نسیم تغییر در خط مشی جبهۀ اصلاحات (*)

Print Friendly, PDF & Email

آشتی ملی خاتمی، درخواست دمکراتیزاسیون   

صحنۀ سیاسی امروز ایران که حاصل سرکوب‌های شدید آزادی‌خواهان، و بستن راه‌های تنفس نیروهای ترقی‌خواه جامعه به‌دست جناح مستبد حاکم به رهبری خامنه‌ای است، بی‌شباهت به دهۀ آخر رژیم شاه نیست. جناح حاکم و در رأس آن، خامنه‌ای، سرمست از بادۀ یکه‌تازی و خالی کردن صحنه از نیروهای سیاسی، سر در برف کرده و حاضر نیست حتی به نصیحت نیروهایی توجه کند که خواهان اصلاحات در درون نظام هستند. البته چنین واکنش‌هایی از طرف جناح حاکم، نه دور از انتظار است و نه خارج از عرف حکومت‌های دیکتاتور ضدمردمی‌ که توجه به خواست مردم و دمکراتیک کردن عرصه جامعه در قوانین آنها جایی ندارد. 

چنان که منتظر و شاهد بودیم این بار نیز، پیشنهاد «آشتی ملی» محمد خاتمی، رهبر نیمه‌محصور اصلاحات و از رهبران جنبش سبز، مبنی بر رفع حصر از میرحسین موسوی و کروبی و زهرا رهنورد، و هم‌چنین به‌رسمیت شناختن جریان اصلاح‌طلبی توسط جناح حاکم، به‌رغم همدلی آشکار حسن روحانی، رئیس جمهور در اجتماع راه‌پیمایان در روز ۲۲ بهمن میدان آزادی با ادای جملات «… ما همه در پیروی از رهبری معظم انقلاب در پی اجماع و آشتی و انسجام ملی هستیم» [که کلمه «آشتی» آن بعد از درج در برخی از روزنامه‌های داخلی اصلاح‌طلب، از سایت رسمی ‌رئیس‌جمهور و پایگاه اطلاع‌رسانی دولت نیز حذف شد!]، با بی‌اعتنایی و تحقیر جناح راست مستبد و شخص خامنه‌ای مواجه شد که مورد خطاب اصلی درخواست آشتی ملی خاتمی ‌بودند. 

واکنش تحقیر‌آمیز ناشی از کوته‌نظری و حماقت جناح حاکم و امام جمعه‌های گوش به فرمان استبداد به پیشنهاد یا درخواست «آشتی ملی» خاتمی ‌که بار دیگر، خواستار رفع حصر از رهبران جنبش سبز و به‌رسمیت شناختن فعالیت همۀ نیروهای سیاسی در عرصۀ سیاسی کشور بود، و مورد استقبال سایر نیروهای ترقی‌خواه و میهن‌دوست هم قرار گرفت، یک‌بار دیگر عمق دلبستگی جناح حاکم به استبداد و نفرت و دشمنی با آزادی‌خواهان را از سویی، و عمق بیگانگی و دوری جناح حاکم از مردم و نیاز عمیق به دمکراتیزه کردن عرصۀ سیاست را نشان داد. 

طرح آشتی ملی خاتمی‌، طرح جدیدی نبود. خاتمی ‌در مرداد ۹۳ برای اولین بار طرح آشتی ملی را مطرح کرد که بلافاصله، روزنامه رسالت به قلم یکی از ستون‌نویس‌های بی‌اعتبار خود به‌نام انبارلویی، پاسخ تندی به خاتمی ‌داد. وی نه تنها آن طرح را رد کرد بلکه به صراحت خاتمی‌ را از رهبران فتنه نامید. انبار لویی همان کسی است که در روزنامه رسالت اعتراف کرد که مردم به حرف ما گوش نمی‌دهند. 

هم‌چنین حسن روحانی نیز در سال ۹۳ که در پاسخ خبرنگاری مبنی بر پیگیری رفع  حصر، توسط رئیس‌جمهور، گفته بود «گویا لازم است که در داخل نیز به  برجام دیگری با نیروهای سیاسی دست پیدا کنیم» خامنه‌ای بلافاصله در پاسخ ، روحانی را از «طرح برجام‌های ۲ و ۳ و ۴» برحذر داشت و روحانی هم کوتاه آمد. 

از این‌رو بعید به‌نظر می‌رسد که این بار نیز خاتمی ‌و روحانی انتظار می‌داشتند که رهبر و جناح راست مستبد، نسبت به طرح «آشتی ملی» خاتمی ‌واکنش مساعدی از خود نشان دهند. سئوال این است که پس چرا چنین طرح‌هایی  توسط کسانی همچون خاتمی ‌و روحانی مطرح می‌شوند؟ پاسخ را باید در نوع سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه و مشی «فرزندان نظام» از یک‌سو، و سرکوب هرگونه فعالیت آزادی‌خواهانه توسط جناح حاکم جستجو کرد. 

اما وقت آن فرارسیده است که اصلاح‌طلبان توجه داشته باشند که بعداز گذشت ۸ سال از سرکوب جنبش سبز و محصور شدن میرحسین موسوی و کروبی و زهرا رهنورد، چنان که ابوالفضل قدیانی از طرفداران جنبش سبز گفته است: «… شعارها و راهکارهایی که امید واهی به اعتمادسازی و تعامل با استبداد دارند و گمان می‌کنند با سخنان نرم و تسلیم‌جویانه می‌توان دل دستگاه سلطه را به‌دست آورد از همان ابتدا با مشت آهنین و یا حداکثر بی‌اعتنایی استبداد مواجه خواهند شد. باری، این درس تاریخ است که دست روی دست گذاشتن و شانه خالی کردن از بار مقاومت تنها به جری شدن بیشتر مستبدان خواهد انجامید …». 

وقت آن رسیده که اصلاح‌طلبان توجه داشته باشند مادام که اهداف سیاسی دمکراتیک و اصلاح‌طلبانه خود را با اعلان و اصرار به پایبندی به نظام با «محوریت رهبر» [خاتمی، ۲۸ دی ۹۵، پایگاه خبری و تحلیلی یزدیان]، «فرستادن نماینده‌ای پیش رهبر برای رفع سوء‌تفاهم» و «باید رابطه خود با رهبر را ارتقا دهیم» [نقل از محمد‌ هاشمی، برادر رفسنجانی در هفته‌های اخیر، مطبوعات داخلی] دنبال می‌کنند، مطالبات‌شان، هرقدر هم دمکراتیک، بدون حضور توده‌های مردم، خواه‌ناخواه جنبۀ نصیحت رهبر و جناح راست را پیدا می‌کند که حتماً با تحقیر آنها روبرو شده و خواهد شد. 

تجربه نشان داده است که  جنبش اصلاح‌طلبی، هر جا که سرزنده و رزمنده بوده است، نتیجه گرفته است. کافی است آقای خاتمی، عصبانیت و ناراحتی جناح راست و شخص خامنه‌ای در انتخابات مجلس شورای اسلامی ‌و خبرگان اسفند ۹۴ را به‌یاد آورد که با روحیه‌ای رزمنده، با بسیج کردن مردم در پشت خواسته‌های‌شان، موفق شدند نقشه‌های مستبدان را در مهندسی آن انتخابات چنان به‌هم بزنند که احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران و عضو شورای مجلس خبرگان با خشم و نفرت بگوید: «اوف بر شما که برخلاف نظر رهبر عمل کردید»؟ و خود شخص خامنه‌ای از رأی نیاوردن روحانی مستبدی چون شیخ یزدی، اظهار تأسف کند. 

هرچند باید اذعان کرد که صرف درخواست آشتی ملی محمد خاتمی، مبنی بر به‌رسمیت شناختن همه نیروهای سیاسی توسط جناح راست، موجب برانگیختن واکنش‌های شدید منفی این جناح و رهبر می‌شود و آنها را وادار به واکنش سراسری می‌کند که حاکی از سرزنده بودن جنبش آزادیخواهی و دمکراتیک مردم ایران در پشت سر خاتمی ‌است. از سوی دیگر، واکنش‌های منفی جناح حاکم، حاکی از ترس و واهمه جناح استبدادی از نفوذ معنوی و سیاسی گستردۀ خاتمی ‌و اصلاح‌طلبان در میان توده‌های مردم، ترس از فعال شدن مجدد و رسمی‌ این  نیروها درعرصۀ سیاسی کشور است که مبادا دودمان استبدادی‌شان را به باد دهد. 

در سال‌های بعد از ۸۸ نیز و به‌رغم اعمال محدودیت‌های گسترده، شاهد بودیم که اصلاح‌طلبان و جناح معتدل مؤتلف آن در انتخابات‌های اخیر نشان داده‌اند که اگر نمی‌توانند کل مهندسی انتخابات‌ها را درهم بشکنند اما توان آن را دارند که هم مهندسی‌های انتخاباتی را به چالش بکشند و آنها را دچار اختلال و اشکال کنند و هم قدرت و پایگاه خودرا به رخ جناح حاکم بکشند که این دومی ‌به‌مراتب مهم‌تر از اولی است. 

اختلافات اصلاح‌طلبان و مؤتلفان‌شان با جناح حاکم که در مواقع انتخابات خود را به‌خوبی نشان می‌داد امروزه آشکارتر از گذشته است. چنان که روحانی هم‌صدا با خاتمی‌ در سخنرانی رسمی‌ راه‌پیمایان ۲۲ بهمن ۹۵ برخلاف خواست خامنه‌ای که معمولا و هرساله آن را به‌نفع «نظام»، یعنی به‌نام خود، مصادره می‌کند، گفت: «… امروز روز تثبیت جمهوریت، اسلامیت، آزادی، استقلال، حقوق اساسی ملت ایران، احقاق حقوق شهروندی تک تک افراد ملت، کرامت مردم ایران ‌زمین و روزی است که همه باید در برابر قانون اساسی، ‌احساس برابری را با تمام وجود لمس کنند … ما می‌دانیم ملت ما خواهان زندگی بهتر است و آن حق آنهاست و ما می‌دانیم نخبگان، اندیشمندان، هنرمندان، تشکل‌ها، زنان ما، اقوام ما، خواستار فضای بازتر و مناسب‌تر برای فعالیت هستند. آنها از تنگ‌نظری‌ها گله دارند. ما می‌دانیم باید دست به‌دست هم دهیم با فساد در این کشور بجنگیم، مبارزه کنیم به‌ویژه با رانت‌خواری‌ها و فساد مبارزه کنیم …» [پایگاه اطلاع‌رسانی دولت]. 

نسیم تغییر در خط مشی جبهۀ اصلاحات  

هرچند اصلاح‌طلبان، مبارزات دمکراتیک خودرا غالباً با پای‌بندی به اصل نظام به پیش می‌برند و آن را کم‌هزینه‌ترین روش مبارزه با جناح حاکم می‌دانند، و متأسفانه به این طریق، خود را از حمایت‌های گستردۀ کارگران و اقشار تهیدست جامعه که از فشار فقر و تهیدستی، جان‌شان به لب رسیده است، محروم می‌کنند، ولی اخیراً نشانه‌های تغییر در مشی مبارزات مسالمت‌جویانه‌شان در بیانیه‌های اخیرشان به چشم می‌خورد. 

در بیانیه‌ای که مجمع روحانیون مبارز که خاتمی ‌از اعضای رهبری آن است به‌مناسبت ۲۲ بهمن، صادر کرد ازجمله آمده است: «… خواستِ ملت ایران آزادی و استقلال و پیشرفت و عدالت بر اساس اسلام بود … اسلامی‌ که حکومت را برخاستۀ از مردم، در خدمت مردم و مسئول در برابر مردم می‌خواست و می‌خواهد … آن رژیم … سرنگون گشت. و این سرنوشت محتوم قدرت‌های زورگویی است که راه اصلاح را به‌روی خود و گوش‌ها را به صدای خیرخواهان و مردمی ‌می‌بندند … هنوز تا رسیدن به اهدافی که انقلاب داشت راه درازی پیشِ رو داریم …». 

و یا خاتمی‌ در ۱۹ بهمن ۹۵ در میان جمعی از ایثارگران و جانبازان گفته است: «… انقلاب ما پدیده‌ای اگر نگویم بی‌نظیر، کم‌نظیر در دوران اخیر ایران و در تاریخ بشری بوده است. کار بزرگی که معتقدم از آغاز نهضت، با هدف انقلاب و سرنگون کردن حکومت نیامده بود، بلکه هدف اصلاح داشت. نخست با نصیحت شروع شد. روشنفکران و اندیشمندان و آزادمردان ما، و به‌ویژه علما و در رأس آنها، امام، دعوت به اصلاح داشتند که آن روش‌های ضداسلامی‌ و ضدمردمی ‌و تخریب منابع مادی و معنوی کنار گذاشته و اصلاح شود و همان قانون اساسی مشروطیت با متمم‌اش پیاده شود، اما وقتی که حکومت گوش نداد و جواب را با سرنیزه و سرکوب و اعدام و کشتار داد خود‌به‌خود این انقلاب پدید آمد. کسی نقشه نکشیده بود و شاید اگر آنها واقعاً گوش داده بودند، مسائل به‌شکل دیگری پیش می‌رفت. آنها نصیحت‌ها و خیرخواهی و اصلاح‌طلبی رهبران جامعه و مردم را گوش ندادند …». [کلمه، ۱۹ بهمن ۹۵] 

هم‌چنین برخی از هواداران آقای خاتمی ‌به‌درستی می‌گویند: « قاعده‌ بازی همه جای دنیا همین است. شعارها و راهکارهایی که امید واهی به اعتمادسازی و تعامل با استبداد دارند و گمان می‌کنند با سخنان نرم و تسلیم‌جویانه می‌توان دل دستگاه سلطه را به‌دست آورد از همان ابتدا با مشت آهنین و یا حداکثر بی‌اعتنایی استبداد مواجه خواهند شد. باری، این درس تاریخ است که دست روی دست گذاشتن و شانه خالی کردن از بار مقاومت تنها به جری شدن بیشتر مستبدان خواهد انجامید … امیدوارم جناب جلایی‌پور و دیگران هرچه زودتر نخبگان سیاسی را تحذیر دهند که وضعیت کنونی جریان‌های سیاسی جز به انفعالی فلج‌کننده منجر نخواهد شد. انفعالی که در پس آن شاید انفجاری باشد که خشک و تر را بسوزاند. باید با صدای بلند از دو فصل فراموش و منکوب شده‌ قانون اساسی یعنی فصول سوم و پنجم دفاع کرد. اصلاح‌طلبان باید بدانند که مقاومت مدنی و اعتراض در چهارچوب قانون، با عنایت به نارضایتی عمیق و گسترده‌ مردم از استبداد دینی و پویایی جنبش سبز ـ که سرزندگی خود را در تشییع پیکر مرحوم آیت‌الله ‌هاشمی ‌رفسنجانی به نمایش گذاشت ـ یگانه راه عقب راندن استبداد، ولی به اندازه‌ قدمی‌کوچک، است. [کلمه، ابوالفضل قدیانی ـ ۲۶ بهمن ۹۵] 

خاتمی، دمکرات و حامی‌ حقوق اساسی مردم 

محمد خاتمی، به‌عنوان رهبر سیاسی اصلاحات، پای‌بندی تمام و کمال خود را به حقوق اساسی مردم ایران ثابت کرده و به آن وفادار مانده است. وی بعد از سال ۸۸ نیمه‌محصور است و جناح استبدادی خواهان آن است که وی نیز به‌عنوان یکی از رهبران جنبش سبز باید مانند میرحسین موسوی و کروبی و خانم رهنورد در حصر قرار می‌گرفت. 

بررسی سخنان وی در سال‌های بعد از ۸۸ همگی حاکی از دیدگاه دمکراتیک وی نسبت به حقوق اساسی مردم است، دیدگاهی که به شیوۀ خاص وی، با ادبیات مذهبی بیان می‌شود. وی همچنان در میان جوانان و بخش‌های تحصیل کرده‌تر جامعه دارای نفوذ معنوی عمیقی است که در هنگامۀ انتخابات‌ها خود را به‌وضوح نشان می‌دهد. چنان نفوذی که آنها را به میدان مبارزات اجتماعی ازجمله مبارزات انتخاباتی می‌کشاند. 

اندیشه‌های وی در استیفای حقوق اساسی مردم و مقابله با استبداد دینی روشن است: «… دو نگاه به جامعه، ایران و اسلام وجود دارد و نمی‌توان این نگاه‌ها را حذف کرد اما مشکل آنجاست که یکی از این نگاه‌ها ـ که درست هم نیست ـ بخواهد همه جا حضور داشته باشد و در همه ارکان انقلاب باشد؛ در حالی که انقلاب با نگاهی متفاوت شکل گرفت … باید متوجه باشیم با کدام نگاه، انقلاب شد و با کدام نگاه، نظامِ حاصل انقلاب می‌تواند پاسخگوی نیاز امروز باشد … هیچ راهی جز این نداریم که مردم با همه گرایش‌ها حضور داشته باشند و در چارچوب انقلاب و قانون اساسی فعالیت کنند نه اینکه فقط تفکرات غلطی که الان میدان‌دار شده‌اند اجازه فعالیت داشته باشند … اگر شما می‌گویید «مردم‌سالاری» پس نباید اسلام را به‌گونه‌ای ببینید که با مردم‌سالاری و نظام نظارت مردم بر مردم و مردم بر حکومت مخالف باشد. نباید اسلام را به‌گونه‌ای ببینید که برای مردم ارزش قایل … انقلاب کردیم که جامعه‌ای برخوردار، اقتصادی قوی و عزت بین‌المللی داشته باشیم و فساد از عرصه حکومت و جامعه از بین برود. انقلاب کردیم که عقب‌افتادگی را به پیشرفت و سرکوب را به آزادی تعریف شده در جامعه تبدیل کنیم، چه کسی می‌گوید مردم ما برای زندگی و اقتصاد انقلاب نکردند؟ این در حالیست که نگاهی نیز وجود دارد که می‌گوید انقلاب شد که فقط بعض احکام اسلامی ‌بر جامعه حاکم باشد؛ این دید غلطی است. در حالی که اسلام انقلاب[ی] به بهبود زندگی و معیشت و حیثیت مردم نیز توجه دارد. اختلاف اصلاح‌طلبان با غیراصلاح‌طلبان از‌جمله در همین جاست … عده‌ای دیدگاه‌شان این است که باقی بمانند و شدت عمل خود را در برابر دولت بیشتر کنند و به‌جای آشتی به حذف و کینه می‌اندیشند که البته ما نمی‌گوییم اینها نباشند بلکه باشند اما اجازه دهند مردم محور انقلاب باشند و بگذارند همه دیدگاه‌ها در عرصه اجتماعی حضور داشته باشند … ما نمی‌گوییم مخالفان ما را حذف کنید و ما باشیم بلکه می‌گوییم آنها باشند و ما هم باشیم … ما می‌گوییم باید ضوابط عادلانه دمکراتیک وجود داشته باشد و احزاب به یک اندازه از امکانات برخوردار باشند و به اندازه هم مصونیت داشته باشند … اگر زمینه حضور اجتماعی فراهم نشود، آن وقت است که خیلی‌ها حصر می‌شوند یا به زندان می‌روند یا ممنوع التنفس؟!!…». [سایت نوروز، ۳۱ مرداد ۹۳] 

در توضیح دیدگاه‌های دمکراتیک محمد خاتمی‌ در خصوص آشتی ملی، مصطفی تاج‌زاده در مصاحبه با ایلنا گفت: «… من «آشتی ملی» را در تداوم حرکت اصلاحی و حتی انقلاب اسلامی‌ می‌دانم؛ چرا که در جهت حاکمیت مردم و گسترش و تعمیق دموکراسی در ایران است. ما همچنان با افتخار اصلاحات را دموکراتیزاسیون تعریف کرده و «آشتی ملی» را گامی ‌در این راستا می‌دانیم و معتقدیم اگر بخواهیم مردم به‌رغم تنوعات فکری و تفاوت‌های سیاسی، یک واحد ملی را تشکیل دهند و یکپارچه در برابر زیاده‌خواهی بدخواهان ایران بایستند، راهی جز به‌رسمیت شناختن یکدیگر، به‌رغم تمام تفاوت‌ها نداریم.». [ سایت تحلیلی و خبری کلمه، ۲۰ بهمن ۱۳۹۵] 

به‌عنوان یک نتیجه‌گیری مهم، تأکید می‌شود که چهره‌های سیاسی و مذهبی دمکراتی نظیر محمد خاتمی‌، میرحسین موسوی و کروبی و خانم رهنورد و پیروان صدیق آنها در جریان‌های جنبش سبز و اصلاح‌طلبی و ملی ـ مذهبی، بخش قابل‌توجه و غیر‌قابل تفکیکی از مجموعۀ بزرگ‌تر مبارزان دمکرات و ضداستبدادی مردم ایران‌اند. حمایت از چهره‌های دمکرات، مذهبی و  ملی ـ مذهبی که تعدادشان بسیار فراتر ازچهره‌های نمونۀ  فوق‌الذکرند، یک ضرورت برای مرحلۀ انقلاب ملی ـ دمکراتیک است. جنبش دمکراتیک و ضداستبدادی امروز مردم ایران، نیازمند اتحاد کلیه نیروهای دمکراتیک، ضداستبدادی و ضدامپریالیستی است. 

 

(*) نظرات طرح شده در این نوشتار الزاماً بازتاب دیدگاه تحریریه سایت نیست. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *