بازی دوگانه عربستان سعودی
این غیرممکن است که پدیده جهادگرایی را از بین برد، اگر بهجزء مسأله پشتیبانی مالی، همزمان با آن، با کیش عقبمانده وهابیسم در دنیا مبارزه نکرد. عربستان سعودی در عینحالی که وهابیسم (نفی اسلام شکیبا) را گسترش میدهد ادعای مبارزه با جنایات خود (تروریسم جهادگرا) را هم دارد. عربستان سعودی به این ترتیب مشغول به اجرا درآوردن بازی دوگانه خطرناکی است که آینده دنیای عرب و مسلمان را به مخاطره میافکند.
چرا قطر؟ بهنظر نمیآید که بتوان در آیندهای نزدیک پاسخی برای این پرسش پیدا کرد. به همان اندازه که اتهام علیه دوحه ـ پشتیبانی مالی از تروریسم ـ بهجاست، به همان اندازه نیز صلاحیت اتهامزننده یعنی عربستان سعودی، که خود پشتیبان مالی تروریسم «اسلامی» است نیز زیر سئوال است. درست مانند آتشافروزی است که فریاد «آتش»، «آتش» بزند. ولی این فقط یک جنبه بحران است. زیرا این داستان آنقدرها هم ساده بهنظر نمیآید که میخواهند به ما بقبولانند. برد و باخت برای عربستان سعودی جدی است، زیرا که خود را در مقام مغز متفکر عربها و مسلمانها مییابد. در حالیکه زیر زیرکی از ترور ایجاد شده توسط «جهادگراها» برای تحمیل دیکتاتوری خود سوءاستفاده مینماید.
در واقع، بحران خلیج (فارس) به قطر و عربستان سعودی محدود میشود و «ائتلافیون» ریاض، بازیگران بیهوده این نمایش هستند. برای شروع، میتوان از مصر نام برد که تبدیل به بازیچه وهابیسم شده است. جمال عبدالناصر در قبر خود به لرزه درخواهد آمد. بزرگی و انحطاط. پس بحران چه شد؟ دوحه که به جنون خود بزرگبینی دچار شده است، قطعاً همه چیز را مختل میکند. قطر بهجز دنیا، وجدانها را نیز میخرد. اما در این حرکت، قطر یک جایی پایش را روی ردیف درختکاری عربستان سعودی گذاشته است که بههیچوجه مورد خوشایند این کشور نیست و عربستان این مداخله را در حیاط خلوت خود نمیپسندد: آرزوی رهبری منطقهای، پشتیبانی و کمک مالی گروههای جهادگرا، یعنی همان «برتری»های فرضی ریاض. بهعبارت دیگر، دوحه بزهای را بر ضد «قدرت منطقهای» انجام داده است. در واقع، طی دو سال اخیر، درگیریهای پراکندهای بین این دو محور پادشاهیهای خلیج (فارس) رخ داده است. بهگونهای که آنها سفیران خود را به کشورشان فراخواندهاند و به این ترتیب خصومت و میل به تسلط خود را در انظار عمومی قرار دادند. در چنین چارچوبی، عربستان سعودی برای بیان «هژمونی» خود تردیدی نکرد که در سال ۲۰۱۵، بدون مذاکره با شرکای عرب و مسلمان خود، یک «اتحاد نظامی اسلامی» برای مبارزه با تروریسم ایجاد کند. بدین ترتیب ریاض کشورهایی مانند پاکستان، مالزی و اندونزی را با زور به ردیف کرد و آنها ناگهان دریافتند که جزو «اتحادی» هستند که از آسمان و با تنها اراده عربستان سعودی افتاده است. اما عربستان سعودی که منشاء وجودی «جهادگرایی» (تروریسم اسلامگرا که مسئولیت آن بر عهده ریاض و ایالات متحده است) است در عینحال میخواهد مصممترین دشمن تروریسم باشد!
در واقع، در برابر بازی پیچیده و مبهم ریاض برای اطمینان از اتوریته خود بر دنیای عرب و مسلمان، نمیتوان با قطعیت حدس و گمانی را ارائه داد. اما بین میل به قدرت و واقعیت در پیشِ رو، تفاوت بسیاری وجود دارد. این موضوع را جنگ تحمیلی ریاض در یمن بهخوبی نشان میدهد. با وجودی که ارتش عربستان ابزار جنگی (جنگنده، نفربر، تانک …) بیش از حدی در اختیار دارد، هنوز نتوانسته است از عهده چریکهای شیعه حوثی برآید؛ در عوض تخریبهای وحشتناک و کشتار غیرنظامیان بسیاری را باعث شده است. بهعبارت دیگر، هر کس که تصمیم به رهبری «اتحاد» گرفت، الزاماً رهبر نمیشود. قطر البته از گروههای جهادگرا ازجمله در سوریه پشتیبانی مالی میکند، ولی در بازی دادن این اراذل و اوباش به «پای» عربستان نمیرسد. اگر واشنگتن میداند که دوحه تروریسم را از لحاظ مالی پشتیبانی میکند (دونالد ترامپ از دوحه خواسته بود که «بلافاصله» کمک خود را به تروریسم قطع کند)، عمو سام همچنین موافقت ضمنی خود را در مورد پشتیبانی ریاض از جهادگرایان داده است. ایالات متحده روی از دلارهای نفتی سعودیها برنمیگرداند. اما توسعه و گسترده شدن افراطگرایی اسلامی در دنیا و تروریسم جهادگرا بهعنوان بازوی مسلح آن، پیش از هر چیز، کار بیوقفه عربستان سعودی است که توسط جماعت اسلامگرای جهانی (با پشتیبانی مالی ریاض) تاریکاندیشی را در بین تودههای عرب و مسلمان میپراکند. بدین سان، این غیرممکن است که پدیده جهادگرایی را از بین برد، اگر بهجزء مسأله پشتیبانی مالی، همزمان با آن، با کیش عقبمانده وهابیسم در دنیا مبارزه نکرد. عربستان سعودی در عینحالی که وهابیسم (نفی اسلام شکیبا) را گسترش میدهد ادعای مبارزه با جنایات خود (تروریسم جهادگرا) را هم دارد. عربستان سعودی به این ترتیب مشغول به اجرا درآوردن بازی دوگانه خطرناکی است که آینده دنیای عرب و مسلمان را به مخاطره میافکند.