تأثیر ادبیات فارسی زبان بر ادبیات ترکمن
تأثیر ادبیات خارجی بر ادبیات ملی، صرفاً محدود به حوزه ادبیات معاصر نیست. میراث ادبی نویسندگان گذشته نیز که به گنجینه و دارایی تمامی تمدن جهانی و نیز به تجربه هنری و زیباییشناسی آنان تبدیل شده، همچنان بر عناصر یا جوانب هماهنگ و همآوای دوران کنونی تأثیر میگذارند. روابط و تأثیرگذاری متقابل ادبی بینالمللی، مقولههایی تاریخی هستند و شرایط مختلف تاریخی، کارایی و اثربخشی گوناگونی بر آنها دارند که در روند و سیر تعالی خود اشکال مختلفی نیز بهخود میگیرند. اینکه ادبیات خارجی با تصاویر هنری و ادبی خود بر ادبیات ملی تأثیر میگذارد، یک واقعیت عینی است، اما این واقعیت را هم نباید از نظر دور داشت که ادبیات ملی آنرا با رنگوبوهای جهان واقعیات ملی درهم میآمیزد و خودی میکند و برای طبیعت و زندگی مردمان خود بهکار میبرد. یعنی آن تأثیرات را تابع واقعیات موجود در مرحله تاریخی معین در کشور خودی کرده و با تجربه خویش در ادبیات ملی درهم میآمیزد. و چنین است که تأثیر ادبیات خارجی با ویژگیهای نظم و نثر ادبیات داخلی و جهاننگریهای ملی نویسندگان درهم میآمیزد و به رشد جوانههای نوین میانجامد. ادبیات ملی نباید و نمیتواند درجا بزند، این درجا نزدن و چنگ زدن به تحول است، که راه توسعه و تکامل آن را هموار میکند. شاعر معروف چین «ون آدو» در مقاله خود «روند تاریخی تکامل ادبیات» میگوید: «اگر گلهای موجود در خاک ملی، با سرکشی و تندخویی شکوفا شوند، قطعاً خیلی زود از بین میروند. این قانونمندی تحول و جهش هر موجود زنده است. بذرهای جدیدی که از خارج وارد میشوند امکانات زندگی جدید را با خود میآورند». ادبیات چین نیز چنین مسیری را رفت. اما تأثیر متقابل ادبیات تنها در شرایط لازم و ضروری رخ میدهد. آنطور که «جورج لوکاچ» خاطرنشان میکند «نویسندگان خارجی میتوانند چنانکه باید در تکامل ادبیات کشور مفروض تنها در صورتی که ادبیات این کشور به انگیزه و نیروی خارجی برای جستجوی مسیر نوین تکامل خود نیاز داشته باشد، تأثیر بگذارند». جورج لوکاچ همچنین اشاره میکند که «تأثیر واقعی همیشه پتانسیل آزادسازی را دارد». «و.م. ژیرمونسکی» میگوید «تأثیر ثمربخش وامگیری از خارج» تماسهای متنوع سازنده و خلاقانه خود را نشان میدهند، از این رو و از بسیاری جهات این ادبیات ادبیاتی شبیه بهم نیست. به گفته «ب.گ. رییزوف»، روابط ادبی بینالمللی (در برجستهترین نمودهای خود) «ضمن تحرک بخشیدن به تکامل ادبیات، خودویژگی و هویت ملی آنها را توسعه میدهد». برای نمونه این امر در روابط ادبیات روس و چین نمود خود را نشان داده است.
حیات ادبیات مردمان آسیای میانه در طول سده هفده نیز از سنن کلاسیک قدیمی پیروی میکند و نخستین پیشاهنگان ادبیات دوران نوین تنها در ربع آخر این سده ظاهر میشوند. ادبیات فارسی زبان همچنانکه تأثیر خود را در بین نخبگان، شاعران و نثرنویسان منطقه آسیای میانه بهمثابه موضوع معنوی ظریف حفظ میکند، اما مردمان ترک زبان این منطقه نیز پابهپای این تأثیر بهتدریج فرهنگ و ادبیات خود را به زبان ترکی میآفرینند. مهمترین پدیده این دوره رشد و تکامل ادبیات شهری بود. ژانرها و اشکال کهن شعر ــ غزل، مثنوی، داستان و غیره، برای بیان نسخههای شعرهای مردمی و ملی اشعار کلاسیک با محتوای عشقی و قهرمانانه استفاده میشدند. «ا.پ. چالیشیف» در مقاله «میراث فرهنگی مردمان شرق و جهان معاصر»، ضمن بررسی مسئله روابط و همکاری مشترک شرق خاطرنشان میکند که :«به موازات جهتگیری کلی مبارزه عقیدتی و هنری برای ادبیات کشورهای شرق، قانونمندیهای کلی رشد فرهنگی و معنوی آنها، با درگیریها، تضادهای خاص خود آنها که ویژگیهای رشد هر ادبیات ملی را بازتاب و اوضاع اجتماعی ــ اقتصادی در این یا آن کشور، سطح تکامل فرهنگی آن، صفآرایی نیروهای سیاسی داخلی، اوضاع سیاست خارجی، سنن روابط و تماسهای کشور مزبور با دیگر کشورها را تعیین میکنند.»
ظهور ادبیات پیشرویی هم که تأثیر جدی بر دیگر ادبیات و اشکال آن داشته با نزدیکی شرایط تاریخی و ادبی آن مرتبط بوده است. ویژگیهای سیمای زیبایی شناختی ادبیات فارسی زبان و قوانین تکامل آن بهلحاظ تیپولوژیک (نوع شناسی) با ویژگیها و خطوط کلی زیبایی شناختی و قانونمندیهای دیگر ادبیات آسیای میانه هماهنگ و یکپارچه بودند. برای نمونه فرایندهای هنری در ادبیات فارسی زبان در بسیاری جهات با فرایندهای ادبیات ترکمن قابل مقایسه و انطباق بودند. از این رو است که ادبیات فارسی زبان که بخش جداییناپذیری از ادبیات جهان است، مسیر تاریخی آن با ادبیات مردمان منطقه آسیای مرکزی ازجمله ادبیات ترکمن پیوند خورده است. این پیوندها برای ادبیات کلاسیک ترکمن اهمیت ویژهای کسب میکنند و حتی تأثیر متقابل این پیوندها را بهدلیل مشترک بودن قلمروها در سده بیست در توسعه ادبیات تاجیکستان میتوان مشاهده کرد. ادبیات ترکمن در این سده حتی اهمیت ویژهای برای ادبیات تاجیکستان بهدست میآورد. از سوی دیگر هنگام مطالعه ادبیات مردمان شرق، نباید نقش و جایگاه آنها را در توسعه ادبیات جهانی دست کم گرفت. نمیتوان با طرحهای از پیش آماده شدهای به آنها نزدیک شد و سعی کرد آنها را در یک چارچوب سخت و جامد قرار داد و اصطلاحاتی را تحمیل کرد که بهطور معمول، مسیرها، اشکال و ماهیت حرکت روند ادبی در کشورهای غربی را تعیین میکنند. این نوع تحمیل علیه مواد ادبی تنها میتواند منجر به تحریف چهره واقعی ادبیات ملی وچشمپوشی از خصوصیات ملی آن شود. ویژگی تکامل ادبیات در آسیای میانه، پیوند محکم و پایدار آن با هنر و آثار عامیانه است.
در بین این خلقها موضوعات فولکلور و ادبیای مشاهده میشوند، که بسیاری از آنها بر روابط گسترده ادبی و فولکلور مردمان ایرانی و ترکی زبان گواهی میدهند. سده شانزده در تاریخ ادبیات فارسی زبان در آسیای میانه دارای اهمیت بزرگی است. ایجاد یک دولت صفوی و برقراری مذهب شیعه بهعنوان مذهب دولتی منجر به گسست روابط فرهنگی که تا آن زمان وجود نداشت، شد. آزار و اذیت اهل سنت در ایران باعث میشود که بسیاری از شخصیتهای ادبی مانند «واصفی زینالدین محمود» به آسیای میانه بروند. اما در آسیای میانه هم شرایط برای رشد و توسعه ادبیات حتی در آن زمان چندان مطلوب نبود و به همین دلیل مجدداً شاهد افزایش کشش شاعران به هندوستان به دربار اخلاف «بابور»هستیم. این حلقه جدید شاعران هندی روابط خود را با آسیای میانه حفظ میکنند و تأثیر بسیار مهمی بر ادبیات آن میگذارند. مطالعه این دوران در بهوجود آمدن تاریخ ادبیات مردمان آسیای میانه از اهمیت ویژهای برخوردار است. دوران ادبیات فارسی زبان در آسیای میانه همچنان به راه خود ادامه میدهد. هرچند «اشترخانیان»(سلسله یا دودمان حاکم در ازبکستان در خانات بخارا. آشترخانیلار) توجه ویژهای به شاعران نکردند، اما برخی بقایای سنن قدیمی همچنان ادامه یافتند. بسیار جالب است مشاهده اینکه چگونه زبان این شعر در نتیجه جدایی از ایران بهتدریج شروع به تغییر میکند و به تاجیکی نزدیک میشود. این نزدیکی با تاجیکها علاوه بر عزیمت از ایران تا حد بسیار بالایی علتاش این است که ادبیات این دوران بهطور فزایندهای ارتباط با محافل درباری را از دست میدهد. شاعران این برهه زمانی تا حدودی با عالمان مدرسه بخارا و تا حدی با تجار و پیشهوران مرتبط بودند. در اینجا پیش از هر چیز باید توجه داشت که پایه و بنیاد همه شعرها در زبان فارسی جدید همانا در آسیای میانه گذاشته شد. شکی نیست که توسعه و تدوین ادبیات زبان فارسی، ایجاد پایههای متنوع اشکال هنری در بخارا و سمرقند در دوره سامانیان صورت گرفته بود. مولف ناشناس «تاریخ سیستان» که در سده چهارده نوشته شده ، اشعاری را به ما ارائه میدهد که سعی شدند این زبان را در سده نهم در برابر صفاریان استفاده بکنند.
دوره سدههای هفتم تا پانزدهم، دوره کلاسیک در توسعه ادبیات منطقهای به زبانهای عربی، فارسی و ترکی است (اغلب نویسندگان همزمان به دو یا حتی سه زبان مینوشتند) و دوره کلاسیک توسعه ادبیات ترک در آسیای میانه پیش از هر چیز با آثار علیشیر نوایی بزرگترین شاعر و دولتمرد ترک در همه دوره سده میانه تجلی یافت. نمونههای متعددی از اشعار عشقی و غزلیات فلسفی شاعر (بیش از سه هزار شعر) در چهار مجموعه دیوان توسط او جمعآوری شدند. روند این دوره ادبیات که مفاهیم کلی آن ایدههای انسانی بود به سدههای شانزده و هیجده فرارسید و همزمان با روندها و گرایشات جدید به سده نوزده مرتبط شد. در این دوران اما ادبیات جدیدی نیز در حال توسعه بود و آن ادبیات ترکی، هندی، فارسی، کردی و افغانی بود. در سده هفدهم در این ادبیات گرایشات جدید و مترقی پیش از هر چیز در خلاقیت هنری نمایندگان شهرنشینان و در محافل پیشهوران زاده میشوند. این دوره، دوره گسترش وسیع شعرهایی به سبک هندی بود. در کل، اشکال شعرگویی عربی ــ فارسی توسط شعرهای ترکی از سده یازدهم میلادی و بلافاصله پس از آغاز پذیرش گسترده اسلام توسط قبایل ترک آسیای میانه بهکار گرفته شدند. اگرچه اکثر زبانهای ترکی فاقد مصوتهای بلند اولیه بودند، اما شاعران ترک موفق شدند در مدت کوتاهی وزن عروض را به زبان خود تطبیق دهند. در اشعار ترکی غزل بهطور یقین به ژانر اصلی شعر تبدیل شد. در ابتدا بویژه اشعار و نثر صوفیانه در ادبیات عرب ظاهر شد. انگیزههای صوفیانه در شعر فارسی نیز در سده دوازده شروع به نفوذ کرده و بهتدریج موقعیت مسلطی را در آن پیدا میکنند. اشکال رباعی و مثنوی صوفیانه هم بهوجود آمدند ولی با این حال شکل اصلی شعر عرفانی و صوفیگرایانه چه در ادبیات فارسی و چه در ادبیات ترکی غزل بود (در عربی و اشعار اولیه فارسی اصطلاح «غزل» (مانند تغزل) به هر گونه منظومه غزلی درباره عشق اطلاق میشد، اما بعدها تبدیل به یک فرم خاص شد.)
در غزلها، هم عشق زمینی و هم عشق عرفانی، عشق به خالق ستوده شدند. در ادبیات ترک زبان دورههای بعد، که از سده شانزده آغاز شد همچنین اشکال مشتقات غزلی مانند مربع (دورت لیک. چهارتایی)، مخمس (بش لیک. پنجتایی)، مسدس (آلتی لیک. ششتایی)، مثمن (هشتتایی) که توسط اعراب از سده سیزده بهکار برده میشد بسیار رشد یافت. چنین شعرهایی غالبا «پاسخ» شاعرانه خودویژهای به غزل شاعران پیشین بودند. برای نمونه بیشتر اوقات چنین آثاری بهعنوان «پاسخ» به غزلیات «علیشیر نوایی» بهوجود آمدند و تجزیه و تحلیل دقیقتر این موضوع، نشاندهنده گسترش آثار ادبیات فارسی زبان در میان سایر قبایل ترک است. در اشعار فارسی آن دوران، فرم مثنوی رشد ویژهای در شاعران ترک پیدا کرد که در اثر آن بهطور کلی اشعار فلسفی ــ آموزنده (اخلاقی) و کمی بعد از سده دوازده شعرهایی با محتوای مذهبی ــ عرفانی (صوفیانه) بهوجود آمدند. فرم مثنوی در سده چهارده و پانزده، بهصورت اشعار تغزلی و حماسی (دستانها) به بالاترین مرحله رشد و تکامل خود دست یافت. همانا پس از آن شاعران برجسته آسیا مانند «لطفی» و «علیشیر نوایی» نمونههای کلاسیک این ژانر را ایجاد کردند که سوژه تقلید در ادبیات مسلمان ترک از ترکستان شرقی تا اروپای جنوب شرقی شد. باید یادآور شد که در شعر ترکی شکل رباعی، که با همپیوندی با رباعیات فولکلور تکامل مییافت مستعد آن بود که مضامین مختلف ــ عشقی، فلسفی و غیره را بازتاب دهد. بر پایه رباعی ژانر اصلی تویوغ [تویک، تویوک] شکل گرفت که توسط شاعران ترک زبان آسیای میانه بهکار برده شد و آن نیز شعری بود کوتاه با محتوای تغزلی. تویوغ نوعی غزل و رباعیات قدیمی یا اشعار عامیانه چهار بیتی و فهلویات بود که در ادبیات کلاسیک ترکی بهویژه ترکان اوغوز در آذربایجان، آناتولی شرقی و عراق مورد استفاده قرار میگرفت. این غزل که از اشعار عامیانه ترکی بهوجود آمده بود بعداً تحت تأثیر بهینهسازی عربی و فارسی قرار گرفت. در این نوشته بهعمد از واژه ادبیات فارسی زبان بهجای ادبیات فارسی استفاده میشود. زیرا ادبیات فارسی زبان ادبیاتی است که با تلاش مشترک بسیاری از مردمان، از سواحل مدیترانه تا هند ایجاد شده بود. این پدیده به اندازه ادبیات یونانی، لاتین و عربی پیچیده و متنوع است. همانا این مسئله غنای خارقالعاده، تنوع و گسترش وسیع جغرافیایی آن را نشان میدهد.
ادبیات ملی ایران پس از قرن شانزدهم شروع به پدید آمدن میکند و تنها در سدههای بیست، با تقویت و افزایش عناصر سرمایهداری در ایران شکلهای متفاوتی بهخود میگیرد. اصطلاح ادبیات فارسی مستلزم شفافسازی است، گرچه شاید در نگاه اول چنین تبیینی بهنظر زائد برسد .تحت ادبیات «فارسی»، همه آثار ادبی را که به اصطلاح «زبان فارسی جدید» نوشته شدهاند مد نظر است، صرف نظر از تعلقات اتنیکی نویسندگان آنها و نقطه جغرافیایی که این آثار منشاء گرفتهاند. چنانکه رمان تاریخی فارسی در سده بیست، مشخصه و ویژگی ایران در دوران مبارزه برای استقلال هم علیه استعمارگران و هم علیه اشرافیت محلی فئودالی است. در عین حال، ادبیات ملی ایران البته یکی از وارثان بسیاری از مجموعه عظیم ادبیات کلاسیک فارسی است. برخی منتقدان ایرانی معتقدند که این میراث مانع از توسعه آزاد ادبیات ملی میشود. ادبیات فارسی، با وجود تنوع، هنوز هم یک کل و مجموعه واحد است. وحدت آن بههیچوجه بیانگر این واقعیت نیست که آن از یک زبان همانند و زبان نسبتاً در حال تغییر استفاده میکند. این ادبیات در ارتباط تنگ و تعامل بین تمام شاخههای فردی خود تجلی مییابد. پیش از هر چیز باید توجه داشت که پایه و بنیاد همه شعرها در زبان فارسی جدید همانا در آسیای میانه گذاشته شدند. شکی نیست که توسعه و تدوین ادبیات زبان فارسی، ایجاد پایههای انواع اصلی اشکال هنری در بخارا و سمرقند در دوره سامانیان صورت گرفت. بهرحال سنت ادبیات فارسی زبان در کل در آثار نویسندگان قرقیز، قزاق، ترکمن، آذربایجانی و ترک بازتاب یافته است. بهعبارت دیگر این ویژگی خاص یعنی مقاومت و سرزندگی این زبان توانست میراث ادبی خود را در سراسر جهان گسترش دهد. این زبان و همچنین فرهنگ و ادبیاتی که برپایه آن ایجاد شده نه تنها در درگیریهای سیاسی سدهها پایدار ماند بلکه حاکمان و اشغالگران بیگانه را مجذوب و محسور زیبایی خود کرد. شرق شناس مشهور «ای.اِ. برتلس» خاطرنشان میکند که در آسیای میانه بهویژه پیش از هجوم مغول، زبان فارسی، زبان حاکم ادبی بود. با این حال پس از حمله مغولها زبان فارسی به هستی خود ادامه داد و بهموازات زبان ترکی ــ جغتایی تیموریان توسعه یافت و جایگاه خود را ب÷ عنوان زبان فرهنگ و ادبیات در منطقه حفظ کرد. در این ارتباط آکادمیسین «بارتولد» اشاره میکند که امیر تیمور به این زبان روان صحبت میکرده و فارسی ــ تاجیکی در دوره سلطنت او زبان دفاتر دولتی بوده است. در آن دوران فارسی ــ تاجیکی، زبان نه تنها علوم بود، بلکه زبان دولتی و مقام افتخاری زبان گفتوگوی قشر بالای تیموریان را نیز بهدست آورد. با این حال، این رابطه تاریخی بههیچوجه یک طرفه نبود.
شاعر و اندیشمند مولانا «عبدالرحمن جامی» با دوست و شاگردش «نوایی» با گویش ترکی ــ چغتایی ارتباط برقرار میکرده. همچنین کتاب مشترک آنها «چهل حدیث شیخ جامی و امیر نوایی» که ترجمه شاعرانه احادیث پیامبر اسلام است، جایگاه شایستهای در میراث مکتوب شرقی دارد و پایه سنت نگارش چنین آثاری در ادبیات اسلامی است. محققان از سه غزلیات جامی به زبان ترکی یاد میکنند که یکی از آنها با استفاده از شکل شاعرانه مولانا ایجاد شده است. «برتلس» همچنین خاطرنشان میکند که: «چنین نمیتوانست باشد که جامی ضمن زندگی در هرات با تیموریان به گویش آنها نپیوسته باشد». «دیوان فانی» فارسی امیر علیشیر نوایی بنیانگذار ادبیات کلاسیک ازبک و دیگر آثار او گواهی روشنی بر پایبندی و تقلید شاعر از ادبیات فارسی زبان در سده پانزده هستند. همچنین میتوان از «دیوان نادری» که مربوط به سده هیجده میلادی است یاد کرد که بخش بزرگی از آن شامل اشعار شاعر به زبان فارسی است. در «دیوان» این شاعر شعرها از صفحه ۴۷ تا ۲۳۹ به زبان ازبکی و از صفحه ۲۴۱ تا ۵۷۸ به زبان فارسی هستند. بهطور کلی، مروری مختصر در ادبیات کلاسیک ازبک، نقش و تأثیر چشمگیر ادبیات فارسی زبان یا به عبارت دیگر ادبیات فارسی زبان بر این ادبیات را در سده میانه نشان میدهد. بهگفته پروفسور «آ.یو. یاکووبسکی»، پیشنیازهای این پدیده در زمان سلطنت «قره خانیان» شکل گرفت و مردمان ترک زبان در آسیای میانه مطابق با فرهنگ تاجیکها زندگی میکردند :«ترکها نه تنها زبان تاجیک و ادبیات ایرانی را مورد مطالعه قرار میدادند بلکه در ایجاد این فرهنگ شرکت داشتند. همچنین ازبکها با تاجیکها در توسعه همه صنایع دستی همکاری میکردند. در دوران مورد نظر تعیین ملیت صنعتگران و نامهایی که بهدست ما رسیدهاند غیرممکن میبود، زیرا آنها همان نامهای اسلامی را داشتند». این نقطه نظر را میتوان در یادداشتهای «وامبری» سیاح و دانشمند اروپایی تأیید کرد که جمعیت دره «فرغانه» و بهویژه ساکنان «کوکند» [خوقند، خوکند، قوقن، خواقند] نه تنها به تاجیکی صحبت میکردند و مینوشتند بلکه اصالتاً تاجیک نیز بودند. وی ازجمله مینویسد: در خانات «كوكند»، تاجیكها بعد از ازبكها در جایگاه دوم قرار دارند. علیرغم اینکه تعداد آنها نسبت به بخارا کمتر بود، شخصیت و رفتار تاجیکهای «کوکند» در مقایسه با قبایل «بخارا» بسیار بهتر بود. تاجیکهای«کوکند» از نظر گرامر و واژگان گفتاری واضح و روشن دارند. این ویژگی بیشتر مشخصه ساکنان «کوکند» است. بهر حال تجزیه و تحلیل دقیق تر این موضوع، نشاندهنده گسترش آثار ادبیات فارسی زبان در میان سایر قبایل ترک است. سنت ادبیات فارسی زبان در کل در آثار نویسندگان قرقیز، قزاق، ترکمن، آذربایجانی بازتاب یافته است. به گفته زبان شناس تاجیک «الله خان افصحزاده» که در تحقیقات گسترده خود مسئله تأثیر متقابل ادبی را براساس مطالعه زندگی و آثار حافظ بررسی کرده بود به این نتیجه میرسد که «در اثر این ویژگیها شعر حافظ به چنان سطحی رسید که شاعران بزرگی چون «کمال خجندی» و «جامی»، «نوایی» و «مختومقلی»، «هلالی»، «فضولی» و «سیدای نسفی»، «مقیمی» (شاعر ازبک) از آن تقلید کردند. حافظ همچنین منبع الهام شاعران بزرگ روس و اروپا همچون «پوشکین»، «گوته»، «فت»، «اوکراینکا» و «یسنین» شد». وقتی ما از ادبیات فارسی زبان (دری) در آسیای میانه صحبت میکنیم ، گستردگی این ادبیات و تکامل آنرا از هند تا بغداد باید در نظر بگیریم. در دوران استیلای مغول ، ضربه بزرگی به توسعه ادبیات فارسی زبان در آسیای میانه وارد آمد. در شهرهایی مانند «سمرقند» و «بخارا» انبوهی از ویرانهها باقی ماند. مزارع خالی شدند، شبکههای آبیاری فروریخت، گرسنگی و فقر آواری بر سر مردم شد. در چنین شرایطی زندگی فرهنگی البته که منجمد و خلق اثر ادبی غیرممکن شد. بسیاری از شاعران در سالیانی که مغولها به منطقه نزدیک میشدند به هند گریختند و در آنجا مستقر شدند. ازجمله این مهاجران امیر ترک «لاچین» بود از «کشا» (شهر سبز) و پسرش امیرخسرو که بنیانگذار شاخه هندی ادبیات فارسی شد. اما در دورانهای پسین تسلط مغولها ارتباط آسیای میانه با هند جایی که امپراتوری «مغولان بزرگ» بهوجود آمد، بسیار تقویت شد. اگرچه ادبیات هند و آسیای میانه از سده شانزده ویژگیها و شباهتهای زیادی را که ناشی از ارتباط مداوم بود نشان میدهد، ادبیات ایران از این لحظه بهتدریج به مسیر دیگری میرود. در این روند جدایی، تفاوت در زبان، مضامین، ویژگیهای سبک شناسی تا اواخر سده نوزده ظاهر میشوند. دوستداران ادبیات ایران شروع میکنند به سخن گفتن از «سبک ترکستانی» (یا خراسانی) بهعنوان سبکی دارای تفاوتهای خاص خود، که بلافاصله امکان میداد مشخص شود که این یا آن اثر هنری از کجا سرچشمه گرفته است. محقق آذربایجانی «ر. آزاده» ضمن تجزیه و تحلیل میزان گسترش زبان و ادبیات در دوران سلطنت سلجوقیان در سدههای دهم و یازدهم نتیجهگیری میکند که در آن زمان دانش زبان فارسی نشانه تعلق شخص به املاک اشرافی بود. شاعران عمدتاً اشعاری به این زبان میسرودند. علاوه بر این شهر مرو در دوران سلجوقیان مرکز فرهنگی این عصر بهشمار میرفت که در آن ادبیات فارسی زبان نقش مهمی را ایفا میکرد.
تمامی محافل شاعرانی که به خاندان سلجوقی خدمت میکردند با آسیای میانه ارتباط تنگاتنگی داشتند. علاوه بر این، زبان فارسی با محدود کردن تأثیر سایر زبانهای همسایه، وضعیت یک زبان بینالمللی را بهدست آورد. دانشمند و نویسنده روس «ان. تیخونوف» در یک مطالعه و پژوهش تطبیقی از آثار نظامی و نوایی خاطرنشان میکند که در آن دوره زبان فارسی در شرق به همان وضعیتی رسید که زبان لاتین در اروپا رسیده بود. صفحات تاریخ نشان میدهد که حتی قبل از انقلاب اکتبر، در کلیه مدارس دره «فرغانه»، به همراه آثار ترکی ــ ازبکی، میراث ادبی عطار، حافظ، بیدل، که اساس مطالب آموزشی برای دانشآموزان را تشکیل میداد، بهعنوان کتب درسی مورد مطالعه قرار میگرفته است. بهمرور در قرن هجدهم نیز در آسیای مرکزی، کانونهای جدید فرهنگی و ادبیات: دره فرغانه، خوارزم (خیوه)، بخارا و سمرقند بهتدریج شکل گرفت. آثار نخستین شاعران ملی ترکمن: شاعر و عارف« آزادی» (۱۷۶۰ـ۱۷۰۰) و پسر معروفش مختومقولی فراغی (حدود ۱۸۰۵ـ۱۷۲۴) نیز به همین دوره تعلق دارند. بدون شک نقش تعیینکننده در تکامل روابط ادبی زبان تاجیکی (دری) و ترکمن را ترجمههای ادبیات روس ایفا کردند. در عین حال یکی از عوامل شکلگیری روابط ادبی فارسی ــ تاجیکی زبان و ترکمنها پیوندهای خلاقانه و متقابل شاعران کلاسیک جداگانه از دورانهای گذشته بود. مطالعه مسئله تأثیر متقابل ادبیات در جامعه کنونی اهمیت بیشتری کسب خواهد کرد، هنگامیکه روندهای جاری جهانیسازی بر ارزشهای بنیادین فرهنگی ملتهای جهان تأثیر میگذارند. در این نمونههای جداگانه و قدیمی میتوان به «دولت محمد آزادی» شاعر ترکمن اشاره کرد که هوادار سعدی شیرازی بوده و اثر «وعظ آزادی» خود را به سبک «بوستان» و «گلستان» سعدی نوشته بود. در غزلهای حافظ انگیزههای صوفیانه جایگاه ویژهای را پیدا کردهاند، شیوه حافظ در ترکیب غزلها در آسیای میانه نیز بهکار برده شدند و در مدارس نیز اشعار او را میآموختند. شاعر ترکمن «مختومقلی» که در بخارا تحصیل کرده بود بیشک میتوانست در مورد حافظ بیشتر بداند و بشناسد و او است که همانند حافظ به افشای موضوعات اجتماعی در شعرهایش اشاره دارد. از شاعران دیگر سده هیجده که تحت تأثیر ادبیات فارسی زبان شاعرانی همچون حافظ، سعدی ،مولوی و غیره بودند، برای نمونه میتوان از شاعران ترکمن «غایبی»، «عندلیب» یا «معروفی» و … یاد کرد.
از این رو تأثیر حافظ تا اندازهای بهوضوح در آثار این شاعران ترکمن احساس میشود. پژوهشگرانی مانند پروفسور و فیلولوگ «ص. آخال لی» [صفر انصاری. ر.ک] و «ب. محمدووا» نیز ضمن بررسی دایره مطالعه مختومقلی اینکه شاعر به کدام زبانها آشنا بوده و آنچه مختومقلی خوانده است را به نسخه خطی کاعذ بخارایی نسبتا خوبی که تحت شماره ۵۴۶ در بخش نسخ خطی انستیتوی زبان و ادبیات شرق شناسی و میراث کتبی آکادمی علوم تاجیکستان حفظ شده است، ارجاع میدهند. از بین نویسندگان فارسی زبانی که «مختومقلی» نام آنرا با احترام زیاد میبرد سعدی است و همچنین نام شاعران دیگری مانند امیر خسرو دهلوی، جلالالدین رومی، علیشیر نوایی آورده شده است. مختومقلی مشتاقانه در برخی اشعارش به شاعرانی همچون خیام، فردوسی، نظامی، حافظ، و … اشاره میکند. محققان نشان میدهند نسخ خطی که توسط مختومقلی نگهداری شده است و حتی عدهای را عقیده بر این است که یادداشتهای حاشیهای بهدست او نوشته شده است. موضوع تأثیر آثار مختومقلی بر ادبیات سایر خلقها مورد توجه دانشمندان نیز بوده است. بسیار قابل توجه است که در آثار خود مختومقلی اشعار شفاهی مردم ترکمن و هم زمان فولکلور مردمان کشورهای همسایه: تاجیکها، آذربایجانیها، ازبکها تأثیر داشتند. آثار مختومقلی و دیگر شاعران کلاسیک ترکمن رابطه تنگاتنگی با ادبیات فارسی ــ دری زبان دارد. نویسندگان مشهور ادبیات تاجیک «ب. خزجیبووا» و « میرزا یونوس» در اثر خود« پوشکین و شرق» براساس نمونههایی حتی تأثیر آثار کلاسیک ادبیات فارسی زبان را بر جهانبینی نابغه ادبیات روس «پوشکین» پردازش کردهاند. این نویسندگان با روشهای تطبیقی و تاریخی و مطالعه آثار نویسندگان دیگر، ارتباط «پوشکین» را با ادبیات فارسی زبان نشان دادند. این پژوهشگران معتقدند که برخی از اشعار«پوشکین» تحت تأثیر سعدی و حافظ نوشته شدهاند. پژوهشگران مقتقدند که پوشکین با آثار شاعران فارسی زبان آشنا بوده و این گواه نقش مهم ادبیات فارسی زبان در ادبیات کلاسیک روسی است. این تعامل ادبی و تأثیر ادبیات خارجی در اینجا ادبیات فارسی زبان، نهتنها بهدلیل موقعیت غالب در مناطق آسیای میانه بلکه بهدلیل گسترش و تأثیر میراث آن نشان میدهد که برای نمونه حافظ و ویژگیهای اشعارش به چنان سطحی رسیده که منبع الهام شاعران بزرگی همچون کمال خجندی، جامی، نوایی و مختومقلی، فضولی، هلالی جغتایی (از ترکمنهای جغتایی) و … در سطح منطقه و در سطح اروپا منبع الهام شاعران بزرگ روسیه و اروپا ازجمله «پوشکین»، «گوته»، «آ. فت»، «ل. اوکراینکا» و «س. ایبسین» بوده است. ترجمه آثار نویسندگان ترکمن به زبان روسی و به زبانهای دیگر خود نیز عامل مهمی برای رشد و تکامل ادبیات و اشعار ترکمنی بود.