دعوت به «مذاکره بی‌قیدوشرط» به یک شرط

Print Friendly, PDF & Email

۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۸، ۲۲۵ تن از فعالان سیاسی و کنشگران مدنی بیانیه‌ای (۱) را به رشته تحریر درآورده‌اند و ضمن ابراز نگرانی از گسترش تنش‌ها میان ایران و آمریکا خواستار مذاکره «بی‌قیدوشرط» این دو کشور شده‌اند.

امضا‌کنندگان این نامه با اشاره به فشارهای اقتصادی‌ای که مردم ایران متحمل می‌شوند، افزوده شدن خطر آغاز یک جنگ جدید در منطقه را مایه بیم و نگرانی مردم در ایران و کشورهای همسایه دانسته‌اند. هرچند نویسنده‌ یا نویسندگان نامه به نقش تحریم‌های قلدرمآبانه آمریکا در به فلاکت کشاندن مردم ایران اشاره نکرده است ولی به‌درستی نگرانی توده‌های بی‌پناه و ستم‌دیده در ایران و خاورمیانه از شعله‌ور شدن جنگی جدید را یادآور شده است.

این نامه با متمرکز شدن بر سیاست‌های بین‌المللی «دولت فعلی آمریکا» آن را «سیادت‌طلبانه» و «واپسگرایانه» دانسته و اعلام می‌کند که فرمان این سیاست‌ها در دست گروهی جنگ‌افروز است که با هم‌پیمانی و همراهی عربستان و اسراییل و تندروهای داخلی و اپوزیسیون پروآمریکایی به‌دنبال گرم کردن تنوری هستند که نان جنگ از آن بیرون می‌آید. آنچه در این نامه به آن اشاره نشده «استراتژی» ثابت و دوحزبی آمریکا در قبال خاورمیانه دست‌کم در​ نیم‌قرن گذشته است. ازاین‌رو به‌جای به چالش کشیدن این استراتژی ویرانگر و دوحزبی که جز جنگ و تباهی و سلطه ارتجاع بر جان و مال توده‌های خاورمیانه هیچ دستاوردی نداشته است، خطر جنگ جدید را به تاکتیک «قلدری عریان» دولت فعلی آمریکا تقلیل داده است.

در ادامه این بیانیه از جامعه جهانی، کنشگران و سیاستمداران دو کشور می‌خواهد که در کاستن از تنش‌ها بکوشند و «بی‌قیدوشرط» با یکدیگر مذاکره نمایند.

هرچند تهیه‌کنندگان نامه هم در مقدمه نامه و هم در بندهای تحلیلی بر «مذاکره بی‌قیدوشرط» پای می‌فشرند و از طرف ایرانی می‌خواهند که «مذاکره را به معنای تسلیم» معنا نکند ولی در میانه همین نامه ناگهان از «شرطی ساختاری» برای ایران رونمایی می‌کنند و فراهم شدن «زمینه کاهش تنش» و درنهایت موفقیت مذاکرات را مشروط به «تغییر ساختاری سیاست خارجی» ایران در منطقه اعلام می‌کنند. در همین بند، به‌یک‌باره با چشم‌پوشی بر تمامی جنگ‌هایی که آمریکا در دو دهه گذشته با بهانه و بی‌بهانه در جای‌جای خاورمیانه و شمال آفریقا برپا کرده است، «رویکرد نادرست» ایران در سیاست منطقه‌ایش، زمینه‌ساز «زیاده‌خواهی قدرت‌های سیادت طلب جهانی برای تهدید زندگی روزمره اقتصادی مردم ایران و وضعیت مخاطره‌آمیز کنونی و خطر درگیری نظامی» عنوان می‌شود.

در حقیقت اگرچه در چندین بند از این نامه ضرورت «مذاکره بی‌قیدوشرط» میان ایران و آمریکا توضیح داده می‌شود اما به‌یک‌باره و با چرخشی آشکار، سیاست خارجی ایران به‌عنوان «عامل» یا «بهانه» افزایش تنش میان دو کشور فرض می‌شود و موفقیت مذاکره و توافق با آمریکا مشروط به چیزی می‌شود که مایک پمپئو و جان بولتون هم همان را به شکل دیپلماتیک بیان می‌کنند؛ نرمالیزاسیون ایران.

بی‌تردید هیچ عقل سلیمی از وجود سایه شوم جنگ بر سر توده‌های خاورمیانه استقبال نمی‌کند. خاورمیانه دهه‌ها است که در باتلاق جنگ‌های ملی و فرقه‌ای و مذهبی است. لابد نویسندگان و امضا‌کنندگان نامه نیز به نقش امپریالیسم آمریکا در «تمامی» این جنگ‌ها اشراف دارند. هم‌اکنون آمریکا در سوریه، عراق و افغانستان مستقیم و بی‌واسطه و در یمن باواسطه مشغول جنگ است. گروه‌های فرقه‌ای و مذهبی بسیاری از کمک‌های مالی و اطلاعاتی آمریکا بهره می‌برند و سلاح‌هایشان را برای افروختن تنشی جدید صیقل می‌دهند. آمریکا سال‌ها است که طاعون جنگ را در آزمایشگاه‌هایش پرورش می‌دهد و حکومت‌های ضدمردمی منطقه را وادار می‌کند تا برای در امان ماندن از این طاعون، به خرید سلاح‌ و عقد قرارداد با کمپانی‌های نفتی و عمرانی‌اش بپردازند. مرگ سال‌ها است کسب‌وکار آمریکا در منطقه شده است. چگونه می‌توان این نقش آزموده‌شده و تجربه‌شده آمریکا در منطقه را نادیده گرفت و دلالی جنگ را صرفاً به تیم سیاست‌خارجی و امنیت ملی جدید آمریکا محدود کرد؟ چگونه می‌توان از وضع بد اقتصادی مردم در ایران گفت ولی نقش تحریم‌های ضدبشری آمریکا که زندگی فردبه‌فرد ایرانی‌ها را نشانه گرفته است ندید؟

درست نوشته شده است که «مذاکره، تابو نیست». به‌زعم ما نیز می‌توان با هر کشور و دولتی مذاکره کرد. ولی فراهم کردن مقدمات مذاکره نیز به‌اندازه خود مذاکره واجد اهمیت است. زمانی که آمریکا با خروج غیرقانونی از برجام، با همه توانش به فلاکت کشیدن مردم ایران را در برنامه قرار داده است و حاضر نیست لحظه‌ای دست از این سیاست بکشد، چگونه می‌توان مذاکره کرد؟ دو کشوری که در حال جنگند زمانی که بنای مذاکره با یکدیگر می‌گذارند آتش‌بس موقت اختیار می‌کنند. این نامه کدام اقدام آمریکا را در حکم آتش‌بس موقت این کشور در نظر گرفته است؟ سؤال از این دوستان آن است که چون به‌زعم آن‌ها مناسبات جهانی ناعادلانه است پس آمریکا مجاز است که با تحریم گسترده جان و مال ایرانی‌ها را گروگان بگیرد و بی‌آنکه قید و شرطی بر پایش باشد با طرف مقابلی که از اول موضوع مذاکره را در سینی طلا به آمریکا تقدیم کرده است، مذاکره کند؟ منطق این مذاکره کجا است؟ اگر قرار بر آن چیزی است که دوستان «مذاکره بی‌قیدوشرط» می‌خوانند، پیش کشیدن شرط تغییر سیاست منطقه‌ای ایران چه معنایی دارد؟ متأسفانه باید گفت که اگر زوائد این نامه را کنار بگذاریم و به هسته نوشته برسیم این نامه جز تکرار ۱۲ شرط پمپئو (۲) در قالب زیبای «مذاکره برای پیشگیری از جنگ» نیست.
 

۱ـ https://news.gooya.com/2019/06/post-26993.php
۲ـ https://ir.voanews.com/a/us-pompeo-iran-strategy-demands/4403881.html

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *