واقعه تروریستی «هاناو»

Print Friendly, PDF & Email

راتین، هکه و ماکرون هر کدام به‌نحوی مسلمانان اروپایی را به مخمصه دچار ساخته‌اند  که بروند یا بمانند؟ بیرون روند؟ اما به کجا؟ بمانند؟ اما چگونه؟ بدین نحو که ایمان دیگری را بپذیریند، جامه دیگری بپوشند و تبدیل به یهودیان مسیحی‌شده (۲) امروزی گردند؟ یا به دفاع جمعی روی کنند؟ با تمام وسائلی که برای آن لازم است؟

 

 

واقعه «هاناو» در نظر من
نویسنده: میلنا رامپلدی
‪http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=28143

گفتن اینکه واقعه هاناو (۱) در نظر من چه معنی دارد مشکل است. احساس‌های متفاوت. نظر مرا بیشتر گلوله‌ای جلب کرد که مادر را کشت تا گلوله‌هایی که به ۹ تن از «قومیت‌های دیگر» اصابت نمودند. دلیل آن نیز این نیست که من سال‌هاست با موضوع افراطی‌گری راست خود را مشغول کرده و می‌دانم که چقدر این ایدئولوژی در آلمان گسترش یافته و به بخش میانی جامعه مربوط می‌گردد، بلکه این است که هجرتم از آلمان به سال ۲۰۱۴ می‌رسد که افراطی‌گری راست مراحل آغازین خود را طی می‌کرد و حزب ‪AfD‬ (۲) بر بنرها دیده می‌شد.

این ادعای سلبی که اسلام به آلمان ربطی ندارد سخنی نیست که به این موضوع مربوط باشد. اصلاً می‌بایست کل موضوع را سر و ته کرده و به‌گونه‌ای تحریک‌آمیز گفت، افراطی‌گری راست به آلمان تعلق دارد، بدون اینکه لزوماً دایم این پاسخ به گوش رسد که چنین نبوده و آن، یک امر جانبی است.

کشور آلمان در جستجوی راهی است بدان سو، که افراطی‌گری راست را مردم‌پسند نماید. و این دیگر افراطی‌گری راستِ کلّه تاس‌های نازی نیست، رانده‌شدگان، بیکارانِ شورشی، کسانی که احساس می‌کنند خارجی‌ها جای آنها را در بازار کار اشغال کرده‌اند و به‌همین جهت بدین گروه‌ها می‌پیوندند. افراطی‌گری راست چهره تازه‌ای دارد: زنان زیبای دلربا، مردان اهل فرهنگ با کراوات‌های آخرین مدل، اشخاصی که به‌خوبی می‌دانند، چه بکنند و چه بگویند. اشخاصی مانند وَیدِل، گاولَند، هُکّه … (هر سه از رهبران ‪AfD‬ ـ مترجم). به‌دُرُستی همین آدم‌ها هستند که افراطی‌گری راست را که در قالب اسلام‌هراسی ابراز وجود می‌کند مردم‌پسند می‌نمایند: به ویلایی رفتن و یک سیاستمدار وابسته به حزب دمکرات مسیحی مانند لوبکه (۳) را با تیر کشتن.  

بدین تصویر، به‌درستی افکار بیگانه‌ستیزی می‌خورد که سپس اجرایش را در عمل با استفاده از اسلحه‌ای، پیش‌تر در باشگاه تیراندازان آزمایش کرده است.

این نژاد‌پرستی و انسان نپنداشتن دیگری، در مجالس «سیاسی» کاملاً عادی گشته و به مردم انتقال داده می‌شود که «دیگران» از ما نبوده و تصویر گذشته آلمان را مغشوش می‌سازند. بله، آنان مزاحم‌اند و بیش از همه زنان مسلمان روسری به سر.

مسلمانان می‌بایست جانمازشان را جمع کنند و کشور را ترک گویند. این است پیامی‌ که آنها می‌دهند. اما مردی که در یک چنین مجلسی حضور داشت خود را در یک فیلم عوضی می‌یابد. او به خود می‌گوید: آنها باید بروند، همه این خارجی‌ها، پناهجویان و غیره … اما او در عین‌حال در آلمانِ فرافرهنگی زندگی می‌کند و ناظر بر این است که این آدم‌ها در انظار ناپدید نمی‌شوند. آنها در آلمان همه جا می‌زیند، در آلمان شاغل‌اند، خرید می‌کنند، همه جا در خیابان‌ها حضور دارند … این است که او قصد کرده، مؤثر افتد و به خود می‌گوید: آنچه را هُکّه گفته است، باید ما به فعل درآوریم. آنها باید نزد شترهایشان به آناتولی بازگردند.

و دُرُست در همین نقطه، آن به‌اصطلاح سیاست، با خشونت تلاقی دارد. اما من از خود می‌پرسم: در این نظام دموکراتیک، حزبی مانند ‪AfD‬ چه جایی دارد؟ آخر موضوع فقط به مسلمان‌ها، به مهاجران و قومیت‌های دیگر مربوط نیست، بلکه به آلمان به لحاظ زیبا‌شناسی نیز مربوط است. این به جلوه آلمان ربط دارد.

آنها ما را نمی‌خواهند. ما احساس زیبا‌شناسی آنها را می‌آزاریم. ما در واژگون گشتن برخی محله‌ها مقصر هستیم. مسئله، ما هستیم. ما باید دور شویم. موضوع بر سر پاکسازی است، که در سیاست تبلیغ می‌گردد. سئوال فقط این نیست که افراطی‌گران راست چه می‌اندیشند و چه می‌کنند، بلکه این نیز که: اکنون مسلمانان چه عکس‌العملی از خود بروز می‌دهند؟ آنها چه خواهند کرد؟ چه کسی می‌تواند برود و چه کسی باید بماند؟ کی می‌خواهد بماند؟ کی مارتین لوتر کینگ است و کی راه مالکم ایکس را بر می‌گزیند؟

توضیحات

۱ــ واقعه هاناو
 ‪https://bit.ly/32jcAAd 
حدود ساعت ده شب چهارشنبه ۱۹ فوریه ۲۰۲۰ یک مهاجم مسلح به دو قلیان‌خانه در مرکز شهر هاناو، واقع در حومه شرقی فرانکفورت حمله کرد و ۹ نفر را به ضرب گلوله به قتل رساند‪.‬
۲ــ ‪AfD  
  http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=23665‬
‬پگیدا (اروپا‌ییان میهن‌دوست علیه اسلامی ‌شدن غرب) جنبشی است که پیش از ورود انبوه پناهجویان به آلمان در پائیز سال ۲۰۱۴ به‌وجود آمد و آ اِف دی (گزینش آلترناتیو برای آلمان) حزبی است که یک سال پیش از پگیدا در مقابله با سیاست حاکم در این کشور تشکیل و به‌دنبال ورود بی‌کنترل پناهجویان به اروپا قوت یافته، در انتخابات سالجاری آلمان قوی‌ترین حزب اپوزیسیون در مجلس آلمان گشت.

۳ــ والتر لوبکه ‪
‬  ‪https://www.dw.com/fa-ir/germany/a-49050249
والتر لوبکه، عضو حزب دموکرات مسیحی آلمان و فرماندار شهر کاسل سحرگاه یکشنبه ۱۲خرداد ۱۳۹۸ (دوم ژوئن ۲۰۱۹) در اثر اصابت گلوله کشته شد.
 

 

توبیاز راتین، بیورن هُکّه و امانوئل ماکرون: سه نوع و نحوه برای خلاص نمودن خویش از دیگران
نویسنده: فاوستو جیودیشی


http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=28150

«موزِل مِنِّر»: بدین نام، زندانیان «آشویتس» در پایان عمرشان «نامُردگان» نامیده می‌شدند. «موزل منر» واژگان نامگذاری برای «مسلمانان» به زبان ییدیش (۱) است. در کمپ‌های «میدانِک» و «نویِن گامه» آنها را «شتر» می‌نامیدند و در کمپ «بوخِن والد»، «شیخ‌های خسته». مقصود از این نامگذاری این بود که بدتر از یهودی بودن یا کولی بودن یا کمونیست یا همجنس‌گرا یا شاهدان یهوه بودن نیز چیزی هست و آن مسلمان بودن است.

همان‌گونه که سارتر در «تفکراتی پیرامون مسئله یهود» می‌نویسد «یهودی بودن آن است که بدین نام نامیده شود». خلاصه یهود کسی است که غیر یهودیان او را بدین نام بنامند. و برای آماده ساختن زمینه محو یهود‌ستیزی، نباید یهودیان را، بلکه یهود‌ستیزی را تغییر داد. «شخص دموکرات وظایف بسیار دارد: اگر فرصت داشته باشد از یهودی مراقبت می‌کند؛ سامی‌ستیزی فقط یک دشمن دارد، و این بدان معناست که او ذهن خود را بدون وقفه بدان مشغول می‌سازد؛ تعیین‌کننده آن است».

ما امروزه می‌توانیم مانند سارتر بگوئیم «مسلمان بودن آن است که بدین نام نامیده شود».

۹ قربانی ـ از کشورهای مختلف، ترک، کُرد، بوسنیایی، بلغار ـ که روز چهارشنبه در‌ هاناو واقع در آلمان قصابی شدند، در نظر قاتل خود، توبیار راتین، مسلمان بودند. راتین، این بیمار روانی، در معرفی‌نامه خویش نه فقط مدعیست که او «ترک‌ها، مراکشی‌ها و لبنانی‌ها» را ناپسند می‌داند، بلکه این را که به‌اصطلاح ملل ناکارآمد، از مراکش گرفته تا ایران، هندوستان، ویتنام و فیلیپینی‌ها باید کاملاً نابود گردند». زیرا آنها «نه فقط به‌هیچوجه در راه پیشرفت بشریت هیچ دستاوردی نداشته‌اند، بلکه بدین دلیل که آنها مخرب‌اند، به‌ویژه اسلام». توبیاز راتین پس از آن کشتار، مادرش و خود را نیز کشت. بدین ترتیب ما از شر این دیوانه خلاص گشتیم.

اما بیورن هُکّه دیوانه نیست. این مرد ۴۸ ساله امروزه یک سیاستمدار سرشناس است. او رئیس فراکسیون AfD در توبینگن بوده و دُرُست مانند توبیازِ دیوانه اهل ‌هاناو، سخن می‌گوید. به‌عنوان نمونه هُکه در چند نمونه از سخنانش می‌گوید: «ما قدرت را به‌دست خواهیم گرفت ـ و سپس چیزی را پیاده خواهیم کرد، که لازم باشد، برای اینکه ما در آینده بتوانیم زندگی آزادِ خویش را داشته باشیم. آنگاه ما این رهنمود را خواهیم داد که در کناره تنگه بُسفُر، دیگر از ۳ «م» بزرگ، محمد، مؤذن و منار خبری نخواهد بود». و خطاب به آلمانی‌های ترک‌تبار می‌گوید: «جانمازتان را ببندید و به تنگه بسفر بازگردید».

امانوئل ماکرون نیز دیوانه نیست. این مرد ۴۲ ساله رئیس‌جمهور فرانسه است. چند سال پیش وی از مول‌هاوزِن در اِلزاس، جنگ صلیبی خویش را علیه پدیده‌ای که او «تجزیه‌طلبی» نامید، آغاز نمود. اما موضوع مربوط به تجزیه‌طلبی اِلزاس نیست، بلکه مربوط به «تجزیه‌طلبی سیاسی، دینی و هویتی» است. یعنی «تجزیه‌طلبی اسلام‌گرایانه»: وی تحت نام «جمهوری که قالبی از اصول، ارزش‌ها و رفتار است» یک طرح ۱۰۰ میلیون یورویی را اعلام نمود، برای اینکه مناطق تحت تسلط خارجی‌های مفسد (محله‌ها، مدارس، مساجد) را از دست آنها درآورد. «ما نمی‌توانیم قوانین ترکیه را در فرانسه داشته باشیم. علیه آن به پا خواهیم خواست.»

در اروپای قرن ۲۱ مسلمانان به تمام معنی تبدیل به دیگران گشته‌اند. واژه‌هایی که آنها را معرفی می‌نمایند، کُشنده‌اند.

در ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ ملکم ایکس در‌ هارلم توسط افراد مسلح «نیشن اف اسلام» که از جانب اِف بی آی توسط جان اِدگار هووِر به انحراف افتاده بودند، کشته شد. مالکم ایکس پس از بازگشت از سفری به مصر و مکّه برای حج، از این گروهک جدا شده بود. او در مکه مؤمنینی را از هر نقطه گیتی با رنگِ پوست و ملیت گوناگون در اجتماعی برادرانه تجربه کرده بود. پس از بازگشت به آمریکا وی مطلع گشت که رهبر «نیشن اف اسلام»، الایجا محمد، در غیبت او گفت‌وگوهایی با کو کلوکس کلان درباره طرحی برای ایجاد ایالت مستقلی برای آمریکائیان آفریقایی‌تبار در آلاباما یا در جای دیگر در جنوب انجام داده است.
مالکم به‌شدت خشمگین، سازمانی انقلابی را برای اتحاد آمریکائیان آفریقایی‌تبار تأسیس نمود تا در جهت برابری حقوقی آنان و نه جداسازی، بکوشند.

راتین، هکه و ماکرون هر کدام به‌نحوی مسلمانان اروپایی را به مخمصه دچار ساخته‌اند  که بروند یا بمانند؟ بیرون روند؟ اما به کجا؟ بمانند؟ اما چگونه؟ بدین نحو که ایمان دیگری را بپذیریند، جامه دیگری بپوشند و تبدیل به یهودیان مسیحی‌شده (۲) امروزی گردند؟ یا به دفاع جمعی روی کنند؟ با تمام وسائلی که برای آن لازم است؟

توضیحات
۱ــ ییدیش، زبانی است که کلیمیان در اروپا از قریب ۱۰۰۰ سال پیش با یکدیگر گفت‌و‌گو می‌کردند و هنوز نیز رواج دارد.
۲ــ تازه مسیحیان Marranos ، یهودیان اسپانیا و بازماندگان آنها بودند که به جبر و تحت فشار مسیحی گشته و همواره متهم می‌شدند بدین که در پنهان هنوز کلیمی ‌هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *