سردبیر سابق ارگان حزب کمونیست آلمان: غرب قربانی ترور نیست، خود عامل گسترش ترور است!
کنراد شولر نویسنده، جامعهشناس و کارشناس اقتصاد است. او در سالهای دهه هشتاد سردبیر روزنامه «عصر ما»، ارگان مرکزی حزب کمونیست آلمان بود.
ورنیکه: آقای شولر حملات وحشتبار آخر هفته پاریس را به لرزه در آورد. معنی این وقایع چیست؟ آیا ترور اسلامی اینک راه بهسوی اروپا، بهسوی ما، میگشاید؟
کنراد شولر: در این که ترور در راه است تردیدی نیست. غرب و بهویژه اروپا تاکنون نسبتاً مصون ماندهاند. در فهرست دانشگاه مریلند در آمریکا کشورهایی که مورد شدیدترین حملات تروریستی قرار دارند به ترتیب عبارتند از: عراق، افغانستان، پاکستان، نیجریه و سوریه. آمریکا در مرتبه ۳۰، نروژ ۴۴ و فرانسه در مرتبه ۵۶ قرار دارد. آلمان در مرتبه ۸۳ است. ترور در درجه اول در کشورهایی که گهواره آن بودهاند حداکثر ویرانی را ببار میآورد. بهنظر من استراتژی «داعش» پس از انفجار هواپیمای مسافری روسی در آسمان صحرای سینا و حمام خون وحشیانهای که در پاریس برپا کرد، گستردن حملات خود در کشورهای اروپایی است. القاعده از زمان بن لادن در پی جهانی کردن عملیات تروریستی بود. اگر داعش عامل حملات تروریستی باشد، در واقع کارش تحقق بخشیدن به استراتژی القاعده است با این تفاوت که امکانات و لجیستیک ضروری برای انجام آن را نیز در اختیار دارد.
ورنیکه: داعش چرا این کار را میکند؟ قصدش از این کار چیست؟
کنراد شولر: گروههای تروریست اسلامی مانند داعش، بهانه ترور را پاسخ به سیاستهای غرب میدانند. آنچه راست است این است که سیاستی که غرب از آفریقای شرقی تا پاکستان به اجرا گذاشته سیاست بهرهکشی و سرکوب است و آنچه بارها نیز آن را نشان داده این است که بدون هیچ ملاحظهای این کشورها را مورد حمله نظامی قرار میدهد و آنها را تکه تکه میکند. بهعنوان مثال سوریه را در نظر بگیریم که در حال حاضر میدان اصلی زدوخورد است. غرب برای برپا کردن کارزار جنگی علیه رژیم اسد که رژیم مطلوبش نیست با علم کردن اختلافات قومی و مذهبی دست به صحنهسازی زد. بدون کمکهای ترکیه، کشور عضو ناتو، داعش نمیتوانست به چنین قدرت ویرانگری دست یابد. و همچنین بدون کمکهای مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی، که خود از آلمان و دیگران اسلحه میگیرد و همچنین بدون حمایتهای سیاسی این کشورها داعش به اینجا نمیرسید. غرب نه تنها مسئول باصطلاح بیسروسامانی این کشورهاست بلکه در بسیاری از موارد خود از عوامل نیرومند شدن سازمانهای تروریستی است.
غرب فقط قربانی ترور نیست، بلکه خود یکی از عوامل آنست، وقتی درباره عواقب رویدادهای کنونی صحبت میکنیم، باید به این موضوع هم بپردازیم و درباره آن صحبت کنیم. روی دیگر سکه مخالفت قاطع چپها با ترور است. «ترور عادلانه» وجود ندارد. باید با آن مبارزه کرد. اما نه به این صورت که به بهانه مبارزه با ترور به جنگ با دموکراسی بروند و دست و پای آن را قطع کنند. برای مبارزه با تروریسم باید علل آن را برطرف ساخت. ریشه تروریسم در جنگهای تجاوزکارانه، در فقر، در گرسنگی است یعنی همان نسخههایی که بسیاری از کشورهای شمالی برای کشورهای جنوبی تجویز کردهاند.
ورنیکه: آیا درست میفهمم؟ منظورتان این است که: غرب خود نیز مسئول حملات تروریستی در پاریس است؟ ولی آیا چنین نیست که این نبردی است بین نیروهای متمدن و نیروهای غیرمتمدن که روزبهروز هم گستردهتر میشود، یعنی همان چیزی که آن را بهاصطلاح نبرد بین فرهنگها میخوانند؟
کنراد شولر: غرب عامل اساسی آن شرایطی است که زاینده ترور و گروههای تروریستی است. من کشورهایی را که عرصه شدیدترین حملات تروریستی هستند نام بردم. دلیل ویرانی عراق، افغانستان و سوریه جنگهایی است که آمریکا به بهانه مبارزه با ترورسیم برپاداشت، جنگهایی که آمریکا آنها را رهبری کرد و میکند. اصلاً القاعده و دیگر گروههای مهم تروریستی با حمایت آمریکا برای مبارزه با دولت افغانستان بهوجود آمد که مورد حمایت شوروی بود. درب و داغان شدن پاکستان حاصل جنگهای خاورنزدیک است. نیجریه مرکز عملیات افسار گسیخته کنسرنهای نفتی جهان است.
غرب از آفریقا تا پاکستان اسلام را دشمن خود معرفی میکند، دشمنی که هم درخور تحقیر است، هم خطرناک است. چرا؟ چون منابع نفت و گاز زیرپای همین جوامع اسلامی است، همان منابعی که سرمایهداری جهانی میخواهد آنها را به چنگ آورد. ۷۰ درصد از منابع نفت و گاز جهان در منطقه «منا» ـ خاورمیانه و شمال آفریقا ـ متمرکز است. بههمین دلیل تمدن به دو طبقه تقسیم میشود. تمدن غربی که در سطح بالا قرار دارد و تمدن اسلامی که در سطح تحتانی است. چرا؟ چون حمله سیاسی و نظامیبه «پستتر»ها را بهتر میتوان توجیه کرد و به اجرا گذاشت. جامعه ارزشهای غربی جامعهای است استوار بر آزادی فرد در برابر جامعه مسلمان که سر میبرد و زنان را سرکوب میکند.
در هر سه مذهب وحدانی ـ یهودیت، مسیحیت و اسلام ـ در کنار تهدیدهای غضبناک به عذاب، عشق به همنوع، رحمت و همبستگی قرار دارد. تروریستهای داعش در میان مسلمانان اقلیتی ناچیز هستند. اکثریت بزرگ مسلمان این اقلیت را طرد میکند. میان یهودیت، مسیحیت و اسلام اختلاف سطح به این معنی وجود ندارد که یکی هومانیستتر از آن دو دیگر است. سامویل هانتیگتون که شما از او و شعارش مبنی بر جنگ فرهنگها نام بردید، این را هم گفته است که: دلیل پیروزی غرب بر جهان در برتری ارزشهایش نبود بلکه در برتری بهکار بردن خشونت بود. هانتیگتون بهدنبال این سخن میگوید غربیها اغلب این واقعیت را فراموش میکنند، ولی آنها که غربی نیستند آن را هیچگاه فراموش نمیکنند.
ورنیکه: منظورتان این است که میان علایق ژئواستراتژیک و تبلیغات ضد اسلامی رابطهای وجود دارد؟ و همچنین میان فقر اکثر مسلمانان در فرانسه و جهان و بیرون گذاشتن آنها از دایره ایدئولوژیک؟ اگر چنین است تا چه حد؟
کنراد شولر: بله. این ارتباط واقعاً وجود دارد. یکی همین موضوع منابع است. «دیک چنی» پیش از معاونت ریاست جمهوری امریکا شود رئیس موسسه تکنولوژی نفت در «هالیبرتون» بود، چنی گفت باید علیه عراق وارد جنگ شد زیرا خداوند متعال چنین خواسته که نفت آمریکا در زیر خاک عراق مدفون شود. در مرحله تعمیق و توسعه جهانی شدن مسئله خطوط اصلی حمل ونقل دریایی نیز بر مسایل دیگر افزوده میشود. در اقیانوس هند، در شاخ آفریقا، کانال سوئز و آنسوی دریای مدیترانه، معبر جبلالطارق، مسیرهای جهانی حملونقل از کنار کشورهای اسلامی میگذرند، همه اینها باید تحت کنترل غرب باقی بمانند.
در ارتباط با فقر نیز با وضع مشابهی روبرو هستیم. امروز در سطح زمین از هر پنج نفر یک نفر با فقر شدید روبروست. این افراد باید با در آمدی کمتر از روزی ۱/۲۵ دلار زندگی کنند. طبق پیشبینیهای سازمان ملل و فاجعههای طبیعی که انتظار وقوع آنها میرود، تعداد این افراد، تا سال ۲۰۵۰ سه برابر خواهد شد. این افراد طبق همان شیوه اسلامی که آزمون شده، تروریستهای آینده خواهند بود. یعنی ۳/۲ میلیارد نفر. حاصل این نتیجهگیری نسنجیده آنی در فرانسه این بود که مسلمانان فقیرند و عموماً تروریست. برادران کواشی ـ ( شریف کواشی زاده ۲۹ نوامبر ۱۹۸۲، درگذشته ۹ ژانویه ۲۰۱۵) یکی از این دو برادر متهم به حمله به دفتر نشریه فکاهی شارلی ابدو در پاریس در روز چهارشنبه هفتم ژانویه ۲۰۱۵ بود که در طی این حمله ۱۲ نفر کشته شدند. ویکی پدیا، مترجم) که ادعا شد عوامل حمله به دفتر شارلی ابدو بودند، متولد پاریس بودند، پسران مهاجران الجزایری بودند و ساکن یکی از شهرکهای ویران حومه پاریس. «امانویل تُد». مردمنگار فرانسوی میگوید: راهپیماییها و آکسیونهای صورت گرفته، چندان ارتباطی با تساهل (تولرانس) و آزادی اندیشه نداشتند. صحبت بیشتر بر سر تبعیض اجتماعی و اقتصادی بود که بر قشرهای تحتانی جامعه فرانسه اعمال میشد و در بسیاری از موارد در مورد فرانسویان مسلمان ساکن حومه پاریس.
ورنیکه: شما واکنش رسانهها را در مورد «چارلی ابدو» بهعنوان پیشداوری و نژادپرستانه مورد انتقاد قرار دادید و آن را «پروپاگاند» توصیف کردید. حالا هم باز تکرار همان جریان است؟ و اگر هست تا چه حد؟
کنراد شولر: از غرب قربانی میسازند. در حالی که اولین باعث و بانی تروریسم اسلامی سیاست غرب است. از این گذشته فقط یک تا دو درصد از حملات تروریستی در اروپا انگیزه مذهبی دارند. انگیزه دو سوم از عملیات تروریستی جداییطلبی و تصورات قومی ـ ناسیونالیستی است.
هدف درجه اول ترور اسلامی غرب نیست، بلکه مردم مسلمان منطقهای هستند که زادگاه خود تروریستهاست. این کشورها متلاشی میشوند چون مصیبت تجاوز نظامی کشورهای عضو ناتو گریبانگیرشان میشود. پیش از آن که کار به آنجا برسد مردم فرار میکنند، و اینجا تحت عنوان «خطر تروریسم» با دیوار طرد و تهمت روبرو میشوند. جدا کردن سیاست و رسانهها نیز مشکلی را حل نمیکند. نباید ترور و مسئله پناهجویان را با یکدیگر درهم آمیخت. آنها سخت به هم پیوستهاند. اما نه آنچنان که گویا تروریستها با لباس مبدل بهصورت پناهجو به اینجا میآیند. پناهجویان از تروریستهای وطن خود میگریزند. از همان تروریستهایی که دولتها و نظامیان و صنایع اسلحهسازی ما سهم عمدهای در پیدایش آنها دارند. کشورهای ما شریک جرم هستند. حق پناهجویان است که با فرهنگ موثر مهماننوازی روبرو گردند.
ورنیکه: در حال حاضر پوتین این پرسش را مطرح میکند که سرنخ حملات تروریستی در دست کیست، و اشاره میکند که ناروشنیهایی به چشم میخورد. آنها در مورد حمله به شارلی ابدو نیز پرسشهای مشابهی مطرح ساختند. سئوالی که برای من مطرح میشود این است: آیا واقعاً میتوان این طور فکر کرد که بخشی از این حملات یا حملات پیشین، آنطور که در رسانههای اجتماعی مطرح میگردد ،حملاتی هستند که در طرح برخی از آنها خود سازمانهای اطلاعاتی نیز دست دارند؟ دلایل موافق یا مخالف این فرض کدامند؟ و این که: آیا همه اینها خیالپردازیهای بیبندوبار و بخشی از «تئوری توطئه» هستند؟
کنراد شولر: بعید نیست که در مورد حمله به «شارلی ابدو» درست باشد. به هر حال مدارک و آثار جرمی که ارایه شد خندهدار بود. تروریست ورزیدهای که کارش را با آن دقت حرفهای انجام داده، پاسپورتش را «فراموش» میکند. هیچ کوشش جدی برای دستگیر کردن سوءقصدکنندگان صورت نمیگیرد و در نخستین برخورد، پلیس آنها را از پای درمیآورد. و هیچ مدرکی در دست نیست که ثابت کند آن کس که تیر خورده واقعاً همان سوءقصدکننده بوده است، چون آنها که وارد ساختمان شدند نقابدار بودند و کسی صورت آنها را ندیده بود.
ولی سوءقصد اخیر نیز پر است از ابهامات. البته مقامات امنیتی هیچ اطلاعی از تدارک کار سوءقصدکنندگان نداشتند، در حالی که دستکم هشت سوءقصدکننده با هم در ارتباط شبکهای بوده اند، ولی ماموران طی عملیات اطلاعات دقیقی در مورد عملیات و عاملان آن میدهند. این بار هم باز پاسپورت یکی از کشتهشدگان همراهش بوده است، پاسپورتی از سوریه. پرزیدنت اولاند اعلام کرد که سرنخ در دست داعش است. گرچه معلوم شد که پاسپورت جعلی بوده ولی در این که عامل داعش بوده است تغییری داده نشد. داعش هم فوراً اعلام کرد عامل سوءقصد بوده است. البته این احتمال هم بعید نیست که داعش کاری را که دیگران کردهاند تعمداً به خود نسبت داده است. چون پس از حملات مکرر روسها به مواضع داعش در داخل سوریه داعش زیر فشار قرار گرفته و اعتراف به سوءقصد پاریس را فرصتی دانسته برای نمایش قدرت خود.
نظر من این نیست که سازمانهای اطلاعاتی سوءقصد را خود برپا کردهاند. احتمال قویتر این است که این سازمانها و دولتها از قتلها بهرهگیری میکنند، و برای رسیدن به اهداف سیاسی خود از آنها استفاده ابزاری میکنند.
اینبار دو هدف را دنبال میکنند:
ـ همه پناهجویان مسلمان را که به مرزهای ما رسیدهاند بهعنوان تروریستهای بالقوه مورد اتهام قرار دهند؛
ـ ناتو میخواهد بهانهای برای حمله به سوریه پیدا کند. هدفش هم در درجه اول این نیست که با داعش بجگند بلکه میخواهد جلوی رشد نفوذ روسیه را بگیرد که تاکنون یگانه دولتی بوده که بهگونهای موثر با داعش در افتاده است.
کشورهای عضو ناتو دیرزمانی از داعش حمایت کردند. حتی امروز هم داعش فقط به این دلیل میتواند به حیات مالی خود ادامه دهد که روزی ۲ میلیون دلار از فروش نفت، در درجه اول به ترکیه، بدست میآورد. داعش بدون کمک پدرخواندههای خود ترکیه، عربستان و قطر حتی یک ماه هم نمیتوانست به حیات خود ادامه دهد. و خود این سه پدر خوانده نیز مورد حمایت آلمان و دیگر کشورهای عضو ناتو هستند. آغاز هر راهحلی برای حل مسئله سوریه درست در همین جاست: باید رودهای پولی که بهسوی داعش روان است خشکانده شوند.
ورنیکه: وقتی که شما در مورد حمله به شارلی ابدو ناهمواریهای فراوان میبینید و فکر میکنید که دست کاری در تحقیقات زیاد بوده و حالا هم باز تشابهاتی مشاهده میشود، ما بهعنوان افرادی که منتقدانه به رویدادها مینگریم چه باید بکنیم که میان جبهههای جنگ تبلیغاتی بهکلی خرد نشویم. اصلاً از کجا میشود تشخیص داد که «حقیقت» کدام است و صحنهسازی، پروپاگاند و افسانه کدام؟
کنراد شولر: مبداء حرکت ما باید این باشد که امروز تعیینکننده و جهتدهنده به مباحثات اجتماعی دستاندرکاران رسانهها هستند که کارشان پرداختن به امور اقتصادی و سیاسی نخبگان است. «پاول زهته» (Paul Sethe ) که محافظهکاری پروپاقرص و از ناشران پایهگذار روزنامه آلمانی «فرانکفورتر آلگماینه» ( ارگان سرمایهداری بزرگ آلمان ـ مترجم) در سال ۱۹۶۵ نوشت: فقط ۲۰۰ نفر ثروتمند هستند که از آزادی بیان برخوردارند و میتوانند نظرات خود را منتشر سازند.
از آن ۲۰۰ نفر ثروتمندانی که آن روز ناشر روزنامهها بودند، امروز فقط ۵ یا ۶ نفر باقیماندهاند که مجموعه بازار مطبوعات و رسانهها را بین خود تقسیم کردهاند. در میان آنها، آن کس که در جایگاه اول قرار دارد ماتیاس دوپفنر، رئیس شرکت سهامی اشپرینگر است که تصور میکرد حملات تروریستی پاریس «یازدهم سپتامبر اروپاست» حالا روزنامه فتنهگر او «بیلد سایتونگ» مینویسد: «آیا پس از ترور پاریس، باید وارد جنگ شویم؟»
روسای فرستندههای بزرگ و ارگانهای مطبوعاتی نظرساز مانند «Zeit»، «زود دویچه سایتونگ»، «ولت» و «فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ» بهطور منظم در کنفرانسهایی با حضور رؤسای کنسرنهایی که فعالیت جهانی دارند و رؤسای سازمانهای مالی جهان، شرکت میکنند، در کنفرانسهایی که خبر آن را منتشر نمیسازند، ولی آنجا با هم به اتفاق نظر میرسند و گسترش رسانهای آن نظریات را بعهده میگیرند.
از اینرو آن مصرفکنندگان رسانهها که با نگاهی جویا و منتقد به رسانه مینگرند باید به رسانههای منتقد مراجعه کنند، ما در آلمان چند تایی از این نوع رسانهها داریم. خوانندگان خبرها و تفسیرها باید همواره این پرسش را در برابر خود داشته باشند که آنچه گفته میشود بهسود کیست؟ این توصیه فقط برای یافتن بزهکار در تحقیقات جنایی مفید نیست، بلکه برای شناختن رسانهها نیز مفید است. آن گزارشهایی را که با جدیت از همبستگی دفاع میکنند و خواستار انتقاد از قدرت هستند، هوادار یاریرسانی به افتادگان و درراهماندگان هستند جدیتر بگیرند تا آنها که مبلغ مواضع سازمانهای امنیتی، ژنرالها، کنسرنها، مواضع نخبگان و از ما بهتران هستند. حقیقت فقط به معنی ارایه دقیق فاکتها نیست، این که در کنار که ایستادهای نیز بخشی از حقیقت است.
ورنیکه: شما اصلاً راهی میبینید که بتوان از این مارپیچ بالارونده خشونت، همین که اینک، پس از حملات پاریس نیز دوباره به خدمت گرفتهاند، کناره گرفت و باز بهسوی جهان آرامش و صفا رفت؟
کنراد شولر: ما وقتی روی صلح و آرامش خواهیم دید که عدالت برقرار گردد. ما در موسسه خود این شعار را به دیوار زدهایم: تا عدالت نباشد صلح هم نخواهد بود. انسانهایی که سرکوب میشوند، انسانهایی که دائم فقیرتر میشوند، در حالی که دیگران از حاصل کار آنها و همکاران آنها پیوسته ثروتمندتر میشوند، اینها دست به مقاومت خواهند زد. مبارزه خواهند کرد، سرکوب شدیدتر خواهد شد مقاومت هم تشدید خواهد شد. این مارپیچ خشونت فقط وقتی متوقف خواهدشد که نابرابری و بیعدالتی پایان یابد.
ما امروز با نظامی روبرو هستیم که با شتابی دمافزون بهسوی نابرابریهای اجتماعی بیشتر میرود. بهرهوران از این نظام نخبگان در کشورهای ما و همچنین آن نخبگان کشورهای جنوبی هستند که با سرمایهداری جهانی همساز میشوند. امروز شانس در افتادن با این نظام خوب نیست. اما در همه جای جهان کوششهایی در این سو در جریان است. آنچه در کشور خود ما رخ میدهد نسبتاً کم است. من نه پروتستان هستم نه کاتولیک، ولی امروز به این سخن لوتر پایبندم که گفت «و اگر میدانستم فردا روز آخر جهان است، همین امروز یک نهال سیب در زمین میکاشتم.»
ورنیکه: ممنون برای این گفتوگو.