نکاتی درباره استراتژی مشی سیاسی در شرایط امروز
مبارزه با این یورش همهجانبه بورژوازی بزرگ به حقوق بنیادین اقتصادی و اجتماعی تودههای مردم، امروز اساسیترین محور مبارزه طبقاتی با حاکمیت را تشکیل میدهد.
این مبارزه میتواند و باید در آنِ واحد در همه عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، با استفاده از همه شیوهها و تاکتیکهای مبارزاتی ـ از مبارزه علنی و قانونی پارلمانی گرفته تا اعتصاب و تظاهرات خیابانی ـ و مهمتر از همه، با اتکاء بر دستاوردهای موجود انقلاب و با شرکت مستقیم تودههای مردم، بهویژه کارگران و دیگر زحمتکشان شهر و روستا، بهپیش برده شود. ما این را تنها شکل ممکن و صحیح مبارزه در راه خلع قدرت از بورژوازی بزرگ و دستیابی به هدفهای اولیه انقلاب، یعنی استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، و گشودن راه برای برقراری یک جمهوری ملی و دموکراتیک در میهنمان میدانیم.
نوشتار «بحثی درباره سیاستورزی تودهای» را با طرح برخی دیگر از مسایل نظری که در تدوین مشی سیاسی بهکار میآید، ادامه میدهیم.
۳ـ استراتژی و تاکتیک
اهداف و وظایف استراتژیک و تاکتیکی دو جزء خطمشی سیاسی، در نزد کمونیستها است.
سیاست درازمدت یا استراتژیک که نقش عمده را در مشی سیاسی ایفا میکند، برای تمام طول یک مرحله تاریخی [اینجا مرحله ملی دموکراتیک انقلاب]، تا پیروزی انقلاب اجتماعی و همچنین تحقق اهداف این مرحله، صادق است.
سیاستهای کوتاهمدت یا تاکتیکی، ناظر به وظایف مبرم مبارزاتی، در دورهای مشخص از مرحله تاریخی است. سیاستهای گوناگون تاکتیکی، برحسب شرایط متفاوت و عینی دورههای اوج یا فروکش مبارزه تنظیم میشود، اما همواره جزء و قسمتی از سیاست استراتژیک و تابع آن است.
در تعیین سیاستها و شعارهای تاکتیکی تجربه تودهها و سطح آمادگی آنها برای اشکال معین مبارزه باید مدنظر قرار گیرد. همچنین برای پیشبرد مبارزه، میتوان با اتخاذ سیاستهای تاکتیکی مناسب، از اختلافات و شکافهای درون حاکمیت، بهسود جنبش استفاده کرد.
تجربه تاریخی حزب توده ایران در زمینه چگونگی تدوین سیاستهای استراتژیک و تاکتیکی آموزنده است. تبلور این تجربه گرانقدر را میتوان در برنامه مصوب پلنوم پانزدهم حزب (تیرماه ۱۳۵۴)، که معتبرترین سند برنامهای حیات ۷۵ ساله حزب ماست، مشاهده کرد. برای یادآوری این تجربه تاریخی و فراگیری از متدولوژی و اسلوب تدوین خطمشی سیاسی، مقالهای از رفیق فقید ایرج اسکندری در همین شماره سایت «مهر» بازنشر شده است (۱).
الف ـ نکاتی درباره استراتژی مشی سیاسی در شرایط امروز
مفاهیم «حاکمیت» و «رژیم» و تفاوتهای آنها / چگونگی برخورد به حاکمیت کنونی
بر اساس درک مارکسیستی ـ لنینیستی، مفاهیم «حاکمیت» و «رژیم» هر یک معنا و جایگاه تحلیلی ویژه خود را دارد.
مفهوم «حاکمیت» به معنای «بلوک قدرت طبقاتی حاکم» بر جامعه است. این بلوک طبقاتی حاکم، که میتواند نماینده قدرت سیاسی یک یا چند طبقه اجتماعی باشد، قدرت خود را از طریق نهادی بهنام «دولت» بر جامعه اِعمال میکند.
در عینحال، میدانیم که از نظر تئوریک میان «بلوک قدرت سیاسی» حاکم بر دولت و جامعه، یا «حاکمیت» از یکسو، و «ماشین دولتی» یا «آپارات دولتی» از سوی دیگر، باید تمایز قایل شد. این تمایز بدان معنا است که حضور یک طبقه یا نمایندگان آن در «ماشین دولتی» بهناگزیر بهمعنای شرکت آن طبقه در «بلوک قدرت سیاسی» نیست. در نتیجه، از دیدگاه مارکسیستی، مسأله تعیینکننده در تعیین سرشت حاکمیت این نیست که کدام طبقات یا لایههای اجتماعی در ترکیب «ماشین دولتی» حضور دارند، بلکه باید تشخیص داد که این ماشین دولتی منافع کدام طبقه یا طبقات اجتماعی را نمایندگی میکند و به پیش میبرد.
در حالیکه مفهوم «حاکمیت» بیانگر بلوک قدرت سیاسی طبقات حاکم است، مفهوم «رژیم» گویای «شکل» یا «شیوه» مشخص اِعمال قدرت سیاسی طبقات حاکم بر کل جامعه است. برای نمونه، «شکل» مشخص اِعمال قدرت سیاسی طبقات حاکم میتواند در کشوری مانند شیلی دوران پینوشه «رژیم دیکتاتوری نظامی»، در کشور آفریقای جنوبی تا پیش از ریاستجمهوری نلسون ماندلا «رژیم آپارتاید»، در کشورهای پیشرفته سرمایهداری «رژیم دموکراسی پارلمانی» و در جمهوری اسلامی «رژیم ولایت فقیه» باشد. در این چارچوب، «رژیم دیکتاتوری نظامی» بهناگزیر به معنای «حاکمیت» طبقاتی نظامیان، سلطه «رژیم آپارتاید» بهمعنای حاکمیت طبقاتی «سفیدپوستان»، و سلطه «رژیم ولایت فقیه» بهمعنای حاکمیت طبقاتی «روحانیون» نیست.
به باور ما، تنها بر اساس جداسازی منطقی و علمی مفاهیم حاکمیت و رژیم میتوان به یک درک درست از ماهیت هیأت حاکمه در جمهوری اسلامی و همچنین شکل مشخص اعمال قدرت این حاکمیت، یعنی رژیم «ولایت فقیه» دست یافت. تنها بر اساس این درک است که میتوان مشی صحیح مبارزاتی را در شرایط کنونی تعیین کرد. هرگونه درهمآمیزی این دو مفهوم با یکدیگر میتواند ما را به برخوردهای نادرست چپروانه یا راستروانه نسبت به حاکمیت و رژیم بکشاند.
ترکیب طبقاتی حاکمیت جمهوری اسلامی
از نظر ما، حاکمیت جمهوری اسلامی امروز در دست یک بلوک قدرت متشکل از نیروهای طبقاتی ارتجاعی: لایههای مختلف بورژوازی بزرگ (تجاری، بوروکراتیک ـ دو طیف دولتی و نظامی ـ، صنعتی و مالی) است.
جناحهای درون حاکمیت، با وجود داشتن برخی اختلافنظرات بر سر چگونگی پیشبرد این یا آن سیاست مشخص داخلی یا خارجی، در رابطه با پیشبرد یک سیاست سرکوب خشن طبقاتی در سطح جامعه، اتفاق نظر داشته و دارند.
بر این اساس، میتوان انتظار داشت که این جناحها، در هر درگیری سیاسی ـ اجتماعی که حاکمیت طبقاتی نیروهای درون آن را بهمخاطره اندازد، بهطور عمده بهصورت یک نیروی یکپارچه در برابر نیروهای مردمی قرار گیرند. بدین ترتیب، صف انقلاب و ضدانقلاب در جامعه ایران، امروز از یکسو، از میان این بلوک قدرت طبقاتی حاکم، و از سوی دیگر مجموعه طبقات و اقشار انقلابی، مترقی، ملی و دموکراتیک جامعه، که اکثریت قریب بهاتفاق مردم ایران را تشکیل میدهند، عبور میکند.
بخشی از طبقات و اقشار ملی و دموکراتیک، که بهدنبال پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در حاکمیت برآمده از انقلاب سهیم بودند و دیرتر از حاکمیت رانده شدند، امروزه، ازجمله، در پیرامون حاکمیت و «آپارات دولتی»، حضور دارند.
خصلت اصلی حاکمیت و نحوه برخورد به آن در تدوین استراتژی مشی سیاسی
ما خصلت اصلی حاکمیت را در حال حاضر، از نظر طبقاتی، دیکتاتوری لایههای بورژوازی بزرگ، و از نظر شکل اعمال قدرت سیاسی، استبداد مذهبی در شکل «رژیم ولایت فقیه» میدانیم.
تأکید بر خصلت طبقاتی حاکمیت از چند زاویه برای در پیش گرفتن یک مشی مبارزاتی صحیح تعیینکننده است.
نخست آن که، محور قرار دادن خلع قدرت از لایههای بورژوازی بزرگ حاکم که امروز به دریچه نفوذ امپریالیسم در کشور ما بدل شده است، مبارزه تودههای مردم با حاکمیت را در راستای یک مبارزه استقلالطلبانه و ضدامپریالیستی قرار میدهد.
دوم، محور قرار دادن مبارزه با دیکتاتوری طبقاتی حاکمیت بهمعنای پیشبرد یک مبارزه هماهنگ و همزمان در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، و یورش مستقیم به تمامی منافع و امتیازات انحصاری بورژوازی بزرگ در سطح کل جامعه است. و از آنجا که پایه قدرت سیاسی بورژوازی بزرگ را قدرت اقتصادی آن تشکیل می دهد، مبارزه با پایههای قدرت اقتصادی و اجتماعی بورژوازی بزرگ در سطح کل جامعه ـ یعنی مبارزه در راه عدالت اجتماعی، مبارزه با سیاست نئولیبرالی تعدیل اقتصادی، مبارزه با یورش بورژوازی بزرگ به حقوق اقتصادی و اجتماعی کارگران و زحمتکشان و زنان ـ به محوریترین عرصه مبارزه با حاکمیت بدل میشود.
سوم، برخورد طبقاتی به حاکمیت، جایگاه همه نیروهای مخالف آن را در جبهه متحد تعیین میکند و مرز قاطع و روشنی با نیروهای ارتجاعی و وابسته به امپریالیسم که امروز با استبداد مذهبی حاکم در ایران مخالفاند و در جهت بهزیر کشیدن آن میکوشند، ترسیم میکند.
لایههای بورژوازی بزرگ، امروز با تمام نیرو میکوشند تا با استفاده از ابزارهای قهر حکومتی، پیاده کردن سیاستهای نئولیبرالی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و یورش به دستاوردهای انقلاب از طریق نقض یا الغای قوانین بنیادین نظام برخاسته از انقلاب و وضع قوانین ارتجاعی جدید در راستای منافع طبقاتی خود ـ از جمله در رابطه با قانون اساسی، قانون کار، قانون بیمههای اجتماعی، قانون احزاب و تشکلهای صنفی، قانون انتخابات، قانون مطبوعات، قوانین مربوط به حقوق زنان، قانون مجازات عمومی و … ـ قدرت خود را در سطح جامعه و در نتیجه در حکومت تحکیم و تثبیت کنند.
مبارزه با این یورش همهجانبه بورژوازی بزرگ به حقوق بنیادین اقتصادی و اجتماعی تودههای مردم، امروز اساسیترین محور مبارزه طبقاتی با حاکمیت را تشکیل میدهد.
این مبارزه میتواند و باید در آنِ واحد در همه عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، با استفاده از همه شیوه ها و تاکتیکهای مبارزاتی ـ از مبارزه علنی و قانونی پارلمانی گرفته تا اعتصاب و تظاهرات خیابانی ـ و مهمتر از همه، با اتکاء بر دستاوردهای موجود انقلاب و با شرکت مستقیم تودههای مردم، بهویژه کارگران و دیگر زحمتکشان شهر و روستا، بهپیش برده شود. ما این را تنها شکل ممکن و صحیح مبارزه در راه خلع قدرت از بورژوازی بزرگ و دستیابی به هدفهای اولیه انقلاب، یعنی استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، و گشودن راه برای برقراری یک جمهوری ملی و دموکراتیک در میهنمان میدانیم.
در بخش بعدی این نوشتار کوشش خواهیم کرد دیدگاههای خویش درباره تاکتیکهای مبارزاتی در شرایط کنونی میهنمان را توضیح دهیم.
(ادامه دارد …)
۱ـ طرح برنامه حزب توده ایران ـ که در پلنوم ۱۵، تیرماه سال ۱۳۵۴، بهتصویب رسید ـ، از سال ۱۳۵۲ به نظرخواهی عمومی گذاشته شده بود. زندهیاد ایرج اسکندری، دبیر اول وقت حزب، در مقاله زیر ـ منتشره در نشریه «دنیا»، دوره دوم، سال چهاردهم، شماره اول، سال ۱۳۵۲ـ تحت عنوان «طرح برنامه نوین و پایههای علمی خطمشی حزب توده ایران»، به ارایه توضیحاتی درباره طرح برنامه مذکور، اصول حاکم بر مشی سیاسی حزب توده ایران و اهداف استراتژیک و تاکتیکی و پیوند ارگانیک میان آنها میپردازد.
«طرح برنامه نوین و پایههای علمی خطمشی حزب توده ایران»