برای آنها که میخواهند با عمق تبهکاریها آشنا شوند!
دوستی «ایمیلی» برای من فرستاد و نوشت: «ایتالیا و اروپا یکی از بزرگترین «بزرگان» خود را از دست داد! و حداقل به این بهانه بی بی سی فارسی هم در مورد تشکیلات P2 ـ که بدون شناخت آن نمیتوان اروپا و یا حداقل تناقضاتِ حرف و عمل در سیاست خارجی ان را درک کرد ـ چند خطی جهت آشنایی فارسیزبانان با آن تشکیلات نوشت.» *
این اشاره مرا بر آن داشت تا اندکی بیشتر درباره مجموعه این داستان که بسیار پیچیدهتر، حیرتانگیزتر و در عینحال آموزندهتر برای شناخت امپریالیسم و سرمایهداری واقعاً موجود و برخی از شیوههای واقعیاش در عرصه جهانی است بپردازم. برای اینکه هیچ سوءتفاهمی پیش نیاید میل دارم همین جا تأکید کنم که این فقط یک نمونه، آن هم نمونهای کوچک و نسبتاً کم خطر است. نگاهی به آنچه که امروز در خاورمیانه میگذرد ابعاد بزرگتری از جنایات امپریالیستی را نشان میدهد.
آنچه امروز، دستکم برای بخشی از اروپاییهایی که مسائل سیاسی را دنبال میکنند، آشکار شده و میتوان آن را درسی آموزنده برای همگان دانست این است که این آگاهی که امروز برای همگان حاصل شده، آسان و یک شبه بدست نیامده است. کشف آن جزء به جزء، ذره ذره بوده و برای هر «ذره» آن انسانهای فراوانی جان دادهاند و انسانهای از جان گذشته دیگری برای کشف حقایق پنهان سالها تحقیق کرده و کتابها نوشتهاند تا فقط پرده از چهره «یک» رویداد «جنگ سرد» بردارند. آنچه ما امروز در این مورد میدانیم حاصل نبردی است که دستکم از قبل از سال ۱۹۸۱ آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است. آنچه مرا بر اشاره به این نکته برانگیخت بحثی است که در روزها و هفتههای اخیر از جمله در فیسبوک میان برخی از هممیهنان درباره علل فروپاشی اتحاد شوروی مطرح شده و دوستانی چند به اظهارنظرهایی در اینباره پرداختهاند که نظراتشان دستکم تا آنجا که میشود دید و خواند متکی بر تحقیقهای جدی نیست ـ یا لااقل دوستان اصرار دارند منابع اطلاعات خود را آشکار نکنند ـ چرا؟ معلوم نیست!
چه کسی برلوسکونی را به قدرت رساند؟
روزنامه ایتالیایی «لارپوبلیکا» که یک روزنامه لیبرال چپ است، مقالهای درباره نقش فاشیستی که در سال ۱۹۱۹ متولد شد، نوشت «گلی» داوطلبانه به پیراهن سیاهان موسولینی رهبر فاشیستهای ایتالیایی پیوسته بود. در پایان سال ۱۹۴۴ از سوی سازمان اطلاعاتی موسولینی بهعنوان نفوذی به یک واحد پارتیزانی بورژوازی فرستاده شد. او بعدها نقش قاطعی در ایجاد یک رژیم شبهفاشیستی ایفا کرد که از ۱۹۹۴ تا ۲۰۱۱ برلوسکونی، بهعنوان نخستوزیر در رأس آن قرار داشت.
«گلی» که پس از ۱۹۴۵ به آرژانتین فرار کرد در سالهای دهه ۶۰ به ایتالیا بازگشت. پس از بازگشت CIA و گروه «گلادیو»، سازمان مخفی ناتو، او را در رأس لژ سری P2 قرار دادند. لارپوبلیکا مینویسد رئیس واقعی لژ سری P2 آندره ئوتی بود که بارها نخستوزیر ایتالیا شد. او بود که موجبات ترقی «گلی» را فراهم آورد.
پس از آن که در ۱۷ مارس ۱۹۸۱ لژ P2 کشف شد، فهرست اعضای این لژ بدست مقامات تحقیق افتاد. در میان ۱۰۰۰ نامی که در فهرست درج شده بود نام شخصیتهای بانفوذ نظامی، سازمانهای اطلاعاتی، سیاستمداران، اقتصاد، دادگستری، مافیا و MSI ـ سازمان جانشین سازمان فاشیستی موسولینی ـ و اسقفهای عالیمقام واتیکان نیز قرار داشت. رپوبلیکا مینویسد این افراد بخشی از طبقه نخبگانِ گرداننده ایتالیا بودند که مستقیم یا غیرمستقیم در رویدادهای فاجعهآمیز این دوران نقش داشتند.
پس از لو رفتن P2 «گلی» به آرژانتین فرار کرد. ۱۹۸۲ او به سوئیس رفت تا حسابهای خود را در بانک (SBG) سوئیس مسدود کند، حسابهایی که در آنها صدها میلیون دلار پنهان شده بود. «گلی» دستگیر شد ولی موفق شد باز هم به آرژانتین فرار کند.
گرچه فعالیت لژ P2 در ایتالیا ممنوع شد ولی او به جرم تشکیل یک سازمان تبهکار مورد تعقیب قرار نگرفت. در سال ۱۹۸۷ «گلی» به ژنو بازگشت و در فوریه ۱۹۸۸ به ایتالیا تحویل داده شد. او در ایتالیا بهدلیل ارتکاب جرائم اقتصادی به ۱۲ سال حبس محکوم شد که بخش عمده آن را در حصر خانگی در ویلای خود در Arezzo گذراند.
آندره ئوتی رئیس واقعی لژ کودتاچی «پروپاگندا ۲» بود که با کمک CIA تأسیس شد تا مجری یک کودتای سرد شود.
ممانعت بههر قیمت
در گفتوگویی با روزنامه «لا رپوبلیکا» که در ماه سپتامبر صورت گرفت، «جیاچینو لا باربرا» رئیس مافیای سیسیل موسوم به «کوزا نوسترا»، شرکت سازمانهای اطلاعاتی را در قتلهای صورت گرفته بدست مافیا مورد تأیید قرار داد. او در این گفتگو اطلاعاتی کلی درباره آن شبکهای که تحت رهبری CIA و «گلادیو» (سازمان مخفی ناتو)، همراه با سازمانهای اطلاعاتی ایتالیا، مافیا، برجستگان واتیکان و نخبگان سیاسی بهوجود آمده و در کانون آن لژ فاشیستی و کودتاچی (P2) قرار داشت، در اختیار گذاشت. عامل مرکزی در این شبکه «جولیو آندره ئوتی» بود، کسی که ۷ بار به نخستوزیری ایتالیا رسیده بود.
«باربرا» کسی بود که روز ۲۳ ماه مه ۱۹۹۲ در بزرگراه A۲۹ کمی قبل از خروجی Capaci با منفجرکردن یک بمب ۵۰۰ کیلویی «جیووانی فالکونه» دادستان سیسیل را همراه با همسرش و سه تن محافظان او بقتل رسانید. دلیل این که «جیووانی فالکونه» بقتل رسید این بود که او در تحقیقات خود به کشف تبهکاریهای «آندره ئوتی» نزدیک شده بود و بیم آن میرفت که این راز او از پرده به در افتد. «باربرا» در طول محاکمه حاضر به همکاری با مقامات دادگستری شد و طبق قانون ارفاق به مجرمین در صورت همکاری با مقامات قضایی به ۱۴ سال حبس محکوم شد و پس از گذراندن بخشی از دوران محکومیت خود مورد عفو قرار گرفت و هماکنون با نامی دیگر و تحت حفاظت پلیس زندگی میکند. آنچه را که او برملا کرد از مدتها پیش برای مقامات تحقیق روشن بود اما دادستانها و قضات تحقیق از ترس آن که مبادا به سرنوشت «فالکونه» گرفتار شوند، علیه سازمانهای اطلاعاتی و مقامات عالیه دولتی پای به میدان نمیگذاشتند. یکی از استثنائات «جیانکارلو کاسلی» دادستان «پالرمو» بود که در مارس ۱۹۹۳، با اتکاء به تحقیقات «فالکونه»، علیه «آندره ئوتی» به جرم عضویت در مافیا اعلام جرم کرد.
حالا شبکه حامی مقتدر خود را از دست داده بود: «سیلویو برلوسکونی»، عضو رهبری سهگانه لژ P2، لژی که هزینه امپراتوری رسانهای او را تأمین میکرد، او را در سال ۱۹۹۴ برای نخستین بار در مقام نخستوزیری قرار داد. در جایی که ثروتمندترین مرد ایتالیا، بنا به نوشته روزنامه چپ ایتالیایی «ایل مانیفستو» در ۱۵ ماه مه، توانست «دولتی سیاه با شرکت فاشیستها، سلطنتطلبان، صاحب کارخانهها، آدمهای لگا نورد، عوضیهای دموکرات مسیحی، وکلای دعاوی و مدیران هولدینگ برلسکونی که بیش از ۳۰۰ مؤسسه را در خود متمرکز کرده بود، بر سر کار آورد. برلوسکونی میان سالهای ۱۹۹۴ و ۲۰۱۱، با وقفههایی در میان، در رأس سه دولت شبهفاشیستی، به همدستی با مافیا ادامه داد و در کمپینی تعصبآمیز نه تنها به ضدیت با کمونیستها، بلکه با تمام چپها پرداخت و با تمام امکاناتی که در اختیار داشت مانع پیگیری تحقیق علیه سازمانهای تبهکار شد. از سال ۲۰۱۱ که او ساقط شد پیشرفتهایی در تعقیب مافیا بدست آمد و ارتباطهای آن با محافل سیاسی، اقتصادی و فاشیستها آشکار شد.
ماماهای گلادیو
تقریباً یک سال و نیم پیش از سوءقصد به «فالکونه» در ۲۴ اکتبر ۱۹۹۰ موجودیت گروه مخفی ناتو موسوم به Stay-behind که در ایتالیا «گلادیو» خوانده میشود، کشف شد. با این کشف اطلاعاتی تازه بر تحقیقات فالکونه افزوده گشت. چون گلادیو در سال ۱۹۶۴، در زمانی که «اگیده آندره ئوتی» وزیر دفاع بود، با این هدف برپا شد، که علیه دولت «آلدو مورو»، رهبر جناح چپ حزب دموکرات مسیحی کودتا کند، زیرا «آلدو مورو» در دسامبر ۱۹۶۳ با سوسیالیستها ائتلاف کرد و دولت چپ میانه را تشکیل داد. «روبرتو فائنزا» نمایشنامهنویس و رسالهنویس ایتالیایی در کتاب خود که در سال ۱۹۷۸ با عنوان „Il Malaffare“ (کسب و کار ننگین) منتشر ساخت نشان داد که مشورت «فردریک راینهارد» سفیر آمریکا در رم، با وابسته نظامی سرهنگ «ورنون والترز» علیه «مورو» چگونه بوده است. والترز خواستار آن بود که «ایالات متحده بدون معطلی ایتالیا را تسخیر نظامی کند، ولی واشنگتن میخواست مسئله را از طریق کودتا حل کند. این کار را باید «جیووانی دِ لورنزو»، افسر نئوفاشیست ایتالیایی و رئیس اطلاعات ارتش که فرماندهی ژاندارمری را نیز بدست خود گرفته بود فیصله میداد. علاوه بر این، برای انجام کودتا یک گروه مزدور تشکیل شد، برای تشکیل این گروه «توماس کارامسینس» رئیس «سیا» در رم، از آرشیو خود نام ۲هزار نفر از اعضای ارتش موسولینی، از جمله اعضای Brigate Nere ، «اس اس»های ایتالیایی ، را در اختیار گذاشته بود. گرچه کودتا کشف شد و شکست خورد ولی گروه مزدوری که تشکیل شده بود دست نخورده باقی ماند. دو کارشناس اطلاعاتی بهنامهای «جیوانی بلو» و «جوزپه داوانزو» در کتابی که در سال ۱۹۹۱ تحت عنوان «روزهای گلادیو» منتشر کردند، نوشتند که از میان آن گروه مزدور لشکر ۱۲۰۰ نفری گلادیو بهوجود آمد.
بهانه تشکیل این لشکر هم آن بود که اگر شوروی ایتالیا را تسخیر کند گروه Stay- behind- در پشت خطوط دشمن دست به عملیات علیه شوروی بزند. ولی گلادیو بنا بهگفته ژنرال «ژراردو سرواله» در برابر کمیسیون پارلمان که برای بررسی عملیات این گروه، که برخلاف قانون اساسی تشکیل شده بود، گفت این گروه عمدتاً برای «عملیات محرمانه» بکار گرفته میشد، هدف عملیات این بوده که «باید بههر قیمت ممکن مانع راه یافتن کمونیستها به چرخه قدرت دولتی شد». «سیا» با باصطلاح «استراتژی ایجاد اضطراب» که مضمون آن قتل و حملات تروریستی بوده تا اوائل سالهای هشتاد ۳۵۰ نفر را بقتل رسانید و هزاران نفر را مجروح ساخت. سازماندهی عملیات با «سیا» بود و اجرای بخش عمده آن بدست واحدهای گلادیو صورت گرفت.
رئیس مخفی P2
«سیا» بهموازات گلادیو با ایجاد لژ مخفی فراماسونی P2 ساختاری بهوجود آورد برای محافل خاصی که هدف آنها دور نگاه داشتن کمونیستها از قدرت و بهطور کلی ایجاد نوعی رژیم فاشیستی بود تا برای همیشه مانع دوری ایتالیا از خط مشی ناتو گردند. خط مشی ناتو مبتنی بود بر رویارویی دو بلوک شرق و غرب، در حالیکه پایان دادن به رودررویی بلوکها هدفی بود که «آلدو مورو» در پی تحقق آن بود. اندک زمانی پس از کشف گلادیو روزنامه «اسپرسو» چاپ میلان در روز ۲۵ نوامبر ۱۹۹۰ افشا کرد که «تئودور شکلی» رئیس عملیات محرمانه «سیا» در ایتالیا، در سال ۱۹۶۹ راجع به پروژه P2 با ژنرال «آلکساندرهیگ» که بعداً سرفرمانده نیروهای ناتو شد و «هنری کیسینجر» که در آن زمان مشاور امنیت ملی کاخ سفید آمریکا بود، صحبت کرده است. فاشیست قدیمی«لیچیو گلی» نیز بهعنوان استاد اعظم لژ منصوب شده است. پس از آن که در ماه مارس ۱۹۸۱ لژ P2 کشف شد روزنامههایی چون Europeo روز ۱۵ اکتبر ۱۹۸۳ افشا کردند که «رئیس واقعی P2 «جولیو آندره ئوتی » است. «لارا لازارینی» منشی و معشوقه «گلی» نیز در برابر کمیسیون P2 پارلمان گفت که رئیس واقعی «آندره ئوتی» است. ژنرالهای اطلاعاتی «فدریگو مانوچی» و «لوئیجی بیتونی» نیز تأیید کردند که رئیس «گلی» در لژ «آندره ئوتی» بوده است.
به فرمان ژنرال «آلکسانر هیگ» ۴۰۰ نظامی بلند مرتبه برای عضویت در P2 استخدام شده بودند، از جمله ۴۳ ژنرال، و همچنین مجموعه بلندپایگان سازمانهای اطلاعاتی و ستاد کل ارتش. در فهرست کامل اعضاء لژ که بعداً، در سال ۱۹۸۱ کشف شد، نام ۴۷ تن از کارخانهداران بزرگ، ۱۱۹ بانکدار و افراد بالای امور مالی، سه وزیر از کابینه دولت، سه معاون وزیر، ۱۸ عضو عالیرتبه دادگستری، ۲۲ روزنامهنگار برجسته، از جمله سردبیر فرستنده دولتی RAI و روزنامه «کوریرِ دلا سرا»، ۳۸ نماینده مجلس از احزاب موتلفه دولتی و حزب فاشیستی MSI نیز قرار داشت.
قبلاً از برلوسکونی نام بردیم، در کنار او «بتینو کراکسی»، رئیس حزب سوسیالیست، و «لیچو گلی»، نیز بودند که سه نفری رهبری لژ را در دست داشتند. تعداد زیادی از رؤسای مافیا نیز بهعضویت درآمده بودند، از جمله مجموعه رهبری «کوسا نوسترا» که «سالواتوره توتو ریئینا» در رأس آن قرار داشت، فردی که به بدنامی شهره بود. «روبرتو کالوی» رئیس بانک «آمبورزیانو» نیز که به او لقب «بانکدار خدا» داده بودند، چون حافظ علائق واتیکان بود. او در عینحال رابط مافیای سیسیلی ـ آمریکایی نیز بود. پس از افشای P2 این بانک ورشکست شد، واتیکان مجبور شد بابت این ورشکستگی ۲۵۰ میلیون دلار خسارت بپردازد. یوهانس پاول دوم رهبر کلیسای کاتولیک برای آن که مانع تحقیقات بیشتر درباره بانک گردد مجبور شد خود شخصاً مسئولیت را برعهده بگیرد. «کالوی» که قبل از آغاز تحقیقات به لندن گریخته بود، همانجا بدست مافیا بقتل رسید و در ۱۸ ژوئن ۱۹۸۲ جسد از حلق آویختهاش را زیر پل Black Friars Bridge یافتند. او تهدید کرده بود که اگر تحقیقات علیه او متوقف نشود «نامهای پُرطنین» را افشا خواهد کرد. این تهدید راجع میشد به یوهانس پاول دوم، رهبر کاتولیکهای جهان، که محرمانه یک میلیارد دلار در اختیار لخ والسا، رهبر اتحادیه کارگری زیر زمینی «سولیدانش» در لهستان گذاشته بود. عامل انتقال بخشی از این پول کالوی بود. پاپ که لهستانی بود، هنگام سفر به ورشو بخش بزرگی از این پول را شخصاً در چمدان دیپلماتیک خود به آنجا حمل کرده بود.
توطئه برای قتل مورو
در ژانویه ۱۹۷۸ پس از آن که حزب کمونیست ایتالیا از دولت پشتیبانی کرد، «آلدو مورو» با «انریکو برلینگوئر» دبیر کل حزب کمونیست ایتالیا، قراردادی امضاء کرد که «سازش تاریخی» نام گرفت. مضمون قرارداد این بود کمونیستها با استیضاح موجب سقوط دولت نگردند. روز ۱۶ مارس ۱۹۷۸ که مورو برای طرح و تصویب این قرارداد عازم پارلمان بود، او را ربودند و ۵۵ روز بعد بقتل رساندند. آنها که سرنخ در دستشان بود انجام این کار را به «بریگاد سرخ» سپردند که از همان آغاز تأسیساش در ۱۹۷۰، سازمانهای اطلاعاتی در آن نفوذ کرده بودند.
مخالفان مورو در واشنگتن برای تخریب وی او را «آلنده ایتالیا» خطاب میکردند و «بدتر از کاسترو» میخواندند. «مینو پکورلی» روزنامهنگار افشاگر ایتالیایی و ناشر بولتن «ابزرواتوره پلیتیکو» روز ۱۳ سپتامبر ۱۹۷۵ نوشت، یک مقام برجسته «مورو» را مورد تهدید قرار داده و با اشاره بقتل جان.اف.کندی گفته است اگر به سیاستی که در پیش گرفته ادامه دهد «ایتالیا هم یک ژاکلین کندی پیدا خواهد کرد». پس از آن که «پکولری» اعلام کرد نقش «آندره ئوتی» را در قتل مورو افشاء خواهد کرد، روز ۲۰ مارس ۱۹۷۹ جلوی محل کارش در خیابان «ویا تاسیتو» در رم بدست یکی از آدمکشان مافیا بضرب گلوله بقتل رسید.
«مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی» که تحت مدیریت «سیا» قرار داشت و افرادی چون رونالد ریگان، هیگ، کیسینجر و ویلیام کلبی (که دیرزمانی رئیس «سیا» در رم بود و بعداً مدیر این سازمان اطلاعاتی در امریکا شد و کودتا علیه سالوادور آلنده را سازمان داد) عضو این مرکز بودند، پس از آن که حزب کمونیست ایتالیا در ۱۹۷۶ به موفقیت چشمگیر انتخاباتی دست یافت (با کسب ۳۴ درصد از آراء) مرکز مطالعات تصمیم گرفت «با قاطعیت در ایتالیا دست بکار شود» و نگذارد این کشور از طریق دولتی با شرکت کمونیستها «راه بیطرفی میان دو بلوک » را در پیش گیرد.
خواست جناح راست حزب دموکرات مسیحی این بود که آندره ئوتی نخستوزیر شود. مورو و برلینگوئر برای آرام کردن آمریکاییها تن به پذیرش این خواست دادند و آندره ئوتی نخستوزیر شد. سناتور سرجیو فلامینگی (از حزب کمونیست) عضو کمسیون تحقیق پارلمان که مامور تحقیق درباره قتل مورو شده بود، رویهم رفته در پنج کتاب با شرح جزئیات به اثبات رسانیده که آندره ئوتی، بهعنوان رئیس مخفی P2 و همدست مافیا چگونه مورو را بدست بریگاد سرخ ، که بوسیله افراد نفوذی سازمانهای اطلاعاتی اداره میشد، داد تا اعدامش کنند و از این طریق اتحاد دولت با کمونیستها را برای بیطرف کردن ایتالیا بین دو بلوک شرق و غرب با شکست مواجه سازد.
P2 که تحت حمایت نخستوزیر بود موفق شد با ۵۷ عضوی که در مواضع کلیدی دستگاه امنیتی داشت مانع از آن گردد تا «زندان» بریگاد سرخ کشف شود. «کامیلو گولیلمی» سرهنگ سازمان اطلاعات، محل ربودن مورو را در خیابان «ویا فانی» زیر نظر داشت. او رئیس پایگاه ناتو در «کاپ ماراجیو» در جزیره ساردینی بود و کارش از جمله عبارت از سرپرستی آموزش به عوامل نفوذی در بریگاد سرخ بود. «سراواله»، ژنرال گلادیو، بعداً تأیید کرد آن تیراندازی که پنج محافظ مورو را از پای درآورد یک کارشناس نظامی با مهارت ممتاز بود. اطلاعاتیها نشانههایی را که میتوانست موجب شناسایی کسانی شود که در ربودن مورو سهیم بودند، پنهان میکردند. از جمله عکسهایی را که صاحب یک تعمیرگاه اتومبیل در محل، که در آن لحظه حضور ذهن داشته و بلافاصله شروع به عکس گرفتن از حادثه میکند. عکسهایی که میشد تمام افراد دخیل در کار را که بدون ماسک بودند، در آنها دید و تشخیص داد. دستگاه اطلاعات خود آپارتمانی را در خیابان «ویا گرادولی» اجاره کرده و دراختیار بریگاد سرخ گذاشته بود، این آپارتمانی بود که عمدتاً مورد استفاده «ماریا مورتی» رئیس بریگاد سرخ قرار میگرفت. ۳۹ پوکه فشنگ که در محل یافت شده بود، پوکههایی که انحصاراً متعلق به ناتو بودند و در اختیار واحدهای گلادیو قرار داشتند، ناگهان غیبشان زد. چیز دیگری که درباره آن حرفی زده نشد این بود که پس از پیدا شدن جسد مورو، در برگردان پاچه شلوار او، ماسههایی دیده میشد که مال تپههای «تولفا» واقع در شمال رم بودند، همان جایی که پایگاه گلادیو بود. در پاسخ ادعاهایی از این دست که محل نگاهداری مورو را نمیشد پیدا کرد، روزنامه «لیبراسیونه» در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۰۷ از قول جیوانی گالونی، معاون دبیر حزب دموکرات مسیحی نوشت: ایالات متحده آمریکا میدانست زندان آلدو مورو کجاست. و «فرانچسکو کاسیگا (وزیر کشور) نیز بسیار بیش از آن میدانست که در سالهای بعد برزبان آورد.
حذف باخبران
پس از مرگ مورو تا سالهای دهه ۹۰ تمام سیاستمداران یا ماموران تحقیق که به حریم آندره ئوتی نزدیک میشدند بدست آدمکشان مافیا بقتل میرسیدند. این افراد از جمله عبارت بودند از «پیولا توره» نماینده حزب کمونیست در پارلمان که در آوریل سال ۱۹۸۲ بهعنوان عضو کمیسیون ضد مافیایی پارلمان که به تحقیق درباره همدستی حزب دموکرات مسیحی با مافیا پرداخت و بنام «آندره ئوتی» برخورد. او یک لایحه قانونی تدارک دید که طبق آن برای نخستین بار عضویت در یک سازمان تبهکار جرم شناخته میشد، آن اعضای مافیا که اعتراف میکردند مشمول ارفاق در مجازات میشدند و بانکها موظف میشدند برای تعقیب اعضای مافیا اطلاعات خود را دراختیار بگذارند. «کارلو آلبرتو دالاچی یستا» ژنرال ژاندارمری، با دست یافتن به سندی به رازی خطرناک پی برد، که نمیبایست به آن پی میبرد. او بهعنوان مسئول مبارزه با تروریسم، در اکتبر سال ۱۹۷۸، در یک پایگاه بریگاد سرخ در میلان به یادداشتهایی که مورو در «زندان خلق» بریگاد سرخ نوشته بود، دست یافت. در این اسناد که به «فرانچسکو کوسیگا» وزیر کشور تسلیم و بعد ناپدید شد نیز نشانههایی از نقش «آندره ئوتی» مشهود بود. در آوریل ۱۹۸۲ «دلا چی یستا» بهعنوان افسر ارشد برای مبارزه با مافیا به پالرمو اعزام شد. فرزند او «ناندو دلا چی یستا» بعدها بخشهایی از دفتر خاطرات پدرش را منتشر کرد، از جمله این نکته را که او «ملاحظه حزب دموکرات مسیحی را نخواهد کرد». مجله Avvenimenti در شماره ۴۷ سال ۱۹۹۲ به نقل از آن دفتر خاطرات نوشت که «آندره ئوتی» با تهدید ژنرال به او خاطرنشان میسازد که مافیا انها را که «خاموش نمانند» از پای درمیآورد. همینطور هم شد. روز سوم سپتامبر ۱۹۸۲ چهار تن از آدمکشان مافیا، در پالرمو، وسط خیابان ، ژنرال «دلا چی یستا»همراه با همسر دومش ، که تازه با او ازدواج کرده بود و نیز فرد محافظش را به رگبار گلوله بستند، چنان که پیکرهای آنان بهمعنی واقعی کلمه شبیه آبکش شده بود.
در ماه مارس ۱۹۹۳، در یک زمان، دو دادرسی علیه «آندره ئوتی» آغاز شد که در آنها به شرکت او در توطئه علیه مورو اشاره شد: او در دادگاه پالرمو متهم به همدستی با مافیا بود، در دادرسی دوم در «پروجیا» متهم به تحریک به قتل «پکورلی» ناشر نشریه Osservatore Politico بود. در ادعانامه دادستان در پالرمو آندرئوتی متهم به ارتکاب دو جرم بود اولاً «کمک برای حفاظت از علائق سازمان، ثانیاً کمک به سازمان برای رسیدن به هدفهایش» بهویژه «در ارتباط با محاکمه نمایندگان شناخته شده سازمان». این نیز آشکار شد که پیش از محاکمه «آندرئوتی» در دیوان عالی کشور، قاضی «کورادو کانواله» در صدها دادرسی احکام صادره علیه فاشیستها و اعضای مافیا را لغو کرده بود و بههمین دلیل هم معروف به «قاتل احکام» شده است. «آندره ئوتی» مانع تحقیقات علیه «لیچیو گلی» و لژ مخفی P2 شده بود که هر دو متهم به فعالیتهای براندازانه، تدارک کودتا،عضویت در یک سازمان مسلح و تبهکار بودند. یکی از رؤسای مافیا اعتراف کرد که تماس با «آندره ئوتی» از طریق لژ مخفی صورت میگرفته است. آندره ئوتی محکوم به ۲۴ سال زندان شد. ولی در دادگاه تجدیدنظر بهدلیل نقص ادله قضایی حکم محکومیت او لغو شد. دومین دادگاه برای رسیدگی به اتهام تحریک به قتل پکورلی نیز با همان نتیجه پایان یافت. اما از این محکمات یک موفقیت نسبی نیز بدست آمد. مردی که دهها سال قدرتمندترین سیاستمدار ایتالیا بود نه سال بر سکوی اتهام نشسته بود و جنایاتی که او متهم به ارتکاب آنها بود، علناً در سطح کشور مطرح شده بودند. آندره ئوتی دیگر موفق به کسب مسئولیت دولتی نشد. پس از افشاء نقش او در گلادیو، پس از انتخابات آوریل سال ۱۹۹۲ دیگر از او خواسته نشد که نخستوزیر شود. تلاش او برای دستیابی به ریاست جمهوری که میخواست فصل پایانی و افتخارآمیز فعالیت سیاسی او گردد نیز با شکست روبرو گردید.
* http://www.bbc.com/persian/world/2015/12/151217_an_italy_licio_gelli_mason