آن‌ها می‌رسد. بنابراین آن‌ها داعیه‌ای برای تغییر وضعیت ندارند. هر قدر هم که جلو‌تر آمدیم مثل دوره دولت‌های نهم و دهم که به‌نظر من دولتی غارتگر بود و با درآمدهای ملی بسیاری که حاصل شد متأسفانه باز هم این روند ادامه یافت و فاصله‌ها بیشتر شد و کار خاصی در این زمینه صورت نگرفت.

توضیح بیشتری بدهید؟

به‌عنوان مثال آماری که مرکز آمار که در خصوص بحث اشتغال سال گذشته منتشر کرد، نشان می‌دهد که تعداد شاغلان کشور در سال ۱۳۹۲ برابر است با تعداد شاغلان در سال ۱۳۸۵که اولین سال شروع به‌کار دولت نهم است. یعنی با ۷۰۰میلیارد دلار درآمدهای حاصل از نفت و گاز که به‌صورت رسمی‌ وارد کشور شده است و بیش از ۳۰۰، ۴۰۰میلیارد دلار درآمدهای دیگر دولت که رقمی ‌بالغ بر هزار میلیارد دلار می‌شود یک شغل در کشور ایجاد نشده است. آن دولت یک فرصت شغلی اضافه نکرده است. همچنین هیچ توضیح روشنی مبنی براینکه این درآمد‌ها چگونه توزیع و در چه حوزه‌هایی و کجا سرمایه‌گذاری شده، ندارد. یعنی هیچ توضیحی وجود ندارد تا بدانیم چه فاجعه‌ای بر سر این منابع عظیم آمده است. منتها از سوی دیگر هر روز شاهد بروز یکسری اطلاعات مبنی بر فساد گروه‌هایی هستیم که مبالغ هنگفتی را به‌نحوی از کشور خارج کرده‌اند. این‌ها عملا معنای دیگرش‌‌ همان سرمایه‌داری خویشاوندی یا قوم و قبیله‌ای است که پیش از انقلاب هم این پدیده در ایران وجود داشت. در این میان دوره دهه ‌اول انقلاب است که تفاوت‌هایی با پیش از انقلاب و دوره‌های بعد آن دارد. هر چه از جنگ فاصله می‌گیریم این سرمایه‌داری خویشاوندی خودش را به‌صورت برجسته‌تری نشان می‌دهد. در سرمایه‌داری خویشاوندی منابع و فرصت‌ها به‌صورت بسیار نابرابر بین افرادی که وابسته به حاکمیت هستند توزیع می‌شود. هر چقدر فاصله با حاکمیت کمتر باشد طبیعتاً سهم بیشتری هم خواهند گرفت.

این مسئله چه پیامدی دارد؟

این مسئله به‌صورت نظام‌مند نابرابری در قدرت و ثروت را عملاً رقم می‌زند و شکل می‌دهد. مثلاً اینکه اعتبارات کلان بانکی و با نرخ‌های بهره نازل به افرادی خاص پرداخت می‌شود و جمعیت زیادی از مردم اصلاً امکان دسترسی به حداقل‌های منابع بانکی را ندارند یکی از این موارد است. یا اینکه فرصت و امتیازهای خاص انحصاری و شبه‌انحصاری به برخی از افراد خاص داده می‌شود که می‌توانند از آن طریق اقدام به تولید یا وارد کردن کالایی خاص کنند. این‌ها ظرفیت‌های بسیار بزرگی برای شکل‌گیری فرصت‌های نابرابر و انتقال یک شبه گروهی از افراد به طبقات بالا‌تر را به‌وجود می‌آورد.

این اقصاد چه ویژگی‌ای دارد؟

ویژگی چنین اقتصادی ناکارآمدی است. این ناکارآمدی موجب افزایش نابرابری می‌شود و نابرابری هم ریشه اصلی فقر است. در چنین شرایطی همواره تورم بالایی نیز به‌وجود می‌آید. در واقع این اقتصاد با یک تورم ساختاری روبه‌رو می‌شود. این یکی از آفات شیوه توزیع درآمدهای رانتی مبتنی بر درآمدهای بادآورده نفت و گاز است و نه محصول خلاقیت، تولید، بهره‌وری، تلاش، سخت‌کوشی و نوآوری. این درآمدهایی که در کشور حاصل می‌شود به نوعی زد‌و‌بند و ارتباط با ساختار قدرت است. خود این مسئله باعث شکل‌گیری کانون‌های قدرت بسیار بزرگ می‌شود و از طرفی توده‌ای وسیع و فقیرشده‌ای هستند که گزینه‌ای ندارند جز تن دادن به دستمزد‌های نازل. در خیلی از موارد استثمار می‌شوند به‌خصوص در مناطق محروم و دوردست کشور به‌شدت نیروی کار استثمار می‌شود. به این دلیل که طرف برای اینکه کار داشته باشد حاضراست با هر دستمزدی کار کند.

عواملش چیست؟

عمدتا سیاسی هستند. نوع تصمیم گیری‌ها و ساختار سیاسی در تخصیص و توزیع محصول اجتماعی بسیار موثر هستند یعنی اینکه کدام نظام سیاسی و چگونه درآمد‌ها و منابع را توزیع می‌کند. در ایران هم، چون عمده درآمد‌ها به منابع بادآورده نفت و گاز وصل است، اینکه چگونه و بین چه کسانی توزیع می‌شود سهم اصلی را در شکل‌گیری فقر دارد. چون سهم گروه‌های پایین اجتماع در آن بسیار پایین است. آن‌هم به‌دلیل توزیع نابرابر این درآمدهاست. چرا که گروه‌هایی در موقعیت‌های بر‌تر و بالا‌تر سهم بسیار عمده‌ای را دریافت می‌کنند و همین‌طور که پایین‌تر می‌آییم به میزان کاسته شدن از ارتباط و رابطه با قدرت سهم‌شان نیز به‌‌‌همان میزان کاسته می‌شود. گروه‌های پایین درآمدی هم که مغفول واقع شده و اصلاً مورد توجه نیستند و عملاً سهمی‌ هم اگر می‌برند بسیار ناچیز است. این عمل سبب می‌شود که فاصله نیز روزبه‌روز بیشتر شود. از سوی دیگر این تفاوت عظیم درآمدی بین دارا‌ها و ندار‌ها در چنین ساختاری یکی از عوامل اصلی بروز تورم می‌شود.

به چه دلیل؟

اقتصاد ایران به‌دلیل ساختارشدیداً نابرابر توزیع درآمد بسیار فرصت‌های استثمار در جامعه را تقویت می‌کند. یعنی گروه‌های بالای درآمدی می‌توانند از ظرفیت‌های از نیروهای کم درآمد سوء‌استفاده کنند این مسئله به‌راحتی می‌تواند زمینه رشد بسیاری از ناهنجاری‌هامانند فساد، جرم و جنایت و شکل‌گیری گروه‌های مافیایی شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *