اکتبر سرخ
در هفتم نوامبر (مطابق با تقویم رسمی روسیه در آن زمان، ۲۵ اکتبر) سال ۱۹۱۷، انقلاب اکتبر با قیام مسلحانه و یورش به کاخ زمستانی (محل استقرار دولت موقت) و انتقال قدرت به شوراها در پتروگراد آغاز شد.
پس از چند روز انقلاب تمامی روسیه را در برگرفت.
رسانههای بورژوایی همانند تاریخنویسان و سیاستمداران بورژوا، امروز همچنان مانند گذشته مدعی هستند که انقلاب اکتبر توطئه جنایتکارانه بلشویکها بود. چرا که به باور اینان، دولت قانونی موقت توسط یک کودتا سرنگون گردیده است.
پرسش: انقلاب اکتبر یا کودتای اکتبر؟
مفهوم «کودتا» بهمعنای تلاش گروه اندکی است که دولت را به زور سرنگون میکنند و در پی برقراری یک حکومت دیکتاتوری هستند.
مفهوم «انقلاب» اما بهمعنای انجام تغییرات بنیادی اجتماعی است. روند تغییرات انقلابی، بغرنج و به لحاظ تاریخی درازمدت است. تودههای مردم به شکل فعال در روند انقلاب شرکت میجویند و برای تحقق خواستها و اهداف خود مبارزه میکنند.
تحولات انقلابی، برآمد دگرگونیهای تدریجی زیر میباشند:
• تضادهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … آنچنان تشدید میشود که حل این تضادها در چارچوب سیستم اجتماعی موجود ناممکن میگردد؛
• تودههای تحت ستم و استثمار شوندگان در چنان شرایطی قرار میگیرند که ادامه وضعیت موجود را تاب نمیآورند؛
• در نتیجه بسترسازی ذهنی و اشاعه آگاهی(خواه از طریق روشنگری اجتماعی و خواه از طریق ترویج تئوری مارکسیسم) از سویی و نیز سازماندهی و متشکل نمودن نیروهای اجتماعی خواهان تحول از سوی دیگر، اهداف سیاسی و آماجهای مبارزاتی این نیروها به خواست اکثریت جامعه تبدیل میشود؛
• طبقات حاکم دیگر نمیتوانند که همانند گذشته سلطه خود را بر طبقات زیردست اعمال کنند.
لنین نیز همانند مارکس بر این باور بود که دوران انقلابی «باروحترین، مهمترین، اساسیترین و تعیینکنندهترین مراحل تکامل تاریخ جامعه بشری» میباشد.
مارکس انقلابها را «لوکوموتیوهای تاریخ» مینامید. چرا که در دوران انقلابی، سیر تکامل اجتماعی شتاب میگیرد و توان و نیروی دورانساز طبقات محکوم و تودههای خلق بیش از پیش آشکار میشود.
تمامی تحولات و تغییراتی که با مفهوم انقلاب در ارتباط میباشند، از دیدگاه مارکسیستی دارای دو ویژگی اساسی مشترک هستند:
• مفهوم انقلاب بهمعنای روند جایگزینی یک ساختار نوین اجتماعی بجای ساختار کهن و تحول کیفی اساسی در سیر تکامل جامعه است. تودههای خلق بهطور فعال به جنبش در میآیند و خواهان در هم شکستن ساختار کهنه و پیریزی بنایی نو میباشند. تودهها تاریخ را میسازند.
• مفهوم انقلاب همواره بهمعنای ایجاد تغییراتی در ساختار اجتماعی است که در قیاس با ساختار پیشین، خصلت تکاملی و پیشبرنده دارد.
بهباور «روفمان»، یک «کارشناس مسایل شوروی» بورژوا، «انقلاب اکتبر محصول حرکت برنامهریزی شده یک “اقلیت” بود که انقلاب را به جلو هل داد.»
در حدود ۲۴ هزار عضو رزمنده در فوریه سال ۱۹۱۷ در صفوف بلشویکها مبارزه میکردند. در اکتبر سال ۱۹۱۷ شمار اعضای حزب به ۳۵۰ هزار نفر افزایش یافت. اگرچه پیدایش چنین تشکیلات انقلابی نیرومندی در تاریخ بیسابقه بود، اما این امر بخودی خود تضمینی برای به ثمر رسیدن انقلاب بهشمار نمیرفت.
جهت کسب آرای اکثریت در درون شوراها و در میان تودههای مردم، ضروری بود تا بلشویکها بهطور مداوم و فعال به کار تبلیغی و روشنگرانه و نیز بسیج نیروها بپردازند. از همینرو بلشویکها سرسختانه و با تلاش مداوم در جهت کسب آرای اکثریت بر علیه جنگ و دولت موقت بورژوایی مبارزه میکردند.
«انقلاب روسیه، انقلابی مردمی بود و این تودهها بودند که همواره مسیرانقلاب را تعیین میکردند. آشکار است که نقش افرادی مانند لنین در تاثیرگذاری بر روند انقلاب، نافی خصلت تودهای و مردمی انقلاب نیست. تاکید لنین بر اهمیت نقش طبقه کارگر روسیه در انقلاب، بدون تردید خطایی از جانب وی بهشمار نمیآید.» («گونتر یودیک»، «استراتژی روشن و تاکتیک سیال لنین در فاصله انقلاب فوریه و اکتبر»، آوریل ۲۰۰۷)
لنین در سال ۱۹۲۱ پس از خاتمه جنگ داخلی و پیروزی بر مداخلهگران خارجی اعلام کرد که با انقلاب اکتبر، دوران نوینی در تاریخ بشریت آغاز شده است. انقلاب اکتبر سرآغاز موج جدید انقلابهای سوسیالیستی و نخستین انقلاب پیروز پرولتری بود.
پرسش: چرا نخستین انقلاب سوسیالیستی در روسیه بوقوع پیوست؟
مارکس و انگلس پیشبینی میکردند که نخستین انقلابهای سوسیالیستی در کشورهایی بوقوع میپیوندد که از جهت رشد مناسبات سرمایهداری در مراحل بالاتری قرار دارند و در نتیجه تضاد کار و سرمایه در این جوامع به نهایت شدت خود رسیده است.
لنین در سال ۱۹۱۸ اعلام کرد که سیر رویدادها مطابق با انتظارات مارکس و انگلس به پیش نرفته است: «روسها آغازگر بودند، فرانسویها، آلمانیها و انگلیسیها این راه را دنبال میکنند و سوسیالیسم به پیروزی خواهد رسید.»
از دیدگاه لنین، پیروزی انقلاب اکتبر و برپایی دولت شوراها، پدیدهای مجرد و محدود به مرزهای روسیه نبود. اکتبر سرخ، نخستین مقاومت در برابر تجاوزات امپریالیستی و بخشی از انقلابهای در پیشروی اروپا و جهان بود.
انقلاب مجارستان همانند جمهوری شورایی بایرن به خون کشیده شد. در نوامبر ۱۹۱۸ پرولتاریای آلمان برخلاف انتظار لنین در کنار روسیه قرار نگرفت و این بهنوعی ناشی از «لیاقت» رهبری راستروانه سوسیال دمکراتها بود.
تضادهای اجتماعی در روسیه که در قیاس با دیگر کشورهای سرمایهداری پیشرفته، کشوری عقبمانده بهشمار میآمد از مدتها پیش رو به تشدید گذاشته بود. با وجود دارا بودن برخی مراکز صنعتی، روسیه در سال ۱۹۱۷ هنوز کشوری صنعتی بهشمار نمیآمد. دهقانان در حدود ۸۰ درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدادند. تنها ۶⁄۳ میلیون نفر از جمعیت ۱۶۰ میلیونی روسیه در بخش صنعت به کار مشغول بودند.
رویدادهای سال ۱۹۱۷ ریشه در تضادهای اجتماعی داشت که از دهها سال پیش در روسیه شکل گرفته بود. با گذار سرمایهداری به مرحله امپریالیسم، این تضادها شدت فوقالعادهای یافت.
انقلاب در فاصله سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷ سرکوب شد. تنها در عرض یک سال پس از آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، شیرازه امور در روسیه تزاری از هم پاشید. شکست در جبهههای جنگ، آشفتگی امور و گسترش رشوهخواری جامعه را در وضعیت بحرانی قرار داده بود. فقر و تنگدستی تودهها پس از نخستین جنگ جهانی امپریالیستی شدت فوقالعادهای یافت. این جنگ امپریالیستی بهویژه در روسیه تلفات زیادی به بار آورد.
تودههای خلق دیگر حاکمیت تزار، سرمایهداران و بزرگ مالکان را تاب نمیآوردند. چرا که میدانستند که شرایط فلاکتبار زندگی آنها، نتیجه سودجویی و نقشههای کشورگشایانه تزار، سرمایهداران و بزرگ مالکان است.
اما وجود این عوامل عینی تنها عامل پیروزی انقلاب اکتبر نبود. در روسیه بر خلاف آلمان و فرانسه، حزبی متشکل از مبارزان انقلابی و مصمم (بلشویکها) منافع خلق را نمایندگی میکرد و در این مبارزه نیز به پیروزی دست یافت.
انقلاب فوریه ۱۹۱۷ نخستین انقلاب تودهای پیروز در عصر امپریالیسم بود. طبقه کارگر، نیروی رهبریکننده انقلاب به همراه متحدینش و بیش از همه به یاری دهقانان انقلابی (که بارها نیز بهعنوان سرباز در جبهههای جنگ بودند) موفق به تشکیل شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان گردید.
در ابتدا یک رهبری دوگانه ایجاد شد: شوراها و دولت موقت بورژوایی. دولت موقت بورژوایی در پی برقراری حاکمیت سرمایهداران و مالکان و نیز در پی اتحاد با دولتهای سرمایهداری، سرکوب جنبش انقلابی و ادامه جنگ امپریالیستی بود. و این در حالی بود که اکثریت تودهها خواهان پایان جنگ بودند. اما در نتیجه خیانت منشویکها و سوسیال رولوسیونرهای راست در رهبری شوراها، به حکومت دوگانه پایان داده شد و تمام قدرت به دولت موقت بورژوایی انتقال یافت.
پیدایش چنین شرایطی موجب تسخیر شوراها توسط بلشویکها و سوسیال رولوسیونرهای چپ و در نتیجه پیروزی قیام اکتبر ماه ۱۹۱۷ گردید.
پرسش: نتایج فوری انقلاب اکتبر چه بود؟
لنین در فراخوان تاریخی خود تحت عنوان «خطاب به اهالی روسیه» چنین نوشت:
«دولت موقت بورژوایی سقوط کرد. قدرت دولتی اکنون در دست شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان پتروگراد و کمیته نظامی انقلابیون است. تمامی خواستهایی که خلق برای تحقق آن مبارزه میکرد: پیشنهاد فوری جهت برقراری صلح دموکراتیک، لغو مالکیت انحصاری مالکان بر زمین، برقراری نظارت کارگران بر تولید، تشکیل حکومت شورایی ـــ اکنون به مرحله اجرا در میآید.»
تشکیل حکومت شورایی در دومین کنگره شوراهای سراسر روسیه به تصویب رسید. نخستین مصوبات شوراها به قرار زیر بود:
• پیشنهاد فوری جهت مذاکره به کشورهای درگیر جنگ و اعلام خواست جدی حکومت شوراها جهت برقراری صلح
• لغو انحصاری مالکان بر زمین و واگذاری زمین به کارگران کشاورزی و دهقانان تهیدست
• برقراری حاکمیت خلق بر معادن، جنگلها و منابع آبی
• تضمین حق ملل در تعیین سرنوشت خود: تساوی کامل حقوق ملل روسیه، حق خودمختاری و نیز تشکیل دولتهای مستقل از نظر قانونی به رسمیت شناخته شد
تا پایان ماه ژوئیه سال ۱۹۱۸ پروسه دولتی کردن صنایع و بانکها به پایان رسید.
پرسش: دستاوردهای انقلاب اکتبر چه بود؟
انقلاب اکتبر:
• روسیه را از یک کشور نیمه مستعمره و به لحاظ اقتصادی و فرهنگی عقبمانده، به سطح یکی از دو قدرت بزرگ جهانی ارتقاء داد
• خواستهای بنیادی کارگران و دهقانان روسیه را که سالها درگیر جنگی خونین بودند، برآورده کرد و سیطره سرمایهداران بزرگ و بزرگ مالکان را در هم شکست
• ساختار قدرت و مناسبات مالکیت را بهطور بنیادی دگرگون کرد. زیرا که دگرگونی بنیادی ساختار قدرت و مناسبات مالکیت، شرط اساسی و تغییرناپذیر برای برقراری یک آلترناتیو سوسیالیستی است
• زمینه دستیابی به پیشرفتهای بینظیری را در عرصه آموزش، علوم و خدمات اجتماعی فراهم آورد
• مبدأ تحولات انقلابی جهانی بود و زمینه پیدایش احزاب انقلابی در دیگر نقاط جهان و خیزش جنبشهای رهاییبخش ملی را فراهم آورد. پیدایش سیستم جهانی سوسیالیستی و در هم شکستن سیستم استعماری بعد از جنگ جهانی دوم، از نتایج غیر قابل انکار انقلاب اکتبر میباشد. همچنین اصلاحاتی که در کشورهای پیشرفته سرمایهداری پس از سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۴۵ در اثر مبارزات طبقه کارگر این کشورها به مرحله اجرا درآمده است، در ارتباط تنگاتنگ با شوکی میباشد که پیروزی کارگران و دهقانان روسیه و نیز پیدایش سیستم جهانی سوسیالیستی بر بورژوازی وارد آورده است
• حتی تا به امروز، الهامدهنده و سرمشق تمام انسانهایی است که در سرتاسر جهان برای ایجاد تغییرات بنیادی انقلابی در مناسبات حاکم مبارزه میکنند
اتحاد شوروی نقش تعیینکنندهای در پیروزی بر فاشیسم داشت. بدون انقلاب اکتبر، پیروزی بر فاشیسم مسیر نبود. به گفته لنین، انقلاب اکتبر «نخستین پیروزی در راه رهایی از شر جنگ» و از اینرو «آغازگر عصر نوینی در تاریخ بشریت» است. مبارزه در راه صلح، مهمترین و ماندگارترین دستاورد انقلاب اکتبر در زمان حال و نیز آینده است.
شکست سوسیالیسم در اروپا در فاصله سالهای ۹۰ ـ ۱۹۸۹ و نیز فروپاشی اتحاد شوروی، از تأثیر شگرف انقلاب اکتبر بر ذهن و رفتار طبقات گوناگون اجتماعی در سرتاسر جهان در قرن گذشته و نیز از اهمیت این انقلاب برای مبارزات آتی جهت برقراری سوسیالیسم نمیکاهد.
از کامیابیها و شکستها میتوان آموخت. علل داخلی و خارجی، اقتصادی، ایدئولوژیکی و سیاسی، عینی و ذهنی، شکست سالهای ۹۰ – ۱۹۸۹ را موجب گردیدند. از جمله میتوان به نقض دمکراسی سوسیالیستی، سرکوب و جنایت که در تضاد با سرشت انساندوستانه سوسیالیسم است، اشاره کرد.
در برنامه حزب کمونیست آلمان (DKP) همچنین آمده است: اگر تحت شرایط کنونی، خواهان برقراری یک جامعه سوسیالیستی هستیم، وظیفه ما کمونیستها است که از آموزههای تاریخی ساختمان سوسیالیسم پاسداری کنیم.
ما جعلیات ضدکمونیستی را افشا میکنیم. ما از حقانیت جنبشمان که الهامبخش میلیونها انسان جهت مبارزه در راه احقاق حقوقشان و نیز دستیابی به صلح است، دفاع میکنیم. ما خاطره این مبارزات را زنده نگاه میداریم. اما ما همچنان آگاه هستیم که این راه از خطا، بیعدالتی و جنایت نیز مبری نبوده است.
حزب کمونیست آلمان (DKP) با نگرشی انتقادی به تاریخ خود برخورد میکند تا بر آنگونه اندیشه و ساختاری که با آمالهای انساندوستانه ایدئولوژی و جهانبینی ما در تضاد است غلبه کند.