تکامل ادبیات ترکمن در آغاز سده نوزدهم، ترکیب ژانری و ویژگیهای آن
تشدید تضادهای اجتماعی و طبقاتی در این دوران، بیداری و رشد خودآگاهی ملی ترکمنها را موجب میشد. حملات غارتگرانه بیپایان اربابان فئودال مناطق مجاور، بیرون راندن و تبعید بهزور و خشونتآمیز ترکمنها از زمینهای محل اسکان و زندگی آنها پدیدهای معمولی در این عصر بودند.
در آغاز سده نوزده ترکمنها در منطقهای که از غرب به شرق دریای خزر تا بخش راست کرانه آمودریا امتداد مییافت، ضمن زیست در منطقه کنونی ترکمنستان و همچنین در برخی نواحی ایران و افغانستان زندگی میکردند. بخشی از قبایل ترکمن در «اوست یورت» و «مانغیشلاق» جاییکه در کنار آنها قزاقها زندگی میکردند سکنی داشتند. در سده نوزده شیوه زندگی ترکمنها نیمه شهرنشینی بود و براساس شیوه اقتصادی به شهرباشی(زمینداران) و کوچ نشینان(دامداران) تقسیم میشدند. تشدید تضادهای اجتماعی و طبقاتی در این دوران، بیداری و رشد خودآگاهی ملی ترکمنها را موجب میشد. حملات غارتگرانه بیپایان اربابان فئودال مناطق مجاور، بیرون راندن و تبعید بهزور و خشونتآمیز ترکمنها از زمینهای محل اسکان و زندگی آنها پدیدهای معمولی در این عصر بودند. حمله خان خیوه بهنام «محمد رحیم» به روستای «قارری قلا» برای نمونه در شمار صفحات تراژیک و غمانگیز تاریخ مردم ترکمن است. در زمان این حملات بسیاری مردم عادی کشته، ساکنین محل به غارت رفته و اکثریت مردم به اسارت به خیوه برده شدند. در میان اسیران برادرزاده «مختومقلی»، شاعر میهندوست قرار داشت که «ذلیلی» در شعرهایش بهدرستی سرنوشت سخت مردم را توصیف کرده بود.
در این دوره روابط ترکمنستان با روسیه استحکام مییابد. نمایندگان اندیشمندان مترقی مردم ترکمن به نزدیکی با روسیه تلاش کردند. زیرا که آنها در آن تکیهگاهی برای حفاظت خود در برابر زورگویی، ظلم و ستم حاکمان فئودال نیرومند و ستیزهجو میدیدند. این گرایش قانونمندانه تاریخی هرچه بیشتر اشکال آشکارتری را کسب کرد. الحاق ترکمنستان به روسیه که در نیمه دوم سده نوزده به پایان رسید رویدادی بزرگ مترقی در تاریخ مردم ترکمن بود. نخستین بار در سال ۱۸۰۳ تابعیت ترکمنستان ماوراء خزر به روسیه پذیرفته شد. در اثر این عمل روسیه میدان عملیات استراتژیکی برای توسعه ارتباطات تجاری و تقویت موقعیت خود در منطقه دریای خزر را بهدست آورد، و ترکمنها از زورگویی و ستمگری ایرانیها و خیوهایها نجات یافتند. در نیمه دوم سده نوزده در آثار نویسندگان و سیاحان روس تیپها و چهرههای ترکمن ظاهر شدند. برای نمونه در کتاب «سیاحان خشکی و دریا» که در سال 1842 در سن پتربورگ چاپ شد شامل مقاله «اِ. پ. کووالوسکی» (1968-1809) «رحمان آیاز ترکمن» بود، که در آن از عشق تراژیک ترکمن و تاجیک روایت میکند. در کتاب «ان. ان. مورایف» ( 1866-1794) «سفر به منطقه ترکمنها و خیوه در سالهای 1820 و 1819» داستانی که توسط نویسنده درباره عشق «شاه صنم و غریب» شنیده شده ارائه میشود. این نخستین نوشتهای است که برای ما از منظومه مردمی و ترکمنی «شاه صنم و غریب» شناخته شده است.
کتاب «مورایف» را پوشکین که با علاقه تاریخ، زندگی و فرهنگ مردمان آسیای میانه را مطالعه میکرد، خوانده بود. در این دوران رابطه بین ادبیات ترک زبان آسیای میانه، کازاقستان و آذربایجان رو به گسترش گذاشت و در غنی ساختن آنها در گذشته نقش برجستهای را نوایی، فضولی، مختومقلی، ملانفس و شاعران دیگر بازی کردند. تخمیس و نظیره در غزلها و منظومههای داستانی مشهور و محبوب استادان شایسته شعرهای شرقی بهوجود آمدند. اشعار مختومقلی، ملانفس، کمینه محبوبیت زیادی را بهدست آوردند و اشعار این شاعران در شکل ترانههای مردمی اجرا و در نسخههای دستنویس انتشار یافتند. همچنین در گسترش و توزیع اشعار مختومقلی در نیمه نخست سده نوزده نقش مهمی را «آکیمبت» خواننده «قره قلپاقی» بازی کرد. سنت نجیب و شرافتمندانه این ترانهسرا را شاعران «قره قلپاقی» در سده نوزده ادامه دادند. در سالهای دهه چهل سده نوزده برخی آثار فولکلور و ادبی ترکمنی برای نخستین بار به زبانهای اروپایی ترجمه شدند. در سال 1842 نویسنده و دیپلمات «آلکساندر خودزکو ـ بوریکو»(او کنسول روس در گیلان بود) سه شعر مختومقلی را ضمن اطلاعاتی کوتاه درباره شاعر آنها به زبان انگلیسی ترجمه و همچنین قطعاتی از حماسه مردمی«گؤر اوغلی» در لندن را منتشر کرد.
چاپ و نسخه انگلیسی حماسه اساس ترجمه روسی را تشکیل میداد که توسط «س. س. پن» انجام شده و در سال 1856 در«تفلیس» منتشر شده بود. ادبیات ترکمن نیمه نخست سده نوزده ادامه قانونمندانه سنن ادبی و فولکلوری دوره پیشین و پیش از هر چیز سنن شاعر و اندیشمند بزرگ «مختومقلی» بود. این ادبیات تا حدود زیادی به زندگی واقعی مردم، به تلاش و مبارزه آنها نزدیکتر میشود. ویژگیهای خاص زندگی و تاریخی، جایگاه کلانی را در غزلیات میهندوستانه «سیدی» و «ذلیلی» و همچنین در طنز اجتماعی «کمینه» احراز میکنند. ترکیب ژانری ادبیات ترکمن در این دوره کمی تغییر میکند. با این حال تکامل و پیشرفت مبانی حماسی در داستانهای منظوم، که مرتبط با تعمیق محتوای زندگی هستند، مشاهده میشود. برای نمونه «سیدی» تلاش میکند داستانهایی را براساس مصالح و مواد زندگی شخصی خود بیافریند. شاعر در داستان «دو شاخه من» درباره تراژدی خانوادگی و عمیقترین رنجها، درباره مرگ نابهنگام فرزند خود روایت میکند. بخش شاعرانه با استادی و مهارت بیشتری صورت گرفته است. داستان «طالبی و صاحب جمال» شاعر «طالبی» همچنین اساس زندگی پرنشیب و فراز نویسنده را تشکیل میدهد. اگر در داستانهای رومانتیک قهرمانان شخصیتهای ساختگی بودند، آنگاه در اینجا قهرمان اصلی ـ شاعر و معشوق او است. با این حال طرح حوادث پر ماجرای داستان «طالبی»، حکایت از آنچه که با قهرمان اصلی در مسیر دستیابی به اهداف او روی میدهد، کمتر با توصیف سنتی سرگذشتها و حوادث قهرمانان حماسهآفرین وافسانهای داستانهای «شاه بنده»، «معروفی» و «عندلیب» تفاوت دارد. در ادبیات نیمه نخست سده نوزده ژانرهای متنوع اشعار غزلی مسلط هستند. انگیزهها و موضوعات تاریخی ـ میهندوستانه، عشقی، عبرتانگیز و آموزنده جایگاه مهمی را در آن احراز میکنند. ویژگیهای نوآورانه اشعار میهندوستانه با محتوای تاریخی، که در آنها صحنههای نبرد ماهرانه نشان داده میشوند متفاوت هستند. همانند گذشته چشمانداز غزلهای عشقی، محزون و مراقبه تکامل یافت و حتی داستانهای محزون ظاهر شدند؛ ژانرهای هجوآمیز، ژانر «آیدیشیق»(مشاعره) نیز غنی شدند. ژانرهای نوینی برای نمونه، نامه به شاعران بهوجود آمدند که در آن از رویدادهای جاری، حکایات و لطایف منظوم هجوآمیز و فکاهی که با «کمینه» مرتبط هستند روایت میشوند. در این دوره در مقایسه با دوره پیشین قصاید و نظیره کمتر دیده میشوند.
نزدیکی زبان ادبیات نوشتاری ترکمنی با زبان ملی
در سده نوزده نزدیکی بیشتر زبان نوشتاری ادبی به زبان ملی روی میدهد. اصول و مبانی این فرایند را «مختومقلی» پیریزی کرده و توسط معاصران او ـ عندلیب، شاه بنده، معروفی و شیدایی ـ غنا یافتند. زبان ادبیات نوشتاری از سبکهای دوران گذشته و واژگان مبهم و نامفهوم برای تودههای وسیع مردم که در شعرهای دوران گذشته اشباع شده بود، رها میشود.
شخصیتهای اصلی ادبی آغاز سده نوزده
«محمد ولی کمینه»(1840-1770). «کمینه» نماینده برجسته ادبیات ترکمن پایان سده هیجده و نیمه نخست سده نوزده است. موضوع اشعار و همچنین شرح حال داستانها، لطایف و روایات او گسترده و متنوع هستند. وی از زندگی مردم ترکمن مینوشت و از موضع و دیدگاه خود منشاء رویدادها را ارزیابی میکرد. آثار «کمینه» عمیقا دمکراتیک بود. «کمینه» و قهرمانان غزلی او نومید نیستند و در اوضاع دشوار خود را گم نمیکنند و بسیاری از آنها بذلهگویی، مزاح و استهزاء میکنند. او چهره و سیمای روشن و زندهای از فقرا، قضات، زنان، جنگ، روحانیت و ایشانها (نمایندگان روحانیت تصوف) را به تصویر میکشد. «کمینه» ضمن بهکارگیری غنای پرمعنی و بارز زبان ملی، مردم و رویدادها را در حرکت و عمل خود توصیف میکند. شاعر ضمن نقل و قول از ضربالمثلها، داغ ننگ را بر سران قبایل میزند و ریاکاری، فساد، پولپرستی روحانیت و قضات مسلمان را محکوم میکند.
«سیدنظر حبیب خوجه اوغلی سیدی» (1836-1775). «سیدی» شاعری رزمنده، و میهندوست بود. «سیدی» در رأس چابکسواران مسلح ترکمن، بیپروا و متهورانه با نیروهای متعدد امیر بخارا بهنام «حیدر»(میرحیدر) میرزمد. او در نبردهای بیرحمانه و سخت با دشمن نمونه قهرمانی، دلاوری و شجاعت را از خود نشان میدهد. مبارزه عادلانه و بهحق با اشغالگران به آفرینش شعرهایی مملو از شور قهرمانی ـ میهندوستی، دلاوری و شجاعت بالا را به شاعر الهام بخشید. «سیدی» در اشعار خود منافع مردم کار و زحمت را بیان و افکار و آرمانهای آنها را میستود. شاعر در برخی اشعار خود (مانند شعر «صحرا») چشمانداز عیان زاد و بوم خود، زمینها، راههای هموار و بیابانها آنرا که در آن دهقانان تلاش عظیمی برای شکوفایی و حاصلخیزی آن میکنند، به تصویر میکشد. در غزلهای «سیدی» مضامین اجتماعی ـ فلسفی و میهنی تنگاتنگ درهم آمیختهاند. او بهعنوان افشاگر پرشور بیعدالتی اجتماعی و بهعنوان نویسنده اشعار صمیمانه درباره عشق شناخته شده است. مرثیه و ژانری را که برای برخی آثار خود درباره تراژدی خانوادگی شاعر، وداع با محل زادگاه خود پس از شکست در جنگ با امیر بخارا (مانند «اکنون خداحافظ»، «لباب»، «ما برای همیشه رفتیم» و همچنین شعر «خداحافظ برای همیشه») آفرید، جایگاه بااهمیتی را در آثار او احراز میکنند. در اینجا «سیدی» از سنتهای «مختومقلی» و برخی دیگر از شاعران سده هیجده که نمونههای بسیار جالبی از اشعار محزون و مرثیهدار خلق کردند، پیروی میکند.
«قربان دوردی ذلیلی» (۱۸۴۶ـ۱۷۸۰/۸۵). در سده نوزده در میان وارثان آوازه شعری «دولت محمد آزادی» و «مختومقلی» ـ پدر و پسر ـ «ذلیلی» با استعداد و با شوری میهنی ـ قهرمانانه متمایز بود. شاعر ذلیلی که با «سیدی» رابطه دوستی داشت از منطقه شرقی ترکمنستان بود. این دو که اهل قبایل مختلف ترکمن بودند و صدها کیلومتر از یکدیگر جدا زندگی میکردند، نمونهای بودند که نزدیکی معنوی خود را نشان میدادند. غزلهای «ذلیلی» به لحاط موضوع غنی و متنوع است. همانند «سیدی» در آثار «ذلیلی» انگیزههای عشق به میهن و وحدت قبایل ترکمن در برابر دشمن مشترک جایگاه مهمی را احراز کردند. او اشعار غزلی مینوشت، زیبایی، شرافت معشوق را میستود. اما در آثار او شعرهای اجتماعی و افشاگرانه کم نبودند. انتقاد شاعر به نظام و رسوم عقبمانده پدرسالاری ـ فئودالی، قساوت و بیرحمی خانها، امیران و شاهان علت تلاش شاعر برای عدالت و دوستی قبایل مختلف ترکمن بود. شاعر به امکان محو ستم و نابرابری اجتماعی نه تنها باور بلکه به حق زندگی انسان در شرایط ارزنده و شایسته اعتقاد داشت. اشعار و پیامهای «ذلیلی» به «سیدی» خودویژه هستند. «ذلیلی» در شعرها و پیامهای خود به «سیدی» از شمار زیادی ترکمن، که به اسارت برده شدهاند روایت میکند. در پیام متقابل بهنام «ذلیلی من» سیدی در مورد آنکه او نتوانسته به دوست و هم ولایتی خود کمک کند اندوهگین است.
«ملا نفس»(1862-1810). جایگاه مهم در تاریخ ادبیات ترکمن به «ملانفس» تعلق دارد. آثار او با صراحت اندیشه، تصویرسازی و با بلاغت و استعاره مشخص و با زبان ساده شاعرانه متمایز میشوند. آثار شاعر سینه به سینه نقل شده و در دوردستترین روستاهای ترکمنستان و در تمامی آسیای میانه معروف بودند. شاعر تلاش کرد نه تنها خصلت و جهان درونی قهرمانان چه مرد و چه زن آثار خود را کشف و آشکار، بلکه بر سیمای بیرونی آنها، نظم و محیط پیرامون قهرمانان خود و غیره تأکید و کاردوستی آنها، وفاداری به ادای دِین و عشق را توصیف کند. شاعر برای قلب عاشق خود میگوید، «بیم و هراس مکن حتی از”آتش جهنم”، و هیچ چیزی با محبوب زیبا نمیتواند برابری کند». فرم اشعار طنزآمیز «مشت کوچک» خودویژه است و در شکل پرسشهای مرد جوان و پاسخ به آنها از سوی زن زیبای جوان بنیان نهاده شده. دیالوگ دلدادگان بذلهگویانه و خردمندانه هستند.«ملانفس» «زهره و طاهر» را پایه و اساس روایات همنام افسانهها و داستانهای ترکمنی، ازبکی، آذربایجانی در موضوع عشق غمانگیز «طاهر» جوان و «زهره» زن زیبای جوان قرار داد. با این حال شاعر این روایات را تکرار نکرد، بلکه با اسلوب خود و با شیوهها و روشهای داستانی نوین اصلاح و تکمیل و محتوای اثر را با زمان معاصر خود، با زندگی و رسوم خلق خود، با سنن ادبیات و فولکلور ترکمن پیوند داد. داستان «ملانفس» تبدیل به ادبیات کلاسیک ترکمن شد.
«مراد طالبی»(1848-1766). در میان شاعران نیمه نخست سده نوزده باید از «مراد طالبی» طنزنویس نیز نام برد. «کمینه» و «طالبی» با یکدیگر دوست بودند، اغلب با هم به مناطق ترکمننشین مسافرت میکردند. آنها همه جا شاهد زندگی سخت فقیرانه دهقانان زحمتکش بودند. هر دوی این شاعران در انتقاد از اشراف، خانها، بکها یکدل و هماندیش بودند. آنها را باور عمیق به آینده روشن مردم پیوند میداد. «کمینه» خود مینویسد: «زمانی خواهد رسید که فقر از ما دور شود». «طالبی» هم عصر او نیز با «کمینه» همآوا شده چنین مینویسد:«امید به اغنیاء را در دل راه مده، باور کن فقر ابدی نیست، خواهد رفت».
ادبیات ترکمن نیمه نخست سده نوزده خود را با آثار شاعران شایستهای چون «خاتم»، «بحری»، «شکوری» و دیگران غنی کرد. «خاتم»(1824-1740) از ترکمنهای مانقیشلاق است، میراث ادبی او بهطور کلی شامل اشعار و نامههایی هستند که در آنها شاعر به رویدادهای جامعه واکنش نشان میدهد. وی بارها در آستراخان بوده است، از برخی مناطق قفقاز دیدن کرده و در اشعار او انگیزههای نوینی راه یافتهاند که با زندگی دیگر ملل مرتبط هستند.
«عوض محمد بحری» ـ شاعر ترکمن اواخر سده هیجده و نیمه نخست سده نوزده از ترکمنهایی است که در اطراف و حوالی بخارا زندگی میکردند. وی نویسنده منحصربهفرد اشعار «نُه منظره» است که بهصورت نمایشنامه کمدی نوشته شده، و همچنین داستانی به لحاظ مضمون بهصورت اتوبیوگرافی بهنام «درویش بحری». شعر «نُه منظره» براساس سوژه مشهور شرق درباره شاهزاده شهرزاد، ساخته شد. وزیر دربار ضمن آرزوی محروم کردن شاه از وارث، بهطور غدارانهای شاه را میکشد. شهرزاد بزرگ شده و وزیر جنایتکار را به سزای اعمال میرساند. اپیزودهای جداگانه این سوژه سنتی در فولکلور روسی، بهویژه در داستانهایی درباره آنکه چگونه یک شیرزن پسر شاه را پرورش میدهد، مشاهده میشوند.
«عبدی شکور شکوری» در اواخر سده هیجده متولد شد. آثار او بهطور کلی غزلها و مثنویهای دارای مضامین عاشقانه و اجتماعی هستند. آثار اجتماعی او خودویژه هستند زیرا به طبقهای از جامعه میپردازد که مرفه، دروغگو و حیلهگر، بیشرم، ستمکار و بیدادمند هستند. «شکوری» زندگی و آداب درباری را بهخوبی میشناخت. او در برخی مثنویها خود بهطور بیامان و بهحق دروغها و ریاکاریهای حاکمان فئودال را برملا میسازد. گرایش کلی تکامل ادبیات ترکمن نیمه نخست سده نوزده در شکل دموکراتیزه شدن محتوا و مضمون اشعار غزلی و حماسی بروز میکند و در آن نوسازی شیوههای هنری ـ تجسمی و بهطور گسترده برخورد به سنن فولکلور و کلاسیک دورههای پیشین دیده میشود.