اینسا اَرمان ـ Inessa Armand

Print Friendly, PDF & Email

انقلاب روسیه، قهرمانان و دههاهزار شهید بر جای گذاشت. آنها را از فروغ جمعیشان بیرون آوریم و به آنها، هر بار که امکانپذیر است، صدا و چهره ویژهشان را برگردانیم. نگذاریم که این همه شور و اشتیاق سوزان که همانند گدازه آتشفشان بیعدالتیهای دنیای کهنه را پوشانید، از بین برود. کارهای بزرگی را که این غولها برایمان انجام دادند، بستائیم. این درگذشتگان، نباید بار دیگر بمیرند. 

 

مقدمه مترجم * 

کتابی که برگردان آن را بهتدریج در سایت «مهر» میخوانید، توسط انتشارات سوسیال در سال ۱۹۵۷ به چاپ رسید. نویسنده آن، ژان فرهویل، با نام حقیقیاش «اوژن اشکاف» از پدر و مادری روستبار در روز ۲۵ ماه مه ۱۸۹۵ در شهر خارکف واقع در اوکرائین به دنیا آمد. پدرش پس از پیروزی انقلاب بلشویکی از روسیه گریخت و خود را به فرانسه رساند. اما اوژن جوان، که اکنون دیگر دکترای حقوق خود را بهدست آورده بود، هوادار حزب کمونیست فرانسه شد و در سال ۱۹۲۷ بهمناسبت دهمین سالگرد انقلاب اکتبر، راهی مسکو گردید. در آنجا با «موریس تورز» صدر حزب کمونیست فرانسه که او نیز برای شرکت در همان مراسم در مسکو بود، ملاقات کرد. فرهویل پس از بازگشت به فرانسه، ملیت این کشور را بهدست آورد، به حزب کمونیست فرانسه پیوست و در روزنامه اومانیته به وقایعنگاری پرداخت. هم او بود که برای نخستین بار اصطلاح «رئالیسم سوسیالیستی»، که بعدها در ادبیات اتحاد شوروی مرسوم شد، بهکار برد

او دهها نوشته از بزرگان مارکسیسم، ازجمله مارکس، انگلس، پلخانف، پل لافارگ، لنین، استالین و ، درباره ادبیات، هنر و زیباییشناسی، همچنین درباره جایگاه زنان در جامعه کمونیستی را به زبان فرانسه برگرداند. او همچنین نویسنده شمار زیادی رمان و جستار بوده است

ژان فرهویل در سال ۱۹۷۱ در پاریس در گذشت. وی تا آخرین لحظه عمرش به حزب کمونیست فرانسه وفادار ماند

 

پیشدرآمد نویسنده 

هنگامی که برای نخستین بار اینسا ارمان را دیدم، او را فقط میشد در میان کتابها یافت. کتاب نادیجدا کروپسکایا (۱) امکان این را میداد که وی را چندین بار بهگونهای غیرمنتظره و مبهم در میان یک صفحه، به گرد یک جمله ببینیم: در پاریس در سال ۱۹۱۰، در لون ژومو در سال ۱۹۱۱ به هنگام مراسم خاکسپاری پل و لورا لافارگ، در کراکووی در سال ۱۹۱۳، در برن در سال ۱۹۱۴، در زیمروالد در سال ۱۹۱۵، در کینتال در سال ۱۹۱۶، در واگن مهر و موم شدهای که در سال ۱۹۱۷ لنین را به پتروگراد به محل قرارش با انقلاب میبرد.… 

اینسا اینسا ارمانچه قدرت شگفتانگیزی از این هجاهای آهنگین میتراوید. نام کوچک او با منشاء اسپانیولی آن، زیبایی گریزناپذیر «اینس د کاسترو» را به یاد میآورد (۱ ـ م). نام خانوادگی او که دارای منشاء فرانسوی است یک مسأله بهوجود میآورد: این خوشآهنگی لاتین نزد یک بلشویک نخستین لحظات چه میکند؟ 

در حالی که غرق در تفکرات درباره موضوعات دیگر بودم، تصویر تخیلی اینسا را در مناطق رویا، در لایههایی که در زیر سایه روشن واقعی ـ تخیلی به پرواز درمیآیند، در میان موجوداتی رها کردم که زندگیشان به آنها یک جوانی ابدی میدهد

هنگام جمعآوری متون لنین درباره هنر و ادبیات، به جنبه نوینی از اینسا برخوردم. او به اعجاز بتهوون را مینواخت و لنین هم با شور و شوق به او گوش میداد. مبارز استثنایی، در عین حال یک پیانیست برجسته نیز بود. در محفل خشک، بیزر و زیور و پُرتنش انقلابیون حرفهای، او ریزش والای موسیقی را بههمراه آورده بود، سیلی از رنج و مسرت که از آبشاری از آکوردها و پردهها بهتدریج از آن سرازیر میشد.… 

جنگ بر روی دنیایی فروریخت که به خشم و نکبت نازیسم تحویل داده شده بود. چهره درخشان اینسا ارمان در یک غبار خونین ناپدید شد.… 

هنگامی که در سال ۱۹۵۰ جلد سوم دائرهالمعارف بزرگ شوروی به چاپ رسید، من در پی نام اینسا ارمان بودم که به خطوط زیر بر خوردم: «ارمان، اینسا فدروونا، با نام تولد استفان (۱۸۷۵۱۹۲۰) مبارز برجسته جنبش بینالمللی زنان کمونیست. بلشویک از سال ۱۹۰۴. او در سازمان بلشویکها در مسکو فعالیت میکرد و چندین بار دستگیر شد و به تبعید فرستاده شد. از تبعید فرار کرد و در سال ۱۹۰۹ به مهاجرت رفت. او مدتی در بروکسل زیست و در آنجا به تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۱۰ به پاریس رفت و فعالانه بهعنوان عضو رهبری گروه پشتیبانی از حزب کار کرد. در سال ۱۹۱۱ فعالانه در مدرسه حزبی که توسط بلشویکها در لونژومو (نزدیک پاریس) سازمان داه شده بود، شرکت کرد. در سال ۱۹۱۲، او بهگونهای غیرقانونی وارد روسیه شد و به مبارزه خود در سازمان بلشویکها در سنت پترزبورگ ادامه داد. در ماه سپتامبر سال ۱۹۱۲ دستگیر شد. بلافاصله پس از خروج از زندان، به خارج، به کراکووی رفت. او عضو تحریریه نشریه رابوتنیتسا (زنان کارگر) شد. طی جنگ اول جهانی، اینسا ارمان بهگونهای فعال در کارهای کنفرانس بینالمللی زنان و کنفرانس بینالمللی جوانان شرکت کرد. در سال ۱۶ـ۱۹۱۵ او در کنفرانس انترناسیونالیستها در زیمر والد و کینتال شرکت کرد. او در پرتو شناخت عمیق زبانهای بیگانه، همراه لنین در کنفرانسهای بینالمللی شرکت کرد و قطعنامهها و دیگر مدارک کنفرانسها را به زبانهای مختلف برگرداند

در سال ۱۹۴۹، نشریه بلشویک برای نخستین بار، نامههای لنین را به اینسا ارمان که در اواخر سال ۱۹۱۶ و اوائل سال ۱۹۱۷ نوشته شده بود، چاپ کرد. در این نامهها، لنین مسائل سوسیال دموکراسی بینالمللی و جنبش کارگری بینالمللی را طی جنگ جهانی اول مطرح کرده بود؛ در این نامهها مهمترین تزهای مارکسیستی درباره رفتار بلشویکها در برابر جنگ و دفاع ملی مطرح شده است

پس از انقلاب بورژوا دمکراتیک در ماه فوریه، اینسا ارمان به روسیه بازگشت و به فعالیت در مسکو پرداخت. پس از پیروزی انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، اینسا به عضویت کمیته حزب و کمیته اجرایی ایالت مسکو و پرزیدنت شورای اقتصادی آن برگزیده شد. از سال ۱۹۱۸ به بعد، او در بخش کار در بین زنان در کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه فعالیت کرد. او در کارهای کنگرههای انترناسیونال اول (۱۹۱۹) و انترناسیونال دوم (۱۹۲۰) شرکت کرد. او در قفقاز در اثر ابتلا به وبا در گذشت.» 

این چکیده کوتاه زندگی اینسا، کنجکاوی مرا نیمه ارضاء کرد

در سال ۱۹۵۰، هنگامی که برای شرکت در مراسم ۳۰مین سالگرد بنیادگذاری حزب کمونیست فرانسه به شهر تور میرفتم، در واگن قطار بین ژاک سدول (۲ ـ م) و پل الوآر (۳ ـ م) قرار گرفته بودم. از موقعیت استفاده کردم و نظر ژاک سدول را در باره اینسا ارمان پرسیدم. او  اینسا را چندین بار دیده بود و از او خاطرهای فراموش نشدنی نگهداشته بود. او زنی خارقالعاده بود. درست همانگونه که من او را تصور کرده بودم. در حال گوش کردن به او، به چند مصرعی که پل الوآر تازه به چاپ رسانده بود، فکر میکردم

آن روز نزدیک است آه ای خواهران باشکوه من 

که به واژههای جنگ و بدبختی خواهیم خندید 

هیچ چیزی که باعث درد و رنج بوده است بر جای نخواهد ماند 

هر چهرهای حق نوازش خواهد داشت (۲)

سالها گذشت. برای چهلمین سالگرد انقلاب اکتبر، در نظر داشتم کتابی درباره نقش فرانسویان در انقلاب روسیه بنویسم. به این ترتیب رشتههایی که پرولتاریای فرانسه و روسیه را در مبارزهشان برای خوشبختی بشریت به یکدیگر پیوند میزند، یادآوری میشود و محکمتر میگردد

بهتدریج که کار گردآوری مدارک به پیش میرفت، بهتر متوجه اشکالات اقدامم میشدم. یادداشتهای کتابشناسی، گردآوری عظیم مدارک، کتابهای بسیاری که بهصورت میکرو فیلم بودند و از سر لطف توسط موزه انقلاب در اختیارم قرار گرفته بود، کتابخانه لنین، انستیتوی مارکسیسم ـ لنینیسم، انستیتوی بایگانی تاریخی مسکو، و غیره. اینها همه چشمانداز مرا گستردهتر میگرداند، در حالی که وقتی که در اختیارم بود تنگتر میشد

در میان کتابهای دریافت شده، کتابی بود که توسط چند مؤلف در سال ۱۹۲۶ نوشته شده بود: «به یاد اینسا ارمان». شور و شعف قدیمی من دوباره بیدار شد. آنچه درباره او فراگرفته بودم فقط میتوانست آن شور و شعف را بیشتر شعلهور نماید.… 

او در سال ۱۹۱۸، پس از این که در سال ۱۹۱۶ نقش فعالی در مبارزه با جنگ در فرانسه ایفاء نمود، در ایجاد گروه کمونیستهای فرانسوی مسکو سهیم بود. این انترناسیونالیست یک خط رابط بین دو کشور گذاشت.  

بهنظرم آمد که نوشتن یک زیستنگاری اینسا ارمان، بهترین پیشدرآمدی است که میتوان برای بررسی نقش فرانسویان در انقلاب روسیه نوشت. اینسا در حالی که در تماس مستقیم با لنین و تودهها بود، گرداننده مقاومت علیه جنگ و جنبش زنان، درگیر نبردهای مقدماتی و سپس نبرد تعیینکننده در آن عصر انقلابی بود، و نقش درجه اولی در پیدایش سوسیالیسم ایفاء نمود

مطرح کردن چنین سرنوشتی نه تنها ستایشی از مبارزان اکتبر و جنگ داخلی است، بلکه یک واکنش عدالتجویانه و بهنوعی جبران است. در واقع، اینسا ارمان که تا این حد خلق فرانسه را دوست میداشت، تقریبا در این کشور ناشناخته است. بنابراین هیچ چیز از این موجهتر نیست که او را به عشقش و به آنچه مایه تحسین وی بود، بازگرداند

زندگی اینسا با پانزده سال مبارزه کارگری گره خورده است. نمیتوان شخص او را از رویدادها و از مجموعههای سیاسی و اجتماعی که در آنها شرکت کرده است، جدا نمود. بدون این پسزمینهها، اعمالش روشنایی، معنا و بردشان را از دست میدهند

این جستار بر روی واقعیتهای تاریخی بنا گردیده که با نوشتهها و گواهانی شایسته اعتماد تطبیق داده شده است: نامههای لنین، روایتها و یادماندههای رفقای اینسا، متون اینسا، بریدههایی از مکاتباتش. آیا در این مورد مطلوب نیست که آثار اینسا (مقالهها، بروشورها، نامههای نگهداشته شده) که برخی از بخشهای آن دارای اهمیت بسزایی هستند، چاپ شود؟ 

در میان گواهانی که در پاریس گردآوری شده است در درجه نخست باید گواه «مارسل کشن» (۴ ـ م) را ذکر نمود که اینسا را در سال ۱۹۲۰ طی کارهای دومین کنگره انترناسیونال کمونیست دیده بود. گواهان سوزان ژیرو (۵ ـ م) و ماری لوئیز پتی (۶ ـ م) که او را در نشستهای گروه کمونیستهای فرانسوی در مسکو طی سالهای جنگ داخلی و مداخله امپریالیستی، ملاقات کردند

از مسکو کمکهای ذیقیمتی بهدستم رسید. «اینا ارمان»، دختر اینسا ارمان، که در انستیتو مارکسیسم ـ لنینیسم کار میکند با دادن اطلاعات فاش نشده و جزئیات زیستنگاری درباره خانوادهاش، کمک گرانبهایی به من کرد. که اینجا سپاس مرا بپذیرد! باید همچنین از «لودمیلا زاک» سپاسگذاری نمایم که بهعنوان کارشناس مسایل تاریخی فرانسه در بایگانی فرانسه، با قابلیت و سختکوشی، کار مرا آسان کرد

انقلاب روسیه، قهرمانان و دههاهزار شهید بر جای گذاشت. آنها را از فروغ جمعیشان بیرون آوریم و به آنها، هر بار که امکانپذیر است، صدا و چهره ویژهشان را برگردانیم. نگذاریم که این همه شور و اشتیاق سوزان که همانند گدازه آتشفشان بیعدالتیهای دنیای کهنه را پوشانید، از بین برود. کارهای بزرگی را که این غولها برایمان انجام دادند، بستائیم. این درگذشتگان، نباید بار دیگر بمیرند.… 

در انتظار یک تاریخ انقلاب روس، درخور افراد و تودههایی که این انقلاب را با نبوغ و خون خود به ثمر رساندند، ما خواهانیم که بهعنوان کارهای نزدیک به آن، یک رشته تکنگاری درباره این یا آن شخصیت، این یا آن رویداد، این یا آن مسأله، که در آن اصیلترین شور و اشتیاق با نگرانی وسواسگونه پژوهش علمی و حقیقت، آمیخته شده باشد

اینسا ارمان، شما از خیلی وقت پیش به گرد و غبار تبدیل شده اید ولی سایه سوزان شما در پویههای برادری، امید و آزادسازی پیشاپیش ما در حرکت است

که این کتاب کوچک که پرهیزکارانه به یاد یک انقلابی بزرگ نگاشته شده است، خاطره او را جاودانه سازد و دوستان جدیدی برایش به همراه آورد

پاریس، ۱۵ اکتبر ۱۹۵۷

 

* توضیحات مترجم، در متن با (م) مشخص شدهاند

 

زیرنویسهای نویسنده 

(۱) «زندگی من با لنین»، نشر پایو 

(۲) «خواهران امید» اثر پل الوآر. اشعار سیاسی 

 

توضیحات مترجم 

(۱) ملکه پرتغال که از زیبایی خارقالعادهای بهرهمند بود

(۲) مدیر نشر «کلوپ کتاب» و نویسنده فرانسوی؛ سال تولد: ۱۹۳۴؛ سال درگذشت: ۲۰۱۳. برنده چندین جایزه ادبی. عضو حزب کمونیست فرانسه 

(۳) شاعر سوررئالیست  فرانسوی؛ سال تولد: ۱۸۹۵؛ سال درگذ شت: ۱۹۵۳؛ مدت ۱۱ سال عضو حزب کمونیست فرانسه. قطعه «آزادی» وی، بسیار معروف است

(۴) مارسل کشن در سال ۱۸۶۹به دنیا آمد. پس از بهدست آوردن لیسانس ادبیات از دانشگاه بوردو در سال ۱۸۹۱، به حزب کارگری فرانسه میپیوندد. سپس در سال ۱۹۲۰، یکی از بنیادگذاران حزب کمونیست فرانسه است. او نخستین خارجی است که به او مدال لنین تعلق میگیرد. کشن در سال ۱۹۵۸ درگذشت

(۵) از رهبران حزب کمونیست فرانسه. سال تولد: ۱۸۸۲. سال در گذشت:۱۹۷۳  

(۶) از رهبران حزب کمونیست فرانسه

٪ نظرات

  • کاظم

    تقدیر و تشکر
    رفیق زاهدی! کاری که می‌کنید بی‌نظیر و واقعاً قابل ستایش است. کارتان به‌طور مستقیم در مسیر ترویج انترناسیونالیسم پرولتری است، کاری که در ادبیات مارکسیستی به زبان فارسی، جای آن کاملاً خالی بوده است. با تشکر فراوان از شما و حسن سلیقه‌تان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *