دولت روحانی گروگان دولت قبلی است
هزار میلیارد دلار در فاصله سالهای ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ هزینه كردیم اما تعداد فرصتهای شغلی ایجاد شده در این دوره نزدیك به صفر است.
فرشاد مومنی با اعلام این مطلب، در تحلیل چالشهای اقتصادی- سیاسی ایران در آستانه برنامه ششم گفت: ما با یك واقعیت روبهرو هستیم، اینكه به لحاظ تاریخی فرصتهای بسیار مهمی را از دست دادهایم. شاید یك مقایسه اجمالی میان نحوه برخورد چینيها و ایرانيها با فرصتهایی كه در اختیار داشتهاند، مساله را بهتر نشان دهد. بر اساس تحقیقات موجود، چینيها در یك فاصله زمانی بین سالهای ١٩٩٦- ١٩٧٩ یعنی در دوره زمانی كمتر از ٢٠ سال اینها ٢٢٦ میلیون فرصت شغلی ایجاد كردند كه از این میزان بیش از ٧٠ درصد مشاغل هم در مناطق روستایی شكل گرفته بود، اوضاع برای ما مقداری متفاوت و پیچیدهتر است چرا كه ما در دوره سالهای ١٣٩٢-١٣٨٤ از محل صادرات نفت، گاز و غیرنفت حدود ١٠٠٠ میلیارد دلار خرج كردیم. آن میزان فرصت شغلی كه چینيها ایجاد كرده بودند با حدود ٣٣٠ میلیارد دلار سرمایهگذاری اتفاق افتاده بود، ما بالغ بر سه برابر آن را در دورهای كمتر از نصف زمان چینيها هزینه كردیم ولی خالص فرصتهای شغلی كه در ایران با آن میزان هزینه ایجاد شده چیزی نزدیك به صفر بود و این در تاریخ معاصر دنیا یكی از پدیدههاست.
منفی٤٥٠ هزار خالص فرصتهای شغلی در شش سال
او با بیان اینكه این ارقام تخمین نیست و مبتنی بر سرشماری است، متذكر شد: در فاصله سالهای ١٣٩٠ ـ ١٣٨٥ كه دوران اوج شكوفایی نفتی است خالص فرصتهای شغلی در بخش صنعت كشورمان معادل منهای ٤٥٠ هزار نفر بوده، خالص فرصتهای شغلی یعنی وقتی مجموع شغلهای ایجاد شده با شغلهای از بین رفته را در آن بخش در یك دوره زمانی مشخص، جمع جبری كردند، شده منهای ٤٥٠ هزار. در تاریخ اقتصادی قرن بیستم ایران هرگز چنین سطحی از صنعتزدایی را در كشورمان نداشتهایم. در برابر این فرصتهای شغلی كه از دست رفته خالص فرصتهای شغلی ایجاد شده در بخش مشاغل غیرقابل طبقهبندی معادل ٧١٥+ هزار فرصت شغلی است. مومنی با طرح این پرسش كه مشاغل غیرقابل طبقهبندی چیست، توضیح داد: مشاغلی كه رويمان نمیشود اسمشان را بیاوریم در اصطلاح میگویند مشاغل انگلی. پس با همین مثالهای اندك ملاحظه میشود چه شرایط پیچیدهای را پشت سرگذاشتهایم و از آن پیچیدهتر بایستههای فهم دقیق شرایط كنونی است؛ این شرایط را در اصطلاح اقتصاد سیاسی شرایطی میگویند كه دولت فعلی در گروگان اقدامات دولت قبلی است. این كارشناس و تحلیلگر اقتصادی مجموع رقمی كه از سال ١٣٨٩ تا امروز بابت یارانه نقدی پرداخت شده را معادل هشت برابر بودجه عمرانی سالانه كشور طی همین سالها دانست و افزود: دولت میداند كه این كار دستاوردی ندارد ضمن آنكه استمرار، آن نیروی محركه اشتباهات بسیار بزرگ سیاستی نیز خواهد بود چرا كه وقتی دولت چنین تعهدی برای پرداخت میكند، در شرایطی كه اقتصاد خوب تنفس نمیكند، دولت باید با شیوههای غیرعادی تأمین مالی برای چنین هزینهای كند. شیوههای غیرعادی عموماً شیوههایی است كه اگر انجام شود به دو گروه فشار میآید و باعث رونق سه گروه دیگر میشود. او گفت: آن دو گروهی كه از اینگونه سیاستها لطمه شدید میبینند چه كسانی هستند؟ یكی عامه مردم و دیگری تولیدكنندهها. به گفته مومنی اگر دقت كرده باشید یكی از كانونهای اختلاف بین اقتصاددانها طی دو، سه ساله گذشته این است كه از یك طرف دولت مجموعه سیاستهایی را كه ناظر بر افزایش هزینههای تولید بوده، متوقف نكرده گرچه این كار در مقایسه با عملكرد دولت قبلی با شیب كمتر بوده اما در اصول همان سیاستها را ادامه میدهد برای مثال در سال ١٣٩٣ دوباره قیمت حاملهای انرژی را به طور متوسط ٥٥ درصد بالا بردند، قیمت آب گران شد و تقریبا همه كالاها و خدماتی كه دولت عرضه میكند گران شد. پس برای تأمین مالی آن هزینهها به دلیل آنكه اقتصاد در رونق به سر نمیبرد دولت باید از شیوههای غیرعادی كسب درآمد كند. یعنی مثلا نرخ ارز را افزایش دهد، قیمت حاملهای انرژی را افزایش دهد و از این قبیل و وقتی این كارها را میكند عامه مردم و تولیدكنندهها تحت فشار بیشتری قرار میگیرند. اما در برابر مردم و بخشهای مولد، سه گروه هستند كه از این سیاستها شادمان میشوند، واردكنندهها، رباخواران و دلالها و آنهایی كه از طریق واسطهگری كسب درآمد و سود میكنند.
فاصله عمیق شعار و عملكرد
او با بیان اینكه در اقتصاد سیاسی كنونی ایران صدای كدام یك از این دو دسته رساتر است، گفت: گروه دوم و شما این مساله را در این دولت هم مثل دولت قبل میتوانید ببینید. در دولت قبل وقتی طیفهای وسیعی از تولیدكنندهها ورشكسته شدند، چه در صنعت نساجی، چه در صنعت كاشی و سرامیك، چه كفش و غیره با اینكه دهها اطلاعیه دادند و خواستند جلب ترحم كنند صدای آنها شنیده نشد اما وقتی ماجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده مطرح شد صنف طلافروش در تهران و چند شهر بزرگ واكنش خیلی لطیف و نرم نشان دادند، اینها مثلا روز چهارشنبه مغازهشان را باز كردند ولی هر كس مراجعه كرد، گفتند امروز روحیه برای خرید و فروش نداریم یعنی نه داد و فریادی راه انداختند، نه بیانیهای دادند و نه چیز دیگری. روز پنجشنبه هم گفتند امروز مغازهها را هم باز نمیكنیم. ظهر روز پنجشنبه آقای رییس دولت وقت با اینكه چنین اختیاری به لحاظ قانونی نداشت فرمان توقف قانون مالیات بر ارزش افزوده در مورد آن صنف را داد. با همین یك مثال شما به وضوح شكاف میان ادعاها و شعارها را با عملكردها مشاهده میكنید. وی در توضیح چرایی اینكه دولت فعلی گروگان دولت قبلی است، گفت: دولت جدید چقدر قول داده بودند كه پرداخت یارانههای نقدی رامتوقف میكنند و به جای آن اقتصاد را در مسیر رونق قرار میدهند و از نظر تئوریك اگر به جای پرداخت یارانه، دولت شغل ایجاد كند عایدی كسانی كه اشتغال پیدا میكنند حتی اگر همین حداقل دستمزدها كه رقم آن كمتر از ٥٠ درصد نرخ فقر رسما اعلام شده است، به آنها پرداخت شود قدرت خلق تقاضا در بازار در شرایط بهشدت ركودی كنونی حدود ١٥ برابر در مقایسه با پرداخت یارانه نقدی بیشتر میشود. ضمن اینكه آن كجا كه انسانها عادت كنند پولی بگیرند كه بابت آن زحمتی نكشیدهاند و آن كجا كه با عزت نفس و تلاش و احساس مفید بودن بر عرضه كل اقتصاد بیفزایند و دستمزد شرافتمندانه هم بگیرند.
این دولت گروگان دولت قبلی است
مومنی ادامه داد: دولت این را میدانست و در تبلیغات انتخاباتی هم بارها و بارها این را گفته بود ولی الان وقتی میخواهد این كار را بكند در شرایط تناقضآلود گیر كرده. این یكی از وجوهی است كه میگویند این دولت در گروگان دولت قبلی است. او گفت: یكی دیگر از وجوه آن است كه دولت فعلی حتی با وجود گذشت بیش از دو سال آگاهی راجع به میزان بدهيهایی كه از دولت قبلی برایش مانده است، ندارد زیرا در دولت قبلی آنقدر غیرشفاف عمل كردهاند كه الان وزارت اقتصاد و دارایی تیم گذاشته كه لااقل فهرست عناوین درشت بدهيهای دولت را استخراج كند. خبر شكلگیری این تیم را مثلا سه ماه پیش وزیر اقتصاد داده ولی هنوز نتوانستهاند به طور رسمی گزارشی تهیه كنند از رقمهایی كه گفته میشود رقم مجموع بدهيها ناظر بر چند صدهزار میلیارد تومان است.
كانونهای قدرت با رفتارهای مافیایی
مومنی افزود: اینكه میبینید گاهی وقتها رفتارهای مافیایی یا شبه مافیایی در اقتصاد ایران انجام میشود همه حساب و كتابهای روشن دارد، یعنی كانونهای قدرت و ثروتی شكل گرفته كه هر لحظه اراده كنند میتوانند در این كشور گنجشك را جای بلبل جا بزنند و ما جامعه مدنی سازمانیافتهای را كه در برابر اینها قرار بگیرد نداریم و اگر كسانی این كار را كنند باید جانشان را كف دستشان بگذارند. ما میتوانیم این فهرست را همین طور ادامه دهیم؛ مثلا در حالی كه دولت قبل چیزی حدود ٨٠٠ تا هزار میلیارد دلار درآمد نفتی داشته به طور همزمان آیا میدانید میزان اموال عمومی كه به عنوان خصوصيسازی واگذار كردهاند چقدر بوده؟
احمدینژاد ٤٠ برابر دو دولت قبل دارایی ملی فروخت
به گفته او گزارشهای رسمی سازمان خصوصيسازی میگوید در فاصله سالهای ١٣٦٨ تا ١٣٨٣ یعنی دوره ١٦ ساله كه دوره ریاستجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی و آقای خاتمی بود ارزش كل دارایيهای دولتی واگذار شده حدود ٢٩٥٠ میلیارد تومان بوده یعنی كمتر از سه هزار میلیارد تومان. در حالی كه فقط در دوره ١٣٨٥ تا ١٣٩٠ حدود ١١٠ هزار میلیارد تومان دارایيهای دولتی واگذار شده، یعنی در این دوره شش ساله حدود ٤٠ برابر دو تا دولت قبلی دارایيهای ملی واگذار شده پس آن دلارهای نفتی هزینه شده آن بدهيهای نامعلوم هم برای دولت گذاشته شده و این میزان از دارایيهای دولت هم فروخته شده است. این رفتارهای غیرمتعارف یك ساختار هزینهای ایجاد كرده كه از جمله به طرز غیرمتعارفی سازمانهای دولتی را از نیروی كار كمكیفیت متورم كردهاند. الان دولت قادر نیست كه آنها را اخراج كند. اینكه دولت در گروگان اقدامات دولت قبل است معنایش این است. این كارشناس اقتصادی اذعان كرد: در چنین شرایطی تصور كنید دولت جدید هم كه گروههای حامی خود را دارد و میخواهد كمی به خواستههای آنها هم توجه كند، وقتی این توجه در مسیری قرار میگیرد كه منافع عمومی را ندارد در میمانیم كه آیا به این كار دولت اعتراض كنیم یا نه؟ اگر اعتراض كنیم با كسانی همصدا میشویم كه شیرینكاريهای دوره قبل را كردهاند اگر هم نكنیم یعنی داریم كمك میكنیم دولت در چاله یا چاه بیفتد. مومنی بیان كرد: در حال حاضر در فضای بهشدت سیاستزده كنونی خیلی از كارشناسان متحیرند كه حرف بزنند یا نه؟ چون یك وجه این است كه به هیچوجه نمیخواهند با رانتجویان مسلط در دوره قبلی همصدا باشند وجه دیگر هم آن است كه بهشدت نسبت به آینده كشور نگرانند. میبینند كه همچنان اشتباهات فاحش صورت میگیرد در ذهن عوام هم این تفكیكها به سختی صورت میگیرد ضمن آنكه سازههای ذهنی رانتزده هم همچنان جایگاه خود را دارد. خیليها هنوز حتی در سطوح بالای حاكمیت در ایران فكر میكنند نقد دولت یعنی تضعیف دولت. حالا به نظر شما نقد كارشناسی دولت تضعیف دولت است یا تقویت؟ ولی همین در ایران ماجراها دارد.
سكوت، آب به آسیاب غیرمولدها میریزد
همین الان بخش بزرگی از طرفداران دولت تصورشان این است كه اگر كسی این دولت را نقد كرد یعنی دولت را تضعیف میكند در حالی كه واقعیت این است كه چون زور گروههای غیرمولد خیلی زیاد است اگر ما سكوت كنیم در واقع عملا آب به آسیاب آنهایی ریخته شده كه اقدامات و منافع ایشان نسبتی با توسعه و مصالح دورمدت ملی ندارد. همه این وجوه چه پیامی دارند؟ این است كه همه ما در حد توانمان برای روبهرو شدن با این شرایط باید سعی كنیم سطح آگاهی خودمان بالا رود. هم سطح آگاهی عمومی را بالا ببریم، هم كیفیت سیاستگذاريهای دولت را ارتقا دهیم وگرنه همه ضرر خواهیم كرد. وقتی سیاستهای كلی برنامه ششم انتشار پیدا كرد سخنگوی محترم دولت فرمودند برای اینكه ما بتوانیم طبق سیاستهایی كه رهبری اعلام كرده سالی هشت درصد رشد داشته باشیم سالانه ٢٠٠ میلیارد دلار فقط منابع ارزی لازم داریم. شبیه به همین حرفها را نیز اخیرا وزیر اقتصاد زده مبنی بر اینكه فقط هر سال ٧٥٠ هزار میلیارد تومان باید سرمایهگذاری داشته باشیم.
آیا در دوره اوج درآمدهای نفتی رشد هشت درصدی داشتیم
مومنی یادآور شد: این گونه سخنها نشاندهنده چیست؟ نشاندهنده ضعف شدید در بنیه كارشناسی دولت است. چون تقریبا در دوره آقای احمدینژاد سالانه از محل صادرات نفت و غیرنفت و گاز بیش از ١٠٠ میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم. آیا با این وجود رشد اقتصادی مورد قبول داشتیم؟ درباره ابعاد ریالی هزینههای آن دولت هم دیدید كه اوضاع چگونه بوده است. او اضافه كرد: ما كه به چشم دیدیم دلارها به گونهای هزینه شد كه رشد منفی با ارقام درشت پدید آورد. وقتی سخنگوی دولت میگوید فقط با تزریق ارز مشكل رشد را حل میكنیم معنياش این است نیروی كارشناسی دولت خیلی ضعیف است. اگر بحثهایی را كه در دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی درباره نامه چهار وزیر صورت گرفت دنبال كنید این بحث مطرح شد كه در شرایطی كه در حیطه مسوولیت مستقیم هر كدام از این وزرا مسائل بسیار حیاتيتری وجود داشته اینها روی بورس تمركز كردهاند نشاندهنده ضعف بنیه فكری دولت است. اگر حمل بر صحت كنیم و اگر هم حمل بر صحت نكنیم كه ماجرا در كانال دیگری میافتد. گویی اینها هم از فضای رانتی سود میبرند. در طول تاریخ تاسیس بورس در ایران، بورس هرگز نماینده خوبی برای فهم واقعیتهای اقتصادی كشور نبوده. در همان دورهای كه رشدهای منفی وحشتناك در دوره احمدینژاد كل اقتصاد داشته بورس جهشهای بزرگ از خود نشان داده. وقتی وارد جزییات میشوید میبینید ٦٠ درصد كل بورس ایران مربوط میشود به شركتهایی كه در سه حوزه فعالیت میكنند. یكی پتروشیمی، یكی بانكها و یكی هم كانيهای فلزی و غیرفلزی كه این مورد سوم عمدتا به معنای خامفروشی است، بانكها یعنی آنهایی كه به تجارت پول مشغولند. پتروشیمی یعنی اینكه با رانت خوراك بسیار ارزان قیمت سودهای نجومی به دست آوردهاند. پس وقتی این چهار وزیر این نامه را مینویسند نشان میدهند برای یك متغیر كماهمیت این همه حرارت نشان دادهاند كه نشان میدهد چقدر از واقعیتهای ایران دور هستند. از باب تركیب عناصر اصلی تشكیلدهنده بورس هم كه ٦٠ درصد آن این سه گروه هستند یعنی چه؟ یعنی ما نگران آنهایی هستیم كه از طریق رانت، خامفروشی و تجارت پول كسب درآمد میكنند در حالی كه فكر نمیكنم درك این مساله كه از این سه كانال اقتصاد ایران راهی برای نجات ندارد، دشوار باشد. عین این مساله در مورد بسته جدید دولت هم مطرح است. میگویند ما میخواهیم چند هزار میلیارد تومان پول تزریق كنیم اسمش را گذاشتهاند تحریك تقاضا. مگر شما الان سالی حدود ٣٤، ٣٥ هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه نقدی پول تزریق نمیكنید به اقتصاد؟ اقتصاد با این حجم پول تزریق شده تحریك شد؟ ما از ركود خارج شدیم؟ یا رفاه مردم افزایش پیدا كرد؟
تكتك اینها نشاندهنده این است كه در كنار همه گرفتاريهایی كه از دولت قبلی باقی مانده است بنیه كارشناسی جهتگیريهای كه دولت جدید اتخاذ كرده هم در حد نصاب نیست. حال چه خطری وجود دارد؟ خطر این است كه مردم نتوانند پیچیدگی شرایط كنونی را درك كنند و به عنوان یك واكنش اعتراضی مثلا در انتخابات شركت نكنند. اگر مردم در انتخابات شركت نكنند برنده انتخابات چه كسی خواهد بود؟ كسی كه انسجام و سازمانیافتگی دارد. آنها حامی و پشتیبان چه كسانی هستند؟ گروههای غیرمولد. وی با اشاره به اقدامات صورت گرفته در این دولت گفت: این دولت میخواست بساط را اصلاح كند و انصافا در یك سری حیطهها هم كارهایی كرده و درخشانترینش هم ماجرای تنشزدایی در مناسبات بینالمللی است اما این بیم میرود كه در صورت سرخوردگی و عدم شركت مردم در انتخابات، دستاوردها به خطر بیفتد. سوال این است آیا اگر اینها نباشد شایستهتر روی كار میآید؟ واقعیتهای موجود ایران میگوید چنین نیست. در چنین شرایطی متقاعد كردن مردم كه تا حدودی احساس سرخوردگی دارند كار بسیار خطیری است. وی ادامه داد: میگوییم همین كه دولت روندهای پرتنش و روندهای با رشدهای خیلی بالای منفی را كاهش داده، اقدام مناسبی است ولی برای عامه مردم این مساله چندان قابل هضم نیست. چون ما در مقام تحلیل تخصصی میگوییم وقتی نرخ تورم را از رشد حدود ٤٠درصد رساندهاند به رشد حدود ١٤درصد، این كار بزرگی است ولی برای عامه مردم معنایش این است كه در حالی كه فرصت شغلی جدیدی خلق نشده، به اندازه ١٤درصد فشار بر معیشت مردم افزایش پیدا میكند. در چنین شرایطی متقاعد كردن مردم به اینكه فكر نكنید اگر قهر كنید اوضاعتان بهتر میشود، كار سادهای نیست. وی با تشریح وضعیت پیش روی كشور گفت: آنچه در این بین خیلی تعیینكننده است این است كه پایان سال ٩٤ انتخابات مجلس را داریم و اواخر سال ٩٥ هم كشور نیمهتعطیل میشود چون سه، چهار ماه بعد از آن انتخابات ریاستجمهوری میشود به تجربه گذشته میدانیم در چنین شرایطی چه درون دولت، چه بیرون آن همه صبر میكنند، ببینند چه میشود؟ در حالی كه در این شرایط كه ما قرار داریم و شرایط بسیار خطیر و پیچیدهای است، كشور به یك انگیزه بالا و یك برنامه خردورزانه كارشناسی و یك اراده جدی نیاز دارد؛ ما دو تا سیكل سیاسی مهم و پی در پی را باید تجربه كنیم. او در توضیح این مطلب افزود: آنها كه منافعشان در ایجاد تنش در مناسبات بینالمللی بوده واكنشهايشان مثل آدمی زخمی است كه تا آنجا كه میتوانند كارشكنيهای جدی هم میكنند. به نظر من در چنین شرایطی شاید یكی از اصوليترین كارها این باشد كه بتوان مردم را متقاعد كرد كه از سرخوردگی و انزواجویی پرهیز كنند. چون اگر این كار را كنند نه خود و نه كشور سود نخواهند برد. مساله مهم دیگر این است كه تا سر حد توان باید به دولت و طرفدارانش گفت كه نقد كارشناسی سیاستهای ضعیف دولت، تضعیف دولت نیست، تقویت اوست به خود دولتيها هم باید همین را گوشزد كرد. مساله مهم دیگر این است كه سال ١٣٩٤ سال دو تصمیمگیری مهم و سرنوشتساز است، میدانید كه دولت سه ماه پیش اعلام كرد ١٥ آذر لایحه بودجه سال آینده را میدهد و ٩ اسفند لایحه برنامه را میدهد، ولی هفته پیش دولت تصریح كرده بودجه و برنامه را یك جا ١٥ آذر میدهد، این یعنی قطعا هم سند لایحه بودجه و سند لایحه برنامه با ضعفها و كاستيهای جدی روبهرو خواهد بود. چرا كه برخورد شتاب زده و نمایشی با مسائل حیاتی آثار خاص خود را دارد. كار مهمی كه میتوان در چنین شرایطی كرد این است كه هر كس درهر حدی كه میتواند بنیه فكری این دو سند را بالا ببرد، كمك كند. در كليترین حالت بهترین شكل كمكی كه میتوان به دولت و ملت كرد این است كه ما پیشنهادهای ایجابی سازنده پیدا كنیم و به همه آنها كه اهل خیر هستند بگوییم در شرایط كنونی كشور هیچ چیزی بالاتر از خلق فرصتهای شغلی تولیدی نیست. این همان نكتهای است كه در اقتصاد سیاسی توسعه با عنوان اولویت شغل بر اعانه و یارانه مطرح است.
وی با اشاره به وضعیت نامناسب توزیع در ایران گفت: دولت باید فشار بر زندگی مردم را كاهش دهد. در ساختار كنونی توزیع كالاها در ایران شكاف بزرگ بین قیمت تولیدكننده و قیمت مصرفكننده نهایی وجود دارد میانگین را مطالعه كردهاند و دیدهاند این شكاف در اقتصاد ایران حدود ٨٠درصد است یعنی سهمی كه عاید واسطهها و دلالها میشود به طرز غیرعادی بالاست و این هم به ضرر مردم و تولیدكنندگان و هم به ضرر دولت است كه قادر به مالیاتگیری از دلالها نیست. اگر راهحلهایی بتوان پیدا كرد برای اصلاح نظام توزیع، امكان وقوع ارزانی از این كانال قابل تصور است، میدانید كه شكاف بین قیمت تولیدكننده و مصرفكننده در مورد اقلام كشاورزی حدود ٥/٢ برابر میانگین ٨٠ درصدی مورد اشاره است. اگر بتوان در زمینه محصولات كشاورزی دست سلفخرها، رباخواران و واسطهها را كوتاه كرد میتواند تحول بزرگی در بخش كشاورزيمان ایجاد كند. او گفت: هماكنون در شرایطی كه بحران آب داریم حدود ٣٠درصد از محصولات كشاورزی ما به خاطر فقدان صنایع تكمیل و تبدیلی از بین میرود. برآوردها میگوید میزان محصولات ما ٥/٧ برابر افزایش پیدا میكند. در حالی كه به طور متوسط آب بری و زمین بری ٨٠ تا ٨٥ درصد كاهش پیدا میكند. به چنین تغییراتی تغییرات توسعهای میگویند؛ یعنی سهم دانایی را در ارزش افزوده بالا میبرد و بنیه تولیدی را ارتقا میدهد به جای اینكه گروههای غیرمولد را رشد دهد بنیه تولیدی را ارتقا میدهد. از این طریق هم مردم سود میبرند هم دولت. آیا دولت این رشد و بلوغ را از خود نشان میدهد كه به جای پتروشیمی به این گونه فعالیتها در سرمایهگذاريها اولویت دهد؟به نظر میرسد از طریق ردگیری این راهحلها كه مضمون آنها خلق فرصتهای شغلی مولد برای مردم است كه از تنگنای معیشتی بالا آیند ارتقای بنیه تولیدی است این كار با مقاومتهای خیلی بزرگ از سوی آن سه گروه یعنی رانتخواران، رباخواران و دلالها روبهرو میشود. همان طور كه میدانید كه قدرت جریانسازی آنها هم خیلی بالاست. او تاكید كرد: وقتی همه در یك كشتی سواریم مهم نیست كشتی از كجا سوراخ میشود، همه باید سعی كنند راه سقوط كشتی را ببندند. این مسالهای است كه در توان جامعه ما هست به شرطی كه همه قدری مسوولانهتر برخورد كنیم. واقعیت این است كه در شرایط كنونی قدرت اثرگذاری آنها كه منافع خود را از رانت و ربا و واسطهگری و واردات به دست میآورند از قدرت اثرگذاری علم و منافع ملی بیشتر است، باید همه تلاش كنیم كه زور علم از غیرعلم و زور تولید و منافع مردم از رانت و ربا و فساد بیشتر شود.