اظهارات گنادی زوگانف درباره انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در تاریخ هشتم نوامبر سال ۲۰۱۶ برگزار شد. دونالد ترامپ، کاندیدای حزب جمهوری‌خواه، پیروز شد. او با برتری قابل‌توجهی بر هیلاری کلینتون، نماینده حزب دمکرات، غلبه کرد. پیروزی دونالد ترامپ تأییدی است بر ناپایداری فزاینده سرمایه‌داری گلوبال. 

بحران مالی در آمریکا که از سال ۲۰۰۷ آغاز شده است، سیستم مالی ـ اقتصادی جهانی را به تزلزل سنگینی کشانده است. پیآمدهای آن به تقریب دامن ۲۰۰ کشور را گرفته است. واشنگتن در جستجوی راه خروج از این بحران، به یک رشته از ماجراجویی‌های نظامی ـ سیاسی تازه، دست یازیده است. این کار به سرنگونی دولت قانونی لیبی و قتل بی‌رحمانه معمر قذافی انجامید. آمریکا سپس به ویرانگری در سوریه صلح‌دوست و پیشرونده، پرداخته است. اوج بیدادگری امپریالیسم آمریکا، افروختن جنگ داخلی در اوکراین است که در آن به طرفداری از نیروهای فاشیستی برخاسته است. 

 پژواک ناپایدارکننده این ماجراجویی‌ها در اروپا و آمریکا،  تیرگی روابط میان غرب با روسیه و تفرقه میان نخبگان آمریکا و اروپا را به‌دنبال داشته است. مردم هلند در مخالفت با جهانی‌سازی، طی رفراندومی ‌از پذیرش اوکراین به اتحادیه اروپا سر باز‌ زدند. مردم بریتانیا ناخشنودی خود از فرمان‌فرمایی کمیسیون اروپا را با رأی به خروج کشورشان از اتحادیه اروپا نشان دادند. 

به‌نظر می‌رسد که موفقیت ترامپ نشانه شکست ایده جهانی‌سازی است. برنامه اقتصادی رئیس‌جمهور جدید آمریکا، بازتاب گرایش جهانی بازگشت تولید و همه زنجیره تکنولوژیکی از کشورهای دارای نیروی کار و منابع ارزان به سرزمین ملی و ایجاد اشتغال و سود و مالیات است. این پیروزی سرمایه تولیدی ملی بر سرمایه جهانی مالی ـ اسپکولاتیف است. 

موفقیت ترامپ اما، به‌معنای لرزه در بنیان سرمایه‌داری نیست بلکه بیانگر تغییر توازن قوا در درون سرمایه‌داری جهانی است. ما کمونیست‌ها نسبت به رئیس‌جمهور جدید آمریکا دچار توهم نیستیم. ترامپ در اصل جزء جدایی‌ناپذیر الیگارشی آمریکایی و جهانی است. تفاوت تنها در آن است که او نماینده آن بخش از سرمایه بزرگ است که درک کرده است که مدل تاکنونی جهان تک قطبی، دیگر کارساز نیست. مدلی که اقتصاد را به کسادی و رکود دچار کرده است و اوضاع بین‌المللی را به تیرگی و تشنج کشانده است. 

در قیاس با وضعیت اقتصاد روسیه، آمریکا، واحه رفاه و آسایش، جلوه می‌کند. اما این منظره فریبنده‌ای است. در پس آن بدهی نجومی ‌۲۰ تریلیون دلاری پنهان شده است. گویا ترامپ که اندیشه‌اش غیرمعمول است و برخلاف جریان حرکت می‌کند، استعداد آن را دارد که آمریکا را از غرقاب بدهی‌ها و ماجراجویی‌ها که هر چند به آرامی ‌اما پیوسته در آن فرو‌می‌رود، بیرون بکشد. تصادفی نیست که ترامپ اعلام کرده است که می‌خواهد سیاست بازصنعتی کردن آمریکا و احیاء تولید کشاورزی را در پیش بگیرد. 

بعضی از گفته‌های ترامپ درباره روسیه و اوضاع جهان مثبت است. اما نباید توقع زیادی داشته باشیم زیرا او آماده شده است تا محکم از منافع طبقه خود و آمریکا دفاع کند. 

نیات خیر ترامپ زمانی که ضرورت اقتضا کند، بسته به این که سیاست خارجی آمریکا را واقعاً چه کسانی اداره کنند، تغییر داده خواهد شد. نومحافظه‌کاران که درصدد حفظ و افزایش برتری آمریکا بر جهان هستند، بی‌درنگ می‌توانند به ترامپ بفهمانند که تعارف‌های احترام‌آمیز به پوتین در تبلیغات انتخاباتی یک چیز است و منافع واقعی آمریکا چیز دیگر. منافعی که تأمین آن در گرو حفظ هزینه‌های کلان جنگی و سودهای تولیدکنندگان سلاح و خلق دشمن خارجی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *