آمریکا می‌تواند صادرات نفت ایران را به زیر یک میلیون بشکه برساند؟

در دوره‌ بعد از برجام که فرصتی ایجاد شد عدم سرمایه‌گذاری کافی در میادین نفتی ما بیشتر از اینکه ناشی از تحریم بوده باشد، ناشی از سوء عملکرد و بی‌برنامگی بود.  صنعت نفت ما فاقد یک برنامه‌ جامع برای توسعه‌ میادین هیدروکربنی هست. متأسفانه در دوره‌ بعد از برجام یک بی‌توجهی به ساخت داخل و پیمانکاران داخلی شد و دوباره با امید اینکه توتال و شل و دیگران قرار است بیایند، این‌ها فراموش شدند.

 

یک اقتصاددان انرژی که با موضوع «بازار جهانی نفت و تحریم‌های ایران» در موسسه دین و اقتصاد سخن می‌گفت، امکان فشار آمریکا بر کاهش نفت صادرات نفت را بر‌اساس آمار و اطلاعات موسسات تحقیقاتی برجسته جهان مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد.

دکتر غلامحسین حسن تاش در مقدمه بحث خود گفت: بحث من درباره مجموعه‌ای از اطلاعات و آمار است که می‌تواند توضیح دهد با توجه به شرایط و وضعیت حوزه‌ی جهانی نفت تا چه حدّ فشار بر صادرات ایران مقدور هست و نهایتاً اینکه در مواجهه با فشارها احیاناً چه مشکلاتی غیر از کاهش درآمد‌های ارزی در درون صنعت نفت به‌وجود می‌آید و چگونه می‌توان با آن‌ها مواجهه داشت. برای این کار به سابقه‌ی دوره‌ی قبلی تحریم‌ها قبل از برجام و وضعیت دوره‌ی جدید تحریم‌ها تاکنون اشاره‌ای می‌کنم. مروری بر عرضه‌ و تقاضای نفت، ذخیره سازی و ظرفیت‌های مازاد و شرایط بازار نفت می‌کنم و تا به این پرسش پاسخ دهیم که با توجه به شرایط و اوضاع تا چه حد فشار بر ایران ممکن و محتمل هست. بحث اصلی روی تأثیر تحریم بر سرمایه‌‌گذاری‌های صنعت نفت نیست ولی اشاره‌ای در این مورد خواهم کرد و همان‌گونه که عرض کردم اینکه چه مشکلات جانبی می‌تواند در صنعت نفت به‌وجود آید و چه اقداماتی می‌توان در مقابل انجام داد.

حسن تاش نخست به یک گزارش آمریکا در دروان تحریم‌های پیشابرجام اشاره کرد و گفت: در دوره‌ی قبلی تحریم‌ها تا قبل از برجام گزارشی را به صورت دو ماهانه منتشر می‌کردند. بر‌اساس قانونی در آمریکا، اداره‌ی انرژی آمریکا موظف بود این گزارش را منتشر کند. اگر بخواهیم عنوان طولانی گزارش را خلاصه کنیم می‌توانیم آن را «بازار نفت بدون ایران» بخوانیم. این گزارش هر دو ماه یکبار شرایط بازار را بدون ایران بررسی می‌کرد و نشان می‌داد اگر می‌خواهند بالانس عرضه و تقاضای بازار به هم نریزد چقدر به نفت ایران نیاز هست و مشخصاً میزان فشار بر صادرات نفت ایران بر‌اساس این گزارش تنظیم می‌شد. اگر شرایط بازار اجازه می‌داد فشار را بیشتر می‌کردند و اگر شرایط بازار اجازه نمی‌داد و با خروج ایران کمبود زیاد بود، مقداری به خریداران نفتی ایران فرصت بیشتری می‌دادند. از دسامبر ۲۰۱۲ تا فوریه ۲۰۱۶ که برجام امضاء شد این گزارش مرتباً دو ماه یکبار تهیه می‌شد و ارزیابی کلی از بازار انجام می‌دادند و بر این اساس فشار تنظیم می‌شد.

این صاحب‌نظر اقتصاد انرژی ایران در انتقاد به کسانی که بی‌انصافانه برجام را بدون دستاورد می‌خوانند گفت: اگر برجام اتفاق نمی‌افتاد بر‌اساس روندی که فشار بر ایران تنظیم می‌شد قطعاً در سال‌های ۲۰۱۶ و اوایل ۲۰۱۷ که شرایط بازار اجازه می‌داد و ما با مازاد عرضه مواجه بودیم، احتمال اینکه فشار بر صادرات ایران زیاد و صادرات ایران به صفر نزدیک شود بسیار زیاد بود و برجام جلوی این فشار را گرفت.

وی افزود: متوسط صادرات نفت ایران بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ دو میلیون و سیصد و بیست هزار بشکه بود که بعد از تحریم‌ها بین سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ به یک میلیون و صد هزار بشکه کاهش یافت و یک میلیون و دویست و بیست هزار بشکه کاهش داشت. مجدداً بعد از برجام این رقم شروع به افزایش کرد و به حداکثر خودش در حدود دو میلیون شصت هزار بشکه رسید.

حسن تاش با اشاره به اینکه مقاصد صادرات نفت ایران خیلی متنوع نیستند، گفت: عمده‌ی صادرات ما به چین، هند، اروپا، ژاپن، کره‌ی جنوبی و بخش اندکی از آن سهم دیگر کشورها بوده است. برای اینکه تقاضا را در سال میلادی جاری بررسی کنیم، من به استناد جدیدترین گزارش ماهانه‌ی دبیرخانه‌ی سازمان اوپک که در ماه نوامبر منتشر شده و اطلاعات را تا آخر ماه اکتبر به‌روز کرده، اطلاعاتی را خدمت شما عرض می‌کنم. همان‌گونه که ملاحظه می‌کنید میزان رشد تقاضا در سال ۲۰۱۸ که البته چون هنوز سال تمام نشده مقداری برآورد نزدیک به واقع هست، یک میلیون و پانصد هزار بشکه در سال ۲۰۱۸ نسبت به سال ۲۰۱۷ افزایش نشان می‌دهد. تقاضای جهانی نفت از ۹۷/۲۹ میلیون بشکه به ۹۸/۷۹ میلیون بشکه افزایش پیدا کرده است. پیش‌بینی سازمان اوپک برای سال آینده‌ی میلادی افزایش تقاضا به میزان یک میلیون و دویست و نود هزار بشکه در روز هست. اگر اوپک طرف تولید‌کننده‌ها است، آژانس طرف مصرف‌کننده‌ها است. اما اختلاف شگرف بزرگی بین پیش‌بینی برآورد اوپک و برآورد آژانس وجود ندارد. بر‌اساس برآورد اوپک افزایش تقاضا از سال ۲۰۱۸ نسبت به سال ۲۰۱۷ یک و نیم میلیون بشکه است و برآورد آژانس هم یک و سه دهم میلیون بشکه است. برعکس برای سال ۲۰۱۹ برآورد آژانس یک مقدار بالاتر از برآورد اوپک هست. و اگر دو سال را با هم در نظر بگیریم متوجه می‌شویم تفاوت قابل توجه در این برآوردها وجود ندارد و این عدم اختلاف قدری دقت و صحت پیش‌بینی‌ها را تأیید می‌کند.

به گزارش جماران، حسن تاش در ادامه به افزایش تولید سال ۲۰۱۸ اشاره کرد و گفت: در مقابل این افزایش تقاضا تنها در سال ۲۰۱۸ نسبت به سال ۲۰۱۷ دو میلیون و سیصد و ده هزار بشکه غیر اوپکی‌ها افزایش تولید داشتند که عمدتاً این میزان مربوط به ایالات متحده بوده است. دو میلیون و شصت هزار بشکه‌ی آن را خود آمریکا افزایش تولید داشته است. برای سال ۲۰۱۹ نسبت به سال ۲۰۱۸ برآورده شده که مجدداً غیر اوپک ۲ میلیون و ۲۳۰ هزار بشکه افزایش تولید داشته باشد که از این میزان یک میلیون ۶۹۰ هزار بشکه بخش قابل‌توجه‌اش مربوط به ایالات متحده‌ی آمریکا خواهد بود.

وی ادامه داد: بنابراین میزانی که فقط غیر اوپک افزایش تولید خواهد داشت از میزانی که تقاضای جهانی افزایش خواهد داشت بیشتر خواهد بود. این برآورد آژانس بین‌المللی انرژی هست و برای اینکه مقایسه داشته باشیم آژانس هم افزایش عرضه را در سال ۲۰۱۸ نسبت به سال ۲۰۱۷ دو و چهار دهم میلیون بشکه؛ در سال ۲۰۱۹ یک و نه دهم میلیون بشکه برآورده کرده است. بر‌اساس برآورد اوپک دو میلیون و ۳۱۰ هزار بشکه در سال ۲۰۱۸ بوده است و دو میلیون و ۲۰۳ هزار بشکه در سال ۲۰۱۹ خواهد بود. میزان میعانات نفتی یا میعانات گازی و نفت خام‌های غیر مرسوم که در اوپک تولید می‌شود را نیز باید در نظر گرفت. سازمان اوپک نظام سهمیه‌بندی که برای اعضا دارد فقط روی نفت خام مرسوم هست. بنابراین میعانات گازی جزو نظام سهمیه بندی نیست این بخش را در جداول خود نمی‌آورد و جداگانه عرضه می‌کند. با توجه به افزایش تولید گاز در کشور و خصوصاً مربوط به ایران و قطر اوپکی‌ها شش میلیون و چهارصد و پنجاه هزار بشکه میعانات گازی تولید می‌کنند که از میادین مستقل گازی در کنار گاز به اضافه‌ی مقداری نفت خام‌های غیر مرسوم استخراج می‌شود. خصوصاً در مورد میعانات غیر گازی لازم است این نکته را بگویم که نمی‌توان دقیقاً آن را از نظر ارزش حرارتی با یک بشکه نفت خام قیاس کرد به دلیل اینکه میعانات گازی یک نفت خام فوق سبک تلقی می‌شوند و با توجه به فرآورده‌های مرغوبی که از آن‌ها به دست می‌آید، باید آن‌ها را با مقدار بیشتری نفت خام مقایسه کرد. اگر کل تقاضای جهانی است؛ و کل عرضه‌ی اوپک و میعانات اوپک هست که جزو نظام سهمیه بندی اوپک نیست را در نظر بگیریم متوجه می‌شویم که  افزایش آن در سال ۲۰۱۸ نسبت به ۲۰۱۷ دو میلیون چهارصد و ده هزار بشکه بوده است و مابه تفاوت این‌ها همان چیزی است که از اوپک تقاضا می‌شود؛ جایی که غیر اوپک و میعانات پاسخگو نیست و از اوپک درخواست می‌شود. در سال ۲۰۱۸ سی و دو میلیون ۵۹۰ هزار بشکه بوده و نهصد و ده هزار بشکه کمتر از سال ۲۰۱۷ بوده است. در سال ۲۰۱۸ با توجه به افزایش تولید غیر اوپک و خصوصاً ایالات متحده تقاضا برای نفت اوپک کاهش پیدا کرده است.

این اقتصاددان گفت: داده‌های موجود نشان می‌دهد از تقاضایی که برای اوپک وجود داشته تا سه ماهه‌ی سوم سال ۲۰۱۸ که اطلاعات آن موجود است و سه ماه چهارم که هنوز تمام نشده است. اوپک چقدر توانسته تولید کند؟ تولید اوپک هم در سال ۲۰۱۷ و هم در ۳ سه‌ماهه‌ی اول سال ۲۰۱۸ کمتر از تقاضایی بوده که برای اوپک وجود داشته است. اوپک به همین میزان تقاضا هم نتوانسته پاسخ دهد البته کمی‌ مربوط به فشارهایی است که روی ایران بوده است.
وی در ادامه به پیش‌بینی‌های مربوط به سال ۲۰۱۹ اشاره کرد و گفت: مجموع تولید غیر اوپک و میعانات اوپک بر‌اساس پیش‌بینی اوپک در سال ۲۰۱۹ نسبت به سال ۲۰۱۸، دو میلیون ۳۴۰ هزار بشکه افزایش خواهد داشت و مابه تفاوت آن که تقاضا برای نفت اوپک هست یک میلیون و ۵۰ هزار بشکه تقاضا برای نفت اوپک در سال ۲۰۱۹ نسبت به ۲۰۱۸ کاهش پیدا خواهد کرد. کسری که کمتر از تقاضا برای اوپک بوده توانسته تولید کند. نتیجه‌اش این شده که در کشورهای عضو OECD و در آمریکا آن کسری از ذخایر برداشت شده و میزان ذخایر در چند ماه اخیر کاهشی بوده و ذخایر استراتژیک نفتی که این کشور‌ها نگهداری می‌کنند از متوسط پنج ساله‌ی گذشته‌ی خودش مقداری کمتر شده و کاهش پیدا کرده است.

صفر کردن صادرات نفت ایران بسیار دشوار به نظر می‌رسد اما با توجه به بالانس عرضه و تقاضا امکان رساندن صادرات نفتی ایران به زیر یک میلیون بشکه وجود دارد. کند شدن رشد اقتصادی و در نتیجه کاهش تقاضای نفت خصوصاً در چین و هند و رشد تولید از نفت شیل بیشتر از آنچه پیش‌بینی شده می‌تواند فشار را بر ما بیشتر کند. اگر تقاضا کمتر از آن چیزی باشد که برآورد شده و به هر دلیل تعهد اقتصادی اتفاق بیفتد و بر عکس تشدید تحولات ژئوپلیتیکی یا حوادث طبیعتی می‌تواند فشار را برای ما کم کند. معمولاً در درون اوپک نیجریه و لیبی در سال‌های گذشته مرتباً دچار مشکلات سیاسی داخلی بودند که تولید آن‌ها کاهش پیدا کرده است یا بلایای طبیعی که می‌تواند باعث توقف تولید بعضی از میادین در جاهای مختلف شود، این موارد می‌تواند مقداری فشار را روی ما کم کند.
 
حسن تاش درباره ذخایر آمریکا متذکر شد: چون بر‌اساس دستورالعمل‌های آژانس بین‌المللی انرژی کشورهایی عضو OECD و عضو آژانس (کشورهای صنعتی) موظف هستند که به تعداد روز از واردات خود ذخیرسازی داشته باشند. به‌طور مثال به میزانی که نفت خام وارد می‌کنند شصت روز نفت خام ذخیره‌ی استراتژیک داشته باشند، بر این مبنا با توجه به اینکه تولید نفت ایالات متحده خیلی بالا رفته و واردات نفت خام آن خیلی کم شده سطح ذخایرش خیلی بیشتر از آن چیزی است که باید باشد. این ذخایر برای دوران اوج واردات است و ایالات متحده این قدرت و مانور را پیدا کرده که بتواند در شرایط خاصی ذخایر خودش آزاد کند و روی بازار تأثیر بگذارد که این نکته را نباید فراموش کرد.

وی گفت: در جدولی که من درست کردم کمترین‌ها بین IEA و اوپک از نظر میزان رشد تقاضایی که برای سال ۲۰۱۸ نسبت به ۲۰۱۷ و سال ۲۰۱۹ نسبت به سال ۲۰۱۸ پیش‌بینی کردند من بیشترین را در نظر گرفتم و از نظر عرضه بیشترین را در نظر گرفتم. این جدول نشان می‌دهد در بدترین شرایط در سال ۲۰۱۸ نسبت به ۲۰۱۷،  هشتصد هزار بشکه تقاضا برای نفت اوپک کاهش پیدا کرده و در بدترین شرایط از سال ۲۰۱۹ هم پانصد هزار بشکه‌ی دیگر تقاضا برای نفت اوپک کاهش پیدا خواهد کرد. این هم نمودار کلی هست که کل نفت خام و سهم اوپک را مقایسه می‌کند که از ۹۸/۹ میلیون بشکه نفت خامی‌ که در سال ۲۰۱۸ در بازار عرضه شده ۳۲/۶ از آن مربوط به اوپک بوده است.

حسن تاش اظهار کرد: بنابراین اگر بخواهیم تا به اینجا از جدول جمع‌بندی داشته باشیم این است که هم در سال ۲۰۱۸ پتانسیلی در حدود هشتصد هزار بشکه برای فشار به ایران وجود داشته و در سال ۲۰۱۹ هم حداقل پتانسیلی در حدود پانصد هزار بشکه برای فشار به ایران وجود خواهد داشت. آن کاهش تقاضا برای نفت اوپک می‌تواند به ایران تحمیل شود. اما اینکه در عمل چه اتفاقی افتاده؛ بر‌اساس آخرین داده‌های اوپک بعد از برجام بالاترین تولید ما در سه ماهه‌ی دوم سال ۲۰۱۸ سه میلیون و هشتصد و هجده هزار بشکه بوده که در اکتبر ۲۰۱۸ بعد از فشارهایی که آمریکایی‌ها بر مشتریان نفت ایران آوردند به سه میلیون و دویست و نود و شش هزار بشکه رسیده است. در ماه اکتبر نسبت به سپتامبر ۱۵۶ هزار بشکه تولید ما کم شده، در دو ماه قبل همان مقدار و به صورت تجمعی در چند ماه گذشته کمی‌ بیش از ۵۰۰ هزار بشکه از تولید نفت ایران تاکنون کاهش پیدا کرده و طبیعاً بعد از نوامبر این فشارها با شروع دوره‌ی جدید تحریم‌ها مقداری بیشتر خواهد شد.
 
 IHS روی نموداری برآورده کرده که با تداوم فشارهای آمریکا صادرات نفت ایران در ژانویه‌ی ۲۰۱۹ به زیر یک میلیون بشکه در روز خواهد رسید. تا آخر دسامبر تقریباً همان جمع‌بندی من را تأیید می‌کند ولی بعد از آن این فشار قطعی خواهد بود و تا دسامبر ۲۰۱۹ برآورده کرده که حدود سیصد هزار بشکه مجدداً ممکن است کاهش پیدا کند. به سرعت تا اوایل سال میلادی آینده ممکن است صادرات نفتی ایران به یک میلیون بشکه کاهش پیدا کند منتها ممکن است خیلی فشار دیگری مقدر نباشد و حداکثر تا پایان سال اگر بتوانند تا دویست هزار بشکه‌ی دیگر از این صادرات کاهش دهند.
 
به گزارش جماران، دکتر حسن تاش در ادامه توضیح داد: با توجه به اینکه یکی از پتانسیل‌های مهم عرضه در غیر اوپک خود ایالات متحده بود با اعداد و نمودارهایی تولید آمریکا را مورد بررسی قرار داد. در آمریکا در میادین شیل یا نفت خام‌های غیر مرسوم که عمدتاً تولید رو به افزایش دارد تعداد زیادی چاه زده شده که هنوز تکمیل نشده‌اند. به محض اینکه کمی ‌قیمت‌های نفت بالا برود و اقتصادی شود به سرعت این چاه‌ها تکمیل می‌شود و پتانسیلی دارد که بتواند تولید نفت شیل را بالا ببرد. همان‌گونه که ملاحظه می‌کنید خصوصاً بعد از افزایش‌هایی که قیمت نفت با توجه بر فشارهای بر ایران پیدا کرد، تولید نفت خام و به تبع آن میعانات گازی افزایش پیدا کرده است. در این نمودار ملاحظه می‌کنید که ایالات متحده در چند ماهه‌ی اخیر چون کشور بزرگی است در بعضی نقاط بعضی انرژی‌ها را مثل ذغال سنگ صادر می‌کند و بعضی منابع انرژی را مثل نفت خام و حامل‌های انرژی وارد می‌کند. به طور خالص برای اولین بار در طول چند ماه گذشته بالانس عرضه و تقاضای انرژی آمریکا مثبت شده است؛ بدین معنا که میزان صادرات منابع انرژی آن از میزان واردات منابع انرژی سبقت گرفته اما از نظر ارزش هنوز مقدار کمی ‌منفی هست. ارزش انرژی‌های صادراتی کمتر از ارزش دلاری انرژی‌های وارداتی بوده است ولی از نظر ارزش حرارتی یا سوخت ایالات متحده خودکفا شده است.

این صاحب‌نظر اقتصاد انرژی در ادامه و در یک جمع‌بندی کلی گفت: غیر از ایالات متحده که ملاحظه کردید هنوز هم پتانسیل افزایش تولید دارد و پیش‌بینی می‌شود افزایش تولید خواهد داشت. عربستان سعودی و روسیه برای ما اهمیت دارند که خیلی درباره آن‌ها اطلاع نداریم چون درباره‌ی ذخایر صحبت کردیم و وضعیت عرضه و تقاضا بررسی کردیم. یکی از چیزهای مهم دیگری که می‌تواند روی بازار تأثیر بگذارد مسئله‌ی ظرفیت‌های مازاد تولید است؛ بدین معنا که آیا ظرفیت تولید عربستان سعودی همین میزان است که دارد تولید می‌کند یا اگر لازم باشد می‌تواند تولید بیشتری هم کند و ظرفیت بیشتری دارد ولی فعلاً از آن استفاده نمی‌کند و در شرایط خاصی می‌تواند تولید بیشتر هم کند؛ این یکی از ابهاماتی است که وجود دارد.

حسن تاش افزود: به‌نظر می‌رسد عربستان در طول سال‌های گذشته در حداکثر ظرفیت ممکن تولید کرده و به این سادگی نتواند تولید بیشتری را به بازار عرضه کند. در مورد روسیه هم همین گونه است. کشور روسیه با ۱۱ و چهار دهم میلیون بشکه به بالاترین رکورد تاریخی خودش حتی قبل از فروپاشی شوروی رسیده و به نظر نمی‌رسد که توان داشته تولید بیشتری را انجام دهد. روند قیمت‌ها را ملاحظه می‌کنید که در دو ماه اخیر قیمت‌ها بعد از دوره‌ی افزایشی در اثر فشارهای روانی که روی صادرات ایران مطرح بود و داستان خاشقچی و مسائل دیگر مقداری قیمت‌ها افزایش داشت مجدداً روی روند کاهشی قرار گرفته است. نفت خام WT دو روز اخیر به حدود ۶۰ دلار رسیده است و نفت خام برنت به حدود ۷۰ دلار کاهش پیدا کرده است.  جدولی من جمع‌آوری کردم از برآوردی که مؤسسات معتبر بین‌المللی بانک‌ها، مؤسسات تحقیقاتی مستقل و مؤسسات بین المللی درباره‌ی پیش‌بینی قیمت نفت خام برنت در سال آینده دارند؛ دامنه‌ی پیش‌بینی‌ها در ماه اکتبر یا نوامبر بوده‌اند. براساس آخرین پیش‌بینی‌های مؤسسات چند بانک معتبر بین المللی و چند مؤسسه‌ی معتبر مطالعات انرژی و چند مؤسسه‌ی بین‌المللی مثل اوپک و EIA و IMF و دیگری مؤسسه‌ی مربوط به عربستان سعودی این اطلاعات اخذ شده است. دامنه‌ی متوسط پیش‌بینی مؤسسات ۷۶/۸ دلار در بشکه برای نفت برنت در سال آینده‌ی میلادی هست که عدد خیلی درشتی نیست و دامنه‌ی برآوردهای این‌ها بین ۷۲ دلار تا ۸۵ دلار است که دامنه‌ی خیلی وسیعی نیست و نشان می‌دهد که برآوردها نسبتاً به هم نزدیک هستند و دقت قابل قبولی را دارند. همه‌ی مؤسسات برای برنت پیش‌بینی‌ای دارند. دبیرخانه‌ی اوپک هم برای سبد اوپک پیش‌بینی کرده که معمولاً چون سبد اوپک حدود دو دلار از برنت پایین‌تر است می‌توان برای برنت را هم ۷۲ دلار در نظر گرفت.

وی ادامه داد: بحثی انحرافی  مطرح می‌شود که خیلی وقت‌ها بعضی از مقامات خیلی جدی به این موضوع می‌چسبند و تصور غلطی را ایجاد می‌کنند و آن اینکه بسیاری از پالایشگاه‌های جهان بر‌اساس نفت خام ایران طراحی شده‌اند و لذا مجبور هستند نفت ایران بخرند و این ربطی به عرضه و تقاضا ندارد و نمی‌توانند نفت دیگری را جایگزین کنند. اگر این حرف درست باشد تمام تحلیل‌هایی که ما کردیم می‌تواند به هم بریزد و اینکه اصلاً عرضه و تقاضا مهم نیست، پالایشگاه‌هایی که با نفت ایران طراحی شدند مجبور هستند به روند خرید نفت خود از ایران ادامه دهند آیا این حرف درست است یا نه؟ در جواب، این حرف درستی نیست. شاید ۴۰ سال پیش این حرف، حرف درستی بود ولی اصولاً اگر پالایشگاهی بر‌اساس نفت خامی ‌طراحی شده بود با تداوم تولید نفت خام کشور اصولاً ترکیب نفت خام‌ها تغییر کرده است. در ایران تولید بعضی از میادین کم شده و بعضی از میادین جدید را وارد سرویس کردیم که نوع نفت خام آن متفاوت بوده است و پالایشگاه‌ها مجبور بودند در فرآیند خود اصلاحاتی کنند تا بتوانند نفت خام‌های مختلف را دریافت کنند و انعطاف پالایشگاه‌های جدیدی هم که در دنیا ساخته شده در جذب نفت خام خیلی زیاد است به اضافه‌ی اینکه در دنیا کسانی هستند که همان میعانات گازی و انواع نفت خام را می‌گیرند و مخلوط می‌کنند و نفت خامی‌ که برای پالایشگاه‌ها مورد نیاز هست چیزی نزدیک به آن را حاصل کنند؛ بنابراین حرف درستی نیست بنابراین ما باید بدانیم که وضعیت عرضه و تقاضا چگونه است.

 وی افزود: نکته‌ی دیگری که در اینجا مهم هست این است که ما در دوره ی قبلی تحریم‌ها این تجربه را داشتیم که آنچه بیشترین فشار را به ما وارد کرد به عبارتی میزان صادرات ما نبود بلکه بیشترین فشار تحریم‌ها را محدودیت جابجایی پول در سطح جهان به ما تحمیل کرد. ما نمی‌توانستیم از پول همان نفت خامی ‌که صادر می‌کردیم استفاده و جابجا کنیم و صرف مصارف خودمان کنیم، در یک جایی این پول حبس می‌شد. هندی‌ها حجم عظیمی‌از پول‌های ما را نگه داشته بودند بعد گفتند روپیه ببرید که روپیه را فقط در بازار هند می‌شد خرید کرد و بعد روپیه افت شدیدی نسبت به دلار پیدا کرد و کلی ارزش پول‌های ما کم شد؛ چینی‌ها به طرق مختلف پول‌های ما را نگه داشته بودند و هزینه‌ی نگهداری پول را هم از ما می‌گرفتند. اما در این صورت چرا آقای ترامپ تا این حد فشار روانی گذاشته برای اینکه من صادرات نفت ایران را صفر می‌کنم؟ به عبارت دیگر آمریکایی‌ها می‌توانند اجازه دهند ما آزادانه‌تر نفت صادر کنیم بالانس بازار جهانی به هم نریزد ولی دسترسی ما را به پول نفت محدود کنند. در این صورت هم نفت صادر کردیم و هم به پول آن دسترسی نداریم پس چرا تا این حد فشار بر صفر کردن صادرات نفت ایران هست من سه دلیل را برای این هدف برشمارم.

وی در تبیین این دلایل ادامه داد: مورد اول بحث روانی هست؛ به طور وضوع در دور جدید تحریم‌های آقای ترامپ نسبت به دولت‌ آقای اوباما در کنترل واقعی ضعیف‌تر هستند ولی در جوّسازی روانی قوی‌تر هستند. شاید مسئله این باشد که عدم دسترسی به پول یا مشکل جابجایی بانک‌های بین‌‌المللی برای همه‌ی جامعه و مردم مفهوم نیست، همان قدر که صادر می‌شود تصور مردم این است که کشور درآمد دارد ولی مشکل صفر کردن صادرات نفت برای همه مفهوم است. شاید بخشی از مشکلاتی که در چند ماه اخیر داشتیم ناشی از فشار روانی بوده به وضوح می‌توان نشانه‌هایی یافت که آشکار می‌کند در دولت جدید آمریکا روی مسئله‌ی روانی خیلی کار می‌شود و دنبال این هستند که فشار روانی بر ایران وارد کنند. نکته‌ی دومی ‌که مهم است اینکه به‌نظر می‌رسد دولت فعلی ایالت متحده اصولاً مقداری به افزایش قیمت جهانی نفت خام رغبت دارد؛ بدین معنا که قصد دارد با خارج کردن ایران از بازار و ایجاد کمی‌ کمبود میل دارد قیمت‌ها افزایش پیدا کند ولی مسئله از این به بعد خصوصاً بعد از انتخابات کنگره و سنا در آمریکا احتمالاً جدی‌تر و بیشتر خواهد شد. تا زمانی که انتخابات کنگره مطرح بود آقای ترامپ نمی‌خواست قیمت نفت خام خیلی بالا برود برای اینکه بنزین در داخل آمریکا تابعی از آن است و رأی مردم هم خیلی از مسائل اقتصادی داخلی و قیمت بنزین تبعیت می‌کند. رونق شیل‌ها و رونق نفتی در آمریکا از اول در شعارهای انتخاباتی آقای ترامپ بود. به دلیل حمایت از شیل‌ها بود که ترامپ امریکا را از پروتکل‌های زیست محیطی بین‌المللی خارج کرد. از این منظر او به نوعی تمایل دارد قیمت جهانی نفت افزایش پیدا کند. البته نه بالاتر از ۱۰۰ دلار ولی در حدود ۷۰ تا ۷۵ دلاری که می‌تواند بخش تولید نفت خام شیل را در آمریکا رونق دهد و شغل و تحرک اقتصادی ایجاد کند. بنابراین شاید این هم یک محور باشد که بیش از حد روی صفر کردن صادرات نفت ایران فشار گذاشته شده است. نکته‌ی آخر اینکه در جنگ تعرفه‌ای که آقای ترامپ با رقبای اقتصادی خودش به راه انداخته افزایش قیمت جهانی نفت خام معنا دارد. بدین معنا هزینه‌های انرژی را برای رقبای اقتصادی آمریکا، چین و هند و دیگران افزایش می‌دهد در صورتی که برای خود آمریکا آن قدر هزینه‌های انرژی افزایش پیدا نمی‌کند.

این اقتصاددان انرژی در ادامه به یکی از مراجع مطالعاتی معتبر در آمریکا به نام IHS اشاره کرد و گفت این مؤسسه که مؤسسه خیلی بزرگی شده؛ در چند سال گذشته چندتا مؤسسه‌ی بزرگ مطالعاتی دیگر را خرید و در خودش ادغام کرد. IHS مؤسسه‌ی مطالعاتی کمبریج و چند مؤسسه‌ی بزرگ دیگر را خرید و اکنون تبدیل به مؤسسه‌ی مطالعاتی خیلی بزرگ شده است. IHS روی نموداری برآورده کرده که با تداوم فشارهای آمریکا صادرات نفت ایران در ژانویه‌ی ۲۰۱۹ به زیر یک میلیون بشکه در روز خواهد رسید و تا آخر دسامبر تقریباً همان جمع بندی من را تأیید می‌کند ولی بعد از آن این فشار قطعی خواهد بود و تا دسامبر ۲۰۱۹ برآورده کرده که حدود سیصد هزار بشکه مجدداً ممکن است کاهش پیدا کند. به سرعت تا اوایل سال میلادی آینده ممکن است صادرات نفتی ایران به یک میلیون بشکه کاهش پیدا کند منتها ممکن است خیلی فشار دیگری مقدر نباشد و حداکثر تا پایان سال اگر بتوانند تا دویست هزار بشکه‌ی دیگر از این صادرات کاهش دهند. همان گونه که عرض کردم بسیاری از تحولاتی که در بازار نفت هست غیر قابل پیش‌بینی است خصوصاً تحولات ژئوپلیتیکی و حوادث غیر‌قابل پیش‌بینی که می‌تواند مقداری این چشم‌اندازها را تغییر دهد.

وی در پایان گفت: با کاهش صادرات نفت ایران مقداری برنامه‌ریزی دقیق‌تر در توسعه‌ی میادین و اولویت بندی پروژه‌ها اهمیت پیدا می‌کند که اگر بخواهم وارد این بحث شوم خیلی مفصّل است ولی اشاره‌ای می‌کنم. من معتقد هستم در دوره‌ی بعد از برجام که فرصتی ایجاد شد عدم سرمایه‌گذاری کافی در میادین نفتی ما بیشتر از اینکه ناشی از تحریم بوده باشد ناشی از سوء عملکرد و بی‌برنامگی صنعت نفت بود و من بارها این موضوع را در مقالات و سخنرانی‌های مختلف این ادعا را داشتم که صنعت نفت ما فاقد یک برنامه‌ی جامع برای توسعه‌ی میادین هیدروکربنی هست ولی در شرایط فعلی اهمیت بیشتر پیدا می‌کند که ما با منابع محدود و با فشارهایی که بر روی ما هست اگر هزینه‌ای می‌کنیم باید خیلی با دقت بیشتری و مؤثر باشد. ضرورت حمایت سازمان یافته‌تر از ساخت داخل و پیمانکاران داخلی لازم است. متأسفانه در دوره‌ی بعد از برجام باز یک بی‌توجهی به ساخت داخل و پیمانکاران داخلی شد و دوباره با امید اینکه توتال و شل و دیگران قرار است بیایند این‌ها فراموش شدند.

وی گفت: مسئله‌ی بعدی این است که در حالی که ما باید از تولید آن‌ها کم کنیم خود برنامه‌ریزی اینکه تولید را از کجا کم کنیم هم اکنون برای ما مهم است. چون ما میادینی داریم که تزریق گاز کافی به آن‌ها نکردیم و خیلی کمتر از آنچه در برنامه‌ی گذشته بوده تزریق گاز کردیم و میادین تولید صیانتی نشده است و دچار افت تولید هستند. میادینی داریم که متأسفانه گاز همراهشان که استخراج می‌شود هنوز سوزانده می‌شود. با توجه به این عوامل باید نگرانی داشته باشیم که میادینی را در دور تولید خارج کنیم تا مشکلات کمتری را برای ما ایجاد کنند. همین طور در برنامه‌ریزی انرژی داخلی هم مقداری دقت بیشتری باید شود؛ به‌طور مثال ما به‌دلیل محدودیت صادرات میعانات گازی ممکن است مجبور شویم تولید گاز را هم کم کنیم در حالی که در چند سال گذشته با حداکثر تلاش شده که تمام نیروگاه‌های باقی مانده‌ی کشور گازی شوند و ما از آن سو نفت کوره و گازوئیل صادراتی داریم و بعد از سوی دیگر نفت کوره و گازوئیل نمی‌توانیم صادر کنیم یا اگر صادر کنیم پول آن برنمی‌گردد و از این سو ممکن این مجبور شویم تولید گاز را کم کنیم به دلیل اینکه میعانات آن را نمی‌توانیم صادر کنیم یا اگر هم تولید گاز را کم نکنیم احتمالاً مجبور هستیم میعانات را بسوزانیم که خسارات زیست محیطی سنگینی ایجاد خواهد کرد. با توجه به این مسائل مدیریت خود عرضه و تقاضای حامل‌های مختلف انرژی هم اهمیت بیشتری را پیدا می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *