نیروی دریایی ایران و جنگ تحمیلی

توضیح: متن خلاصه‌تر این مطلب در وبینار «چهلمین سالگرد آغاز جنگ عراق علیه ایران» که در شامگاه جمعه ۴ مهر ماه ۱۳۹۹ توسط «انجمن سخن لندن» برگزار شد، قرائت گردیده است. فیلم این بخش از وبنیار را در پایین صفحه مشاهده می‌کنید.

 

 

در نوزده ماه قبل از آغاز جنگ، چهار بار فرماندهی نیرو دست به‌دست گردید که آخرین آن سه ماه قبل از جنگ است که با انتصاب زنده‌یاد ناخدا بهرام افضلی به‌سمت فرمانده نیروی دریایی، کم کم روند واگرایی در این نیرو، تبدیل به روند همگرایی می‌شود … بدین ترتیب نیروی دریایی ایران اولین نیرویی بود که توانست با انهدام هستۀ اصلی نیروی دریایی عراق، تخریب کامل پایانه‌های نفتی البکر و الاُمیه و قطع صدور نفت عراق از خلیج فارس و با تکمیل محاصره دریایی آن کشور، سیادت دریایی خود بر آب‌های خلیج فارس و دریای عمان را برقرار و با باز نگهداشتن خطوط مواصلاتی خودی و تأمین امنیت آن، به همه وظایف و مسئولیت‌های خود به بهترین وجهی عمل نماید. یعنی پس از ۲ ماه و ۷ روز که از آغازِ جنگ می‌گذشت. این روز، هفتم آذر ماه، روز نیروی دریایی نامگذاری شد.

 

 

نوزده ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹، صدام حسین بدون هیچ اخطار و آگاهی قبلی، با یک حمله هوایی به چند فرودگاه ایران، و همزمان حمله زمینی به شهرهای جنوب و غرب کشور، برای مدتِ هشت سال، جنگی ناجوانمردانه و ویرانگر را به دو ملت ایران و عراق تحمیل نمود؛ دو کشوری که در خاورمیانه نسبتِ به بقیه کشورها پیشرفته‌تر و از زیر‌ساخت‌های اقتصادی مناسب‌تری برخوردار بودند و در طول این جنگ تحمیلی هم از نظر نیروی انسانی و هم از منظر اقتصادی خسارت‌های جبران‌ناپذیری متحمل شدند. با ادامه نابخردانه جنگ بعد از پیروزی خرمشهر، تعداد باز هم بیشتری از جوانان با نگاهی پُر آرزو به آینده و قلب‌هایی سرشار از نشاط و زندگی به خاک‌وخون غلطیدند، معلول و از‌کار‌افتاده شدند و یا افسرده و روانی گردیدند.

در حال و هوای بعد از انقلاب، نیروهای مسلح کشور، بیش از سایر سازمان‌ها و ارگان‌های کشوری بلاتکلیف و از‌هم‌گسیخته بود. بسیاری از افسران و درجه‌داران در رده‌های بالای فرماندهی و تخصصی، با و بدون دلیل، مظنون به وابستگی به رژیم گذشته بودند که از این میان عده‌ای بازداشت و زندانی، عده‌ای پاکسازی و تعدادی نیز خود کناره‌ گرفته و یا بازنشسته و بازخرید شدند. دخالت‌های بی‌رویه و افراطی، ثبات و یک‌پارچگی ارتش را به مخاطره جدی افکنده و موجب تزلزل در امر برنامه‌ریزی و فرماندهی واحدها گردیده بود. با وجود اینکه نیروی دریایی تا حدود زیادی از این قبیل مشکلات به‌دور مانده بود، اما در نوزده ماه قبل از آغاز جنگ، چهار بار فرماندهی نیرو دست به‌دست گردید که آخرین آن سه ماه قبل از جنگ است که با انتصاب زنده‌یاد ناخدا بهرام افضلی به‌سمت فرمانده نیروی دریایی، کم کم روند واگرایی در این نیرو، تبدیل به روند همگرایی می‌شود. البته نیروی زمینی و هوایی با مشکلات بیشتری روبرو بودند.

بر‌خلاف تبلیغات گسترده آنروزها که ارتش را شاهنشاهی دانسته و درصدد انحلال آن برآمده و روحیه آنرا تضعیف و تخریب می‌کردند، اکثریت عظیمی ‌از پرسنل نیروهای مسلح منش و روشی عمیقا ملّی و میهن‌دوستانه داشته و خود را خدمت‌گذار میهن و مردم می‌دانستند. هشت سال جنگ تحمیلی و نقش ارزنده‌ای را که نیروهای مسلح در بیرون راندن ارتش صدام از کشور، ایفا کردند، خود گویای این واقعیت است. ایرانیان، از هراندیشه و عقیده‌ای، مذهبی و غیر‌مذهبی، همواره در مقابل متجاوز دست در دست هم یک‌پارچه ایستاده‌اند و در آینده نیز خواهند ایستاد.

در بعد از انقلاب در اثر آشفتگی امور، بسیاری از برنامه‌های تعمیر و نگهداری واحدهای شناور و پروازی یا به‌موقع انجام نگردیده و یا دچار تأخیر جدی شده بود. علاوه بر اینها، کمبود و نبود قطعات یدکی و یا دستگاه‌های مورد نیاز از یک‌سو، و تحریم کشورهای غربی و به‌ویژه آمریکا، امتناع این کشورها از ارسال و یا تحویل سفارشاتی که حتی هزینه‌های آن هم پرداخت شده بود از سوی دیگر، کارخانجات ما را در بندرعباس، بوشهر و خرمشهر با دشواری روبرو کرده، باعث رکود در امر تعمیر و نگهداری شده و از آمادگی یگان‌های رزمی‌ ما کاسته بود.

در چنین وضعیتی زنده‌یاد ناخدا افضلی عهده‌دار فرماندهی نیروی دریایی گردید. او و جانشین‌اش ناخدا مدنی‌نژاد، هم‌آهنگی و همکاری بسیار تنگاتنگ و قابل اعتمادی داشتند؛ و با وسعت دیدی که وجود داشت، خطراتی را که می‌توانست کشور را مورد تهدید قرار دهد، می‌دیدند و از همین‌رو و در این راستا، با مشورت و همفکری افسران ارشد مسئول، جوانب مختلف وظایف و مسئولیت‌های نیرو را با توجه به شرایط آن روز، بررسی نموده و برمبنای آن ضمن تقسیم کار بر پایه تخصص‌ها، طرح‌های مورد نیاز را تهیه و به‌موقع به‌مورد اجرا قرار دادند. در اولین اقدام، اواخر مرداد ماه سال ۱۳۵۹، کمی ‌قبل از آغاز جنگ، ناوتیپ هشتم نیروی دریایی را که در خرمشهر مستقر بود، از آنجا خارج و برابر طرح ابلاغی از تهران، به محل معینی در شمال خلیج فارس منتقل کردند. دفاع از مرزهای آبی و اهمیت امنیت کشتیرانی و باز نگهداشتن شریان‌های اقتصادی کشور در خلیج فارس و دریای عمان ایجاب می‌کرد تا با ایجاد فضای مناسب و به‌کار گرفتن کادر‌های ورزیده در راه تأمین نیازمندی‌های یگان‌های مسئول، و فعال ساختن عرصۀ تعمیر و نگهداری با به‌کار انداختن چرخ‌های کارخانجات و ستاد لجستیکی که در هر دوی این‌ها تجربیات گرانبهایی وجود داشت، سریعاً دست به‌کار شوند. در عین‌حال به‌منظور تأمین قطعات مورد نیاز یگان‌های شناور و پروازی در داخل کشور، که آغازی بود مبارک در راه خودکفایی، از هیچ اقدامی‌ فروگذار نشد. از همان ابتدا گام‌های ماندگاری در راه خودکفایی نیروی دریایی برداشته شد؛ از یک‌طرف دانشکده افسری دریایی در شمال تأسیس گردید و از طرف دیگر در عین تماس با کارخانجات، مؤسسات و نهادهای فنی و لجستیکی داخل کشور، کارخانجات بندرعباس و بوشهر وسیعاً فعال شد.

بدین ترتیب، کمی‌ قبل از آغاز جنگ تحمیلی، انسجام و اداره امور از نظر کیفی رشد قابل‌توجهی یافت. پیوستن ناوچه‌های مدرن لاکمباتانت، مسلح به موشک‌های‌هارپون، به ناوگان نیروی دریایی، ناوچه‌هایی که از فرانسه خریداری شده و از نظر فنی، آموزشی و آمادگی رزمی‌ در شرایط مطلوبی بودند، در نیروی دریایی، انرژی، روحیه و نشاطی تازه دمید و به توانایی و قابلیت رزمی ‌نیرو کمک شایانی کرد.

با آمدنِ جانشین فرمانده نیروی دریایی به بوشهر در اواخر شهریور ماه سال ۱۳۵۹ و قبل از آغاز جنگ، قرارگاه فرماندهی عملیات در دریا در زیرزمین یک ساختمان مسکونی چند طبقه و با شرکت کاراترین افسران و درجه‌داران این نیرو شکل گرفت که «نیروی رزمی ‌۴۲۱» نام نهاده شد و تمامی‌ پایگاه‌های دریایی در خلیج فارس با همه امکانات، یگان‌های شناور، هوادریا و تکاوران نیروی دریایی تحت امر آن قرار گرفت. طوری که در پایان شهریور و آغاز جنگ تحمیلی، نیروی دریایی با اعتماد به نفس کامل، آماده انجام وظایف ملی و میهنی خود و دفاع از مرزهای آبی و خطوط کشتیرانی در خلیج فارس و دریای عمان شد.

در همان شب حمله عراق به خرمشهر و فرودگاه‌های کشور، فرماندهی نیروی رزمی ‌۴۲۱، گردان تکاوران دریایی را که شامل بیش از ۷۰۰ نفر از کلاه سبزهای نیروی دریایی بود به فرماندهی ناخدا صمدی به خرمشهر گسیل کرد تا با پیوستن به نیروهای مستقر در خرمشهر، و تشکیل جبهه مقاومت با سایر نیروهای رزمنده، از مردم و شهر در مقابل یورش نیروهای صدام، تا رسیدن نیروهای کمکی از مراکز دیگر، دفاع نماید. تکاوران دلاورِ نیروی دریایی با جسارت و شجاعتی کم‌نظیر تا مدت‌ها در مقابل ارتش تا دندان مسلح صدام مقاومت کردند و با سد کردن راه‌های نفوذ آن، توانستند ورود ارتش عراق را که فکر می‌کرد ظرف یکی دو روز در خرمشهر است، تا بیش از یک ماهی به عقب بیاندازند. گردان تکاوران در این راه تلفات سنگینی هم داد که یاد همه آن عزیزان گرامی، اما کاری کرد کارستان. در پشتیبانی لجستیکی و پرسنلی و نیز تخلیه این نیروها و سایر رزمندگان از منطقه، باید از نقش خلبانان شجاع‌ هاورکرافت‌ها و هلی‌کوپترهای واحد هوا دریا نام برد که چگونه و با چه مهارت و شجاعتی تا قلب ارتش دشمن، پیش می‌رفتند. در چند باری که شخصا با این هلی‌کوپترها از بوشهر عازم بندر امام و یا بر عکس بودم، می‌دیدم که برای فرار از رادار دشمن و پنهان بودن از دید، ضمن عبور از معابر بسیار خطرناک در فاصله چند متری از زمین پرواز می‌کردند.

نیروی دریایی به‌منظور بستن راه‌های مواصلاتی عراق در دریا و حفظ امنیت خطوط کشتیرانی و حرکت آزاد کشتی‌هایی که حامل کالا به مقصد بنادر ایران و یا با محموله نفت و کالا از ایران عازم بنادر دیگر در نقاط مختلف جهان بودند، و نیز کنترل کشتی‌های مشکوک که برای عراق و یا در ماموریت آن کشور در حال تردد بودند، از بندرعباس تا شمال خلیج فارس را منطقه جنگی اعلام کرد. با شروع جنگ نفت‌کش‌ها، حفاظت تأسیسات نفت و گازِ خودی و در تنگنا قرار دادن دشمن از نظر اقتصادی، اولویت ویژه‌ای یافت.  دولت عراق با تمام قوا می‌کوشید نفت‌کش‌ها را در دریا هدف قرار داده و با تخریب منابع نفت و گاز و پتروشیمی، از دید اقتصادی به ما ضربه بزند. از این‌رو هرکشتی که از تنگه هرمز عبور می‌کرد می‌بایست کاملاً شناسائیی شده و اجازه عبور دریافت دارد. در این زمینه نیروی دریایی با استفاده از گشت‌های منظم هوایی و دریایی و استفاده از پوشش هوایی نیروی هوایی، ضمن محافظت از تأسیسات مهم نفت و گاز، کشتی‌های بزرگ را اسکورت می‌کرد؛ با گذاشتن هدف‌های فریب‌دهنده موشک‌ها در دریا ــ مانند کشتی‌های تفریحی و بزرگی چون رافائل و میکل آنژ ــ تمام تلاش خود را برای باز نگهداشتن خطوط مواصلاتی و صدور نفت به‌کار برد و توانست از بندر امام و ماهشهر تا خارج از خلیج فارس، همه جا با استفاده از انواع تاکتیک و تکینک‌های ممکن، چنین خسارت‌ها را به حداقل ممکن برساند.

به‌منظور قطع کامل صادرات نفت عراق از خلیج فارس، نیروی رزمی ۴۲۱ عملیاتی بسیار دقیق و جسورانه در دریا را به اجرا گذارد. طرح این عملیات دریایی که معروف به «عملیات مروارید» است، در نیروی رزمی ‌۴۲۱ و در ادامه عملیات «اشکان»، با شرکت زبده‌ترین کادرهای عملیاتی ـ اطلاعاتی نیروی دریایی تهیه و پس از تصویب آن توسط فرماندهی نیروی دریایی، در اوایل آذر ماه سال ۱۳۵۹ با پشتیبانی نیروی هوایی ایران در شمال خلیج فارس به‌منظور تخریب دو پایانه بزرگ نفتی آن کشور در دهانه اروند‌رود به‌نام‌های البکر و الاُمیه و بمباران بندر اُم‌القصر عراق به اجرا درآمد. با انهدام کامل پایانه‌های البکر و الاُمیه که بخش مهمی ‌از نفت عراق از آنجا صادر می‌گردید، عملاً برای عراق صدور نفت از طریق دریا غیر‌ممکن شد و محاصرۀ دریایی عراق و منع رفت‌و‌آمد کشتی‌ها به خورعبداله که به بندر اُم‌القصر منتهی می‌شد، تکمیل گردید. در این عملیات که فرماندهی آن در دریا با ناوچه قهرمان پیکان و فرماندهی شهید ناخدا همتی بود، پنج فروند ناوچه موشک‌انداز کلاسِ «اوزا»، یک فروند ناو مین جمع‌کن و یک ناو نیرو بر، سه فروند ناوچه تندرو، دو واحد ناشناخته، به‌کلی منهدم و تعدادی از پرسنل این واحدها به اسارت درآمدند که در عملیات جستجو و نجات واحدهای هوادریا و یگان‌های نیروی دریایی از دریا نجات یافته و به بوشهر آورده شدند. همچنین بیش از یازده فروند از جت‌های جنگنده و هلی‌کوپترهای عراقی نیز توسط یگان‌های شناور و یا جنگنده‌های قهرمان نیروی هوایی نابود شد. نیروی هوایی ایران و خلبانان شجاع آن با هواپیماهای اف ۴، اف ۱۴ و سی ۱۳۰، از عملیات در دریا پشتیبانی جانانه‌ای از هوا انجام دادند. طرح عملیات قبلاً با نیروی هوایی هم‌آهنگ شده بود و یکی از افسران نیروی هوایی در روی ناوچه فرماندهی پیکان برای تماس و راهنمایی هواپیماها مستقر شده بود. بدین ترتیب نیروی دریایی ایران اولین نیرویی بود که توانست با انهدام هستۀ اصلی نیروی دریایی عراق، تخریب کامل پایانه‌های نفتی البکر و الاُمیه و قطع صدور نفت عراق از خلیج فارس و با تکمیل محاصره دریایی آن کشور، سیادت دریایی خود بر آب‌های خلیج فارس و دریای عمان را برقرار و با باز نگهداشتن خطوط مواصلاتی خودی و تأمین امنیت آن، به همه وظایف و مسئولیت‌های خود به بهترین وجهی عمل نماید. یعنی پس از ۲ ماه و ۷ روز که از آغازِ جنگ می‌گذشت. این روز، هفتم آذر ماه، روز نیروی دریایی نامگذاری شد.

و اما روایت جنگ؛ جنگ روایتی است به‌درازای تاریخ، پُر‌‌غُصه و پُر‌قِصه. در مرکز همه این روایت‌ها انسان است. آری انسان نیز خود روایتی است. در جنگ زیباترین انسان‌ها در جوارتان به‌خون می‌غلطند و یا در دریا غرق می‌شوند؛ کسانی که طی سال‌ها با آنها اُنس گرفته‌ای، در چشم به‌هم‌زدنی پرپر می‌شوند؛ اینها می‌روند، امّا مگر خانواده‌هایشان، همسر و فرزندان خردسالشان آرامش می‌یابند؟ در عملیات مروارید، در انفجار پایانه‌های نفتی، در عملیاتِ هلی‌کوپتر‌ها و جنگنده‌های هوایی، و البته یگان‌های شناور، ـ افسران و درجه‌دارانی از هر دو طرف کشته و یا زخمی ‌و یا به دریا پرتاب شدند. تعدادی درجا از بین رفتند و تعدادی توانستند مدت‌های مدیدی خود را در آب دریا نگه دارند ؛ پرسنل شجاع و جان برکف هوادریای نیروی دریایی و یگان‌های شناور ما بسیاری از افسران و درجه‌داران دو طرف را از دریا نجات دادند و این عملیات نجات را تا روزها ادامه دادند. بسیاری مفقود‌الاثر بودند. اسرا را در بوشهر تحویل می‌گرفتیم؛ خیلی‌ها وقتی پایشان بر روی زمین می‌رسید به خاک می‌افتادند و از شوق اینکه نجات یافته و زنده مانده‌اند، زمین را می‌بوسیدند و بلند کردنشان از زمین دشوار بود. انسان‌های تحت ستمی ‌که احتمالاً هرکدام علاوه بر پدر و مادر و …، خود همسر و چند فرزند داشتند که چشم انتظار بازگشت عزیزشان بودند. لعنت بر جنگ. مهم نیست که از کدام طرف بر خاک افتاده است، این یک انسان است که برای ارضاء مطامع جاه‌طلبان و زیاده‌خواهان این چنین آسان جانش را از دست داده است. اسرا در دو طرفِ جنگ تراژدی خود را دارند و اما داستان مفقود‌الاثر‌ها بسیار دردناک‌تر است. خانوادهای این پرسنل مدت‌ها مراجعه می‌کردند و هر بار با گریه و زاری از ما می‌خواستند تا چیزی از این گمشدگان که به احتمال بسیار قوی در دریا از بین رفته بودند، علامت و اثری که متعلق به آنان است را به ایشان بدهیم تا در جایی دفن کنند و گاهی بر آن گور مجهول اشک بریزند. تعلق خانوادگی، مذهب و سنّت، و درماندگی انسان‌های داغدیده، همه و همه در یک‌جا جمع شده بود و کسی نمی‌توانست خانواده‌ها را قانع و یا آرام سازد. مرگ در خشکی نوع دیگری است و در اکثر موارد خانواده‌ها به بقایای آن به خاک افتاده دست می‌یابند و با دفن آن در گوری، تا حدودی آرامش می‌یابند، امّا در دریا چنین نیست و در کشورهایی چون کشور ما و در سنن ما هضم چنین مرگی خیلی دشوارتر از خود واقعیت مرگ است.

یاد ناخدا افضلی فرمانده نیروی دریایی گرامی ‌که در زمان جنگ و در هر موقعیتی به فرماندهان و افسران زیردست هوشیاری و مراقبت از جان پرسنل زیردست را توصیه می‌کرد و تأکید می‌ورزید که: «هر کدام از این افسران و درجه‌داران، عزیزِ خانواده‌هایی هستند که چشمان‌شان به‌راه عزیزشان می‌باشد و ما حافظ این امانت‌های گرانبها می‌باشیم. مبادا غفلت کنید و جانشان را به خطر اندازید. فراموش نکنید که آنها هم مانند شما پدرانی هستند که به کودکان‌شان عشق می‌ورزند و کودکان‌شان به آنها. با جان این انسان‌های شریف که آنرا در دستان ما قرار داده‌اند بازی نکنید.» (نقل به مضمون) یادش گرامی‌ و روانش شاد.

در خاتمه، باید هرچه فریاد هست بر سر جنگ‌طلبان و جنگ‌افروزان کشید و به آنانی لعنت فرستاد که از صلح و آرامش مردم گریزان و بقای خود را در جنگ و آتش‌افروزی می‌بینند. امروز هم‌ میهن‌مان درگیر جنگ بی‌رحمانه و دهشتناک‌تری است. بمب نمی‌بارد، جایی به توپ بسته نمی‌شود، گلوله‌ای شلیک نمی‌شود، امّا سایه شوم تحریم‌ها کمر مردم ستمدیده و زحمت‌کش را شکسته و پیامدهای مصیبت‌باری در جامعه برجا نهاده است. این جنگ که کم کم جایگزین جنگ کلاسیک شده است، آهسته آهسته خون قشرهای ضعیف را می‌مکد و آنان را به نابودی می‌کشاند.

چه خوش می‌گوید ملک‌‌الشعرای بهار:

فغان ز جغد جنگ و مُرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پرّ و پای او
ز من بریده یار آشنای من
کز او بریده باد آشنای او
چه باشد از بلای جنگ صعب‌تر؟
که کس امان نیابد از بلای او

ویدئوی سخنرانی رفیق محمد حقیقت در وبینار انجمن سخن لندن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *