نظريه‌پردازی ضدانقلابی و تروتسکی

Print Friendly, PDF & Email

نتيجه کلی فعاليت‌های هواداران تروتسکيستی خروشچفیها در زمينه اقتصاد به‌صورت کاهش و توقف عملی پيشرفت علمی ‌و تکنيکی در صنايع و کشاورزی، گسترش حوزههای گردش کالا از محل به‌کار انداختن آن در ابزار اصلی توليد، پیريزی اصول سرمايهداری در توليد و پيدايش گرايشات «بازگشت» روند شکلگيری طبقه در اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی درآمد.

 

پيش‌درآمد ايدئولوژيکی ضدانقلاب بورژوایی در اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی توسط تبليغات ضداستالينی قشری از افراد حزبی ـ دولتی «شوروی» گسترده شد. آخرين آن تحت شعارهای بی‌ضرر« دمکراسی»، «علنيت و کثرت‌گرايی»[گلاسنوست و پلوراليسم] آغاز شد. پس از آن سيمای تاريخی لنين مورد تحقير قرار گرفت. نياز به توضيح نيست که همه اينها سرانجام به‌طور کاملا طبيعی به هيستری ضدکمونيستی مشترک دوران گارباچف و کودتای بورژوایی يلتسين انجاميد. 

در اين راه به «افشاگری‌ها»، «آرشيوهای محرمانه» تلويزيونی، خاطرات گله‌آميز شوروی‌ستيزان درباره «جوانان به هلاکت رسيده در اردوگاه‌ها»، و ديگر ويژگی‌های تبليغات ضدانقلابی دست يازيده شد. در کتاب‌های درسی جديد تاريخ ناديده گرفته شد و در آن‌ها دوره حاکميت شوروی را بلافاصله به‌نوعی کابوس شبانه به‌مثابه خيابان‌هايی وحشتناک در فيلم‌های ترس‌آور ارائه کردند. 

نظريه‌پردازان ضدانقلاب تروتسکی را «الهام‌بخش و رهبر» انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ تعيين کردند. درواقع نتوانستند در رأس بزرگ‌ترين تحول اجتماعی در تاريخ، انسانی را با «مغز فسيل‌شده» و کسی که مظهر «بی‌کفايتی و بی‌استعدادی» است قرار دهند. 

اما جالب و مضحک اينکه در اين نقش تروتسکی خود را پس از مرگ لنين امتحان می‌کند. اکثريت جزوات ضداستالينی که از قلم تروتسکی ترواش شد، در محافل وسيع روشنفکران بورژوایی سراسر جهان بازتاب يافتند. در اتحاد شوروی ايده‌های تروتسکی در حکم بخشی از ايدئولوژی و تبليغات آغاز کودتای دست راستی خروشچف شدند. 

روشن‌ترين نمونه به‌کارگيری تروتسکیسم، گزارش خروشچف در يک نشست دربسته کنگره بيست حزب کمونيست اتحاد شوروی در ۲۵ فوريه سال ۱۹۵۶ است. تحريف حقايق، شايعات فراوان بی‌اساس از هر نوع آن و تهمت ـ اين است دستگاه اقناع و اعتقاد مورد نياز تروتسکيست‌ها برای بی‌اعتبار کردن اين يا آن حريف و مخالف سياسی. 

توجه کنيد، بی‌اعتبار کردن و بدنام کردن مخالف و حريف از راه تهمت و افترا (چه و.ای.لنين، چه کميته مرکزی حزب بلشويک‌ها و چه و.ای.استالين باشد) و نه انتقاد مستدل از حريف و مخالف يا اثبات بی‌پايگی گام‌های عملی ـ سياسی او. تروتسکيسم به‌مثابه يک جريان سياسی و به‌عنوان ايدئولوژی خود‌ويژه نه در يک کشور جهان و نه در دوران تقسيم نيروهای سياسی، به پرولتاريا و متحدين آن پيروزی ارائه نداد. با تروتسکيسم صرفا شکست و خيانت مرتبط است. 

تروتسکيسم چگونه مشخص می‌شود؟ آنچه از «ويژگی» ايده‌ها و خطوط متمايز تمامی ‌مجموعه آثار سياسی و اجتماعی تروتسکی، در مقايسه با آثار معاصران او می‌توانيم بگوييم، تنها تعصب عريان ضداستالينی آن است. آيا می‌توان در اين مورد گفت که تروتسکيسم ضداستالينيسم است؟ نه. درعمل تروتسکيسم فراتر از چارچوب نفرت بيمارگونه برای استالين و همه آنچه که در ارتباط با آن بود، است. 

فعالين تروتسکيست در اشکال سازمان های«مخالف» و «گرايشات» بی‌پايان و گروهک‌هايی هستند که تحت لفاظی‌های اولترا‌انقلابی در جنبش کارگری ايده‌های رفرميستی را به ميان کشيده و تلاش می‌کنند آنرا به انشعاب بکشانند. در عين‌حال به‌طور بسيار مرموز و فرقه‌ای فعاليت تروتسکيست‌ها در همکاری وسيع با سرويس‌های مخفی دولت‌های بورژوایی گره خورده بود. 

تروتسکيسم خيانت پی‌در‌پی به انقلاب هست. تز اصلی که توسط ل. تروتسکی مطرح شده و در همه شيوه‌های شاگردان او ازجمله نظريه‌پردازان معاصر ضدانقلاب بورژوازی که اساس همه اتهامات استالين را تشکيل می‌دهد تکرار شده، اين است که گويا در گرايش به قدرت نامحدود، که بوروکراسی «شوروی» به آن تکيه کرده بود منجر به «تغيير ساختار دولت کارگری» شد و مبارزه با «استالينيسم» يعنی بازگشت به «سوسياليسم دموکراتيک لنينی» هست. 

در طول ساليان پروسترويکای گورباچف اين گفته‌هاو مشابه آن بارها شنيده شدند. اينکه به چه چيزی اين گفته‌ها منجرشد برای همه روشن است. از اين‌رو اين گفته‌ها به‌حق چيزی جز عوام‌فريبی نيستند. 

در دوران زمامداری دارودسته خروشچف مطالبات بی‌پايه و عوام‌فريبانه «بازگشت به موازين لنينی زندگی حزبی» به رشد بی‌سابقه دستگاه حزبی و دولتی انجاميد و به آن‌چنان رشد بوروکراسی و بوروکراتيسمی ‌رسيد، که پيشتر در شرايط حکومت بلشويکی غير‌قابل تصور بود. 

هنگام صحبت درباره «موازين لنينی زندگی حزبی»، درباره«نقض» آن‌ها، چه نزد لئون تروتسکی و چه نزد نيکيتا خروشچف گرايش به اراده‌گرايی مبتذل، آگاهانه يا نه، مخفی نگاه داشته شد. تروتسکی از موازين بلشويکی لنينی زندگی حزبی چه تا سال ۱۹۱۷ و چه پس از آن پيروی نکرد. علاوه بر آن، پس از دومين کنگره حزب، پس از شکاف بين بلشويک‌ها و منشويک‌ها، تروتسکی عملا در جانب منشويک‌ها قرارگرفت و فعالانه عليه اين «موازين لنينی زندگی حزبی» مبارزه کرد. او به مخالفت در برابر لنينيسم، پس از مرگ لنين کوشيد. 

اگر به نظريات تروتسکی درباره مسئله سياست اقتصادی اشاره شود، آن‌گاه باز آشکارتر ارتباط او با ضدانقلاب ديده می‌شود. تروتسکی کم‌وبيش درباره مسئله رشد اقتصادی در شرايط حاکميت شوروی اظهارنظر کرده است. 

اما از آن مقالات معدودی که به اين مسائل اختصاص داده شده، می‌توان نتيجه‌گيری زير را کرد. از نظر تروتسکی، برای تکامل پيروزمند اقتصاد شوروی و حرکت به‌سوی کمونيسم تنظيم بازار توليد غيرمتمرکز، با آزادی بيشتر موسسات جمعی جداگانه و باز بودن بازار داخلی برای کالاهای خارجی ضروری است. 

در دوران زمامداری گروه رويزيونيستی خروشچف تلاش برای عملی ساختن مطالبات مورد نظر به‌عمل آمد. خروشچف «عدم تمرکز» را در شکل ايجاد «شوراهای اقتصاد ملی» در محل که به مديريت بخش اصلی همه شرکت‌ها و موسسات صنعتی واگذار شد به اجرا درآورد. 

هواداران خروشچف سود در محاسبات پولی را شاخص اصلی کارايی بازدهی شرکت‌های صنعتی تعيين کردند که اين خود گامی ‌مستقيم به‌سوی تحقق بخشيدن سند چشم‌انداز تروتسکيستی تنظيم توليد از طريق بازار است. 

نتيجه انجام و پيشبرد اقدامات موردنظر موجب کاهش آهنگ رشد توليد صنعتی، مهار پيشرفت علمی‌ ـ تکنيکی و به‌عنوان يک نتيجه، وخامت کلی وضعيت اجتماعی ـ طبقاتی در کشور شد. در کشاورزی هواداران خروشچف گام‌هايی را که نقطه مقابل نتايج پژوهش‌های طولانی، بحث‌هاو تجارب عملی‌ای که توسط مارکسيست‌های شوروی تا آغاز دهه ۱۹۵۰ انجام شده بود برداشتند. 

تحولات اساسی در زمينه اقتصاد سياسی سوسياليسم را استالين در جزوه «مسائل اقتصادی سوسياليسم در اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی» (سال ۱۹۵۲) تصريح کرد. يکی از مسائل کليدی مسئله اهميت مرکز ماشين و تراکتور برای تأمين مکانيزاسيون کشاورزی، سازمان‌های اتحاد شهرها و روستاها، تقويت اتحاد طبقه کارگر و دهقانان بود. 

رشد بيشتر و روزافزون جنبش کالخوزی و توسعه ساختار کالخوزی سرانجام چه کالخوزچی‌ها و چه مديران رهبری‌کننده را متقاعد ساخت که تمرکز ابزارهای اصلی توليدات کشاورزی در دستان دولت و مرکز ماشين و تراکتور، که تنها چاره و عامل تأمين آهنگ رشد بالای توليدات کشاورزی است باشد. 

هواداران خروشچف نه تنها تجربه ارزشمند نخستين گام‌های سوسياليسم را به‌کار نبردند بلکه باز همه چيز را برخلاف تحولات موجود انجام دادند.  

با تصميم رهبری خروشچفی در سال ۱۹۵۸ تجهيزات مرکز ماشين و تراکتور به اقساط به کلخوزها فروخته شد. در نتيجه کلخوزها به‌طور مزمن زيان‌آور، مکانيزاسيون آن‌ها و تأمين فن‌آوری‌های پيشرفته و رشد کلی توليد کالخوزی متوقف شدند. 

نتيجه کلی فعاليت‌های هواداران تروتسکيستی خروشچفی‌ها در زمينه اقتصاد به‌صورت کاهش و توقف عملی پيشرفت علمی ‌و تکنيکی در صنايع و کشاورزی، گسترش حوزه‌های گردش کالا از محل به‌کار انداختن آن در ابزار اصلی توليد، پی‌ريزی اصول سرمايه‌داری در توليد و پيدايش گرايشات «بازگشت» روند شکل‌گيری طبقه در اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی درآمد. 

«آزاد سازی و يا ليبراليزه کردن» کذايی خروشچف دور از بازگشت وا‌قعی به مارکس و لنين بود. خروشچف در کنگره ۲۲ اظهار داشت: «لازم است که هر روبل سرمايه‌گذاری‌شده حداکثر سود را به‌بار آورد». مائويست‌ها می‌خواهند در اين امر «بازسازی سرمايه‌داری» را ببينند، اما نمی‌توان چيزی را که هرگز از بين نبرده شده بود ترميم و احياء کرد. در اين دوران در‌واقع هم اقتصاددانان و هم مقامات دولتی روسيه آشکارا اذعان داشتند که مکانيسمی ‌که اقتصاد روسيه را می‌خواهد اداره کند چيزی ديگری جز مقوله سرمايه نيست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *