ویروس کرونا؛ ۱ درصدیها در برابر ۹۹ درصدیها؟
مبارزه با کروناویروس و برادر بزرگ
واکسیناسیون جمعیت جهان بهمثابه چیپگذاری عمومی؟
من همواره بر این واقعیت ساده تأکید میکنم: صاحبان پول فکر تبدیل شدن به اربابان جهان را در سر میپرورانند. همین الآن که من مشغول نوشتن این سطور هستم، حسابگر جمعیت جهان نشان میدهد، که ٧ میلیارد و ٧٨۵ میلیون نفر در روی کره زمین زندگی میکنند و نظارت بر همه آنها لازم است، البته بهاستثنای «یک میلیون نفر طلایی»، یعنی صاحبان پول، خانواده و بستگان آنها.
اگر این واقعیت را مد نظر قرار دهیم، که شیوع کروناویروس یک عملیات ویژه است که با سفارش اربابان پول انجام میگیرد، معلوم میشود، که اعمال نظارت کامل بر روی جمعیت جهان یکی از اهداف آن است. گزارشهای روزانه در مورد شیوع کروناویروس حکایت از آن دارد، که دولتها کنترل جمعیت را تشدید میکنند. در اینجا گزارشی از پیشرفتها در این زمینه، که توسط نشریه متنفذ انگلیسی بیزنس اینسایدر با استناد به دادههای گروه کارشناسان «Top10VPN» تهیه شده است. این گزارش ١١ کشور را دربرمیگیرد که در رابطه با نظارت بر جمعیت به بیشترین موفقیتها در فرایند مبارزه با ویروس در مدت کمتر از سه ماه سال ٢٠٢٠ دست یافتهاند. این کشورها عبارتند از کره جنوبی، ایران، تایوان، سنگاپور، اسرائیل، اطریش، لهستان، بلژیک، آلمان، ایتالیا، انگلستان.
شگفتآور است، در این لیست از کشورهای چین و ایالات متحده آمریکا نام برده نشده است. البته، در رابطه با ایالات متحده در گزارش گفته میشود، که مقامات آمریکایی با هدف جلب فیسبوک و گوگل به حمایت از برنامه دولتی نظارت بر جمعیت با آنها به مذاکرات محرمانه مشغول هستند، اما صاحب فیسبوک، مارک زاکربرگ انجام چنین مذاکراتی را انکار میکند.
بنابه نوشته بیزنس اینسایدر، کره جنوبی در امر نظارت بر آحاد جامعه بیشترین دستآوردها را داشته است. ایجاد کارت آنلاین دسترسی آزاد در این کشور به پایان رسیده است. هر فرد میتواند با کمک آن بداند که آیا او با افراد مبتلا تماس نداشته است. تمام افراد بهطور شبانهروزی تحت نظر هستند. از دادههای منطقه جغرافیایی و دوربینهای نظارتی استفاده میشود. تمامی عملیات از طریق کارت بانکی، که امکان تعیین دقیق زمان و مکان معامله را فراهم میآورد، ردیابی میشود. در مورد مبتلایان جدید به شهروندان کره جنوبی پیام کوتاه ارسال میگردد. به گیرندگان پیام توصیه میشود با مسیر حرکت جسم آلوده آشنا شوند تا مطمئن شوند که هیچگاه با آن در تماس نبودهاند.
اما در تایوان همه شهروندان در «زیر کلاهکی»، که در قرنطیه بودند، قرار گرفتند. فرد قرنطیه شده حق ندارد تلفن خود را خاموش کند. خاموش کردن گوشی یا خروج از منزل ثبت میشود و پلیس به محل مراجعه میکند. این روش کنترل، «دیوار الکترونیک» نامیده میشود. چنین «دیوار الکترونیک» در کشورهای دیگر نیز در حال ساخت است. مثلا، در لهستان، حاکمیت از صاحبان شماره تلفن میخواهد تا برنامه ویژه «قرنطینه خانگی» را نصب کنند.
در اسرائیل و تعدادی از کشورها بر روی شهروندان مبتلا یا کسانی که در لیست افراد مظنون قرار گرفتهاند، تمرکز میکنند.
در شماری از کشورهای اروپایی (اطریش، آلمان، ایتالیا، بلژیک) مقامات مسئول به مذاکره با شرکتهای خصوصی تلفن همراه که اطلاعات جغرافیای مکانی را در اختیار دولت قرار میدهند، موفق میشوند. این اطلاعات ناقضان قرنطیه و شناسایی مبتلایان بالقوه را مشخص میکند. چنین اطلاعات در ایتالیا، شناسایی ۴٠ هزار متخلف را تا ١٨ مارس امکانپذیر ساخت.
بهموازات این غولهای جهانی کسب و کار خصوصی، سازمانهای بیندولتی، بنیادهای خیریه، سازمانهای غیردولتی مختلف در حال ساختن سیستم فراملی نظارت و کنترل هستند.
لازم است پروژه آی دی ٢٠٢٠ (ID2020) مورد توجه ویژه قرار داده شود. این برنامه که از طرف سازمان ملل متحد حمایت میشود، بخشی از ابتکارات اهداف توسعه پایدار تا سال ٢٠٣٠ است (2030 Sustainable Development Goals). هدف برنامه عبارت است از تأمین ساکنان کره زمین با شناسه رقمی (ID) تا پایان دهه سوم قرن بیست و یکم. قرار است ایجاد نسخه آزمایشی آن تا آخر سال ٢٠٢٠ به پایان برسد. این پروژه بهعنوان مظهر مراقبت مبتکران آن از بشریت تبلیغ میشود. امروزه دهها میلیون مهاجر در جهان وجود دارد، که بسیاری از آنها وطن خود را بدون هرگونه سندی ترک کردهاند. سامانیابی آنها در محل اقامت جدید در چنین شرایطی بسیار دشوار است. بنابه برآورد کارشناسان، در مجموع یک میلیارد و یکصد میلیون نفر فاقد مدرک در جهان وجود دارد. آی دی ٢٠٢٠ ایجاد یک بانک واحد اطلاعات را در نظر دارد تا اطلاعات شخصی هر فرد در آن ثبت شود. و هر کس میتواند به آن دسترسی داشته باشد. دادههای بیومتریک یا میکروچیپ نصب شده در بدن انسان میتواند کلید دسترسی باشد. طراحان پروژه تأکید میکنند، که هر فرد فقط به اطلاعات شخصی خود دسترسی خواهد داشت. البته، با موافقت او برای اشخاص یا سازمانهای دیگر نیز قابل دسترس خواهد بود. فنآوری «блок-чейн» که در پروژههای رمزنگاری اجرا میشود، باید تضمینهای اضافی به شهروندان ارائه دهد.
اگر آی دی ٢٠٢٠ مورد توجه قرار گیرد، معلوم میشود، که این پروژه ایجاد اردوگاه رقمی (دیجیتال) بهعنوان بخشی از نظم جدید جهانی را در نظر دارد، که اولدوس هاکسلی، نویسنده بریتانیایی آن را «دنیای شگفتانگیز جدید» نامید. در اینباره من زیاد نوشته و گفتهام، در اینجا فقط به کتاب خودم استناد میکنم: «جهان تحت هیپتونیزم ارقام یا راه بهسوی اردوگاه الکترونیک» (رجوع شود به: مرکز مطالعات اقتصادی شاراپوف روسیه، سال ٢٠١٨). در آنجا من تمام حیلهگریهای نخبگان جهانی برای تسریع رقمی کردن زندگی و کشورها را رمزگشایی میکنم. بهجای وعدههای داده شده مبنی بر راحتی و اعطای مزایا، مردم باید منتظر تله موش دیجیتال باشد.
پروژه آی دی ٢٠٢٠ یک برنامه مشترک دولتی- خصوصی است. کمپانیهای بزرگ مانند مایکراسوفت (Microsoft)، آکسنچر (Accenture)، پرایس واتر هاووس کوپرس (PricewaterhouseCoopers)، سیسکو سیستمس (Cisco Systems) شرکای آن هستند. این پروژه با بیل گیتس، یکی از سه فرد ثروتمند آمریکا ارتباط دارد. او بنیانگذار، مالک مشترک و مدیر کمپانی مایکراسوفت است، اما در ابتدای سال ٢٠٢٠ او از سرمایه کمپانی خارج شد. این با آن ارتباط داشت، که در سال ٢٠٠٠ بیل و هیلاری کلینتون یک سازمان خیریه تحت عنوان بنیاد بیل و ملیندا گیتس تأسیس نمودند. دارایی این بزرگنرین بنیاد خیریه در آمریکا امروز به بیش از ۵٠ میلیارد دلار بالغ میشود. بیماریهای ویروسی، تأمین بودجه برای تولید واکسنهای جدید و ارسال واکسن به کشورهای فقیر موضوعات اساسی بنیاد هستند. با این وجود، بسیاری از واکسنهای ارسالی این بنیاد بهجای نجات انسانها، آنها را به آن دنیا میفرستد. این سمت فعالیت خیرخواهانه گیتس میلیاردر برای متخصصان کاملا شناخته شده است. در ارتباط با این موضوع، مطالعه کتاب «وقتی که قدرت از جانب خدا نیست. الگاریتم جغرافیای سیاسی و راهبرد جنگهای پنهان در پشت صحنه جهان، فصل: واکسیناسیون- سلاح کشتار جمعی»، تألیف تاتیانا گراچووا را برای علاقمندان توصیه میکنم.
در سالهای اخیر بیل گیتس دو عرصه منافع خود را با هم ادغام نمود: فنآوری دیجیتال و واکسن. اجلاس آی دی ٢٠٢٠ با شعار «گذار به شناسه بهتر» در ماه سپتامبر سال ٢٠١٩ در نیویورک برگزار گردید. از اسناد نشست استنباط میشود، که تولد انسان و بیماری واگیر بهترین زمان برای «گذار به شناسه بهتر» است. اولی قابل درک است: طفل باید در زایشگاه با شناسه رقمی (دیجیتال) تأمین شود. بهرغم این، ٩٩ درصد مردم بهراحتی از این امر خودداری کردند. اکنون بهترین لحظه برای ورود آنها به سامانه تعیین هویت جهانی است- بیماری واگیر.
در نشست نیویورک در سپتامبر سال گذشته اعلام شد، که برنامه آزمایشی تعیین هویت در سال ٢٠٢٠ در بنگلادش اجرا خواهد شد و بسیاری از هموندان در آی دی ٢٠٢٠ در آن شرکت خواهند کرد. یکی از آنها اتحادیه جهانی واکسن و واکسیناسیون خواهد بود (GAVI –Global Alliance for Vaccines and Immunisation). اتحادیه جهانی واکسن و واکسیناسیون دارای وضعیت مشارکت دولتی- خصوصی میباشد، که به «ایمنسازی همه» مشغول است. سازمان بهداشت جهانی، یونیسف، دیگر سازمانهای بیندولتی و بانک جهانی شرکای اصلی اتحادیه جهانی واکسن و واکسیناسیون هستند. و، البته، غولهای جهانی تجارت داروسازی- تولیدکننده واکسنها.
١٨ اکتبر سال ٢٠١٩ در بالتیمور نشستی در مرکز پژشکی جانس هاپکینز با پشتیبانی مالی انجمن جهانی اقتصاد و بنیاد گیتسها برگزار گردید. تمامی مهرههای کلیدی اتحادیه جهانی واکسن و واکسیناسیون و آی دی ٢٠٢٠ در آن شرکت داشتند. شبیهسازی رایانهای یک بیماری واگیر رویداد اصلی در نشست مرکز جانس هاپکینز بود. ۶۵ میلیون مرگ و میر شبیهسازی شد.
بحثها پیرامون شبیهسازی بالتیمور در ژانویه ٢٠٢٠ در اجلاس انجمن جهانی اقتصاد داووس در پشت درهای بسته انجام شد. از قضا، همزمان با انجام این بحثها کروناویروس در ووهان شایع شد.
و آیا کسی شهامت دارد ادعا کند که همزمانی رویدادهای فشرده در چند ماه (نشستهای نیویورک و بالتیمور، مذاکرات در خصوص شبیهسازی بیماری واگیر در داووس، شیوع کروناویروس در ووهان) تصادفی بودند؟ نه! اینها مراحل تدارک و آغاز عملیات ویژه توسط اربابان بود.
و سخن آخر. اتحادیه جهانی واکسن و واکسیناسیون و کمپانیهای داروسازی به استفاده از نسل جدید واکسیناسیون ساخته شده بر مبنای نانوتکنولوژی دست زدند. امروزه بر این مبنا میتوان چیپهای میکروسکوپی به اندازه غبار- نانو میکروچیپ تولید کرد. واکسیناسیون گسترده جمعیت بهمعنی نصب همگانی چیپ خواهد بود. درست است، که بنیاد گیتسها، اتحادیه جهانی واکسن و واکسیناسیون و آی دی ٢٠٢٠ در باره این «نیکوکاریها» حرفی نمیزنند.
در مورد نانو واکسنها من سال پیش، در سال ٢٠١٩، در نشریه آمریکایی« Prevent Disease»(پیشگیری از بیماری) خواندم. آیا جمعیت در صدد قبول نانوچیپ پنهان شده در واکسن هستند؟ (Com в статье Are Populations Being Primed For Nano-Microchips Inside Vaccines? ) امروز دیگر نسل جدید نانوواکسنها، ازجمله، تحت عنوان «کروناویروس» توسعه یافته است. بنیاد گیتسها، اتحادیه جهانی واکسن و واکسیناسیون و آی دی ٢٠٢٠ برای آغاز نصب چیپ به بشریت، منتظر فرمان اربابان پول هستند.
کروناویروس بهمثابه بدیل جنگ جهانی
تأملاتی در مورد چرخه ویروسی ـ اقتصادی
٩٠ سال پیش، در ماه اکتبر سال ١٩٢٩، با ایجاد وحشت در بازار بورس نیویورک بحران جهانی اقتصاد آغاز گردید. تا پایان سال، وحشت از دایره بازار بورس نیویورک بسیار فراتر رفت. مؤسسات متوقف شدند، دهها و صدها هزار کارگر اخراج گردید، کمپانیهای آمریکایی نه فقط کوچک، حتی عظیم ورشکست شدند…
تا سال ١٩٣٠ بحران اقتصادی سراسر اروپا، آمریکای لاتین، آسیا را درنوردید و جهانی شد. افت تولید (رکود) تا سال ١٩٣٣ ادامه یافت. درآمد ملی آمریکا از ٨٧ و ٨ دهم میلیارد دلار در سال ١٩٢٩ تا ۴٠ و ٢ دهم میلیارد در سال ١٩٣٣ کاهش یافت. بیش از ١٣۵ هزار شرکت تجاری، صنعتی و مالی سقوط کرد. در مدت سه سال بحران تقریبا نیمی از بانکهای آمریکا ورشکست شدند.
سپس سقوط متوقف گردید و دوره رکود آغار شد. حاکمیتها در کشورهای مختلف تلاشهای گستردهای را برای خروج از باتلاق رکود بهعمل آوردند. ایدههای اقتصادی جان مینارد کینز، اقتصاددان انگلیسی، که از مداخله دولت در زندگی حمایت میکرد، محبوبیت یافت. علت اصلی بروز بحران را کینز از یکسو، در عدم تعادل بین تولید کالاها و خدمات و از سوی دیگر، در محدودیت قدرت تقاضای جمعیت میدانست. قبل از کینز در دهه ۶٠ قرن ١٩ کارل مارکس در کتاب «سرمایه» نوشت، که معتقد بود این تضاد در چهارچوب شیوه تولید سرمایهداری قابل حل نیست. کینز اینگونه تصور نمیکرد، او پیشنهاد میکرد دولت باید کسری تقاضای جمعیت را با خرید کالاها به حساب بودجه دولتی و دادن سفارشات جبران نماید. سفارشات نظامی و هزینههای نظامی دولت، بنابه عقیده کینز، برای جبران کسری تقاضای جمعیت کاملا مناسب بود. اقتصاددان انگلیسی اعتقاد داشت بهخاطر افزایش مخارج دولت، میتوان تا جایی پیش رفت که دولت با مشکل کسری بودجه مواجه شود و برای تأمین آن به روش استقراض دولتی و افزایش بدهیهای حاکمیتی دست بزند. درباره همه اینها میتوان به کتاب معروف کینز «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» رجوع کرد.
در غرب سعی کردند برای برون رفت از وضعیت سنگین بحران اقتصادی از نسخه کینز بهره ببرند. ایدههای اقتصاددان انگلیسی را حاکمیت آمریکا بهطور مداوم اجرا کرد. تحقق عملی آنها پس از ورود فرانکلین روزولت به کاخ سفید در سال ١٩٣٣ با «مشی جدید» او آغاز و باعث تسهیل اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی کشور گردید. به حساب پولهای دولتی برنامههای اجتماعی اجرا شد (ساخت جادهها، احیای اراضی، حفر کانالها، جنگلکاری و اشکال دیگر فعالیتهای کاری بینیاز از تخصص ویژه کارکنان). اجرای این برنامه باعت ایجاد اشتغال و تأمین حداقل معیشت میلیونها مردم عادی آمریکا گردید، اما کماکان نتوانست موجب خروج آمریکا از حالت رکود بشود. حاکمیت حتی نتوانست بر فقر غلبه نماید. آمریکاییها اذعان میکنند، که در سالهای بحران و رکود در اثر گرسنگی، براساس ارزیابیهای مختلف، ۶ـ۵ میلیون نفر آمریکایی کشته شد. در اروپا نیز رکود ادامه یافت و جمعیت فقیرتر شد.
فقط دو کشور اتحاد شوروی و آلمان استثناء بودند. اتحاد شوروی در نتیجه صنعتی کردن در سالهای ١٩٣٠ بهطور مستمر توسعه مییافت و برتری الگوی سوسیالیستی اقتصاد را به همه جهان ثابت میکرد. آلمان که در ابتدا همراه با سایر کشورهای اروپایی از رکود اقتصادی رنج میبرد، پس از به قدرت رسیدن هیتلر در سال ١٩٣٣ شروع به توسعه پویا کرد؛ «معجزه اقتصادی» در کشور روی داد، اما آلمان را که برای هجوم به شرق، علیه اتحاد شوری آماده میشد، بانکداران آمریکایی و تا حدودی انگلیسی با پول اشباع میکردند.
روشهای کینزی موجب خلق معجزه نشدند. همه الگوهای اقتصادی موجود تا آن زمان شانس ادامه حیات نداشتند. این برای غرب، بهویژه در متن توسعه اقتصادی پایدار اتحاد شوروی وحشتناک بود. چنین تباین در پویایی اقتصادی اتحاد شوروی و کشورهای سرمایهداری احتمال داشت به پیروزی قطعی سوسیالیسم در کل جهان منجر شود. این اختلاف دوایر حاکم غرب را ناگزیز بهسوی این ایده سوق داد، که جنگ، بهویژه جنگ بزرگ ـ جنگ جهانی، یگانه راه برونرفت از رکود اقتصادی مزمن میتواند باشد.
در مثال جنگ جهانی اول ایالات متحده آمریکا فهمید، که مناقشات مسلحانه جهانی میتوانند وضعیت اقتصادی کشور را بهطور جدی تغییر دهند. ایالات متحده آمریکا در آستانه جنگ جهانی اول بزرگترین کشور بدهکار بینالمللی در جهان بود (روسیه تزاری از لحاظ بدهی بخش خصوصی اقتصاد؛ از لحاظ بدهی دولتی در جایگاه نخست قرار داشت). اما در پایان جنگ جهانی اول آمریکا به بزرگترین وامدهنده و دلار آمریکا همراه با پوند انگلیس به ارز جهانی تبدیل گردید.
ایالات متحده آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا و سایر کشورهای پیشرو سرمایهداری برای شروع جنگ جهانی دوم تدارک میدیدند. تصور میکردند، که جنگ موجب لغو همه بدهیها میشود، عدم تعادل در اقتصاد از بین میرود، توسعه سریع با طراز صفر اقتصادهای ملی آغاز میگردد. کشورهای بدهکار آرزو میکردند، که پیروز شوند یا حتی وامدهندگان خود را نابود کنند. اما کشورهای وام دهنده آرزوی تسلط بر بازارها، ذخایر طبیعی کشورهای بدهکار و اخذ میلیاردها غرامت از کشورهای شکست خورده را در سر میپروراندند. در داخل کشورهای درگیر جنگ برای قواعد معمول اقتصاد بازار مهلت قانونی وضع شد، دولت با دست آهنین خود، عدم تعادل انباشته را (الزامات و تعهدات را)، به بهانه زمان جنگ از بین برد. جنگ، قویترین استدلال دولت بود برای برقراری نظم آهنین در اقتصاد سرمایهداری بکمک روشهای فرماندهی ـ اداری. هر نوع کینزیانیسم در این امر ناتوان است. و اول سپتامبر سال ١٩٣٩ جنگ جهانی دوم شروع شد و به ابزار خروج سرمایهداری جهانی از رکود خطرناک طولانی مدت بدل گردید.
نگاهی به قرن بیست و یکم میافکنیم. در سالهای ٢٠۰۹- ٢٠٠۷ جهان با بحران مالی ـ اقتصادی سراسری مواجه شد. این بحران به لغو همه عدم تعادل انباشته اقتصادی منجر نگردید. پس از پایان مرحله حاد (رکود اقتصادی) در سال ٢٠٠٩، دوره افسردگی (کسادی) شروع شد، که میبایست بهدنبال آن دوره رونق آغاز شود. یکی یک سال، دیگری، سه سال در انتظار رونق نشست، اما از رونق خبری نشد. اینک سال ٢٠٢٠ است، اما هنوز هم از رونق خبری نیست.
مقایسه کنید: در سالهای ١٩٣٠ رکود اقتصادی از سال ١٩٣٣ تا ١٩٣٩، شش سال ادامه یافت. پوسیدگی دردناک با شروع جنگ قطع شد. رکود اقتصادی پس از بحران سالهای ٢٠٠٧- ٢٠٠٩ تا کنون ١١ سال است که ادامه دارد. ماندگاری پوسیدگی دردناک، تقریبا دو برابر شده است. به یک معنا، وضعیت موجد رکود اقتصادی در غرب در قرن ٢١ بسیار بهتر از سالهای ١٩٣٠ است. چرا که نه اتحاد شوروی وجود دارد و نه توسعه پویای اقتصاد آن. رقیب شورایی غرب نابود گردید، اما چین با آهنگ رشد اقتصادی سریع وجود دارد. پویایی اقتصاد چین در سه دهه اخیر را میتوان مرحله صعود نامید. چنین صعود طولانی را هیچ یک از کشور غربی در تمام تاریخ سرمایهداری تجربه نکرده است.
البته، ایده آغاز جنگ بزرگ و غلبه بر تناقضات منفور شیوه تولید سرمایهداری بهواسطه آن، بارها به ذهن مقامات دوایر حاکم غرب خطور کرده است.
ایده آغاز جنگ بزرگ و غلبه بر تناقضات نفرتانگیز شیوه تولید سرمایهداری بار دیگر به ذهن نمایندگان محافل حاکم غربی رسید. این، یک فکر بسیار وسوسهانگیز، اما، بسیار مهلک است. زیرا، دو جنگ پیشین بدون سلاح اتمی و دیگر تسلیحات کشتار جمعی روی داد. در جنگ جهانی سوم به ناگزیر تسلیحات کشتار جمعی استفاده خواهد شد. جنگ جهانی سوم برای این که بتواند عدم تعادل در اقتصاد سرمایهداری را بهطور معجزهآسا از میان بردارد و آن را احیا نموده، وضعیت موجود نخبگان حاکم را حفظ کند، به جایگزین نیاز داشت.
جنگ سرد که امروز ترجیح میدهند جنگ ترکیبی بنامند، میتواند بدیل جنگ گرم باشد. این جنگ برای مبارزه با رقبا به ابزارهایی مانند فشارهای مالی، تجاری ـ اقتصادی، روانی، اطلاعاتی، سلاح سایبری و روشهای ویژه سازمانهای امنیتی نیاز دارد، اما همه اینها به حاکمان اختیار گذار از روشهای بازاری مدیریت اقتصاد به شیوه فرماندهی ـ اداری را نمیدهد. اما فقط به کمک روشهای فرماندهی ـ اداری میتوان بر عدم تعادل انباشته در اقتصاد غلبه کرد.
و اینجا بود که کروناویروس پدید آمد. حاکمان با بزرگنمایی خطر آن، فضای رعب و وحشت در جامعه ایجاد کردند. با بهرهگیری از فضای رعب و وحشت، مقامات حاکم اختیار نامحدود کسب میکنند تا به دخالت در امور اقتصادی بپردازند. این روش با اصول «متمدن» سرمایهداری در تضاد قرار میگیرد، ولی، بهطوری که میگویند، مدیریت فرماندهی ـ اداری ابدی نخواهد بود. همینکه عدم تعادل اقتصادی اصلاح شود، همه چیز به محور خود بازمیگردد: روشهای مدیریت بازاری دوباره برقرار میشود، سرمایهداری «متمدن» دو باره احیا میگردد و سپس، تحرک آن به شروع رشد اقتصادی منجر میشود.
کارشناسان معتقدند، که رژیم «وضعیت اضطراری اقتصاد» تا پایان سال، حداکثر تا اواسط سال آینده ادامه خواهد یافت. «جنگ ویروسی» رعدآسا و ظفرمند خواهد بود. در این مدت ورشکستگی انبوه روی خواهد داد، بدهیها و مطالبات به مبالغ چندین تریلیون دلار حذف خواهد شد. حبابهای بزرگ تصنعی در بازارهای بورس و دیگر مراکز مالی، و همچنین، در بازارهای کالاها و اموال غیرمنقول پدیدار خواهد گشت. سرمایهگذاری شرکتها تریلیونها دلار سقوط خواهد کرد. اقتصاد دوباره «نفس» خواهد کشید، تحرک منتج به رشد طولانی مدت آغاز خواهد شد.
تأکید میکنم: «جنگ ویروسی» آن وقت که آمار پزشکی کاهش محسوس تعداد مبتلایان و فوتیهای ناشی از کروناویروس را نشان دهد، پایان نخواهد یافت، بلکه، زمانی به پایان خواهد رسید، که بازارهای بورس و دیگر بازارها تا قعر پائین بروند. در این لحظه اربابان پول داراییهای از ارزش افتاده را خواهند خرید و به سطح جدید کنترل بر اقتصاد جهان دست خواهند یافت. صاحبان پول بهجای اپیدمیلوژیستها درباره پایان «جنگ ویروسی» تصمیم خواهند گرفت.
پس از این، رشد اقتصادی آغاز میشود. زمانی که رشد به آخر برسد، رکود اقتصادی از نو شروع میشود و آن وقت دوایر حاکم غرب به فکر ویروس دیگری میافتند و باز هم نمایش «مبارزه با اپیدمی» به تماشا گذاشته میشود. چنین است اصول جدید چرخه اقتصادی. بهدرستی میتوان آن را دوره اقتصاد ویروسی نامید.
برای صاحبان پول که اپیدمی کنونی را سازماندهی کردهاند، چرخه بیپایان توسعه اقتصادی لازم نیست. همانقدر که آنها احتیاج ندارند، برای سرمایهداران نیز لازم نیست. آنها به هدف نهایی، به اعمال قدرت در سراسر جهان علاقمندند. آنها آرزوی برقراری نظم جهانی جدید، بدون وجود دولتهای ملی و تثبیت دولت جهانی را در سر میپرورانند. این نظم، دیگر هیچ وجه مشترکی با سرمایهداری کلاسیک نخواهد داشت. آن را میتوان نظام بردهداری نوین یا فئودالی جدید نامید.
شروع جنگ ویروسی برنامه نخبگان جهانی را برملا ساخت، عوامل آن را مشخص نمود، بسیاری از اسرار فعالیتهای مخفی آن را فاش کرد. بیماری واگیر، میلیونها انسان را در جهان به اندیشه در اینباره واداشت، که پروژه نظم نوین جهانی، یعنی انبوه تخیلات نظریهپردازان توطئه. نتیجه آن، آمادگی میلیونی بشریت جهان برای مبارزه (و آماده هستند)، نه با کرونا ویروس، بگذار هیأتهای پزشکی و دیگر متخصصان به این امر مشغول شوند، بلکه با اربابان پول خواهد بود.
بیل گیتس و کروناویروس، وجه مشترک چیست؟
زمانی که بیل گیتس مدیریت کمپانی «مایکروسافت» را بر عهده داشت، به موضوع نصب میکروچیپهای کلاسیک در بدن انسان بسیار علاقمند بود. اکنون او بر روی تولید نانومیکروچیپ کار میکند و تصدیق میکند که این میکروچیپ با «هدف محدود»، در نوع خود، گواهی دیجیتال، همراه با تزریق واکسن خواهد بود. اما چه کسی مطمئن است، که «گواهی رقمی» مایع، به قلاده الکترونیک تبدیل نشود و اربابان پول با کمک آن انسانها را در اردوگاههای الکترونیک جای ندهند؟
پیشینه پنهانی دستکاری ژنتیکی به تعبیر ویلیام انگدال
چه کسی بیل گیتس را نمیشناسد؟ امروز بیل گیتس برای آمریکا حکم همان نماد سرمایهداری را دارد که بیش از یک قرن پیش جان راکفلر بزرگ، نخستین میلیاردر آمریکایی داشت.
کمپانی مایکروسافت را بیل گیتس بههمراه دوست خود، پل آلن در اواسط سالهای ٧٠ زمانی که دانشجو بود، بنیان گذارد. تا اواخر قرن بیستم مایکراسوفت به یک شرکت بزرگ فراملیتی در عرصه تولید نرم افزار برای تجهیزات حسابگر، رایانههای شخصی، وسایل بازی،اسباببازیها، تلفنهای همراه تبدیل شد. کمپانی بهعنوان توسعهدهنده خانواده عامل ویندوز شهرت یافت. در تاریخ پرواز گیجکننده «مایکروسافت» همه چیز روشن نیست. مثلا، ادوارد اسنودن، مأمور سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بارها درباره مایکروسافت سخن گفته است. بنابه گفته وی، این شرکت در چهارچوب برنامه محرمانه «پریزم» (Program for Robotics, Intelligents Sensing and Mechatronics)، که برای ردیابی مراسلات الکترونیک در نظر گرفته شده، با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا همکاری میکند.
«مایکروسافت» در ردهبندی «گلوبال تاپ ١٠٠» ماه اوت سال ٢٠١٩، با پشت سر گذاشتن اپل، در رتبه اول قرار گرفت و به گرانترین تجارت دنیا تبدیل گردید. همان موقع سرمایه آن ٩٠۵ میلیارد دلار و کمی بعد، سرمایه شرکت از مرز تریلیون تجاوز کرد.
و اما در متن موفقیتهای فوقالعاده «مایکروسافت» بیل گیتس به اقدامات عجیبی دست زد. در ماه مارس سال ٢٠٢٠ رسانهها گزارش دادند، که بنیانگذار «مایکروسافت» شرکت را ترک گفت و از سرمایه شرکت و شورای مدیران آن خارج شد. در عینحال، بیل گیتس تصمیم گرفت از هیأت مدیره کمپانی نیز خارج شود. وارن بافت، سهامدار اصلی و مدیر کل شرکت «برکشایر هتاوی» (Berkshire Hathaway Inc,) دوست نزدیک بیل گیتس است.
بیل گیتس ضمن ترک «مایکروسافت» اعلام کرد، که از این به بعد قصد دارد زمان بیشتری را برای امور بشردوستانه ـ توسعه بهداشت جهانی، تحصیل و همچنین، برای مقابله با حل مسائل تغییرات آب و هوایی صرف نماید.
بهطور کلی، گفته میشود که بیل گیتس از دو دهه پیش در امور خیریه فعالیت میکند. در سال ٢٠٠٠ او همراه با همسر خود بنیاد بیل و ملیندا گیتس را تأسیس نمود که بلافاصله به یکی از بزرگترین بنیادهای خیریه آمریکا تبدیل گردید (همردیف با بنیادهای راکفلر، فورد و کارنگی). بنیاد بیل و ملیندا گیتس در مدت ٢٠ سال، ۵٣ میلیارد و ٨٠٠ میلیون دلار به برنامههای مختلف (بهداشت، آموزش و پرورش و مقابله با تغییرات اقلیمی) تخصیص داده است.
خروج بیل گیتس از کمپانی «مایکروسافت» هنگامی اتفاق افتاد که هیاهوی کروناویروس در جهان پیچید. میلیاردر پنهان نکرد که در شرایط جدید، او خود را برای خدمت به نجات بشریت از بیماریهای واگیر حصر خواهد کرد. فعالیت بنیاد در زمینه پزشکی تا این وقت شامل تولید و تهیه واکسنها برای محافظت از مردم در مقابل بیماریهای ویروسی، یعنی اختراع واکسنهای جدید و واکسیناسیون مردم با آنها میباشد. در ماه فوریه بیل گیتس اعلام کرد، که بنیاد آنها ١٠٠ میلیون دلار برای مقابله با ویروس کووید- ١٩ تخصیص میدهد.
لازم به ذکر است، که بسیاریها (در وهله اول در کشورهای فقیر) به فعالیتهای خیرخواهانه بیل گیتس، بهویژه، به تهیه واکسنها و واکسیناسوین انبوه با آنها به دیده تردید مینگرند. در میان کارشناسان ـ منتقدانی که از سالهای زیادی پیش به افشای غولهای داروسازی مشغول هستند، تاکنون در اینباره که چرا چنین واکسنها اختراع و بهصورت انبوه تولید میشود، نظر واحدی وجود ندارد.
باشگاه رم که بیش از نیم قزن پیش (در سال ١٩۶٨) به ابتکار دیوید راکفلر تأسیس گردید، تعدادی گزارش تهیه کرد، که طی آنها کاهش شدید جمعیت جهان و رساندن آن را تا حد یک میلیارد نفر توصیه میکند. به عقیده بسیاری از کارشناسان و کنشگران اجتماعی، محصولات غذایی تراریخته (اصلاح شده ژنتیکی)، مواد خوراکی با افزودنیهای شیمیایی و آلایندههای شیمیایی (از نوع سموم دفع آفات)، داروهای «سمی» و واکسنها مهمترین ابزار کاهش پایدار جمعیت هستند. عواقب طولانی مدت چنین داروها و واکسنها میتوانند قابلیت تولید مثل انسان را تضعیف نموده و موجب مرگ زودرس شوند. راجع به این موضوع ویلیام انگدال، اقتصاددان و دانشمند سیاسی آمریکایی در کتاب «بذر تخریب، پیشینه پنهانی دستکاری ژنتیکی» نوشته است.
ده سال پیش، بیل گیتس در کنفرانس بسته «تد ٢٠١٠» (TED2010) در لانگ ـ بیچ کالیفرنیا شرکت نمود و در آن زیر عنوان «از صفر میسازیم!» سخنرانی کرد. او سخنرانی خود را با پیشنهاد پوچ (از نقطه نظر علمی) کاهش انتشار گاز کربنیک (CO2) به صفر تا سال ٢٠۵٠ در جهان شروع کرد و سپس اظهار داشت: «جمعیت جهان امروز به ۶ میلیارد و ٨٠٠ میلیون رسیده است. این افزایش جمعیت از انسان بیهوده شروع شد. این تعداد تقریبا تا ٩ میلیارد نفر قابلیت افزایش دارد. اگر ما واقعا کار بزرگی با واکسنهای جدید، بهداشت، ارائه خدمات در زمینه بهداشت باروری بکنیم، میتوانیم ۱۵ـ ۱۰ درصد از جمعیت جهان را کاهش دهیم». البته، سپس گیتس توضیح داد، که منظور او نه کاهش ١۵ ـ ۱۰ درصدی جمعیت جهان، بلکه، افزایش آن بوده است (یعنی قرار بود واکسیناسیون از سرعت رشد جمعیت بکاهد).
نگاه دیگر کارشناسان ـ منتقدان به این محدود میشود، که غولهای داروسازی بهدلیل حرص و آزا خود واکسنهای «سمی» تولید و پخش میکنند. بههمین دلیل نیز واکسنهای تأئید نشده را به پزشکان پیشنهاد میکنند. آنها برای کسب مقام اول به دادن رشوههای کلان آماده هستند. در این حالت، موازین آزمایش واکسنها نقض میشود و داروهای قاتل بهجای داروهای شفابخش وارد بازار میگردد. این موضوع را سرهنگ تاتیانا گراچیووا رئیس کرسی فرهنگستان نظامی ستاد کل نیروهای مسلح فدراسیون روسیه در کتاب «وقتی قدرت از جانب خدا نیست. اولگاریتم جغرافیای سیاسی و راهبرد جنگهای پنهان جهان در پشت صحنه» (فصل واکسنها، سلاح کشتار جمعی) توضیح داده است. مبارزه با ایدز و ویروس ناقض ایمنی انسان (HIV)، که تقریبا چهل سال قبل آغاز شد، نمونه بارز چنین آز و طمع است. این یک کلاهبرداری گسترده کمپانیهای داروسازی بود که بر هیستری بیماریهای گویا ناشی از ویروس نقض ایمنی انسان دامن زدند. سپس هیچ ویروس خاصی نیافتند (اگرچه برای یافتن آن مبالغ نجومی از بودجههای دولتی صرف شد)؛ بیماریهای چند ده سال پیشتر شناخته شده منجر به تضعیف توان ایمنی انسان در پشت پرده «ایدز» پنهان گردیدند؛ هر بیماری مجموعهای از روش معالجه آزموده شده خاص خود را داشت. با وجود این، در آزمایشگاههای شرکتهای داروسازی داروهایی برای مقابله با «ویروس جدید» تهیه میشود، و هر دوره درمانی با چنین داروها، دهها هزار دلار هزینه دارد.
اگر به واقعیت پدیدهای مانند «پشت صحنه جهان» اذعان کنیم، در این صورت، الزاما باید اعتراف کنیم، که «پشت صحنه» از شرکتهای داروسازی که میلیاردها میلیارد سود میبرند، استفاده میکند. همینطور لازم به اعتراف است، که بنیاد راکفلر، بنیاد گیتسها، کمپانیهای داروسازی، اتحادیه جهانی واکسیناسیون و ایمنسازی (Global Alliance for Vaccines and Immunisation, GAVI)– اینها مجموعا یک مشتِ بسیار قدرتمند هستند. این، یک شراکت سازمانهای خصوصی و دولتی است که هدف خود را افزایش دسترسی کودکان کشورهای فقیر به واکسیناسیون اعلام کرده است. بانک جهانی و سازمان بهداشت جهانی نیز شرکای اتحادیه جهانی واکسیناسیون و ایمنسازی هستند.
و، بالاخره، در مورد نسل جدید واکسنهای تولید شده به کمک نانوتکنولوژی. آنها نیز از منظر عواقب طولانیمدتشان برای سلامتی انسان بیخطر نیستند، اما، علاوه بر این، وارد کردن میکروچیپ مایع به بدن انسان با استفاده از چنین واکسنها امکانپذیر است. اولین اطلاعات در مورد نانوچیپ افزوده شده به واکسنها در سال ٢٠٠٩، زمانیکه مقاله «آیا تودههای مردم به وجود نانوچیپهای مایع در واکسنها اولویت قائل میشوند؟»، در نشریه الکترونیکی «Prevent Disease.Com» درج شد، انتشار یافت.
طرفداران واکسیناسیون کل جمعیت جهان اصرار بر این دارند، که واکسیناسیون با «شناسه رقمی انسان» تکمیل شود. یعنی کسی که سلامتی جمعیت را کنترل میکند، باید یک تصویر کامل از تک تک افراد جامعه، به اضافه اطلاعات در مورد واکسیناسیونهای آنها را در اختیار داشته باشد. و در اصل، میتوان چنین اطلاعاتی را به میکروچیپ وارد کرد و سپس آن را در زیر پوست انسان جای داد. اما اگر امروز در متن هیاهوی عمومی به سبب شیوع کروناویروس، واکسیناسیون همگانی همزمان با عملیات نصب شناسه دیجیتال (رقمی) به مردم انجام شود، چه اتفاق میافتد؟
به باور من، بیل گیتس، از قضا همان کسی است، که انجام عملیات یک تیر و دو نشان را تدارک میبیند. اگر این گزینه را قبول کنیم، معلوم میشود که چرا میلیاردر دو حوزه علائق خود را ـ فنآوری دیجیتالی (مایکروسافت) و واکسنها (بنیاد خیریه) ـ را با هم ادغام نمود.
بیل گیتس یکی از مبتکران پروژه «آی دی ٢٠٢٠» میباشد، که از حمایت سازمان ملل متحد برخوردار است و بهعنوان بخشی از ابتکار اهداف توسعه پایدار تا سال ٢٠٣٠ شمرده میشود. هدف پروژه عبارت است از ارائه شناسه رقمی (ID) به آحاد جمعیت جهان تا دهه سوم قرن بیست و یکم.
زمانی که گیتس مدیریت کمپانی «مایکروسافت» را بر عهده داشت، به موضوع نصب میکروچیپهای کلاسیک در بدن انسان بسیار علاقمند بود. اکنون او بر روی تولید نانومیکروچیپ کار میکند و تصدیق میکند که این میکروچیپ با «هدف محدود»، در نوع خود، گواهی دیجیتال، همراه با تزریق واکسن خواهد بود. اما چه کسی مطمئن است، که «گواهی رقمی» مایع، به قلاده الکترونیک تبدیل نشود و اربابان پول با کمک آن انسانها را در اردوگاههای الکترونیک جای ندهند؟
و باز هم بیشتر: گیتس به خالکوبی با نقطههای کوانتومی اظهار علاقمندی میکند؛ این طرح دانشکده فنی ماساچوست و دانشگاه رایس است. خاکوبی برای ثبت تاریخچه واکسیناسیون هر انسان در نظر گرفته شده است. همانطور که پژوهشگران هر دو دانشگاه در ماه دسامبر ٢٠١٩ اعلام نمودند، این طرح (سفارش گیتس) باید امکان شناسایی افرادی را که در مقابل بیماریهای مختلف واکسینه نشدهاند، فراهم نماید.