امپریالیسم، به‌مثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری

امروزه، بار دیگر مدعیانی برای تقسیمیدوباره پدیدارشدهاند، چیزی که ما را به آیندهای غمانگیز میکشاند. در همه جا گروههای بزرگ امپریالیستی مجبور به دفاع از بازارهای خود هستند، همچنین برای بیرون کشیدن بازارهای جدید از چنگ رقبای خود و برای امید به نگهداشتن منافع خود. نبرد دایمیشده است (عراق، اوکرائین، سوریه، لیبی، آفریقا) که نشانهای از جنگ جهانی بعدی است. بههمان گونهای که بحران مراکش یا جنگ در بالکان اعلامکننده جنگ جهانی اول بود

 

امسال سال ویژه‌ای‌ است زیرا صد سال از نگارش اثر لنین به‌نام «امپریالیسم، به‌مثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری» می‌گذرد. 

با وجود این یک سده که ما را از یکدیگر جدا می‌کند، دلیل و برهان‌های وی هنوز فعلیت  دارد و به ما این امکان را می‌دهد که مسائل معاصر را روشن‌تر ببینیم. لنین «منطق» رژیم سرمایه‌داری را که به مرحله امپریالیستی رسیده، تناقضات طبقات را شدت بخشیده، رقابت بین سرمایه‌ها و از آنجا رقابت بین قدرت‌های جهانی برای سلطه بر تمام دنیا را با دقت مورد مداقه قرار داده است. 

لنین رقابت آزاد را موجب توسعه شدید صنعت می‌داند که تمرکز تولید و تشکیل گروه‌های بزرگ مونوپولیستی را در‌ پی دارد. این گروه‌های بزرگ مونوپولیستی با یکدیگر در مورد شرایط فروش فرآورده‌ها توافق می‌کنند، بازارهای فروش را بین خود تقسیم می‌نمایند و درباره کیفیت و بهای فرآورده‌‌هایی که باید راهی بازار شوند، تصمیم می‌گیرند. آن‌ها مجموعه زندگی اقتصادی را اداره و کنترل می‌نمایند. امری که تغییر شکل رقابت به مونوپل را در پی دارد. دیروز مانند امروز، آن‌ها هستند که قدرت واقعی را در دست دارند. وانگهی امروزه، ۱ درصد از ثروتمندترین‌ها، ۴۶ درصد از ثروت جهان را در دستان خود متمرکز کرده‌اند. 

لنین هم‌چنین نشان می‌دهد که ادغام سرمایه بانکی و سرمایه صنعتی به زایش سرمایه مالی و تسلط گریزناپذیر آن می‌انجامد. در واقع، توسعه مونوپل‌ها نمی‌توانست بدون نقش بانک‌ها که سرمایه غیر‌فعال (پول) را به سرمایه فعال (که سودآور است) تبدیل می‌کند، صورت پذیرد. در اثر توسعه بانک‌ها و فرآیند تمرکزشان، بانک‌ها به مونوپل‌های بزرگ  تبدیل می‌گردند. بانک‌های کوچک ناپدید می‌گردند یا توسط بانک‌های بزرگ بلعیده می‌شوند. بدین ترتیب، شرکت‌ها زیر کنترل گروه‌های بزرگ بانکی قرارمی‌گیرند که با آن‌ها کار می‌کنند. 

سرمایه‌داری کلاسیک، با صادرات کالا مشخص می‌گردد ولی به محض رسیدن به مرحله امپریالیستی، این صادرات سرمایه است که غالب می‌شود. کشور‌های توسعه‌یافته قادرند سرمایه را در مقادیر زیاد صادر کنند زیرا آن‌ها مازاد سرمایه‌های بسیاری را در اختیار دارند، با مشکلات زیادی در سرمایه گذاری در اقتصادشان که از لحاظ مالی اشباع است، برخورد می‌کنند. در آن صورت است که صادر کردن سرمایه‌ها به تشویق واردات کالا با بهای نازل می‌انجامد. این مطلب اجازه می‌دهد که درصد سود سرمایه‌داران (حداقل به‌طور موقت) معقول باشد. کشور چین از بیست سال پیش تاکنون این مطلب را به‌خوبی نشان می‌دهد. 

لنین ملاحظه می‌کند که تقسیم دنیا بین قدرت‌های صادر‌کننده سرمایه، به تقسیم واقعی مناطق مختلف جهان می‌انجامد. بر‌اساس این منطق، گروه‌ها می‌توانند برای اشغال جهان به توافق برسند به‌گونه‌ای که هر یک بتواند حداکثر منفعت را از آن خود کند. ولی از آنجایی که دنیا در آغاز سده بیستم کاملاً تقسیم شده بود، مبارزه برای بازارها و کنترل مناطق مختلف جهان، به جنگ بین‌الملل اول (۱۸ـ۱۹۱۴) انجامید. ولی اگر این جنگ برای مردم فاجعه‌بار بود برای سرمایه‌داران، برعکس، یک حلقه نجات غریق واقعی بود. در واقع، برای سرمایه کلان، جنگ دارای فضیلت‌های بزرگی است. فضیلت اصلی آن، این است که بخش غیرقابل اغماضی از زحمتکشان که می‌توانند سرمایه‌داران را سرنگون کنند، از بین می‌برد. هم‌چنین چشم‌انداز میادین نابود شده که از آن‌ها هنوز دود برمی‌خیزد به سرمایه‌های فراوان موجود امکان این را می‌دهد که سرانجام به‌هنگام بازسازی، کار پُر‌درآمد و پرداخت‌پذیر را نصیب خود کنند. اما بحران مالی اوائل سده بیستم به اندازه‌ای بود که فقط یک جنگ جهانی کفایت نمی‌کرد. لنین به‌خوبی درک کرده بود که یک جنگ جهانی دیگر گریزناپذیر بود. او دیگر در این دنیا نبود ولی پیش‌بینی‌های او پانزده سال بعد در مدت زمانی غم‌انگیز طی جنگ جهانی دوم برای تقسیم دوباره مناطق جهان به‌وقوع پیوست. 

امروزه، بار دیگر مدعیانی برای تقسیمی ‌دوباره پدیدارشده‌اند، چیزی که ما را به آینده‌ای غم‌انگیز می‌کشاند. در همه جا گروه‌های بزرگ امپریالیستی مجبور به دفاع از بازارهای خود هستند، هم‌چنین برای بیرون کشیدن بازار‌های جدید از چنگ رقبای خود و برای امید به نگهداشتن منافع خود. نبرد دایمی‌ شده است (عراق، اوکرائین، سوریه، لیبی، آفریقا) که نشانه‌ای از جنگ جهانی بعدی است. به‌همان گونه‌ای که بحران مراکش یا جنگ در بالکان اعلام‌کننده جنگ جهانی اول بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *