ضرورت تغییر گفتمان لیبرالی در مورد حماس
ــ فرشید واحدیان ــ
سادهترین ترفند سیاسی غرب برای شیطاننمایی حماس در میان سایر گروههای فلسطینی، ترسیم آن بهعنوان گروهی خشکاندیش، با مذهب افراطی است که برای رسیدن به اهداف خود و با نفرت دیوانهوار به یهودیان، حاضر به انجام هرگونه کشتار و ویرانی است.
تکیۀ تبلیغات اسرائیل نیز همیشه بر همین نکات است و متأسفانه گفتههای ایلهان عمر نیز، به عمد و یا غیرعمد تکرار همین تبلیغات بود. حماس از ابتدای تأسیس و بهخصوص در دو دهۀ اخیر، در توافق با جریان اصلی سیاست ملی فلسطینیها، حرکت کرده، استقلال خود را از سازمان فراملیتی اخوانالمسلمین که یک قرن پیش در مصر بهوجود آمد، به صراحت اعلام و مرزهای سال ۱۹۶۷ را بهعنوان اساس دولتی فلسطینی در کنار اسرائیل پذیرفته است.
این سازمان صریحاً استعارههای ضد یهود وام گرفته از متون کلاسیک اروپایی را که در اسناد اولیهاش وجود داشت، مردود شمرده است.
خانم ایلهان عمر با به چالش کشیدن سخنان آنتونی بلینکن وزیر امورخارجه در گزارش به کنگره، در خیال حمایت از فلسطینیان است. اما نظرات او در مورد حماس تنها تأییدی است بر تبلیغات اسرائیل در نامشروع نشان دادن نهضت مقاومت فلسطین. با تأسف باید گفت که موضع عمر در مقصر شمردن دو طرف درگیری، گفتمانی است معمول در میان لیبرالهای به ظاهر طرفدار فلسطین.
عمر مباحثۀ خود با بلینکن را انتشار داده و در توئیت خود چنین نوشت: «لازم است تا ما برخوردی یکسان و عادلانه برای همۀ قربانیان جنایت علیه بشریت داشته باشیم.»
او مدعی است: «ما شاهد جنایتهایی باورنکردنی از سوی ایالات متحده، حماس، اسرائیل، افغانستان و طالبان هستیم.» او به درستی بلینکن را در مورد مخالفت ایالات متحده با تحقیقات دادگاه بینالمللی در مورد «این جنایتهای جنگی و جنایت علیه بشریت»، به چالش میکشد.
«تأکید میکنم هم در اسرائیل و هم در فلسطین، و این شامل همۀ جنایتهای نیروهای امنیتی اسرائیل و حماس و همچنین جنایتهایی که توسط دولت افغانستان و طالبان در افغانستان انجام شده نیز میشود.» نکته قابل توجه آنکه عمر در گفتوگوی شفاهی خود با بلینکن، اشارهای به جنایتهای امریکا نکرد!
جواب بلینکن، همانگونه که انتظار میرفت مزورانه و غیرصادقانه بود. او به دروغ مدعی شد که فلسطینیان میتوانند در خود اسرائیل دادخواهی کنند.
واکنشی ناهمسنگ
این چنین برخوردی از عمر که هزینۀ مبارزۀ انتخاباتی خود را بهدلیل لفاظیهایش در حمایت از فلسطینیان تأمین کرده، نگرانکننده است. او مقاومت فلسطینیها و دفاعشان از خود را «جنایت علیه بشریت» مینامد و آن را همتراز قهر استعماری اسرائیل میشمارد.
این روشی مبتذل و سخیف برای اثبات بیطرفی و انصاف است، مشابه انتقاد سیاستمداران آمریکایی از بنجامین نتانیاهو، برای تظاهر به سختگیری در مقابل اسرائیل، بیآنکه سیاست نژادپرستی بنیادی این کشور را به چالش بکشند.
اما موضع صحیح ولی سختتر، اعلام این امر است که هیچ برابری اخلاقی میان مقاومت مردم زیر استعمار با دولتی مسلح به سلاح هستهای و مدرنترین سلاحهای کشتار و ترور در پی به انقیادکشیدن آنهاست، وجود ندارد. حق مقاومت مردم در مقابل اشغالگر با تمام وسایلی که در اختیار دارند، مورد تأیید همۀ قوانین بینالمللی است.
فهرست جنایات اسرائیل آن چنان طولانی و شناخته شده است که تکرار آنها در اینجا بیمورد مینماید. اسرائیل علاوه بر اخراج ۸۰۰هزار فلسطینی در زمان تأسیس خود، از ۱۹۴۸ تا بهحال بیش از ۱۰۰هزار عرب و فلسطینی را به قتل رسانده است. کشتاری که بسیار زودتر از تأسیس حماس در ۱۹۸۸، آغاز شده بود.
اسرائیل در حملات اخیر خود به غزه، عمداً خانههای مسکونی و کل خانوادهها را هدف قرار داد و مراکز کسب وکار، نمایندگی رسانهها و زیر ساختها را منهدم کرد.
جنایات آن چنان وسیع بود که حتی نیوریورکتایمز مشاطهگر غیررسمی اسرائیل در ایالات متحده، نیز نتوانست آنها را لاپوشانی کند. مقایسۀ خشونت حماس چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ محتوا با اسرائیل مسخره است، اما از آن مسخرهتر جمع آوردن گروههای فلسطینی با آمریکا در یک مقوله است.
ایالات متحده، بعد از پایان جنگ جهانی دوم، قربانیان بیشمار و ویرانیهای گستردهای در سرتاسر جهان از خود بهجا گذاشته است. از آسیای جنوب شرقی گرفته تا گواتمالا، و از عراق تا بسیاری دیگر کشورها میلیونها انسان در جنگها، کودتاها و تجاوزات ایالات متحده، جان باختهاند. اما «جنایاتی» که حماس بهزعم ایلهان عمر مرتکب شده کدام است؟
پرتاب موشکهای بیهدف
اغلب گفته میشود که گناه حماس، هدف گرفتن مردم عادی، با پرتاب «بیهدف» هزاران موشک بهسوی شهرها و تأسیسات استراتژیک اسرائیل است. هدف اصلی از پرتاب این موشکها، متوقف کردن اسرائیل و تحمیل هزینهای به آن بهدلیل نسلکشی و حملاتش به غزه و یا اورشلیم است.
استفاده از این موشکها عکسالعملی است در مقابل کوشش اسرائیل برای جداسازی فیزیکی غزه از بقیه سرزمین فلسطین، برای تکهتکه کردن آن، تضعیف فلسطینیها و تسهیل روند غصب زمینهایشان.
یحیی سِنوار رهبر حماس در غزه، طی آخرین مصاحبهاش با «وایسنیوز» میگوید: استفاده از موشکهای بیهدف گزینهای است که توسط اسرائیل به فلسطینیان تحمیل شده است. او میگوید: «اسرائیل با داشتن مجموعۀ کاملی از پیشرفتهترین سلاحها و هواپیماها، عمداً زنان و کودکان ما را بمباران میکند. اقدامات این هیولا را نمیتوان با مقاومت مردمی که با ابتداییترین سلاحها از خود دفاع میکنند، مقایسه کرد. اگر ما به موشکهایی که دقت هدفگیری تأسیسات نظامی را داشتند، مجهز بودیم، هرگز از این موشکها استفاده نمیکردیم. ما مجبوریم که با هر وسیلهای که داریم از مردم خود دفاع کنیم، و این موشکها تنها سلاحی است که برای ما باقی مانده است.»
هرگز دیده نشده کسانی که از موشکهای «بیهدف» فلسطینی شکایت دارند، از ایالات متحده و اتحادیه اروپا بخواهند به موازات مسلح کردن اسرائیل، سلاحهای دقیقی نیز در اختیار فلسطینیان بگذارند.
شک نیست که در هر صورت موشکها برای مردم غیرنظامی، خطر جانی دارد.
در مدت یازده روز درگیری شدید ماه گذشته، در اسرائیل یازده نفر از انفجار موشک و یک سرباز در نزدیکی مرز غزه در اثر گلولۀ ضدِ تانک کشته شد. بنابه گفتۀ سنوار در درگیریهای اخیر، حماس از حداکثر ظرفیت رزمی خود استفاده نکرد. اگر این گفته درست باشد، نشانۀ آن است که حماس تمایل به کشتار و انهدام حداکثر نداشته، و تنها در پی استفاده از حداقل نیروی لازم برای مقاومت و رسیدن به اهداف جبهۀ مقاومت برای دفاع ازخود و بازدارندگی بوده است. در مقابل، اسرائیل با بمباران شبانهروزی غزه، با هدف سرکوب مقاومت در برابر رژیم نژادپرست و با استفاده از بمبهای «نقطهزن»، ۲۵۰ فلسطینی ازجمله ۶۷ کودک را قتلعام کرد.
جان هر انسان گرانبهاست، اما برخورد ایلهان عُمَر در همسنگ نشان دادن ستم استعماری اسرائیل با مقاومت فلسطینیها، این واقعیتها را نادیده میگیرد.
ظالم آغازگر خشونت است
جهت بررسی همهجانبۀ مساله، باید دید آیا منظور ایلهان عمر از «جنایت»ها، حملات انتحاری فلسطینیان است که از اواسط دهۀ ۱۹۹۰، بهعنوان پاسخ نومیدانه و نامتقارنی به خشونت اشغالگران اسرائیلی صورت میگرفت؟
اکثر سازمانهای فلسطینی بعد از سال ۲۰۰۸، این تاکتیک را رها کردند. اما قهر همیشه جزیی از مبارزۀ مردم بومی علیه استعماگران بوده است. این قهر تلاشی است در چشاندن طعم ترور به استعمارگرانی که همیشه آغازگر آن هستند.
نلسون ماندلا، که رهبران سیاسی غرب، امروزه از او مانند یک قدیس یاد میکنند، در زندگینامۀ خود با عنوان «راه دشوار آزادی» چنین مینویسد: «همیشه ظالم است که شکل مبارزه را به ستمدیدگان تحمیل میکند. اگر ظالم دست به خشونت بزند، برای ستمدیدگان گزینۀ دیگری جز پاسخی خشن باقی نمیماند. برای ما قهر شکل مشروع دفاع ازخود بود.» او خطاب به رژیم نژادپرست چنین گفته بود: «تصمیم به ترک خشونت با شماست.»
ماندلا تأکید میکند که کنگرۀ ملی آفریقا، در ابتدای شروع مبارزۀ مسلحانه، تاکتیکهایی را ترجیح میداد که منجر به کشته شدن افراد نشود.، اما به وضوح توضیح میدهد: «اگر عملیات تخریبی ما نتیجۀ لازم را نمیداد، آماده بودیم که مبارزه را به مرحلۀ بالاتر ارتقا داده و جنگ چریکی و ترور را شروع کنیم.»
در فلسطین، بمبگذاری در بازارها، هتلها و مکانهای عمومی اول بار در سالهای ۱۹۳۰، توسط مهاجران صهیونیست بهعنوان تاکتیکی برای ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنان بومی، و جلوگیری از مبارزۀ آنها برای خودمختاری، بهکار گرفته شد. اما به نظر نمیرسد که منظور عمر از «جنایت»ها، بمبگذاریهای انتحاری سالهای ۱۹۹۰ و آغاز ۲۰۰۰ باشد. به چند دلیل:
اول، همان طور که ذکر شد، زمان زیادی است که این تاکتیک کنار گذاشته شده است.
دوم، بمبگذاریهای انتحاری تنها توسط حماس نبوده، گروههای دیگر فلسطینی نیز ازجمله، جنبش فتح به رهبری محمود عباس، متحد نزدیک اسرائیل، مورد حمایت آمریکا، و گروه مورد علاقۀ بلینکن در استقرار مجدد روابط دوستانه، نیز به اقداماتی مشابه دست میزد.
سوم، بهدشواری میتوان ادعای عمر را پذیرفت که در مورد قربانیان چنین حملاتی، «عدالت» یا به عبارت دقیقتر «انتقامی» صورت نگرفته باشد.
اسرائیل ترورهای فراقضایی متعددی را به اصطلاح در پاسخ به این حملات انتحاری انجام داد. ازجمله میتوان به ترور شیخ احمد یاسین، بنیانگذار حماس اشاره کرد که نابینا بود و از کودکی روی صندلی چرخدار مینشست. به شهادت اسناد دولتی آمریکا، در سال ۲۰۰۳، یعنی یک سال قبل از ترور یاسین، تعداد عابرانی که در جریان عملیات انتقامی اسرائیل به قتل رسیدند از تعداد قربانیان «تروریست و یا مشکوک به تروریست»، بیشتر بود. که البته این عملیات از دید ایالات متحده «تروریسم» محسوب نمیشود.
اسرائیل هم چنین از سال ۲۰۰۲، مروان برغوتی رهبر الفتح را زندانی کرده است. از دید اسرائیل او متهم است که در دوران انتفاضۀ دوم یعنی اوایل سالهای ۲۰۰۰ «از رهبران کارزار تروریستی حملات انتحاری و تیراندازی به شهروندان اسرائیل» بوده است. در محکمۀ اسرائیلی که برغوتی از به رسمیت شناختن و دفاع از خود در آن امتناع کرد، او با ادعای مشارکت در قتل پنج نفر به پنج بار حبس ابد محکوم شد.
قابل ذکر است که حتی قاضی اسرائیلی، کسی که برغوتی او را به «خلبان هواپیمایی که بمب بر سر مردم فلسطین میریزد» تشبیه کرد، بهدلیل عدم وجود مدارک، او را از مشارکت در دهها اقدام خشونتآمیز دیگر مبرا دانست. در عین حال، ایالات متحده با تصویب تعداد بیشماری قوانین «ضدِ تروریستی» در دادگاههایش، فلسطینیان و همینطور فلسطینیان آمریکایی را بهدلیل اقداماتی که حماس به آنها متهم است، بهطور جمعی مجازات میکند. در مقابل، در دادگاههای آمریکا برای فلسطینیان هیچ راهی برای شکایت از جنایتهایی که بهدست اسرائیل علیه آنها صورت میگیرد، وجود ندارد. بهعلاوه همانطور که ایلهان عمر نیز تأکید کرده، ایالات متحده اکنون نیز در پی آن است تا مانع دسترسی فلسطینیان به دادگاه جنایی بینالمللی گردد. همزمان هر شکلی از مقاومت از سوی فلسطینیان از مبارزۀ مسلحانه گرفته تا بایکوتهای عاری از خشونت، مرتباً توسط به اصطلاح جامعۀ بینالمللی محکوم میشود.
«قربانیان خوشرفتار»
سادهترین ترفند سیاسی غرب برای شیطاننمایی حماس در میان سایر گروههای فلسطینی، ترسیم آن بهعنوان گروهی خشکاندیش، با مذهب افراطی است که برای رسیدن به اهداف خود و با نفرت دیوانهوار به یهودیان، حاضر به انجام هرگونه کشتار و ویرانی است.
تکیۀ تبلیغات اسرائیل نیز همیشه بر همین نکات است و متأسفانه گفتههای ایلهان عمر نیز، به عمد و یا غیرعمد تکرار همین تبلیغات بود. حماس از ابتدای تأسیس و بهخصوص در دو دهۀ اخیر، در توافق با جریان اصلی سیاست ملی فلسطینیها، حرکت کرده، استقلال خود را از سازمان فراملیتی اخوانالمسلمین که یک قرن پیش در مصر بهوجود آمد، به صراحت اعلام و مرزهای سال ۱۹۶۷ را بهعنوان اساس دولتی فلسطینی در کنار اسرائیل پذیرفته است.
این سازمان صریحاً استعارههای ضد یهود وام گرفته از متون کلاسیک اروپایی را که در اسناد اولیهاش وجود داشت، مردود شمرده است. تمام این تغییرات در سند اساسنامۀ سازمان که در سال ۲۰۱۷ انتشار یافت، بهطور رسمی منعکس شده است:
«حماس تأکید دارد که مبارزهاش با پروژۀ صهیونیستهاست، و نه با یهودیان به دلیل مذهب آنها»، و همچنین: «مبارزۀ حماس با یهودیان به دلیل یهودیت آنها نیست، مبارزۀ این سازمان علیه صهیونیستهایی است که فلسطین را اشغال کردهاند. اما این صهیونیستها هستند که دائماً یهودیت و یهودیان را با پروژۀ استعماری و هویّت غیرقانونی خود همانندسازی میکنند.»
این سند هم چنین بر روی حق مشروع فلسطینیان در دفاع نظامی در مقابل اسرائیل تأکید میورزد، اما با ذکر این مهم که عملیات نظامی، تنها، وسیلهای برای رسیدن به اهداف سیاسی و ملی و نه هدفی برای خود است. حماس هم چنین عملیات نظامی را بهعنوان گزینۀ مطلوب نمیداند، همانطورکه رهبر آن، سنوار در مصاحبهاش با وایسنیوز اشاره میکند: «ما خواهان جنگ نیستیم زیرا که جنگ جان انسانها را میگیرد و مردم ما مستحق صلح هستند.»
بهنظر میرسد که سنوار با یادآوری راهپیمایی بزرگ بازگشت فلسطینیان در سال ۲۰۱۸، که طی آن اسرائیلیها به تک تیراندازان دستور شلیک به کودکان را داده بودند، میگوید:
«ما برای دورانی طولانی مقاومت مردمی و صلحآمیز را آزمودیم، اما جهان بیهیچ واکنشی، به نظارۀ کشتار جوانان ما توسط ماشین جنگی اسرائیل ادامه میدهد.» «آیا جهان از ما انتظار دارد در حالی که ما را میکشند، ما نقش قربانیانی خوشرفتار را بازی کنیم، و در مقابل کشتار خود، دم نزنیم؟»
تبلیغات دروغ و نژادپرستانه، حماس را بهعنوان تشکیلاتی خونخوار معرفی میکند که تمایل به خشونت آن به درجهای است که حتی از کودکان بهعنوان سپر محافظ استفاده میکند. اما یک بررسی بیطرفانه، بیپایگی همۀ این تبلیغات را آشکار میسازد.
امتناعگرایی مطلق ایالات متحده و اسرائیل
برای سالها استراتژی سیاسی و نظامی حماس دنبالهروی از مشی دیگر جنبشهای ضداستعماری و آزادیبخش ملی، و بهخصوص از سیاستهای شین فین و ارتش جمهوریخواه ایرلند شمالی بود. دولت بریتانیا برای مدتی طولانی این گروههای ایرلندی را بهعنوان «تروریست» معرفی میکرد. با وجود این، بریتانیا بالاخره با همین گروهها به مذاکره نشست، که نتیجۀ آن توافق بلفاست در ۱۹۹۸ بود که به دههها خشونت در ایرلند شمالی خاتمه داد.
این توافقنامه همچنین مجراهای سیاسیای را معین کرد تا ملیگرایان ایرلندی بتوانند از طریق آنها به هدف خود یعنی محو شبه دولتی که بهدست بریتانیاییها بنا شده، دست یابند. شبه دولتی که تنها بهمنظور حفاظت از قدرت و امتیازات جماعت مهاجران استعمارگری، که عمدتاً پروتستان هستند برپا شده است.
حماس و دیگر گروههای فلسطینی به مقاومت نظامی خود ادامه میدهند، زیرا اسرائیل و حامیان آمریکایی و اروپایی آن، از پذیرش هرگونه پیشنهاد سخاوتمندانه و همهجانبۀ فلسطینیها امتناع میکنند.
حماس حتی به راهحل به اصطلاح «دو دولت»، یعنی تأسیس کشوری تنها در ۲۲درصد از اراضی فلسطین، رضایت داده است. اما پاسخ اسرائیل همیشه نفی کامل و اصرار بر برتری قوم یهود، حفظ مالکیت و تسلط کامل خود بر تمام سرزمینهای واقع میان رود اردن و دریای مدیترانه بوده است. در حقیقت این امتناعگرایی آنچنان حاد است که هم زمان با مذاکرات مستقیم ایالات متحده با طالبان در حین ادامۀ جنگ با آنها، این کشور هرگونه تماس با حماس را اکیداً رد میکند. هرچند حماس هرگز با ایالات متحده در جنگ نبوده است.
موافقتنامههایی که اسرائیل در سال گذشته، با میانجیگری ایالات متحده، با برخی از کشورهای عربی امضا کرد چراغ سبزی بود برای اسرائیل در شدت بخشیدن به قومکشی فلسطینیها در اورشلیم.
این امر گروههای مقاومت فلسطین در غزه را بر آن داشت که در دفاع از فلسطینیهای اورشلیم که توسط بقیه جهان فراموش شدهاند، دست به مقاومت نظامی بزنند.
در یک کفه قرار دادن قهر گروههای مقاومت فلسطین با رفتار ایالات متحده و نیروی اشغالگر، عملی به لحاظ اخلاقی شرمآور است. این برخورد مشابه برخورد کسانی در امریکاست که در رویارویی با واقعیت نژادپرستی نظاممند و خشونت پلیس در مورد مردم سیاهپوست [در مقابل شعار «جان سیاهان اهمیت دارد»] شعار «جان همه اهمیت دارد» را علم میکنند. آری درست است که جان هر انسانی مهم است، اما مسئولیت خشونتی که موجب از دست رفتن جان انسانها میشود، بهطور یکسان تقسیم نمیشود.
بدون تشخیص روشنی از مسئولیتهای هر طرف، امیدی به دستیابی به صلحی عادلانه و خاتمۀ خشونت نیست، و در مورد فلسطین علت ریشهای هرگونه قهر سیاسی، سیاست استعماری صهیونیستهاست.