۲ تحلیل درباره انفجار بندر بیروت
این رویداد شمشیری دولبه برای حزبالله است که هم میتواند تهدید و هم فرصت باشد؛ اگر این تشکیلات بتواند با کمک جریان ۸ مارس و کشورهای متحدش، بسیج نیرو کرده و در جهت مرتفع نمودن مشکلات حادث شده اخیر برای ملت لبنان، دولت فعلی را از این چالش موفق بیرون آورد، موقعیتش بیش از پیش تقویت میشود و در غیر اینصورت احتمالاً وضعیت سیاسی پیچیدهای در انتظارش خواهد بود / در ابتدا اکثر گزارشها در مورد انفجار بندر بیروت مبنی بر آن بود که این انفجار بهصورت غیرعمدی بوده اما روزبهروز نظریه توطئه در حال تقویت است و سفر اخیر امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه به بیروت این نظریه را بیش از پیش تقویت کرد
چند نکته مهم در خصوص حادثه بندر بیروت
علیرضا تقوی نیا
انفجار دیروز در بندر بیروت نه تنها غرب آسیا بلکه مردم سایر نقاط جهان را در شوک عمیقی فرو برد.
برای بهتر دانستن ابعاد حادثه و علل احتمالی ابتدا باید بدانیم بندر تجاری بیروت تحت کنترل جریان المستقبل بوده، از لحاظ جغرافیایی در شمال این شهر واقع شده و به مناطق لوکس و مراکز تفریحی ـ تجاری این شهر مانند محله اشرفیه و خیابان الحمرا بسیار نزدیک است.
فارغ از تئوریهای توطئه یا توهم توطئه باید بدانیم از این رخداد تلخ چه شخص، جریان و یا کشورهایی سود برده و برعکس کدام جریان سیاسی متضرر میشود.
و اما بعد …
کمتر از یکسال پیش سعد حریری در پی اعتراضات مردمی، با هدف فشار به جریان مقاومت استعفا کرد.
تصور وی و پشتیبانانش در داخل و خارج این بود که شخص دیگری از اهل تسنن نمیتواند از پس اداره امور برآید و همین امر مسبب فشار به حزبالله در جهت تسلیم شدن به خواسته سران ۱۴ مارسی خواهد شد.
اما با هوشمندی رئیسجمهور، رئیس مجلس و حزبالله، حسان دیاب که یک عنصر غیرسیاسی، ملی و تکنوکرات از اهل سنت شمرده میشد و اتهام فسادی نیز تاکنون متوجه او نگردیده بود، نخستوزیر لبنان شد و توانست امور را بهشکل نسبتاً مثبت مدیریت کند.
از اینجا بود که تلاش جریانات غربی خصوصاً آمریکا و فرانسه برای زمین زدن دولت وی افزایش یافت که به سقوط شدید لیره لبنان به یک پنجم طی ۱۰ ماه اخیر منتهی شد.
در روز قبل از انفجار هم پس از فشار شدید و تهدید سفیر آمریکا در بیروت «ناصیف حتی» وزیر امور خارجه لبنان استعفا داد و تصور غرب این بود که با این شرایط و تحریمهای کمرشکن بهعلاوه فشارهای سیاسی حسان دیاب مردد شده و استعفا خواهد کرد.
اما در اقدامی غافلگیرکننده «شربل وهبه» بهعنوان وزیر جدید امور خارجه انتخاب شد، که نشان از عزم دیاب به ایستادگی در برابر فشارها داشت.
در نتیجه آمریکا و فرانسه دریافتند که فشارهای اقتصادی ـ سیاسی نه تنها موجب تسلیم لبنان و دور شدن این کشور از محور مقاومت نشده، بلعکس نفوذ اقتصادی و سیاسی ایران را در عروس خاورمیانه افزایش خواهد داد.
خصوصاً سخنان چند روز پیش سید حسن نصرالله که اعلام داشت از کالاها و مواد غذایی ایرانی در ازای تادیه لیره لبنانی برای رفع حاجات مردم بهره خواهیم گرفت، زنگ خطری جدی برای جریانات غربگرا و حامیان آنان در لبنان بود.
لازم است بدانیم لبنان از قرون گذشته هاب تجاری شامات و حلقه وصل اروپا به خاورمیانه نام گرفته و درآمد اصلی مردم آن از طریق تجارت و گردشگری است و این اتفاق:
اولاً فشار اقتصادی زیادی را به این کشور که تقریباً از لحاظ اقتصادی ورشکسته و شدیداً به واردات محصولات وابسته بوده خواهد آورد.
دوم، دولت حامیمقاومت و مشخصا حزبالله مسبب اصلی نارضایتیها معرفی خواهند شد.
سوم، این انفجار چه عمدی و چه سهوی باشد مکمل فشارهای اقتصادی آمریکا است و نارضایتی شدیدی را در بین عوام غیرسیاسی بهوجود خواهد آورد و متأسفانه محل انفجار اصلیترین بندر جهت واردات محصول و رفع حاجات خدماتی و غذایی مردم لبنان بود که برطبق شواهد تا مدتها غیرقابل استفاده گردیده است.
چهارم، با التفات به مشکلات عدیده نتانیاهو در داخل اراضی اشغالی و تقابل وی با معترضان و ایضا وعده حزبالله برای پاسخ به شهادت یکی از نیروهایش در سوریه، میتوان گفت اگر اسرائیل بر اثر واکنش این جنبش دچار تلفات انسانی میشد، توان عملی کردن وعدههایش برای پاسخ متقابل را در خود نمیدید فلذا منجر به سقوط شدید محبوبیت نخستوزیر فعلی اسرائیل میگشت؛ اما انفجار بیروت مطمئناً حزبالله را دچار مشکلات داخلی خواهد کرد و احتمالاً برای مدتی لیکودیها نفس راحتی خواهند کشید.
در نهایت معتقدم این رویداد شمشیری دولبه برای حزبالله است که هم میتواند تهدید و هم فرصت باشد؛ اگر این تشکیلات بتواند با کمک جریان ۸ مارس و کشورهای متحدش، بسیج نیرو کرده و در جهت مرتفع نمودن مشکلات حادث شده اخیر برای ملت لبنان، دولت فعلی را از این چالش موفق بیرون آورد، موقعیتش بیش از پیش تقویت میشود و در غیر اینصورت احتمالاً وضعیت سیاسی پیچیدهای در انتظارش خواهد بود.
پیرامون سفر مکرون به بیروت
عماد آبشناس
پیامدهای انفجار بیروت همچنان ادامه دارد و طی روزهای گذشته بحثی در خصوص عمدی بودن این حادثه در گرفته است.
در ابتدا اکثر گزارشها در مورد انفجار بندر بیروت مبنی بر آن بود که این انفجار بهصورت غیرعمدی بوده اما روزبهروز نظریه توطئه در حال تقویت است و سفر اخیر امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه به بیروت این نظریه را بیش از پیش تقویت کرد.
بحث اینکه ماده آمونیوم نیترات چگونه و به چه دلیلی بهعنوان اسب تروا وارد بندر بیروت شده و بحث دلیل نگهداری این ماده خطرناک طی این مدت جدا.
به هر حال دیگر برای همه امروزه مسجل است که این مواد در دوران نخستوزیری آقای نجیب میقاتی که از متحدین جریان مستقبل است وارد بندر بیروت شده بود و در دوران آقای تمام سلام که باز هم از متحدین جریان مستقبل است نگهداری ادامه یافت و بعد هم که خود آقای سعد الحریری نخستوزیر بود و در طول این مدت همه افراد ذیربط مرتبط با جریانهای همسو با آمریکا و عربستان و حتی فرانسه و اسراییل در لبنان بودند و هستند.
به هر حال اگر از این ماجرا بگذریم سفر جنگی آقای مکرون و ماجراهایی که در بیروت رخ داد که شک و شبهههای زیادی در این زمینه ایجاد کرد.
اگر طی سالیان متمادی پیگیر سیاستهای حاکم بر سیستم غربی بوده باشیم در بسیاری از موارد مشاهده میکنیم که اتفاقهایی رخ میدهد که آنقدر بزرگ است که در مخیله بسیاری نمیگنجد تا آنها بتوانند سیاست و یا نقشه و یا برنامهای را پیاده کنند.
یعنی مثلاً ماجرای ۱۱ سپتامبر.
تا به حال معلوم نیست چگونه یک تشکیلات تروریستی مانند القاعده، که همه میدانند ساخته و پرداخته سازمان اطلاعات آمریکا و متحداش عربستان بوده، چگونه بدون هماهنگی با سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا چنین عملیاتی را انجام داد، اما کاملاً مشخص است که آمریکاییها نهایت بهرهبرداری را از نتیجه این عملیات بردند و در پی آن افغانستان را اشغال کردند.
بعد به یکباره صدام حسین با هماهنگی خانم ایپرل گلاسبی سفیر وقت آمریکا در بغداد (که پس از انتشار خاطراتاش در این زمینه ترور شد) به کویت حمله میکند و این کشور را اشغال میکند تا زمینه استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه و حمله و اشغال عراق فراهم شود.
حال حادثه انفجار بندر بیروت رخ میدهد.
بلافاصله آقای مکرون به بیروت میرسد و در شرایطی که هیچ امکان تأمین امنیت برای او فراهم نیست به ملاقات مردم داغدیده میرود و با دخالت آشکار در امور داخلی لبنان خواستار ایجاد تغییرات سیاسی در این کشور میشود و اعلام میکند که خود شخصا مسئولیت انجام این تغییرات را عهدهدار خواهد شد، مانند فردی که صاحب اختیار کشوری است.
کسی نیست به آقای مکرون بگوید که اگر شما میتوانید عهدهدار مسئولیت باشید مشکلات مملکت خود را اول حل کنید، هنوز اعتراضات جلیقه زردها سر جایش هست.
به هر صورت وی در توهینی آشکار به مسئولین لبنان اظهار میدارد که آنها را قبول ندارد و کمکهای غربی به لبنان از کانال موسسات غیردولتی به مردم خواهد رسید.
کدام تشکلهای غیردولتی؟
آنهایی که عوامل غرب در لبنان به حساب میآیند.
دقیقاً مشابه همان تشکلهای غیردولتی که با حمایت آمریکا در عراق ایجاد شدند و با بودجههای کلانی که آمریکا در اختیارشان قرار داده کل کشور را به هم زدهاند.
عملاً امروزه عنوان تشکلهای غیردولتی، عبارتی شده که برای مؤسسات وابسته به سازمانهای جاسوسی غربی در کشورها استفاده میشود و این تشکلها از اوکراین گرفته تا چین و روسیه و ایران و عراق و لبنان و … مسئولیت پیادهسازی سیاستهای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی غربی را عهدهدار میباشند.
بعد میبینیم که یک طومار از ۳۶ هزار امضا به یکباره تقدیم آقای مکرون میشود که از او میخواهند مجدداً لبنان را تحت استعمار فرانسه ببرد.
یکی نیست سوال کند در این گیروواگیر این ۳۶ هزار امضا از کجا آمده؟
اگر بنابه امضا جمع کردن باشد خوب فردا ممکن است برخی بیایند و امضا جمع کنند که میخواهند تحتالحمایه ایران باشند، به جای ۳۶ هزار نفر هم ۳۶۰ هزار نفر امضا میکنند.
آنوقت باید لبنان به کشور تحتالحمایه ایران تبدیل شود؟
شاید حتی برخی بیایند و طومار جمع کنند که میخواهند لبنان جمهوری اسلامی شود.
آنوقت باید لبنان «جمهوری اسلامی لبنان» شود؟
باید توجه داشت که بهصورت رسمی در لبنان ۱۸ گروه دینی و مذهبی و بیش از ۷۲ طایفه حضور دارند که هر کدام از آنها خواستههایی دارند.
شاید برخی هنوز حافظهشان یاری کند که همین دو سه سال پیش داعش بهدنبال آن بود که در لبنان امارت اسلامی تشکیل دهد و برخی از جوانان لبنانی هم با داعش همراهی کردند و اگر حزبالله لبنان در مقابل آنها نایستاده بود امروزه امارت اسلامی داعش تشکیل شده بود و همینهایی که طومار کذایی اخیر را امضا کردهاند امروزه خانمهایشان برده جنسی داعشیها بودند و مردانشان زیر یک خروار خاک.
لبنانیها حتی حاضر نشدند عبارت یا کلمه عربی را در عنوان رسمی کشور خود مانند دیگر کشورهای عربی بیاورند تا مبادا اختلافات داخلی بر سر عرب بودن و یا فینیقی بودن موجب درگیری داخلی شود، بعد حالا بعد از ۷۰ سال فرانسویها دوباره بهدنبال قیمومیت بر لبنان هستند.
حالا که در مرزهای لبنان گاز و نفت کشف شده به یکباره برای فرانسویها اهمیت پیدا کرده؟
یعنی میشود تصور کرد در این شرایط امنیتی که دهها نیروی حفاظتی دور وبر آقای مکرون را در وسط بیروت گرفتهاند یک خانم بهراحتی و بدون هماهنگی میآید و آقای مکرون را در آغوش میگیرد تا به نمادی از در آغوش گرفتن لبنان توسط فرانسه تبدیل شود؟
یعنی حداقل محافظان آقای مکرون چک نکرده بودند که این خانم چاقو یا اسلحه یا بمبی همراه نداشته باشد!؟
سخنرانی مطبوعاتی وی (نمیتوان عنوان کنفرانس مطبوعاتی را برای آن استفاده کرد) بیش از اینکه نمایشی از همدردی در آن باشد بهنوعی رفتار کسی بود که خود را استعمارگر و قیم یک کشور میداند و بهصورت دستوری دارد صحبت میکند.
کاملاً مشخص بود آقای مکرون از آمریکاییها و اسراییلیها و سعودیها مجوز گرفته تا به مساله لبنان ورود کند و پرونده لبنان را در اختیار بگیرد و نقشههای زیادی پشت پرده برای چنین ماجرایی کشیده شده.
به هر حال همه این موارد شک و شبهههای زیادی را ایجاد میکند که آیا مساله انفجار بندر بیروت یک اتفاق بوده و یا اینکه یک نقشه پشت پرده بوده و غربیها از هفت سال پیش اسب تروای خود را وارد بندر بیروت کردند تا امروزه نقشه خود را پیاده کنند.
یعنی میتوان باور کرد که صاحب این محموله به دلیل هزینه انبارداری این مواد حاضر به تحویل گرفتن آن نشده، اگر حتی به قیمت روز هم حساب کنیم ارزش این مواد حدود بیش از ۱۳۷ میلیون دلار میباشد، یعنی همینطور اینها را ترک کردهاند و رفتهاند!
اصرار بر بینالمللی بودن تحقیقات توسط برخی از افرادی که خود واردکننده این اسب تروا به بندر بیروت بودند نیز خود میتواند دلیلی بر این باشد که اینها میخواهند از کانال مجامع بینالمللی روی جنایت خود سرپوش بگذارند چون همه میدانند منظور از این مجامع بینالمللی تشکیلاتی است که تحت نفوذ آمریکا و اسراییل و عربستان و فرانسه هستند.
اگر راست میگویند و واقعاً باید مجامع بینالمللی تحقیقات انجام دهند پس احتمالاً جناح حامی مقاومت هم باید اصرار کند که باید کارشناسان امنیتی از کشورهای دیگر مانند چین و روسیه و ایران و عراق نیز در این تحقیقات مشارکت داشته باشند، در حالیکه سید حسن نصرالله اصرار دارد فقط ارتش و نیروهای امنیتی لبنان این تحقیقات را انجام دهند.