کامالا هریس (۱) و آیندۀ ایالات متحده (*)
ماپین، بایدن و هریس را نمایندگان «نهاد سخت قدرت شرقی، گروه راکفلر که خود را در جایگاه “مترقی” و “طرفدار جهانی شدن” قرار دادهاند» میشناسد.
او «بانکهای مهم، چهار شرکت اصلی نفتی، و غولهای فنآوری جدید در سلیکون ولی» را در حمایت از این دو ذینفع میداند. در مقابل، ترامپ را سردمدار ائتلافی از شرکتهای فراکینگ نفتی (که در رقابت با نهاد سنتی شرکتهای بزرگ نفتی قرار دارند) و عناصری که مرتبط با «پیمانکاران نظامی و تولیدکنندگان اسلحه هستند»، و همینطور صاحبان بزرگ املاک میشمارد.
دستۀ طرفدار ترامپ تمایل به کسب سودهای کوتاه مدت داشته و بیشتر در صنایع داخلی آمریکا ریشه دارند، و از اینرو طرفدار «آمریکا مقدم بر همه» هستند.
طرفداران بایدن به دنبال ثبات در داخل کشور (که قاعدتاً بهمعنای افزایش دورههای محکومیت زندانیان است)، ادغام بیشتر اقتصاد آمریکا در بازارهای جهانی، در عین حال پیگیر اهداف درازمدت امپریالیستی هستند.
کی لب ماپین (۳)، در کتاب موجز اما تفکربرانگیز خود، با تمرکز بر شخصیت نامزد ریاستجمهوری کامالا هریس، به تشریح شکافهای موجود در طبقۀ حاکم که در انتخابات فعلی نمود یافته، پرداخته، و در عین حال به روندهایی فرهنگی اشاره دارد که مسبب خلع سلاح چپگرایان منتقد نظام شدهاند. کتاب برای حمایت از این یا آن نامزد نوشته نشده، و اعتبار آن مستقل از برندۀ انتخابات است.
هریس در برکلی و در محیط چپ جدید سالهای ۱۹۶۰، بهدنیا آمده است (پدرش اقتصاددانی مارکسیست بود) . تمرکز کتاب بر روی تضاد میان محیط پرورشی و جهتگیریهای شرمآور و نگرانکنندۀ سیاسی او قرار دارد.
در مقام دادستان کل ایالت کالیفرنیا، در بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷، او هیچ قدمی در راه کمک به فقرا و سیاهانی که مدعی حمایت از آنهاست، برنداشت و در آن دوران به عنوان «ملکۀ بازداشتهای انبوه» شناخته میشد.
هریس مدافع «مجازاتهای شدید و سخت در مقابل جنایت» بوده و کسانی را که طرفدار ساختن مدرسههای بیشتر به جای توسعۀ زندان ها بودند، به سخره میگرفت. دستگاه او متهم است که تجاوزهای جنسی استیو مونوچین، وزیر خزانه داری کنونی را لاپوشانی کرده و مانع از مجازات او شده است.
مشی سیاست خارجی او نزدیکی به لابیگران اسرائیلی، دشمنی با روسیه و کرۀ شمالی، و مخالفت با پیشنهاد ترامپ برای خارج کردن نیروها از افغانستان و سوریه بوده است.
ماپین صعود شگفتانگیز کامالا هریس را به جهتگیری او در منازعۀ موجود میان بخشهای مختلف سرمایه در ایالات متحده، نسبت میدهد.
ماپین، بایدن و هریس را نمایندگان «نهاد سخت قدرت شرقی، گروه راکفلر که خود را در جایگاه “مترقی” و “طرفدار جهانی شدن” قرار دادهاند» میشناسد.
او «بانکهای مهم، چهار شرکت اصلی نفتی، و غولهای فنآوری جدید در سلیکون ولی» را در حمایت از این دو ذینفع میداند. در مقابل، ترامپ را سردمدار ائتلافی از شرکتهای فراکینگ نفتی (که در رقابت با نهاد سنتی شرکتهای بزرگ نفتی قرار دارند) و عناصری که مرتبط با «پیمانکاران نظامی و تولیدکنندگان اسلحه هستند»، و همینطور صاحبان بزرگ املاک میشمارد.
دستۀ طرفدار ترامپ تمایل به کسب سودهای کوتاه مدت داشته و بیشتر در صنایع داخلی آمریکا ریشه دارند، و از اینرو طرفدار «آمریکا مقدم بر همه» هستند.
طرفداران بایدن به دنبال ثبات در داخل کشور (که قاعدتاً بهمعنای افزایش دورههای محکومیت زندانیان است)، ادغام بیشتر اقتصاد آمریکا در بازارهای جهانی، در عین حال پیگیر اهداف درازمدت امپریالیستی هستند.
این اختلافات همچنین موجب ایجاد شکافهایی در درون هر دو حزب شده است. ماپین مینویسد که هریس از سال ۲۰۱۷ توسط جناح طرفدار کلینتون در حزب دموکرات برگزیده شده بود. اما پس از نتایج مأیوسکنندهای که در انتخابات اولیه در حزب بهدست آورد، با فشار این جناح بهعنوان معاون به بایدن تحمیل شد. به عقیدۀ ماپین، وزارت امور خارجۀ خانم کلینتون موضع تندروتری نسبت به نظرات کاخ سفید، یعنی اوباما/بایدن داشت.
نمایش ویژگیهای شکاف میان طبقۀ حاکمه، نیاز به روشنگریهای بیشتری دارد و سؤالات بسیاری بیپاسخ گذاشته شده است؛ اما کتاب فرضیۀ مفیدی را برای تشریح شدت لفاظیهایی که در انتخابات اخیر آمریکا بهوجود آمد، ارائه میدهد.
بهنظر ماپین، ژست لیبرالی هریس و سیاستهای ارتجاعی او «نتیجۀ منطقی انحراف سیاست چپ در آمریکاست» که از سال ۱۹۴۵ آغاز شد.
همزمان با تأثیر ویرانگر مک کارتیسم بر روی حزب کمونیست آمریکا، «کنگره برای آزادی فرهنگی»، از مجاری مجلههای مختلف، آثار چپگرایان ضدِ کمونیست را برجسته میکرد. هدف مورد ادعای بنیان گذاران این کنگره، تضعیف تأثیر کمونیسم بر روی روشنفکران، و ترویج نویسندگان، هنرمندان و آهنگسازانی بود که بسیاری از آنها با وجود داشتن زمینههای متمایل به چپ، با «سوسیالیسم واقعا موجود» دشمنی داشتند.
تأمین مالی «کنگره برای آزادی فرهنگی»، بهطور نهانی توسط سازمان سیا انجام میگرفت. این، موضوعی است که در آثار افرادی چون فرانسیس استانر سندرز [۴] و دیگران به تفصیل افشا شده است. هانا آرنت و سوزان سونتاگ از جملۀ نویسندگان این کنگره بودند که اندیشۀ «کمونیسم گونۀ دیگری از فاشیسم است» را رواج دادند.
ماپین چنین نتیجه میگیرد که چپ جدید، ساختۀ دست سازمان سیا، چپی «قلابی» و یا «مصنوعی» است، که بهنظر می رسد تا حدودی سادهسازی موضوع باشد. هر چند مشارکت سیا در پیدایش این چپ، حقیقتی غیر قابل انکار است.
ماپین هم چنین با تحلیلی از اشاعۀ نقش هربرت مارکوزه و مکتب نظریۀ انتقادی فرانکفورت، آنها را نیز جزو این نقشه بهشمار میآورد. او معتقد است آنها پشتوانهای فلسفی را برای به حاشیۀ کشاندن مبارزۀ طبقاتی و امکان تحقق رهایی از طریق دانشجویان، زنان و سیاهان، تأمین کردند. عقاید آنها زمینهای شد برای تولد یوروکمونیسم و ایجاد نقاط کور در دیدگاههای احزاب کمونیست و ادامۀ داستانی که همه از آن باخبریم.
کتاب ضعفهایی هم دارد: ازجمله عدم معرفی مراجع بیشتر و برخورد غریبی که به هیتلریسم دارد. اما علیرغم این ضعفهای جزیی، کتاب بهعنوان تحلیل موجزی از توازن میان نیروهای طبقاتی در آمریکا، بینشی روشنگرانه در اختیار خواننده میگذارد.
[۱] Kamala Harris
[۲] Helen Mercer
[۳] Caleb Maupin
[۴] Frances Stonor Saunders
* نویسنده کتاب: کی لب ماپین، ناشر: «مرکز نوآوری سیاسی»