بهانه انحرافی ایران؛ در رو‌ در‌ رویی مراکش با صحرای غربی

Print Friendly, PDF & Email

پشتیبانی صریح و علنی از عربستان سعودی و شرکت در منزوی کردن ایران تنها انگیزه‌های تصمیم مراکش نیست. به‌نظر می‌رسد که صحرای غربی نقش تعیین‌کننده‌ای در این «دیوانگی مراکش» (براساس جملات گفته شده نماینده جبهه پولیساریو) ایفاء کرده باشد. در قطعنامه مورخ ٢٨ آوریل درباره همه‌پرسی در صحرای غربی از طرفین درگیری خواسته شده که یک راه‌حل سیاسی در عرض شش ماه آینده بیابند و «بدون شرط اولیه و با حسن‌نیت» مذاکره نمایند. ولی در چارچوب پُرتنش سیاسی کنونی، حسن‌نیت جایی برای خود ندارد و مسأله صحرای غربی یک موضوع عمده برای پادشاهی مراکش است.

 


‫روز اول ماه مه، پادشاهی مراکش از طریق وزیر امور خارجه خود اعلام کرد که روابط دیپلماتیک مراکش را با ایران قطع می‌کند. دلیل آن: گویا ایران و حزب‌الله متحد آن، از جبهه پولیساریو، جنبش استقلال‌طلبی که حاکمیت مراکش را بر صحرای غربی زیر سئوال می‌برد، پشتیبانی نظامی ‌می‌کند. این اتهام، پنج روز پس از قطعنامه سازمان ملل که حکم مأموریت سازمان دادن یک همه‌پرسی در صحرای غربی را تمدید می‌کرد، زده شد. در حالیکه ایران با شدت این اتهام را تکذیب کرد، عربستان سعودی با استفاده از موقعیت، پشتیبانی خود را از ابتکار عمل مراکش ابراز داشت و «مداخله ایران را در امور داخلی مراکش» محکوم کرد. این واکنش سعودی از پیش نوشته شده بود و اگر مداخله عربستان در یمن تا این اندازه مرگ و خرابی به‌بار نیاورده بود، می‌توانست طنز‌آلود باشد. از لحاظ تاریخی متحد و به‌شدت وابسته به بلوک نزدیک به غرب، مراکش و عربستان سعودی هرگز یک لحظه از یادآوری همبستگی و همگرایی منافع خود که آنها را با یکدیگر متحد می‌کند، باز نایستادند.‬

این اتهام مراکش به ایران به یک بهانه می‌ماند. ولی این خشم و عصبانیت ناگهانی پادشاهی مراکش علیه ایران و متحدش حزب‌الله چه چیزی را پنهان می‌کند؟ چرا چنان تندری اکنون در آسمانی که تقریبا صاف است پدیدار شد؟ ‬

تصمیم مراکش در چارچوب ژئو‌استراتژیکی دشواری برای محمد ششم و محمد بن سلمان گرفته شده است. محمد بن سلمان در یمن در گل فرورفته است در حالیکه دشمن سوگند خورده‌اش ایران، به‌تدریج که لشگریان سعودی و متحدانش در نبرد‌ها شکست می‌خورند، تقویت می‌شود. جنگ در سوریه اثرات مورد انتظار را بر‌نیاورد. حزب‌الله هر روز تجربه نظامی ‌بیشتری کسب می‌کند و مشروعیت سیاسی‌اش دست نخورده باقی‌مانده است. ثبات‌زدایی در لبنان، به‌وقوع نپیوست و مقاومت فلسطین با گردهمآیی توده‌ای در نوار غزه، توان جدید و بیشتری یافت. این ناآرامی ‌که پیام‌آور یک نظام منطقه‌ای است، دگرگونی‌ای است که سعودی‌ها همراه با آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند که جلوی آن را بگیرند. استراتژی آنها عبارت است از نگهداشتن یک رژیم ضعیف در سوریه از طریق یک جنگ کم‌شدت، و منفرد کردن ایران در عرصه بین‌المللی از‌جمله با زیر سئوال بردن مفاد توافق هسته‌ای که توسط دولت اوباما به امضاء رسیده بود. ‬

پشتیبانی صریح و علنی از عربستان سعودی و شرکت در منزوی کردن ایران تنها انگیزه‌های تصمیم مراکش نیست. به‌نظر می‌رسد که صحرای غربی نقش تعیین‌کننده‌ای در این «دیوانگی مراکش» (براساس جملات گفته شده نماینده جبهه پولیساریو) ایفاء کرده باشد. در قطعنامه مورخ ٢٨ آوریل درباره همه‌پرسی در صحرای غربی از طرفین درگیری خواسته شده که یک راه‌حل سیاسی در عرض شش ماه آینده بیابند و «بدون شرط اولیه و با حسن‌نیت» مذاکره نمایند. ولی در چارچوب پُرتنش سیاسی کنونی، حسن‌نیت جایی برای خود ندارد و مسأله صحرای غربی یک موضوع عمده برای پادشاهی مراکش است. ‬

این قطعنامه یک شمشیر داموکلس در بالای سر شاه مراکش است که سازمان ملل را برمی‌انگیخته تا به وضعیت کنونی که پس از آتش‌بس سال ١٩٩١ برقرار شده است، پایان بخشد. اگر محمد ششم بخواهد مذاکرات سیاسی درست و پایا را در این‌باره آغاز کند، این بدان معناست که او باید واژه خودگردانی را بپذیرد و پیشنهاد خود را که خودمختاری در چارچوب حاکمیت مراکش است ـ که در واقع از سال ١٩٧۵ یک اشغال استعماری بوده است ـ، به زباله‌دان بیاندازد. ‬

در آن زمان، حسن دوم، پدر شاه کنونی، موفق شده بود رژیم خود را از طریق سازمان دادن راه‌پیمایی سبز برای، به‌قول خودش، «باز‌یافت»‌ صحرای غربی که تحت اشغال اسپانیا بود، تحکیم بخشد. ‬

از هنگام استقلال مراکش در سال ١٩۵٦، رژیم از یک کمبود سنگین قانونیت رنج می‌برد. پس از آنکه حسن دوم به‌سختی مخالفان حزب استقلال را کنار زد، مجبور شد با ناپایداری دایمی ‌که در اثر شورش‌های ناشی از گرسنگی و تلاش‌ها برای کودتا به‌وجود می‌آمد رو در رو شود. این بسیج با الحان ملی‌گرایی در حول و حوش این سرزمین، به پادشاه اجازه داد که احزاب سیاسی را سرسپرده خود نماید و با وحشی‌گری تمام، آنهایی را که اطاعت نمی‌کردند، سرکوب نماید. حاکمیت مراکش را بر صحرای غربی زیر سئوال بردن، به‌معنای وارد بازی دشمنان مراکش یعنی الجزایر و صحرای غربی شدن است. تمام جامعه مراکش از همان زمان، زندانی این آمیزه ایدئولوژیکی بین ملی‌گرایی و شاهنشاهی است که از راه‌پیمایی سبز نشأت گرفته و هزینه آن ٣٠٠ میلیون دلار تخمین زده شده که بخش عمده آن را عربستان سعودی تقبل کرده است. شاهزاده محمد ششم این سیاست را دنبال می‌کند و خوب می‌داند که بقای رژیمش به آن بستگی دارد. از آنجاست که می‌فهمیم چرا طفره می‌رود، انواع و اقسام بهانه‌ها را پیش می‌کشد و وضع موجود را ترجیح می‌دهد تا ایده استقلال جمهوری عرب دموکراتیک صحرا را به خاک بسپارد. طی شش ماه آینده، رژیم مراکش برای پیروی نکردن از قطعنامه سازمان ملل می‌باید قدرت تخیل خود را به‌کار بیاندازد. اما در این زمینه، امکانات بی‌نهایت نیستند. به‌نظر می‌رسد که در شرایط کنونی یک راه‌حل سیاسی در صحرای غربی، بسیار غیر‌محتمل است. جنگ می‌تواند تنها راه حل نهایی سرنوشت واپسین مستعمره آفریقا باشد.‬

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *