یک استراتژی و دو مرحله در انقلاب بهمن ۵۷

Print Friendly, PDF & Email

مقدمه
این نوشته‌ها به برخی از ناروشنی‌ها و ابهام‌ها به‌ویژه در فرمول‌بندی برنامه حزب در مورد تشکیل «جبهه ضد دیکتاتوری» و «انقلاب ملی دمکراتیک»، و برخی از عملکرد‌های رهبری فعلی حزب توده ایران که مسئول شکل‌گیری و اجرای خط‌مشی فعلی حزب و موضع‌گیری‌های آنند، می‌پردازند. آنها را باید طرح سئوالاتی به‌منظور شفاف‌سازی و عملی‌تر کردن شعارها و برنامه حزب از طرف برخی از هواداران چون نگارنده تلقی کرد.  ادعای رفیق فرهاد عاصمی‌ مبنی بر این‌که گویا این مطالب با قصد انجام می‌شود به‌کلی نادرست و غیرواقعی است. به‌جای آن بهتر است ایشان نیز مانند رفقای تحریریه سایت نوید نو و سایر رفقای پیش‌کسوت به پیشبرد این مباحث کمک کنند.
قبل از پرداختن به پاسخ به رفیق فرهاد عاصمی، لازم است به جوابیه و نقد‌های رفقای تحریریه سایت نوید نو و رفیق فرهاد عاصمی‌ درسایت توده‌ای‌ها اشاره کنم.
رفیق فرهاد عاصمی‌ که از پیش‌کسوتان توده‌ای در خارج کشوراست، نوشته قبلی مرا با عنوان «حزب توده ایران و مساله انتخابات »، «تحلیلی آکادمیک، تهی از مضمونی مارکسیستی ـ توده‌ای!» نامیده و مدعی شده است که «جوانرود پیوندِ مبارزه دمکراتیک و سوسیالیستی را نفی می‌کند!». «آن‌ها [یعنی امثال جوانرود] می‌خواهند با این ابزار ترفند‌گونه و نخ‌نما شده، «برنامه حداقل کارگری» حزب توده ایران را مورد یورش قرار دهند که قله اندیشه مارکسیستی است که در آن پیوند مبارزه دمکراتیک و سیاسی ـ طبقاتی برقرار است». و یا با نیت خوانی در ادعاهایی جدید و عجیب گفته است «آنها [لابد بازهم جوانرود و شرکای ناشناسش!] قصد … با جدا ساختن وظیفه دمکراتیک و سوسیالیستی حزب توده ایران … پاره کردن وظیفه‏ دمکراتیک و سوسیالیستی، تبدیل نمودن حزب طبقه کارگر ایران به جریان سوسیال دموکرات» را دارند! و باز در ادعایی نادرست‌تر، بدون دادن منبع، مدعی شده است «او [جوان رود] به‏کار بردن عنوان «دمکرات‏های انقلابی» توسط حزب توده ایران را برای توصیف برخی از مسلمانان مبارز، نادرست و سندِ «اشتباه» سیاست حزب ارزیابی می‌کند»!! درهمین جا همه این نتیجه‌گیری‌ها و ادعاهای بی‌اساس ایشان را رد می‌کنم و با ادامه بحث خود نادرستی این ادعاها را نشان خواهم داد. و اگر فرصت بحث بود و این بحث‌ها تداوم داشت، در بحثی دیگر به ارزیابی ایشان از برنامه حداقل کارگری حزب، مبنی بر «پیوند مبارزه دمکراتیک و سیاسی ـ طبقاتی» خواهم پرداخت.
لازم می‌دانم به یک پاسخ تمسخر‌آمیز ایشان جواب کوتاهی بدهم . ایشان در پاسخ اول خود به مطلب جوانرود، طرح سئوالاتی از برنامه حزب با تأخیر ۵ ساله را به تمسخر گرفته بودند. ایشان بهتر می‌دانند که برنامه حزب، مخاطب عام دارد و قرار است یک دوره از فعالیت حزب را تا نیل به انقلاب ملی دمکراتیک پوشش دهد و تا آن زمان راهنمای عمل انقلابیون باشد. چرا باید کسانی را که ممکن است همین دیروز با این برنامه آشنا شده باشند مورد تمسخر قرار داد که مثلاً تا حالا کجا بودید؟! واگر سئوالاتی را مطرح کردند به قول رفیق طبری با «چابکی» اتهام بزنیم که آنها « تبدیل نمودن حزب طبقه کارگر ایران به جریان سوسیال دموکرات» را دنبال می‌کنند.
رفیق پیش کسوت ما، رفیق عاصمی‌! این راه و روش بدرد هواداری و کمک به حزب ما نمی‌خورد. چرا شما که جزو معدود رفقایی هستید که حامل بخشی از تاریخ معاصر حزب هستید و می‌توانستید و هنوز هم می‌توانید به رفع پاره‌ای ازاشکالات برنامه و خط‌مشی حزب، به‌طور واقعی کمک کنید، چنین کاری را نمی‌کنید و بیشتر در صدد ناک اوت کردن رفقای خود در همان ضربه اول‌تان هستید. یک‌بار برای همیشه بپذیرید که هم به صلاح شما و هم توده‌ای‌ها است که از پلخانف‌ منشی دست بردارید و سعی نکنید «دانشمندانه» رفقای خود را از هیبت خود و برخورد از بالا بترسانید. هم‌چنین، نخواهید که یک تنه، مسایل پیشِ روی توده‌ای‌ها را حل کنید. به‌طور جدی برای امثال من جای شادی است که شما جزو معدود رفقای توده‌ای هستید که از مقوله علمی ‌دمکرات‌های انقلابی مطروحه توسط رهبری دوران انقلاب ـ هرچند با تذبذب و تردید ـ دفاع کرده و آن را درست می‌دانید. ولی شیوه برخوردتان چنان شتاب‌زده است که به اشتباه، چیزی را به من نسبت می‌دهید که درست نیست چون من نیز کاملاً با نظر شما در مورد دمکراسی و دمکرات‌های انقلابی موافق و هم‌نظرم.
هم‌چنین شما ازجمله رفقایی هستید که در گذشته بارها گفته‌اید که شعار «طرد رژیم ولایت فقیه»، قابلیت اجرایی ندارد و نیازمند تدقیق، بازبینی و عملیاتی کردن است که من و بسیاری دیگر با شما موافقیم. البته که شما به‌عنوان یک رفیق پیش‌کسوت قطعاً می‌توانید حتی به‌رغم بی‌مهری‌هایی که به‌زعم خودتان با آن مواجهید به شفاف‌سازی‌های بسیاری از مفاهیم تئوریک، برنامه‌ای و عملی مبارزان توده‌ای کمک کنید.
لطفاً توجه داشته باشید که ازشما بیش از بقیه انتظار می‌رود که به  ایجاد فضایی رفیقانه برای بحث و گفت‌وگو یاری رسانید. درست نیست که کسی، به‌هر دلیلی در این گفت‌وگوها به این و آن اتهام‌های واهی، از قبیل همراهی با این یا آن جریان و یا «حزب‌سازی» بزند و فضا را آلوده کند. آیا همین قدر کافی نیست که امثال من خود را هوادار حزب توده ایران اعلان کنند و اندیشه‌های خود را به قصد پالایش با رفقای دیگر در میان بگذارند؟  بپذیرید که کشاندن پای تصویه حساب‌های شخصی و گروهی به این بحث‌ها کار درستی نیست چرا که قطعاً به زیان گفت‌وگوی بین توده‌ای‌ها خواهد بود که امروزه به‌شدت به آن نیاز داریم. آیا اگر امثال من با برخوردهای از بالا و شتابزده رفقایی چون شما دم‌شان را روی کول‌شان بگذارند و پی کارشان بروند خوشحال می‌شوید؟ آیا نباید بحث‌های آکادمیک را پاس بدارید؟
و اما بحث اصلی. تا آنجا که می‌دانم، تاکنون نقدهایی بر دو مطلب جدید منتشره من توسط رفقای سایت نوید نو و رفیق عاصمی‌ منتشر شده است که از آنها تشکر می‌کنم. امیدوارم پاسخ‌های من به تدوام این بحث‌ها کمک کند. ولی از رفقا اجازه می‌خواهم که طبق رویه‌ معمول خود یعنی ضمن پرداختن به بحث اصلی، به جوابیه‌ها و نقد‌های رفقا پاسخ دهم. اگر این روش مفید نبود و به آن اعتراض شد، پاسخ‌های مستقیم خواهم داد.

استراتژی دو مرحله‌ای حزب توده ایران در انقلاب بهمن ۵۷  
معمولاً آنچه در برنامه‌های احزاب اعلان می‌شود یک استرتژی واحد برای یک دوره است. اتخاذ تاکتیک‌ها معمولاً به پلنوم‌ها واگذار می‌شود تا آن استراتژی را عملی کرده و آن را از طریق عمل انقلابی محقق کنند. حداقل مرسوم نبوده که حزبی دو استراتژی را به‌طور همزمان اعلان و به اجرا گذارد. از این‌رو منظور من از تفکیک دو وظیفه بسیار مهم «تشکیل  جبهه واحد سراسری ضد ولایت فقیه» و تحقق «انقلاب ملی دمکراتیک» حزب، فرایندی شبیه برنامه مصوب پلنوم ۱۵ حزب برای مبارزه با رژیم دیکتاتوری شاه تا انقلاب بهمن ۵۷ و اتخاذ خط‌مشی جدید حزب، مصوب پلنوم ۱۶، برای دوران گذار به انقلاب ملی دمکراتیک بعد از انقلاب بهمن ۵۷ بود. به‌زعم من، رهبری حزب، ضمن تأکید بر مرحله ملی دمکراتیک انقلاب در برنامه مصوب پلنوم ۱۵، آنچه تا انقلاب بهمن ۵۷ پیگیری می‌شد، وظایف ضد دیکتاتوری برنامه بود که تحقق آن با پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ توسط رهبری حزب اعلان شد. اما وظایف تلاش برای در پیش گرفتن  راه رشد غیرسرمایه‌داری، دوران گذار به مرحله تعمیق انقلاب و حفظ دستاوردهای انقلاب از طریق مشارکت فعال در فرایند «که بر که» به نفع نیروهای مترقی و انقلابی به‌طور عمده، صرفاً بعد از پیروزی سیاسی انقلاب بهمن ۵۷ انجام می‌شد و نه قبل از آن.
سئوالی که ممکن است مطرح شود این است که آیا توالی این دو مرحله چنان‌که در انقلاب بهمن رخ داد، امری اجباری است؟ پاسخ آن البته منفی و به بیان درست‌تر، مشروط است. پیوسته شدن بدون انقطاع این دو مرحله به هژمونی یا سرکردگی انقلاب‌های ملی دمکراتیک توسط مارکسیست‌ها یا دمکرات‌های انقلابی مشروط می‌شود. در انقلاب‌هایی که هژمونی آنها با دمکرات‌های انقلابی باورمند به سوسیالیزم و سمت‌گیری سوسیالیستی باشد، این دو مرحله به‌صورت پیوسته و بدون انقطاع اتفاق می‌افتد. با سرنگونی طبقات مرتجع و وابسته به امپریالیزم، مرحله دوم یعنی دوران گذار، کمابیش بدون مبارزه «که بر که» یعنی مبارزه درونی نیروهای شرکت‌کننده در انقلاب به پیش می‌رود. نمونه‌های کشور مغولستان و جمهوری‌های آسیایی اتحاد جماهیر شوروی را می‌توان در این زمینه برشمرد که رهبری انقلابی مارکسیست آنها با  تداوم اقدامات انقلابی، نهایتاً کشور خود را به نظامی ‌با سمت‌گیری سوسیالیستی و نهایتاً سوسیالیستی تبدیل کردند.
اما فرایند انقلاب‌های ملی دمکراتیک از نوع دیگری بوده و هنوز هم هست. انقلاب‌های ملی دمکراتیک به‌طور عمده با هژمونی انقلاب‌های طبقات متوسط جامعه یا خرده‌بورژواها انجام و به پیش برده می‌شود. همان‌گونه که نمی‌توان تلاش احزاب کمونیست یا چپ‌های معتقد یا متمایل به سوسیالیزم را برای در اختیار گرفتن هژمونی انقلاب‌های ملی دمکراتیک به‌عنوان وظیفه‌ای تاریخی و انقلابی نادیده گرفت ـ که وظیفه‌ای تعطیل‌ناپذیر است ـ ولی آنچه تاریخ نشان داده و نمی‌شود نادیده گرفت، هژمونی این انقلاب‌ها است  که به‌طور عمده در اختیار دمکرات‌های انقلابی بوده است.
حتی اتخاذ راه رشد غیرسرمایه‌داری و سمت‌گیری سوسیالیستی نیز توسط دمکرات‌های انقلابی تحقق می‌یافته است. در قرن بیستم، هژمونی دمکرات‌های انقلابی به‌صورت گرایشی عام در انقلاب‌های ملی دمکراتیک مشاهده می‌شد، امری که نمی‌توانست در تحلیل مشخص از شرایط مشخص احزاب کمونیستی و کارگری این کشورها نادیده گرفته شود، ملاحظه‌ای  که در برنامه حزب توده ایران مصوب سال ۱۳۵۴ نیز مشاهده می‌شود. به‌همین خاطر در این برنامه، سخنی از تشکیل جبهه متحد خلق بعد از انقلاب نیست و هیچ گمانه‌زنی در این‌باره وجود ندارد. خط‌مشی حزب و تمام تلاش رهبری حزب، بدون آن که به کسب هژمونی انقلاب ملی دمکراتیک ایران بی‌توجهی کرده باشد، تمام و کمال مصروف متحد کردن کلیه نیروهای ضد‌رژیم شاه حول برنامه حزب بود. چنان‌که در برنامه موردنظر به‌صراحت قید شده است: «علاوه بر صحت رهبری حزب طبقه کارگر، تجربه خود توده‌ها نیز شرط است تا این سرکردگی تحقق یابد. لذا در عین‌حال که حزب ما برای تأمین سرکردگی طبقه کارگر درانقلاب ملی دمکراتیک مبارزه می‌کند، آن را شرط وحدت عمل و اتحاد خود با دیگر نیروهای ملی دمکراتیک قرار نمی‌دهد. تأمین سرکردگی طبقه کارگر به معنای نفی فعالیت احزب و طبقات دمکراتیک نیست.» (کتاب اسناد‌ها و دیدگاه‌ها، از انتشارات حزب توده ایران در سال ۱۳۵۸، ص ۶۹۱)
چنان‌که در برنامه مصوب کنگره ششم سال ۹۱ حزب تصریح شده، مرحله «انقلاب ملی دمکراتیک ایران» از طریق «تشکیل جبهه واحد سراسری ضد ولایت فقیه » و مبارزه با این رژیم انجام خواهد شد. مشکل و مسأله‌ای که من طرح کردم به‌هیچوجه به این فرمول‌بندی نبود و نیست، بلکه اشاره و تصریح برنامه به تشکیل جبهه‌های لازم برای دو مرحله جداگانه بود. اشکالی که طرح کرده بودم این بود که چرا در برنامه از سویی به  «تشکیل جبهه واحد سراسری ضد ولایت فقیه» اشاره شده و از سوی دیگر به تشکیل جبهه دیگری برای پیگیری اهداف انقلاب ملی دمکراتیک که از چپ‌ها تشکیل می‌شود. و به این اعتبار، تشکیل جبهه‌ای از چپ‌ها را هم‌زمان یا به موازات  تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری، یک مشی چپ‌روانه و به زیان تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری تلقی کرده بودم و تا دریافت پاسخ قانع‌کننده، بر این نظر خود باقی خواهم بود.
در مقاله اول من تحت عنوان «حزب توده ایران و انتخابات»، این سئوال را مطرح کردم که چرا باید در برنامه حزب دو وظیفه مختلف در دو مرحله متفاوت از انقلاب ملی دمکراتیک، یعنی تشکیل دو جبهه، یکی جبهه ضد دیکتاتوری رژیم ولایت فقیه و دیگری جبهه چپ که قرار است نیروهای آن را به‌طور عمده سازمان‌های کمونیستی و کارگری تشکیل دهند، مطرح شده است. هم‌چنین چرا در برنامه و خط‌مشی حزب به اصلاح‌طلبان بی‌توجهی شده تا آنجا که آنها را از جبهه ضد دیکتاتوری و یا حداقل در عمل حذف کرده‌اند و به این اعتبار، مشی حزب را در مرحله اول مبارزه، یعنی مبارزه با دیکتاتوری، چپ‌روانه تشخیص دادم.
هدف دیگر من، ریشه‌یابی عدم توجه رهبری حزب به مبارزه‌ای است که اصلاح‌طلبان از سال ۷۶ با مجموعه نیروهای جبهه ولایت فقیه داشته‌اند و عدم توجه کافی و لازم حزب به انتخابات‌هایی بوده است که طی آنها خلق ایران با طرفداران ولایت فقیه، دست و پنجه نرم کرده‌اند. نتیجه‌گیری من این بود که تحریم انتخابات‌ها محصول و معلول همین فرمول‌بندی چپ‌روانه در برنامه حزب بوده است. و نتیجه دیگر، مادام که خط‌مشی رهبری حزب به‌طور جدی و عملی در پی «تشکیل جبهه واحد سراسری ضد ولایت فقیه » نباشد، حمله به دولت روحانی به‌طور مشخص و اصلاح‌طلبان به‌طور ضمنی ادامه خواهد یافت بی آن‌که توجه شود که به این ترتیب، این حملات، لطمات جدی به تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری وارد کرده و طبعاً نیروی دیگری جز چپ‌ها برای «تشکیل  جبهه واحد سراسری ضد ولایت فقیه» مخاطب حزب نخواهد بود. تکرار می‌کنم که خط‌مشی رهبری فعلی حزب، به‌طور همزمان دو جبهه سیاسی با دو هدف مختلف را پیگیری می‌کند، جبهه‌هایی که وظایف یکسانی ندارند و طبق الگوی انقلاب بهمن 5۵۷، قطعاً «تشکیل جبهه واحد سراسری ضد ولایت فقیه» بر تشکیل جبهه متشکل از چپ‌ها برای پیگیری انقلاب ملی دمکراتیک مقدم است.
ریشه‌یابی‌های من به یافته‌های فوق محدود نیست. در قسمت‌های بعدی این نوشته‌ها با پیگیری ریشه‌های معرفتی در اسناد و مدارک بعد از انقلاب حزب، به  فرمول‌بندی «نوین» انقلاب ملی دمکراتیک در برنامه ششم، شالوده‌ها و جمع‌بندی‌های نادقیق از انقلاب بهمن ۵۷ و تاریخ ۳۹ ساله اخیر ایران، مبارزه حزب با نئولیبرالیزم و مبارزه با دیکتاتوری خواهم پرداخت.
در اینجا پاسخ ادعاهای رفیق عاصمی ‌مبنی بر این که «جوان رود پیوندِ مبارزه دمکراتیک و سوسیالیستی را نفی می‌کند!» را با تجربه مبارزات حزب توده ایران در انقلاب بهمن ۵۷ به‌عنوان نزدیک‌ترین و در دسترس‌ترین تجربه انقلابی همه ما، می‌دهم. پاسخی که انتقادات من به فرمول‌بندی انقلاب ملی دمکراتیک در برنامه ششم حزب را روشن می‌کند.  

تجربه انقلاب بهمن ۵۷
انقلاب پیروزمند بهمن ۵۷ به‌طور کاملاً متمایزی که از انقلاب‌های دمکراتیک انتظار می‌رود  در دو مرحله متمایز ولی  پی‌درپی رخ داد ۱ـ مرحله اول، مبارزه تمام عیار تا مرز مبارزه مسلحانه با رژیم دیکتاتوری شاه و ضرورت تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری؛ و ۲ـ آغاز مرحله دوم انقلاب یا دوران گذار یا مرحله «که بر که» یا مرحله تثبیت انقلاب و یا به‌عبارت دقیق‌تر، پیگیری و تعمیق اهداف انقلاب ملی ـ دمکراتیک و ضرورت تشکیل جبهه جدیدی با نام جبهه متحد خلق، اما پس از پیروزی مرحله اول یعنی سرنگونی رژیم شاه.

مرحله اول
گزیده‌هایی از برنامه مصوب پلنوم پانزدهم حزب، سال ۱۳۵۴
«بررسی اقدامات سیاسی و اقتصادی رژیم و شرایط وخیم زندگی توده‌های مردم، تردیدی باقی نمی‌گذارد که دیکتاتوری رژیم ضد ملی و ضددمکراتیک شاه با نظام فاشیستی ترور و اختناقی که بر میهن ما مسلط ساخته است با بازگذاردن دست غارتگرانه امپریالیزم در تاراج ثروت‌های ملی ما و همداستانی با نقشه‌های تجاوزگرانه امپریالیستی، هم استقلال و حاکمیت کشور ما را به خطر می‌اندازد و هم در برابر تکامل دمکراتیک جامعه، بزرگ‌ترین مانع است … بنابراین از میان برداشتن این مانع اساسی یا به دیگر سخن، واژگون ساختن این رژیم ارتجاعی، جابر و تجاوزگر، ضرورتاً شرط مقدم حرکت جامعه ما به‌سوی هدف‌های ملی و دمکراتیک مردم ایران است .»
«پلنوم [پانزدهم] کمیته مرکزی با تصریح این نکته که «موکول کردن اتحاد و اتحاد عمل نیروها به یگانگی کامل نظریات در همه زمینه‌ها به‌معنای نفی کوشش در راه اتحاد است»، «یکی از مهم‌ترین مسائل مورد اختلاف‌نظر کنونی میان حزب توده ایران و برخی دیگر از سازمان‌های انقلابی موجود را مساله راه و شیوه‌های مبارزه تشخیص می‌دهد.»
در گزارش با تکیه بر این واقعیت که در شرایط کنونی سرنگون ساختن رژیم شاه، هدف مشترک تمام نیروهای ملی و دمکراتیک است «انجام وظایف چهارگانه زیرین را برای تدارک زمینه‌های لازم در جهت نیل به این مقصود، ضرور می‌شمرد:
۱ـ تجهیز همه نیروهای ممکن برای مبارزه در این راه.
۲ـ کوشش در راه تجمع نیروهای وسیع خلق  ومتحد ساختن آنها برای مبارزه مشترک از طریق فعالیت مستمر در میان توده‌های مردم به‌مثابه پایه اساسی این زمینه‌سازی‌ها.
۳ـ استفاده از تضادها و شکاف‌های داخل پایگاه اجتماعی رژیم در جهت نیل به هدف مشترک همه نیروهای مخالف رژیم.
۴ـ متحد ساختن جریان‌های مختلف ضدرژیم و سازمان‌های پراکنده انقلابی صرف‌نظر از اختلاف در عقاید سیاسی و گرایش‌های اجتماعی، پیرامون برنامه و خط‌مشی مشترک [کتاب اسناد و دیدگاه‌های حزب توده ایران، ص ۶۵۵]
«جامعه ایران به یک تحول بنیادی، به انقلابی که عرصه‌های مختلف زندگی را دربرگیرد و آن را در جهت منافع خلق دگرگون کند، نیازمند است.این انقلاب در مرحله کنونی تاریخی رشد جامعه ما یک انقلاب ملی و دمکراتیک است که محتوای آن عبارت است از: کوتاه ساختن دست انحصارهای امپریالیستی از منابع طبیعی و اقتصادی کشور و تأمین استقلال کامل اقتصادی و سیاسی ایران؛ برچیدن بقایای نظامات ماقبل سرمایه‌داری و اتخاذ سمت‌گیری سوسیالیستی؛ دمکراتیک کردن حیات سیاسی و فرهنگی کشور. شرط ضرور تحول انقلابی ایران در مرحله کنونی، واژگون کردن رژیم فرتوت سلطنتی، شکستن دستگاه دولتی ارتجاعی و پایان دادن به حاکمیت سرمایه‌داران بزرگ و زمینداران بزرگ و انتقال قدرت حاکمه از دست این طبقات به دست طبقات و قشرهای ملی و دمکراتیک یعنی کارگران، دهقانان، خرده‌بورژوازی شهر (پیشه‌وران وکسبه)، روشنفکران میهن‌پرست و مترقی و قشرهای ملی بورژوازی، یعنی استقرار جمهوری ملی و دمکراتیک است ». (همانجا، ص ۶۹۰)
«راه رشدی که حزب ما برای جامعه ایران صحیح می‌داند، سمت‌گیری سوسیالیستی است که هنوز به معنای استقرار سوسیالیزم نیست، ولی محمل‌های لازم را برای گذار به سوی جامعه سوسیالیستی آماده می‌کند. درعین‌حال، حزب توده ایران از هر دولتی که از یک تحول مترقی ضد امپریالیستی و ضدارتجاعی ناشی شده باشد به‌نوبه خود پشتیبانی خواهد کرد و در راه سوق آن به‌سوی سمتگیری‌های سوسیالیستی خواهد کوشید». (همانجا، ص ۶۹۲)
«حزب توده ایران، برنامه خود را که بیان گر آرمان‌های ملی و دمکراتیک طبقات، قشرها و عناصر مترقی جامعه و همه خلق‌های ایران در مرحله کنونی تاریخی است، عرضه می‌دارد. نبرد در راه تحقق این برنامه وظیفه هر ایرانی میهن‌پرست است. حزب توده ایران، اعضای حزب، کلیه طبقات، قشرها و عناصر ملی و مترقی کشور و همه خلق‌های ایران را فرامی‌خواند که در زیر درفش برنامه که تنها راه تأمین آزادی و سعادت مردم ایران است، گرد آیند و مبارزه کنند.» (همانجا، ص ۶۹۸)
مرور آخرین شماره‌های نشریه نوید (وابسته به حزب توده ایران) حاکی از  پایبندی تشکیلاتی رفقای داخل کشور به برنامه و تحقق  وظایف مرحله اول یعنی سرنگونی رژیم شاه‌اند.
* شعار اصلی نشریه نوید (وابسته به حزب توده ایران) در شماره ۶۵، ۲۳ دی ۱۳۵۷: سرنگونی استبداد سلطنتی، استقرار جمهوری و تشکیل دولت ائتلاف ملی، خواست مبرم جنبش انقلابی مردم ایران است.
* اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران منتشره در نشریه نوید (وابسته به حزب توده ایران): پیش به سوی تدارک همه‌جانبه مبارزه  مسلحانه خلق، باتشدید مبارزه رهایی‌بخش ملی، با ایجاد جبهه متحد آزادی ملی ایران، با تدارک همه‌جانبه مبارزه مسلحانه، حملات امپریالیزم و رژیم ضد ملی و ضددمکراتیک شاه را درهم شکنیم.
«در این حساس‌ترین و غرورآفرین‌ترین لحظات سراسر تاریخ میهن عزیزمان ایران، … حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران، با احساس سنگین‌ترین مسئولیت تاریخی، همه هم‌میهنان عزیز، همه مبارزان جنبش رهایی‌بخش ملی ایران، همه رهبران مبارز و میهن‌دوست روحانی، همه رجال ملی و دمکرات، همه احزاب و سازمان‌ها و گروه‌ها ی سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و صنفی را که خواستار آزادی و پیشرفت اجتماعی و آماده دفاع جانبازانه از استقلال ملی و تمامیت ارضی میهن عزیزمان، ایران هستند، فرامی‌خواند که همه امکانات خود را در راه پشتیبانی از اتحاد همگانی نیروهای ضدرژیم و ضدامپریالیست، در راه تجهیز همه‌جانبه این نیروها برای آخرین مرحله نبرد تعیین‌کننده و پُرافتخاری که در جریان است به‌کار اندازند … بزرگ‌ترین مانع در راه تجهیز این مبارزه، تفرقه در صفوف مبارزان ضدرژیم و ضدامپریالیست است … حزب توده ایران با احساس مسئولیت تاریخی خود از تمام هم‌میهنان مبارز می‌طلبد که همه اختلافات سیاسی، مسلکی و فلسفی را که در مرحله کنونی نبرد رهایی‌بخش ملی و حتی برای آینده‌ای دور، جنبه فرعی دارند، کنار بگذارند و برای تشکیل جبهه متحدی به‌منظور تجهیز و سازماندهی نیروهای خلق، علیه دشمن مشترک بکوشند.
کمیته مرکزی حزب توده ایران از همه رهبران جنبش رهایی‌بخش ملی ایران، به‌ویژه از حضرت آیت‌الله خمینی، حضرت آیت‌الله طالقانی، و آقای کریم سنجابی و سایر رهبران جریان‌های مبارز مذهبی و سیاسی در ایران که جنایات رژیم را با گوشت و پوست خود احساس کرده‌اند دعوت می‌کند که تمام نیرو و تمام نفوذ و اعتبار خود را در راه تشکیل جبهه متحد آزادی و ملی ایران، جبهه‌ای که همه نیروهای راستین میهنی ضدرژیم و ضدامپریالیست را دربرگیرد به‌کار اندازند (نشریه نوید، شماره ۶۶، ۲۷ دی ماه ۱۳۵۷).
فرازی از اظهاریه کمیته مرکزی حزب توده ایران (نوید، شماره ۶۷، ۷ بهمن ۱۳۵۷):  «… چنان که طبیعی است، جنبش انقلابی مردم ایران چه از لحاظ طبقاتی چه از لحاظ جهان‌بینی و موضع‌گیری‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، یک رنگ نیست. این جنبش از طبقه کارگر تا سرمایه‌داران ملی را دربرمی‌گیرد و در آن ازپیروان جهان‌بینی مذهبی گرفته تا هواداران سوسیالیزم علمی‌، دوشادوش هم و در صفوف متحد علیه دشمن مشترک مبارزه می‌کنند. آنچه که این نیروها را در جبهه متحدی گردهم نگاه می‌دارد همانا هدف‌های مشترک آنها است، یعنی: برانداختن رژیم فاسد، خائن و غارتگر سلطنتی، ریشه‌کن کردن ساختن تسلط امپریالیستی و تأمین استقلال سیاسی و اقتصادی کشور، استقرار آزادی‌های دمکراتیک برای همه و به‌کار انداختن ثروت‌های ملی برای پیشرفت و بهبود زندگی مردم زحمتکش کشور. در برابر این وجوه مشترک فوق‌العاده با اهمیت که اجرای عملی آن یک دوران طولانی را دربر خواهد گرفت، همه وجوه دیگر در لحظه تاریخی کنونی، جنبه فرعی دارد.به پیش کشیدن و تکیه کردن روی این وجوه فرعی، کوشش هر بخش از جنبش در انکار حق طبیعی آزادی و تفکر و عمل بخش‌های دیگر جنبش، موجب سست کردن پایه‌های اتحاد و در نتیجه، موجب تضعیف جبهه متحد است. ما به‌نوبه خود از همه افراد و گروه‌ها و سازمان‌هایی که در جنبش پرافتخار کنونی مردم ایران پیکار می‌کنند، خواستاریم که با توجه به اهمیت حیاتی اتحاد صفوف خلق برای درهم شکستن انواع توطئه‌های دشمنان خلق از دست زدن به هر عملی و از پیش کشیدن هر شعاری که موجب تفرقه و تشدید تشنج در جبهه متحد خلق برای رسیدن به هدف‌های عمده کنونی، یعنی: برانداختن رژیم سلطنتی، ریشه‌کن ساختن تسلط امپریالیستی، مستقر ساختن جمهوری متکی به آرای عمومی ‌مردم و تأمین آزادی‌های دمکراتیک گردد اکیداً خودداری نمایند … اتحاد همه نیروهای ملی و دمکراتیک را مانند مردمک چشم نگاه داریم.» (نوید، ۳ بهمن ۱۳۵۷)
* نوید، شماره ۶۸، -۱۴ بهمن ۵۷، شعار اصلی: پیش به‌سوی تدارک مبارزه مسلحانه خلق.
 

مرحله دوم بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
* اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران به‌مناسبت پیروزی انقلاب بهمن ۵۷: هم‌میهنان عزیز: پیروزی تاریخی روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن ۵۷ را که طی آن، نیروهای تزلزل‌ناپذیر خلق، آخرین تلاش‌های محتضرانه دشمنان مردم را درهم شکست، صمیمانه به شما تبریک می‌گوییم. همه طبقات ملی و دمکراتیک از زحمتکشان شهر و روستا گرفته تا روحانیون و روشنفکران مترقی، پیشه‌وران و سرمایه‌داران ملی و در پیشاپیش همه، طبقه کارگر قهرمان ایران با فداکاری و همبستگی بی‌نظیری در تدارک این پیروزی شرکت جستند. (نوید، شماره ۶۹)
در اینجا گزیده‌هایی از پلنوم ۱۶ مصوب اسفند ماه ۱۳۵۷ یعنی فقط چند روز پس از پیروزی سیاسی انقلاب بهمن و به‌مثابه تعیین خط‌مشی جدید حزب در مرحله دوم انقلاب انتخاب شده‌اند که قابل ذکرند.
«جنبش انقلابى گسترده‌اى که از لحاظ بسیارى مختصات خود کم‌نظیر و سراسر میهن ما را فراگرفته، به مرحله نخستین پیروزى خود دست یافته است.» (پلنوم ۱۶، ص ۳).
«یکى از مختصات مهم و جالب جنبش انقلابى کنونى ایران در آنست که این جنبش همه طبقات و قشرهاى خلق را دربرمى‌گیرد”. (پلنوم ۱۶، ص ۸)
«تردیدى نیست که رسیدن به همه هدف‌هایى که جنبش انقلابى هم‌اکنون در مقابل خود قرار داده است، به‌ویژه تحولات عمیق اقتصادى و اجتماعى که از آن ناشی مى‌شود، کار امروز و فردا نیست … مسلماً اجرای این وظایف به‌مراتب دشوارتر از وظایف دوره اول انقلاب، یعنى درهم شکستن نظام منفور سلطنتى، ریشه‌کن کردن تسلط امپریالیسم و استقرار جمهورى خواهد بود». (پلنوم ۱۶، ص ۱۲)
«طبقه کارگر و حزبش، حزب توده ایران، تمام امکانات خود را به‌کار خواهند انداخت تا جبهه متحدى که در عمل از همه طبقات و اقشار ملى و آزادیخواه به‌وجود آمده، اتحاد خود را حفظ نماید و دسیسه‌هاى گوناگون دشمنى را که مى کوشد با استفاده مستقیم و غیرمستقیم از عناصر و محافل سازشکار یا افراطى این اتحاد را متزلزل سازد، عقیم گذارد». (پلنوم ۱۶، ص ۱۲)
در این پلنوم در مورد فعالیت بین دو پلنوم رهبری حزب گزارش شده که در آن آمده است:  «به‌طور کلى در فاصله بین دو پلنوم، هیئت اجرائیه کوشید خط‌مشی سیاسى تعیین شده از طرف پلنوم پانزدهم کمیته مرکزى را، که محتوى اساسى آن تشدید مبارزه همه‌جانبه در راه رسیدن به مبرم‌ترین هدف جنبش انقلابى ایران در مرحله کنونى، یعنى سرنگونى رژیم ضدملى و ضددمکراتیک و ضدخلقى شاه سابق بود، در شرایط مشخص ایران پیاده کند. هیئت اجرائیه کوشید همه نیروهاى ملی و دمکراتیک را در جبهه متحدى گردهم آورد … درست است که در سطح رهبرى سازمان‌ها و گروه‌هاى مبارز انقلابى چنین جبهه‌اى هنوز به‌وجود نیامده، ولی در سطح توده‌ها، از همان آغاز گسترش پرشتاب جنبش، این جبهه در عمده‌ترین شعارها، در مبارزه روزمره با روشنى کامل به‌وجود آمد و روز‌به‌روز محکم‌تر شد … به‌صورت همکارى مسلحانه همه گردان‌هاى مبارز خلق در جبهه متحد، شکل یافت». (پلنوم ۱۶، ص۱۴)
«لزوم برانداختن نظام جنایتکار و پوسیده و خیانت‌پیشه سلطنتى را، به‌عنوان اولین گام اساسی براى آغاز تغییرات بنیادی در جامعه ایران به‌سوى استقلال، دموکراسى و پیشرفت اجتماعى، مطرح کرد و با پیگیری در راه رسیدن به این هدف کوشید…» (همانجا)
«اولین و مهمترین وظیفه حزب ما در این زمینه، کوشش در این راه است که با همکارى همه‌جانبه با همه نیروهاى راستین انقلابى خلق، و در درجه اول بانیروهایى که تحت رهبرى آیت‌الله خمینى قرار دارند، نهال جوان پیروزى به‌دست آمده را، که با خون ده‌ها هزار مبارز قهرمان آبیارى شده است، تحکیم کنیم و این نهال را هر روز ریشه‌دارتر و بارآورتر سازیم.» (پلنوم ۱۶، ص۱۷)
«وظیفه حزب است که ضمن تمام کوشش براى پشتیبانى ازتصمیمات مترقى دولت موقت مهندس بازرگان و پس از آن از دولت ملى، که بر پایه انتخابات آزاد به‌وجود خواهد آمد، همواره مردم را متوجه خطرات احتمالى بنماید، ماسک از چهره تفرقه‌اندازان به‌هر لباس که در آیند، بردارد و امر اتحاد نیروهاى ملى ودمکراتیک را گام به گام به پیش ببرد.» (پلنوم ۱۶، ص ۱۷ و ۱۸)
«مسلم است که سرمایه‌دارى لیبرال، که تاکنون با جنبش همراه بوده، مى کوشد جنبش را در چهارچوب منافع محدود طبقاتى خود نگاه دارد و جنبه‌هاى خلقى و مردمى آن را تضعیف نماید. تجربه همه انقلاب‌ها نشان داده است که با گسترش جنبش انقلابى در جهت خواست‌هاى طبقات و قشرهاى محروم جامعه، این سرمایه‌دارى لیبرال حاضر شده است از انقلاب رو برگرداند و با باقیمانده‌هاى نیروهاى ضدانقلاب سازش کند و آن را براى سرکوب جنبش خلقى زحمت‌کشان به‌کار اندازد. باید انتظار داشت که در درون جنبش انقلابى میهن ما هم همین پدیده‌ها رشد کند…. این جناح مى کوشد انقلاب را در چهارچوب رفراندوم براى اعلام جمهورى، انتخاب مجلس شورا و تأمین برخى آزادى‌هاى دمکراتیک نگهدارد و در زمینه اقتصادى همان راه فلاکت بار سرمایه‌دارى را ادامه دهد … حزب ما باید در برابر پیدایش و رشد چنین پدیده‌اى، اتحاد همه نیروهاى دمکراتیک متکى به طبقات زحمتکش و اقشار متوسط هوادار پیشرفت اجتماعى را، هر انداره ممکن است، تقویت و پشتیبانى نماید. ما باید بکوشیم با اتکاء به طبقه کارگر و سایر زحمت‌کشان شهر و روستا، به‌ویژه با نیروهاى فعال انقلابى، که تحت رهبرى آیت‌الله خمینى هستند، از‌جمله با سازمان مجاهدین خلق و همچنین با سایر نیروهاى انقلابى مانند سازمان چریک‌هاى فدائى خلق و گروه‌هاى مترقى روشنفکران و بخش دمکراتیک سرمایه‌دارى ملى بر پایه یک برنامه مترقى و خلقى زبان مشترک پیدا کنیم و جبهه متحدى به‌وجود آوریم و این جبهه را به‌صورت سدى در برابر تلاش‌های سازشکارانه جناح سرمایه‌دارى لیبرال ایران قرار دهیم…. به‌طور خلاصه، وظیفه مبرم حزب ما در زمینه فعالیت سیاسى، در مرحله‌اى که بلافاصله در برابر ما قرار گرفته، عبارتست از کوشش در ایجاد جبهه متحد خلق، براى آنکه وعده‌هاى اجتماعى و اقتصادى که آیت‌الله خمینى به‌عنوان وظایف جمهورى اسلامى مطرح کرده، به‌وسیله دولت‌ها عملى گردد. ما باید کوشش کنیم تلاش بورژوازى لیبرال را که مى کوشد در درجه اول حزب توده ایران و پس از آن دیگرسازمان‌هاى انقلابى خلق را منفرد سازد و قشرهاى وسیع زحمتکشان را به‌دنبال خود ببرد، با ناکامى روبرو سازیم و این تنها از راه برقرارى اتحاد محکم با نیروهاى واقعاً انقلابى جنبش امکان‌پذیر است.» (همانجا، ص ۱۸)
«با سرنگونى رژیم فاسد سلطنتى، اعلام دولت موقت انقلابى، نخستین مرحله انقلاب ملى و دمکراتیک ایران به پیروزى عظیم تاریخى دست یافت. در این انقلاب بزرگ، همه مردم، سواى گروه ناچیز خائن به منافع ملى، در یک جبهه متحد شرکت کردند و با جانبازى‌هاى کم‌نظیر خود صفحات درخشانى به تاریخ انقلاب‌هاى خلق‌هاى ستم‌زده جهان افزودند…». (همانجا، ص۲۰)
«حزب توده ایران در این نکته با آیت‌الله خمینى کاملاً هم آوا است که این کامیابى نخستین دستاورد در راه بسیار دشوار و پرخطرى است که انقلاب خلق در سرآغاز مرحله دوم خود بدان رسیده است و مهمترین وظیفه در شرایط کنونى تحکیم و تثبیت پیروزى به‌دست آمده و نوسازى اقتصادى و بازسازى ادارى کشور است … تردیدى نیست که برانداختن رژیم فاسد، خائن، غارتگر و ستمگر پهلوى و منهدم شدن بسیارى از مواضع سیطره امپریالیستی کار عظیمى است که انجام پذیرفته است؛ ولی روشن است که این، هنوز همه کار نیست. هنوز تا پیروزى نهایى و مطمئن انقلاب، وظایف بس مهم و پیچیده‌اى در برابر مردم انقلابى کشور ما قرار دارد» (ص ۲ پیشنهاد‌های پلنوم)
نگاهی به آخرین شماره‌های نشریه نوید بعد از پیروزی انقلاب:
* نوید شماره ۷۰، ۴ اسفند ۵۷: انقلاب ایران بر سر دوراهی: انقلاب دمکراتیک ایران بر سر یک دوراهی تاریخی ایستاده است. انتخاب هر یک از این دو راه در چگونگی رشد آتی جامعه ما و سرنوشت یکایک افراد این سرزمین، تأثیر همه‌جانبه و بنیادی دارد. یکی از این راه‌ها انتخاب راه رشد سرمایه‌داری و دیگری، گزینش راه رشد غیر سرمایه‌داری است.
* نوید شماره ۷۱، تاریخ ۴ اسفند ۵۷ ـ شعار اصلی: پیش به‌سوی جمهوری ملی و دمکراتیک ایران.
* نوید شماره ۷۲، تاریخ ۱۹ اسفند ۵۷: شعار اصلی: پرولتاریا برای به‌دست آوردن قدرت حاکمه سلاحی جز سازماندهی ندارد. سرمقاله: دولت موقت باید انقلابی عمل کند.
* نوید شماره ۷۳، تاریخ ۲۶ اسفند ۵۷: سرمقاله: دولت موقت انقلابی یا دولت مشروطه؟
آیا به نظر رفیق عاصمی، همین مقدار از اسناد و مدارک تاریخی ارائه شده حزب توده ایران در اینجا برای تفکیک مرحله‌های اول و دوم انقلاب ملی دمکراتیک و اجتناب از اختلاط آنها همانند کاری که در فرمول‌بندی برنامه ششم حزب مبنی بر «تلفیقِ مبارزه برای کسب حقوق دمکراتیک و عملی شدنِ عدالت اجتماعی … این مبارزهه دو وجهی …»  انجام شده کافی نیست؟ یا شاید رفقای تصویب‌کننده برنامه پلنوم ۱۵و اعضای پلنوم‌های ۱۵، ۱۶ و ۱۷ حزب، به‌کلی یادشان رفته بود که ۴۰ سال بعد، رفیق عاصمی‌ از این که در این متون نیز، پشت سر هم «سوسیالیزم ـ سوسیالیزم»  نشده  ناراحت خواهد شد و نتیجه خواهد گرفت که این متون نیز «بررسی آکادمیک عاری از سوسیالیزم» و دمکراتیزم انقلابی‌اند؟!
گسستن از سنن مبارزاتی پیشینیان ما، هرگونه کم‌توجهی به نسج جامعه و مبارزه طبقاتی و سیاسی که در آن جریان دارد، عدم توجه به مبارزات توده‌ها، با هر نیت خیرخواهانه‌ای که انجام شوند، می‌توانند خطر سکتاریزم را در پی داشته باشند.
در پایان، متن زیر را که نوشته  تئوریسین کبیر حزب توده ایران، زنده یاد، رفیق احسان طبری است برای رفیق عاصمی ‌و همه ما یادآوری می‌کنم: «کلاسیک‌های مارکسیستی بارها گفته‌اند که پدیده‌های اجتماعی «در آخرین تحلیل» با زیربنای اقتصادی و یا ساخت طبقاتی جامعه پیوند می‌یابند…. پیوند مابین پدیده‌های روبنایی و معنوی جامعه با این زیربنا پیوندی است بسیار بسیار بغرنج. خود حیات معنوی و روبنایی جامعه دارای استقلال نسبی و توارث و خودجوشی درونی است. هرپدیده ای را به چالاکی به طبقه‌ای بستن و در آن محتوی اقتصادی معینی [را] جستن، کار را به ابتذال می‌کشاند. درست است که لنین می‌گوید که افراد در سیاست، ابله خواهند ماند اگر در پس شعارها و جنبش‌ها و سازمان‌ها، منافع این و یا آن طبقه را جستجو نکنند، ولی ابدا این بدان معنا نیست که این کار را باید ساده کرد و به الگوی شتاب‌زده پرداخت.» (برخی مسایل حاد انقلاب ایران، اثر رفیق زنده‌یاد احسان طبری، مجموعه مقالات ـ ۲، انتشارات حزب توده ایران، ص ۳۸)
امیدوارم رفیق عاصمی، در رویه‌های خود، و در برخورد با «رود‌های خروشان جوان»، آنها را «از بالای قله به اعماق دره» پرتاب نکنند! چه بسا که بسیاری از رفقا، این‌گونه رفتار را نارفیقانه تلقی کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *