برخورد امپریالیست‌ها

می‌خواهیم از مارکسیسم ـ لنینیسم امروز برای فرصت فراهم شده به‌خاطر برگزاری جلسه بحث امروز، در اینجا در نیویورک، در مورد مسائل جدی مربوط به مبارزه KKE (حزب کمونیست یونان)، به‌طور اخص در مورد مبارزه انترناسیونالیستی‌تان تشکر کنیم. 

یونان و ایالات متحده آمریکا ممکن است هزاران مایل از هم دور باشند، اما آرمان و آرزوی ما برای کمونیست‌ها و مبارزان رادیکال این است که برحسب بررسی تحولات و سازماندهی مبارزه برای منافع طبقه کارگر به معیارهای مورد توافقی دست یابند. 

ابزار ما برای این [اهداف] باید جهان‌بینی ما، مارکسیسم لنینیسم باشد که توانایی استخراج نتایج لازم را با توجه به علل و پیدایش مسائل پیچیده‌ای فراهم می‌کند که مُهر و نشان دوران بالاترین مرحله سرمایه‌داری، امپریالیسم را بر خود دارند. فراتر از همه مسایل، کمونیست‌ها در سطح بین‌المللی باید به یک استراتژی انقلابی متحد علیه دشمنی بیرحم و قدرتمند، نظام سرمایه‌داری دست یابند. 

این وظیفه‌ای برای آینده‌ای دور و تعریف نشده نیست. در شرایط امروز، امری کاملاً ضروری است. عدم وجود [استراتژی بین‌المللی]، مُهر و نشان خود را بر تحولات می‌گذارد، باعث می‌شود درک از نظام سرمایه‌داری، به‌عنوان دشمن واقعی کارگران و اقشار فقیر مردم در هر دو طرف اقیانوس اطلس؛ شناخت  قوانین عینی این نظام؛ و روش‌هایی که نظام سرمایه‌داری برای رسیدن به هدف خود‌ ـ که چیزی جز حفاظت از حداکثر سود‌آوری ممکن و جاودانه کردن خود به‌عنوان یک سیستم نیست ـ به‌کار می‌برد، برای‌شان دشوار شود. 

این فقدان [استراتژی بین‌المللی] مانع توسعه رویارویی ایدئولوژیک ـ سیاسی و مبارزات پویا در جهتی ضدانحصاری، ضدسرمایه‌داری است که به گسست از سیستم و تمرکز بر سرنگونی بربریت سرمایه‌داری کمک می‌کند، و به‌نفع سوسیالیسم است. 

می‌خواهیم به برخی از نمونه‌ها اشاره کنیم تا رویکرد حزب ما به تحولات بین‌المللی در حال حاضر، بهتر قابل درک باشد. 

به‌عنوان مثال، می‌توانیم مورد بریتانیا را بررسی کنیم، که اقتصادش دارای بالاترین سطح توسعه سرمایه‌داری در اتحادیه اروپا در حال حاضر است، و به‌ویژه رفراندومی ‌را که در مورد امکان خروج بریتانیا از اروپا «Brexit» برگزار خواهد کرد. 

این مبارزه‌ای است بین بخش‌هایی از طبقه بورژوای بریتانیا، بین بخشی که از بودن در اتحادیه اروپا نفع می‌برد و بخشی که موقعیت بهتری در بازارها، به‌عنوان مثال، بازارهای ایالات متحده آمریکا و یا کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی) دارد. یک بخش از سرمایه در موقعیتی قوی قرار دارد و استقامت خود در چارچوب اتحادیه اروپا را نشان می‌دهد. چشم دوخته است به قرار گرفتن در موقعیتی که پاسخگوی رقابت سخت باشد، از طریق حاکم کردن شرایط و ضوابط خود تا در اغلب  توافق‌نامه‌های  آن سوی اقیانوس اطلس که در این دوره در شرف تصمیم‌گیری و شکل‌گرفتن هستند  حداکثر سود‌آوری را برای خود کسب کند. 

بخش دیگر حساب و کتاب‌های دیگری دارد. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا (Brexit) را انتخاب می‌کند به این دلیل که اتحادیه اروپا را برای سودآوری خود، «میدان مین» ارزیابی می‌کند و اولویت‌های دیگری دارد که با  باقی ماندن در اتحادیه اروپا تأمین نمی‌شوند. هر طرفی که در همه‌پرسی برنده شود، روز پس از آن، قدرت باز هم در دست طبقه بورژوا خواهد بود، یک‌بار دیگر این اقشار فقیر مردمی ‌خواهند بود که هم‌چنان حقوق‌شان تحت استثمار سرمایه‌داری در هر دو سناریو، پایمال  خواهد شد، در اختیار گرفتن اهرم‌های اقتصادی توسط سرمایه‌داران نیز ادامه خواهد یافت. 

طبقه کارگر، مردم به‌طور کلی، یا قربانیان تهاجم سرمایه‌داری مورد حمایت دستگاه‌های ضدمردمی‌ و قوانین اتحادیه اروپا خواهند شد یا مورد تهاجم سرمایه‌داری مشابهی قرار خواهند گرفت که تحت عنوان توانایی در رقابت با انحصارات  کشورهای عضو اتحادیه اروپا، حقوق طبقه کارگر و مردم را با همان وحشیگری، غارت خواهد کرد. 

مشکلات ناشی از همانندی با سازمان‌های امپریالیستی مانند اتحادیه اروپا یا ناتو و همچنین بریکس (BRICS) تنها در صورتی می‌تواند ریشه‌کن شود که علت ریشه‌ای آن‌ها از بین برود، چنانچه سازمان سرمایه‌داری اقتصاد و جامعه سرنگون شود، چنانچه  معضل قدرت و مالکیت بر ابزار تولید حل شود. و در نتیجه، مبارزات روزانه، مبارزات طبقاتی روزمره، به قدرت و اثربخشی در عرصه‌ای منتهی شوند که در این جهت عمل می‌کنند. 

این اتفاقی نیست که همه‌پرسی در بریتانیا در برهه‌ای برگزار می‌شود که قرار است در مورد تجارت و مشارکت در سرمایه‌گذاری ماورای اطلس (TTIP) بین اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا مذاکره شود، توافقی که هدف‌اش ایجاد یک بازار اروپا ـ اقیانوس اطلسی برای اقتصاد‌های سرمایه‌داری در هر دو طرف اقیانوس اطلس، افزایش سود گروه‌های بزرگ انحصاری است. یک «ناتو اقتصادی» درست خواهد شد به‌همان وحشیگری نوع نظامی ‌آن. 

عواقب پیمان تجارت و مشارکت در سرمایه‌گذاری ماورای اطلس (TTIP) برای طبقه کارگر و اقشار فقیر مردمی، فوق‌العاده خواهد بود، هم‌چنین به‌معنای تشدید استثمار‌شان، کاهش چشمگیر قیمت نیروی کار، تخریب حقوقی که با مقاومت چپ به‌دست آمده‌اند، وخیم‌تر شدن تمامی ‌جنبه‌های شرایط زندگی آن‌ها خواهد بود. 

پیمان TTIP دنبال تقویت موقعیت انحصارات در بازار جهانی سرمایه‌داری خواهد بود تا به ظهور اقتصادهای سرمایه‌داری قدرتمندی مانند چین و هند در آسیا، و همچنین درمجموع به کشورهای بریکس پاسخی  یورو ـ اطلسی بدهد. هم‌زمان، ما نباید از این واقعیت غافل شویم که این مذاکرات قرار است در شرایط حادتر شدن تضادهای اتحادیه اروپا هم با ایالات متحده آمریکا و هم در داخل اروپا انجام شوند. و درواقع در داخل هر یک از کشورهای عضو. این است که به تشکیل یک استراتژی بلند‌مدت برای ایجاد سازوکارهای جدید، در چارچوب تضادهای آشتی‌ناپذیر در اتحادیه اروپا و در منطقه یورو که قدرت دست بالا را در مرحله بهبودی خواهند داشت، سازوکارهایی که تقویت رقابت‌پذیری به‌نفع  انحصارات را تسهیل خواهد کرد و به‌منظور تأمین مالی این انحصارات به روشی سیستماتیک، سرمایه را متمرکز خواهد کرد. 

اتحادیه اروپا یک سازمان فراملیتی نیست، بلکه یک اتحادیه بین‌الدولی امپریالیستی است. به این معنا که، اتحادیه کشورهای سرمایه‌داری، که در آن طبقه بورژوا و احزاب‌اش، نیروهای خود را علیه مردم متحد می‌کنند. در این راستا، آن‌ها سازوکارهای دائمی‌ای را ایجاد می‌کنند که هدف‌شان وارد کردن فشار مداوم برای پیشبرد خط سیاسی ضدکارگری  است که تحت هرگونه عنوان انحراف و کسری ممکن مصارف بودجه، اقدامات ضدمردمی‌ را به‌طور خودکار اعمال خواهد کرد. این سازوکارها تا امروز هم وجود داشته‌اند، اما در حال حاضر آن‌ها دستخوش افزایش  و تقویت‌اند و دارند سرشتی خود‌به‌خودی پیدا می‌کنند. 

در داخل یک اتحادیه بین‌الدولی مانند اتحادیه اروپا و به‌طور کلی‌تر در نظام امپریالیستی، می‌توانیم شاهد وجود روابط نابرابر بین دولت‌های سرمایه‌داری برحسب تفاوت‌های تاریخی‌شان، پتانسیل تحول، مزیت‌های جغرافیایی، قدرت اقتصادی و نظامی ـ سیاسی‌شان باشیم. این یک ویژگی اساسی است که معنای واقعی وضعیت و پاسخ‌های تجزیه و تحلیل‌های غلطی را نشان می‌دهد که ما را به «اشتغال‌ها»، «مستعمرات»، «مرکز ـ پیرامون» یا «شمال غنی / جنوب فقیر» ارجاع می‌دهند. 

این صرفاً یک رویارویی بین طبقات بورژوای آلمان، فرانسه و ایتالیا است. بورژوازی آمریکا نیز در این رویارویی شرکت دارد چرا که کاملاً آگاه است که بهبود چند سال گذشته، شکننده و ناپایدار است و به‌دنبال جلوگیری از تحولاتی است که می‌توانند مشکلات‌اش را تشدید کنند و تعادل شکننده بین دلار و یورو، ظرفیت صادراتی‌اش به اتحادیه اروپا را برهم بزنند، چیزی که تضمین‌شده نیست، حتی اگر افزایش تدریجی قیمت نفت، دوباره ایالات متحده آمریکا را در یک موضع قوی قرار دهد. 

در مواجهه با این تحولات پیچیده، هر طبقه بورژوایی دست به حساب و کتاب می‌زند. رقابت می‌کند اما با قدرت‌های دیگر متحد هم می‌شود و تلاش می‌کند تا چانه‌زنی کند. طبقه کارگر و مردم هیچ منفعتی در این اهداف طبقات بورژوا ندارند، از همراهی با آن‌ها چیزی عایدشان نمی‌شود، چه در مورد قوی‌ترین قدرت سرمایه‌داری جهان، ایالات متحده آمریکا صحبت کنیم، یا یونانی که در موضع  تابع، ضعیف شده در نظام امپریالیستی است. 

این یک عکس فوری از پس‌زمینه اقتصادی این تناقض‌ها است که در تاریخ جوامع استثماری، هرگز در پای میز مذاکره حل نشده‌اند. وقتی که اختلافات از طریق سازش، حل و فصل نشوند، با جنگ حل و فصل می‌شوند. 

حزب کمونیست یونان همواره بر طرح‌های امپریالیستی در تمامیت‌شان، شعله‌ورکردن  نقاط اشتعال جنگ و درگیری‌ها در سوریه، لیبی، اوکراین، افغانستان، عراق، یمن تأکید می‌کند. تجربه منفی خلق‌ها نشان داده که حملات مرگبار دو ماه پیش در بروکسل که بسیاری از مردم در آن کشته شدند و حملات در جاهای دیگر، برای تشدید این مداخلات امپریالیستی و جنگ‌ها، درتقویت اقدامات سرکوبگرانه و بیگانه‌هراسی و ارعاب مردم مورد استفاده قرار می‌گیرند. 

از آن‌ها به‌عنوان بهانه‌ای برای پیشبرد برنامه‌های ضدخلقی استفاده می‌شود. ما باید در نظر داشته باشیم که بمباران‌های هوایی و تمرکز نیروهای نظامی ‌همراه با دخالت عمیق‌تر ایالات متحده آمریکا و ناتو در سوریه، دخالت فرانسه، انگلیس، آلمان و رقابت‌شان  با روسیه (که آن هم دخالت دارد) بلافاصله پس از حملات مرگبار در پاریس تشدید شدند. 

این حملات به‌طور مستقیم به دخالت‌ها و جنگ‌های امپریالیستی متصل می‌شوند، مکمل آن‌ها می‌شوند. آن‌ها به‌طور مستقیم به تضادهای آشتی‌ناپذیر و برنامه‌هایی متصل می‌شوند که محرک این جنگ‌های امپریالیستی‌اند. «دولت اسلامی» به‌عنوان مقصر پدیدار می‌شود. 

به‌هر حال، این داستان جدیدی نیست. مردم نباید فراموش کنند که از چنین «سازمان‌هایی» به‌مدت چندین دهه توسط امپریالیست‌ها به‌منظور پیشبرد منافع انحصارات‌شان در خاورمیانه و جاهای دیگر، با استفاده از ردای دین استفاده شده است. گاهی اوقات به‌عنوان «ناجی‌ها» و «آزادی‌بخش‌ها» و بعداً به‌عنوان «دشمنان». در هر دو مورد، آن‌ها برای توجیه دخالت‌های امپریالیستی جدید ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و متحدان آن‌ها مورد استفاده قرار گرفتند و می‌گیرند. «جهادی‌ها» هیولاهای مسلح شده و آموزش دیده ایالات متحده آمریکا، ناتو و متحدان‌شان، با همیاری  عربستان سعودی و قطر و حمایت ترکیه هستند. 

این‌ها نیروهایی هستند که از دل صفوف به اصطلاح مخالفان سوری بیرون آمدند و توسط ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا به‌عنوان «نیرویی برای پیشرفت و آزادی» مورد ستایش واقع شدند. تمامی ‌سیستم‌های استثماری، و سرمایه‌داری حتی بیشتر از آن، بارها نشان داده‌اند که تفاوت‌های مذهبی و ملی و تضادها، موجود و برانگیخته، همیشه برای پیشبرد منافع طبقات حاکم مورد استفاده واقع شده و می‌شوند. چنین تضادهایی اشکالی هستند که تضادهای اغلب اساسی طبقاتی از طریق آن‌ها بیان می‌گردند. اتحادیه اروپا درواقع تلاش می‌کند تا مردم را با ادعای تحریک‌آمیز مبتنی بر این که گویا این فقر است که باعث حملات مرگبار می‌شود گمراه کند، در اصل طبقه کارگر را متهم کند و کارزاری تبلیغاتی علیه به اصطلاح «افراط گرایی» به‌راه اندازد. آن‌ها به‌طور عمدی  تلاش می‌کنند تا مبارزه برای محو استثمار را با سازوکارهای ارتجاعی سرمایه یک کاسه جلوه دهند. 

ما قبلاً هم شاهد بیانیه‌های بورژوایی، ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، ناتو و رقبای‌شان و نظام سرمایه‌داری که در خدمت آنند در مورد آزادی و دموکراسی در جنگ‌های امپریالیستی، از قبیل  موارد یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی، اوکراین، سوریه بوده‌ایم. جنگ‌هایی که به فقر، بی‌چیزی و میلیون‌ها پناهنده و مهاجری که از خانه‌های خود ریشه‌کن شده‌اند منجر می‌شوند. 

دخالت عمومیت یافته‌تر ـ با کل ناوگان‌های کشتی‌های جنگی ـ اتحاد درنده ناتو در دریای اژه به‌بهانه مدیریت جریان پناهندگان به‌طور مستقیم به طرح‌های وسیع‌تر امپریالیستی ناتو و رقابت‌شان با روسیه در کل منطقه از اوکراین، دریای سیاه، بالکان تا خاورمیانه مرتبط می‌شود و هم‌چنین  به حمایت علنی‌شان از بورژوازی ترکیه نیز ربط دارد. 

ناتو دارد روسیه را احاطه می‌کند و نشست آتی ناتو در لهستان این تلاش‌ها برای  استقرار یک سپر ضدموشکی در لهستان و هم‌چنین در کشورهای حوزه بالتیک را تکمیل می‌کند. حضور نیروهای ناتو به افزایش سلطه‌جویی ترکیه، تیره‌و‌تار کردن  چشم‌انداز دریای اژه و تشدید فتنه‌گری ترکیه، به‌طور خاص، نقض حریم هوایی و آب‌های سرزمینی دریای اژه و قبرس مشروعیت می‌بخشد. ترکیه این کار‌ها را به این دلیل می‌کند که از  پشتیبانی خواسته‌های تحریک‌آمیز خود در مورد قبرس و مسایل کردها و در خاورمیانه به‌طور کلی بهره‌مند است. 

این به نمایان‌ترین روش در هشدارهای به‌موقع و کاملاً مستدل کمونیست‌ها در مورد  نادرست و پوچ بودن ادعاهای «مرزهای یونان چون با مرزهای اتحادیه اروپا مشخص می‌شوند، به‌معنای امنیت تضمین‌شده برای این کشور خواهند بود» و این که این کشور به یک «لنگرگاه محافظت‌شده» به‌دلیل عضویت در اتحادیه اروپا بدل خواهد شد، نشان داده شده است. در حال حاضر، این دروغ‌ها و توهمات به‌دلیل تکرار زیر سئوال بردن ضمنی (دو فاکتو) حق حاکمیت‌ها نه تنها توسط ترکیه تحت حمایت ناتو در دریای اژه بلکه هم‌چنین توسط اتحادیه اروپا که شرایط و ضوابط غیرقابل‌ قبول و خطرناک خود را به‌نام حفاظت از مرز‌ها تحمیل می‌کند در شرف فروریختن‌اند. 

وقتی که ابرهای جنگ امپریالیستی گردهم آیند، موعظه‌های ناسیونالیستی تشدید خواهند شد و آن‌ها به سراغ  کارگران، مردم خواهند رفت تا طرفداری ایدئولوژیکی و سیاسی‌شان را برانگیزند تا در شروع و در هر لحظه مفروضی، آماده ریختن خون‌شان  برای منافع  سرمایه باشند. مردم باید توانایی نتیجه‌گیری و رد کردن چنین تماس‌هایی، و سازماندهی مبارزه‌شان را برای حقوق و نیازهای‌شان در تضاد با اتحادیه اروپا، سرمایه و قدرت آن که  دشمن واقعی آن‌ها هستند، کسب کنند. با توجه به این موضوع بسیار مهم، کمونیست‌ها به‌منظور آگاه کردن مردم و سازماندهی مبارزه، مسئولیت‌های جدی به‌عهده دارند. 

این جنگ‌ها و طرح‌های امپریالیستی هستند که باعث می‌شوند مردم به پناهندگان تبدیل شوند. پناهندگانی که به اروپا روانه‌اند، با خونریزی به‌راه افتاده توسط انحصارات و کشورهایی که منافع آن‌ها را بر سر تقسیم بازار، سرزمین‌ها، مسیرهای حمل و نقل انرژی نمایندگی می‌کنند از خانه‌های‌شان رانده شده‌اند. نیروهای بورژوایی، در میان آن‌ها نیروهای فاشیستی، به‌عمد پناهندگان را مطرح می‌کنند تا علت ریشه‌ای و مسئولان آن، به‌عنوان مثال، اربابان خود، انحصارات را پنهان کنند. 

این وضعیت غم‌انگیز را آمارها نشان می‌دهند چنان که ۳۷۰۰ نفر در سال ۲۰۱۵ در دریای مدیترانه مفقود شدند، ۷۰۰ نفر از این تعداد در دریای اژه. کل خانواده‌ها محو و نابود شدند. در حال حاضر جریان‌ها[ی پناهندگی] به‌سمت یونان با سازوکارهای غیرانسانی اتحادیه اروپا که پناهندگان را به گرفتار شدن در یک زندگی با تراژدی‌های بی‌پایان در شرایط اسفبار، در بازداشت، با تهدید دائمی ‌اخراج محکوم می‌کند، کاهش یافته است. اما مشکلات بسیار حادند. 

از یک میلیون پناهنده و مهاجری که در سال گذشته به اتحادیه اروپا رسیدند، در سال ۲۰۱۵، تعداد ۸۵۱۰۰۰ نفرشان از یونان گذشتند. 

تصمیمات اتحادیه اروپا موجب  بسته شدن دائمی ‌مرزها و به تله افتادن هزاران نفر از پناهندگان از جان گذشته در یونان شد، و حال آن که آن‌ها عملاً کنوانسیون ژنو، حقوق بین‌الملل در مورد پناهندگان را که با کمک کمونیست‌ها و به‌خاطر نفوذ اتحاد شوروی پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت، نقض می‌کنند. 

پناهندگان تحت عنوان مهاجران غیرعادی، با تبعیض مواجه می‌شوند، در بازداشتگاه نگهداری می‌شوند، اخراج می‌شوند و به جهنم جنگ بازگردانده می‌شوند. 

با دستورالعمل‌های سریع، آن‌ها درخواست‌های پناهندگی را به فرایندی تبدیل می‌کنند که هدف آن، رد کردن حق پناهندگی برای اکثریت آن‌ها است. 

کل این قضایا که مرزها را ببندند با تصمیمات اجلاس سران اتحادیه اروپا تصویب و علم شد. مسئولیت آن به‌عهده همه کشورهای عضو این اتحادیه امپریالیستی است. آن‌ها حتی در تلاش‌اند تا نسخه‌ای ناراحت‌کننده‌تر از مقررات دوبلین و شنگن، با مشخصاتی مفصل‌تر از لیست‌های مسافران هوایی، کارگران و اعتقادات‌شان ایجاد کنند. آن‌ها این اطلاعات را از طریق پایگاه‌های داده‌های عظیم، پردازش و مبادله خواهند کرد. 

این بیرحمی ‌نظام سرمایه‌داری است که شرایط رنج‌آور را در روستای ایدومنی [در یونان] ایجاد می‌کند، بربریت در نقاط داغ و مراکز انبارداری، مصادره وحشیانه اموال ناچیز  پناهندگان تحت عنوان پوشش هزینه‌های اقامت‌‌شان در کشورهایی مانند دانمارک و یا در ایالت‌های مختلف آلمان. این استثمار طبقاتی است، ماهیتی که جویش سرمایه برای نیروی کار ارزان در میان ارتش پناهندگان و مهاجران را مبتنی بر نیازها و الزامات خود در هر دوره زمانی مفروض تشکیل می‌دهد. 

دقیقاً همان‌طور که امپریالیست‌ها به‌خاطر منافع انحصارات‌شان، بمباران می‌کنند، به‌همین ترتیب آن‌ها با قربانیان بمب‌های‌شان به‌عنوان پناهندگان برخورد می‌کنند. 

دولت سیریتزا ـ آنل در یونان، خط سیاسی دول بورژوازی قبلی (دموکراسی ملی ـ پاسوک) را ادامه می‌دهد و مسئولیت‌های عظیم پیشبرد سیاست‌های وحشیانه اتحادیه اروپا علیه پناهندگان و دخالت ناتو در دریای اژه را به‌عهده دارد، زیرا این دولت بود که با دادن پایگاه در جزیره کرت یونان به‌عنوان سکوی پرتاب موشک به ناتو، خواستار اقدامات بیشتر آن شد. 

«دولت چپ‌گرای» ادعایی، مشتاق است به‌منظور ارائه خدمات به مداخلات و برنامه‌های امپریالیستی، پایگاه‌های نظامی ‌جدیدی در اختیارشان بگذارد. 

در حالی که یونان، با سیریتزا در دولت، یکی از ۵ کشور در جهان است که هدف بلند‌مدت ناتو برای مخارج نظامی، یعنی ۲ درصد تولید ناخالص داخلی را در زمانی به اجرا گذاشت که مردم یونان تحت ضربات خرد‌کننده اقدامات وحشیانه، مالیات‌بندی وحشیانه و قلع‌وقمع دستمزدها، حقوق بازنشستگی و حقوق‌شان قرار دارند. به‌رغم  حال و هوای داغ قبل از انتخابات در مورد حمایت از فلسطینی‌ها، در عمل، دولت سیریتزا ـ آنل در این دوره کوتاه، روابط نظامی ـ سیاسی و اقتصادی با اسرائیل را در حالی که اسرائیل مردم فلسطین را قتل‌عام می‌کند، تقویت کرده است. درواقع، تسیپراس حتی اعلام کرد که بیت‌المقدس پایتخت تاریخی اسرائیل است. 

امروز، بر اساس این اطلاعات، هر کمونیستی و هم‌چنین هرکسی که خود را چپ و رادیکال می‌داند، می‌تواند ملاحظه کند که اگر حزب کمونیست یونان با کسانی همراه شده بود که توسط سیریتزا گمراه شده بودند و درخواست می‌کردند که حزب از شر کمتر طرفداری کند و معیارهای استوار و کاملاً شناخته شده خود را کنار بگذارد، با چه معضلاتی مواجه می‌شد: به‌طور عمده، این که دولتی با مدیریت بورژوایی تشکیل، مانند آنی که توسط سیریتزا همراه با ملی‌گرایان آنل تشکیل شده، در چارچوب سرمایه‌داری، بازار سرمایه‌داری، در داخل اتحادیه اروپا عمل می‌کرد، به‌عنوان مثال، این که صرف‌نظر از اظهارات و شعارهای آن، باید براساس خدمت به منافع سرمایه باشد، چیز به رسمیت شناخته شده توسط فدراسیون یونانی بنگاه‌های اقتصادی (SEB) که از این دولت از همان ابتدا حمایت کرد و هم‌چنان به این کار ادامه داد، با این ارزیابی که می‌تواند حتی کارهای کثیف‌تری هم انجام دهد. 

ما معتقدیم که همان معیار‌ها برای ایالات متحده آمریکا معتبرند. و در اینجا حقیقت این است که انتخاب شر کمتر، رنج و عذاب حتی بیشتری  برای مردم به ارمغان آورد. ما باید آنچه را اوباما وقتی که جرج بوش توسط وی کنار زده شد، گفت به خودمان یادآوری کنیم، پچ پچ در مورد شاخه‌های زیتون و توهمات در مورد یک سیاست صلح‌آمیز خارجی، پایان دادن به تجاوز آمریکا و غیره. 

استراتژی منافع انحصاری ایالات متحده که با عجله به حمایت از اوباما برخاست، یک فرمول متفاوت مدیریتی  بود که باید به‌طور موثری در خدمت آن‌ها می‌بود. ما «تغییر در مدیریت» داشتیم، اما آن در اصل، راه دیگری برای خدمت به انحصارات و قتل‌عام مردم بود. 

کافی است دخالت‌های امپریالیستی را فهرست کنیم، جاهایی را که ایالات متحده آمریکا در طول دوره دولت اوباما به‌طور فعال در آنجاها شرکت کرد، و آن کسان دیگری را که مهیا کرد یا به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در سوریه، اوکراین، لیبی، یمن، آفریقا با متحدان‌اش درگیرشان کرد، فتنه‌گری در آمریکای لاتین را، تشدید رقابت جنوب شرق آسیا و غیره را، یا واحدهای نظامی ‌ایالات متحده را که همیشه در حال عقب‌نشینی‌اند، اما درواقع، در عراق و افغانستان باقی می‌مانند را، و همچنین کودتاهایی  مشابه آنچه را که در هندوراس واقع شد. 

این لیست باید بدگمان‌ترین کسان نسبت به آنچه ما می‌گوییم را قانع کند. رقابت با چین، که در آن روابط تولید سرمایه‌داری دارد غالب می‌شود و با سرمایه‌داری روسیه که شدید شده است. هر قدر که سیاست‌های ضدکارگری اجرا شده توسط دولت اوباما در داخل کشور، تهاجمی‌تر می‌شود، سیاست خارجی آن  به‌همان اندازه خطرناک می‌شود. جدا از چماق‌هایی که تشریح کردیم، [آمریکا] به‌منظور گشایش چشم‌اندازهای جدیدی برای سرمایه ایالات متحده در نواحی ناهموار و یا بی‌راهه، به‌عنوان مثال در خاورمیانه، ایران و کوبا به‌طرز ماهرانه‌ای از هویج استفاده می‌کند. 

این تصادفی نیست که آمریکا در یک سطح نمادین درصدد ترویج توهمات و خارج کردن  مردم از گاردشان [علیه آمریکا] است، یک مثال خوب این مورد، سفر اوباما به هیروشیما است. این صرفاً مسأله اجرای اهداف ضدمردمی ‌دولت اوباما نیست، بلکه مسأله به اجرا گذاشتن اهداف طبقه حاکمه آمریکا است. 

حزب کمونیست یونان، تحولات را براساس معیارهای طبقاتی، منافع طبقه  کارگر و قشرهای مردم زحمتکش، تعهدات بین‌المللی خود بررسی می‌کند. حزب ما به‌طور هم‌زمان، فعالیت چندگانه را با بسیج‌های رزمی، تظاهرات علیه جنگ امپریالیستی و مداخلات، علیه  دخالت ناتو در دریای اژه توسعه می‌دهد. 

طرح‌های همبستگی با پناهندگان، جمع‌آوری غذا، لباس و دیگر اقلام ضروری برای پناهندگان و مهاجران، بسیج کردن اتحادیه‌های کارگری، کمیته‌های مبارزه و سازمان‌های توده‌ای علیه شرایط زندگی اسف‌بار در به اصطلاح مراکز پذیرش [پناهندگان] را سازماندهی می‌کند. هم‌چنین نقش اصلی در سطح بین‌المللی، اروپا و بالکان در هماهنگی با احزاب کمونیست به‌منظور توانمندسازی مبارزه علیه انحصارات و سرمایه‌داری را ایفا می‌کند. 

زیرا تا زمانی که انحصارات و قدرت‌شان  باقی باشند، جنگ‌های امپریالیستی ادامه خواهند یافت  و هیچ راه‌حل واقعی برای ما و یا راه‌حلی برای مردم نمی‌تواند وجود داشته باشد. چون براساس تجربه و نتیجه‌گیری، یک مدیریت سرمایه‌داری طرفدار مردم نمی‌تواند وجود داشته باشد، بدان معنی است که تنها راه برای مردم یونان، مبارزه برای سرنگونی قدرت سرمایه‌داری است. 

خود مردم در هر کشوری با مبارزه‌شان برای تجدید قوای جنبش کارگری، اتحادیه‌ای  قدرتمند از طبقه کارگر، نیروهای خود ـ اشتغال، کشاورزان کوچک و متوسط ​، زنان و جوانان از قشرهای مردمی ‌برای گرفتن قدرت و اقتصاد کشور به‌دست خودشان، از طریق  اجتماعی کردن ثروتی که تولید می‌کنند، تحمیل رهایی منافع مردم از قید‌و بند اتحادیه اروپا و ناتو، از هر سازمان امپریالیستی ایجاد کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *