تغییر تفکر در جوامع با «جنگ ذهنی یا شناختی» *

Print Friendly, PDF & Email

در جنگ‌های کلاسیک، هدف از بین بردن زندگی انسانی دشمن است. امّا در جنگ‌های سایبری مدرن هدف تخریب زیرساخت‌ها، از بین بردن اعتماد به نفس، تغییر پایگاه ذهنی و تمدنی جامعه «دشمن» می‌باشد که آنرا «جنگ ذهنی یا شناختی» می‌نامیم. عواقب چنین جنگی، برخلاف زیر‌ساخت‌ها، جبران‌ناپذیر است، زیرا نتایج آن پس از یک نسل، وقتی که دیگر خیلی دیر شده است، آشکار می‌شود.

 

 

زمان جنگ‌های به‌اصطلاح اطلاعاتی به‌سر آمده و امروز به‌طور فزاینده‌ای توجه‌ها به سمت «جنگ شناختی» جلب شده است که با استفاده از آن می‌توان ذهن و روان فرد، گروه، و یا جامعه را هدف قرار داد. این نوع جنگ، که بدون استفاده از تسلیحات و ابزار نظامی، افراد، گروه‌ها و کل یک جامعه را تحت سلطه درمی‌آورد، به‌عنوان مبنای جنگ‌های تازه جهان‌بینی «هوشمند»، در اطاق‌های فکر غرب بسیار محبوب است.

تاکنون جنگ‌های گوناگونی را تجربه کرده‌ایم که از آن جمله‌اند: جنگ سخت، جنگ نیمه‌سخت، جنگ اقتصادی، جنگ سرد، جنگ نرم، جنگ تمدن‌ها و فرهنگ و…. در شرایط کنونی و با توجه به پیشرفت سریع تکنولوژی هوشمند، وارد مرحله تازه‌ای از سلطه‌طلبی آنهم با «جنگ شناختی» شده‌ایم که ذهن، شناخت و تفکر را هدف قرار می‌دهد. این جنگ شکل بسیار تکامل‌یافته‌تر، پیشرفته‌تر و مؤثرتر جنگ نرم است.

تیمی ‌از نویسندگان متشکل از کارکنان دانشگاه جان‌هاپکینز و کالج امپریال لندن در تحلیلی برای ناتو می‌نویسد: «این روزها، جنگ شناختی برای دستیابی به اهداف خود، هم از جنگ اطلاعاتی و سایبری استفاده می‌کند و هم از مهارت‌های روانشناسی و مهندسی اجتماعی.» (در‌واقع اهداف جنگ شناختی، همان اهداف جنگ سخت است بدون شلیک گلوله‌ای) «جنگ شناختی، ذهن انسان‌ها را مورد هدف قرار می‌دهد». در اینجا ذهن و شناخت به یک میدان جنگ مدرن تبدیل می‌شود و همانطور که در یک جنگ معمول است، طرفین درگیر در نهایت به‌دنبال پیروزی بر حریف و تسلیم او هستند: «اگر جنگ شناختی موفقیت‌آمیز باشد ، بدین معنی است که باورها و رفتارهای فرد و گروه را آن‌ چنان تحت تأثیر قرار داده است که خود شخص یا گروه متمایل به اهداف تاکتیکی یا استراتژیک مهاجم شده و آن را ارجح می‌شمارد. بدین ترتیب قابل تصور است که یک دشمن با «جنگ شناختی» بدون توسل به خشونت و اجبار آشکار، جامعه را تحت سلطه خود درآورد.»

در «جنگ شناختی» برای تهاجم از شیوه‌های گوناگونی استفاده می‌شود. مشروعیت‌زدایی، اعتبار‌زدایی، اعتمادزدایی، ناامیدسازی، قداست‌زدایی و ناکارآمدنمایی از نمونه‌های بارز این شیوۀ تهاجم می‌باشد که با به‌کار گرفتن همه یا بخشی از آن در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی سرمایه اجتماعی و نیروهای مردمی‌ کشور شود.

جنگ‌های شناختی می‌توانند ماهیتاً کوتاه‌مدت و یا دراز‌مدت باشند. از نظر استراتژیکی می‌توان آن‌ها را برای چند دهه طراحی کرد: «در چنین حالتی جنگ شناختی می‌تواند شامل چندین کارزار پی‌در‌پی بر روی ذهن باشد که با هدفی بلند‌مدت برای ایجاد اخلال در اتحادها یا کل جامعه به‌منظور کاشتن تخم تردید درباره حکومت و رهبری کشور، تضعیف روندهای دموکراتیک، ایجاد ناآرامی ‌یا تحریک جنبش‌های جدایی‌طلبانه»، به اجرا درمی‌آید.

نویسندگان تأکید می‌کنند: «در جنگ شناختی، مزیّت با کسی است که زودتر دست به‌کار می‌شود و زمان، مکان و ابزار حمله را انتخاب می‌کند.»

اندیشکده‌های بسیاری در اروپا و آمریکا در زمینه «جنگ شناختی» فعال می‌باشند که تحت حمایت همه‌جانبه سرمایه عظیم مالی قرار داشته و بودجه‌های هنگفتی در اختیار دارند.

این اندیشکده‌ها در بخش‌های جداگانه و با استفاده از اطلاعات مفید و غیر‌مفید در زمینه‌های گوناگون بر روی اختلافاتِ سیاسی، اجتماعی یا قومی ‌به‌منظور تغییر در نحوۀ تفکر «جمعیت هدف» کار می‌کنند. این استراتژی «جنگ شناختی» است، زیرا «جمعیت هدف» را به‌طور وسیعی از نظر تفکر تحت تأثیر قرار می‌هد.

این اندیشکده‌ها رویکردهای یک جامعه را به روش خاص خود تعبیر و تفسیر می‌کنند. اگر به‌نظر آنان از دیدگاه غربی همزیستی با «کشوری» امکان‌پذیر نباشد، تلاش می‌شود تا با «جنگ شناختی» از نظر ذهنی بر روی آن جامعه کار کرده و آنرا مطابق دید خود تغییر دهند.

همه این‌ها منجر به ظهور نوع جدیدی از جنگ شده است. در جنگ‌های کلاسیک، هدف از بین بردن زندگی انسانی دشمن است. امّا در جنگ‌های سایبری مدرن هدف تخریب زیرساخت‌ها، از بین بردن اعتماد به نفس، تغییر پایگاه ذهنی و تمدنی جامعه «دشمن» می‌باشد که آنرا «جنگ ذهنی یا شناختی» می‌نامیم. عواقب چنین جنگی، برخلاف زیر‌ساخت‌ها، جبران‌ناپذیر است، زیرا نتایج آن پس از یک نسل، وقتی که دیگر خیلی دیر شده است، آشکار می‌شود.

علاوه بر جنگ اطلاعات، جنگ سایبری و نرم و … که از دید پنهان و در خفا صورت می‌پذیرد، چهره دیگر آن را که یک رویکرد آسان و آشکار «جنگ شناختی» با هدف تغییر ذهن و تفکر است، همه ما به‌نوعی روزانه در فضای مجازی شاهد آن می‌باشیم. در حالیکه کشورهای غربی حتی نقد ژورنالیسم واقعی را در افشای فساد و یا خیانت و یا برخورد با مشکلات و نارسایی‌های جامعه خودی برنمی‌تابند و آنرا در فضای مجازی تحت عنوان «دروغین و یا جعلی» (Fake News) سانسور می‌کنند، خود مبتکر و حامی‌انواع کلیپ‌ها، نوشته‌ها و ویدیوهایی هستند که برای روان‌گردانی در جوامع به‌اصطلاح «دشمن» در فضای مجازی می‌چرخد.

متأسفانه هنوز برای جلوگیری از «جنگ شناختی» در فضای مجازی و تلقی آن به‌عنوان اقدام مجرمانه، هیچ قانونی وجود ندارد. بهترین راه برای مقابله با این نوع جنگ، ارتقای آگاهی در میان مردم عادی و هوشیاری عمومی‌ است.

از همین رو همه ما به‌عنوان انسان‌های آگاه و با احساس مسئولیت، باید در این زمینه‌ها حساس بوده و قبل از پخش و نشر اطلاعات در شبکه‌های مجازی، با دقت بیشتری بر آن تأمل کرده و از واقعی و یا غیر‌واقعی بودن آن آگاه شویم.

* این مطلب با استفاده از دو منبع ــ «ذهن میدان جنگ است» از «راشا تودی» و «جنگ شناختی Cognitive warfare» از سایت بیگ دیتا، تهیه و تنظیم شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *