۱۵هزار شاخه گل سرخ، برای فرمانده
هر چه که بود و هست، مردم برلین شاید این شانس را داشتند که فرمانده نظامی شهر به نیکلای برزارين، ژنرالی از قوای شوروی سپرده شد که کارنامهاش برای خود آلمانیها هم شگفتانگیز و قابل احترام است.
او که افسری باسواد و اهل مطالعه بود، اولین نفری بود که رود اودر در مرز لهستان و آلمان را پشت سر گذاشت و با سربازان خود در ماه آوریل پا به خاک برلین گذاشت.
روز ۲۴ آوریل که حکم فرماندهی نظامی برلین را گرفت ۴۱ ساله بود. خودش گفته بود که «لحظه دشواری است، من تا حالا علیه آلمانیها میجنگیدم، حالا باید به آنها کمک کنم که شهر و کشورشان را بسازند، آن هم بعد از ۱۲ سالی که دنیا را به خاک و خون کشیدهاند. من در تمامی عمرم چیزی به دهشتناکی رویکرد قوای آلمانی علیه مردم عادی ندیدهام … همه آن ویرانی که حالا اینها در کشور خودشان میبینند در قیاس با آنچه که بر سر مردم دیگر کشورها آوردند خرد و کوچک است».
برزارين متأثر از روحیه و منشی فرهنگی و صلحدوستانه، و با حساسیت، پیگیر آن شد که غارت و جنایت و انتقامگیری احتمالی قوای شوروی کاملاً قطع شود و به سختی به مجازات هر سربازی رفت که دست به اینگونه اعمال بزند. او در اولین فرمانش در برلین حزب نازی را ممنوع اعلام کرد، ولی به جای تمرکز قوا بر شکار نازیها و عوامل رژیم هیتلری بهدنبال مهندسان و تکنیسینها رفت تا زیرساختهای شهر را دوباره احیا کنند. شورای شهر را هم به ۱۳ نفر از چهرههای موجه سوسیال دمکرات و کمونیست و پروتستان و شخصیتهای علمی و چهرههایی از معماری و پزشکی که بعدها در جهان شاخص شدند، سپرد و خودش هم بعد از چند کلمه در اولین جلسه بیرون آمد تا آنان تصمیمات خود را رأساً و بدون حضور او بگیرند. آن ۱۳ نفر، تا مدتی هاج و واج مانده بودند؛ ولی به برزارين اعتماد کردند و اولین جلسهشان چند ساعت طول کشید با تصمیماتی اساسی در مورد شهر….
یک ماهی از تسلیم آلمان نگذشته بود که با پیگیری برزارين، قطار درون شهری ۵۲ کیلومتری برلین که آسیب اساسی خورده بود دوباره به راه افتاد، تونل مترو هم از آب خالی شد و ایستگاههایی از آن راه افتادند.
بهخصوص برای او اهمیت داشت که شهر فعالیت فرهنگی خود را از سر بگیرد و روح زندگی به شهر برگردد. هنرمندان و مسئولان هنری شهر را جمع کرد با این ایده که هر چه سریعتر تئاترها و سینماها و برنامههای موسیقی کارشان را شروع کنند و وقفه در کار رادیو و تلویزیون رفع شود. پیگیر آن شد که مدارس فعالیت خود را شروع کنند و کلیساها نیایش و برنامههای خود را از سرگیرند. او حتی دستور داد که پیست اسبسواری شهر را هم تعمیر کنند تا رقابتها آغاز شود. منتهی پیش از آن که این رقابت برگزار شود خودش که علاقه زیادی به موتورسواری داشت ـ ۵۰ روز پس از به دستگیری فرماندهی برلین و یک روز پس از آن که با موتور هدیهای تازه مشغول رتق و فتق امور در برلین بود ـ با خودروهای ارتش شوروی برخورد کرد و در دم کشته شد. از سر خستگی؟ یا ناشیگری در راندن موتور جدید؟ یا …
تا قبر برزارين را آماده کنند، یک یهودی برلینی، ظرف دو ساعت ۱۵هزار شاخه گل سرخ تهیه کرد و بر مزارش نهاد. در محل حادثه هم بعدها سروی کاشتند که حالا برومند شده. پل و خیابانی نیز در برلین بهنام او رقم خورده است.
برزارين پس از مرگ و در دوره حکومت آلمان شرقی، شهروند افتخاری برلین شد؛ ولی در سال ۱۹۹۲، در جریان وحدت دو آلمان، نام او را از فهرست شهروندان افتخاری برلین متحد حذف کردند.
سال ۲۰۰۵ برلین دوباره به برزارين بهعنوان فرماندهی که به جای انتفام، به خیر و صلاح مردم شهر فکر کرد این عنوان را به او برگرداند. استدلال این بود که ورای آن روندها و فعل و انفعالاتی که در بخشهای زیر حکومت شوروی ـ و از جمله در بخشی از برلین ـ پیش رفت، برزارين کارنامهای کاملاً پاک از خود بهجای گذاشته بود.
او صلاح و آسایش مردم برلین رهاشده از یوغ رژیم هیتلری را در همه عرصهها خواست و دنبال کرد؛ و سزاست که همچنان شهروند پرافتحار برلین باقی بماند، شهروندی که در ۷۵مين سالگرد فروپاشی حکومت هیتلری هم قرار است ۱۵هزار گل بر مزارش بگذارند.
به نوشتۀ کتاب جنگ کبیر میهنی، ژنرال برزارین فرمانده ارتش پنجم ضربت بود. این ارتش نقش موثری در فتح برلن داشت، و فرمانده آن، پس از سقوط برلن بلافاصله به فرمانداری نظامی برلن منصوب شد.
نک : آنیسیموف و دیگران؛ جنگ کبیر میهنی اتحاد شوروی 1941 – 1945؛ ابراهیم یونسی؛ تهران، نشر نو، 1361؛ صص ، 460 و 469.