بانکهای خصوصی باید ملی شود!
در اردیبهشت ۱۴۰۰ کمیسیون اقتصادی مجلس میگوید نقش شوک درمانی، آزادسازی افراطی واردات، وامگیری ناسنجیده خارجی را در رشد نقدینگی کنار بگذارید، از نقطه آغاز فعالیت بانکهای خصوصی در ایران یعنی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۹ در یک دوره ۲۰ ساله در این دوره در حالی که رشد کل تولید در ایران بعد از دو دهه حدود ۳۶ درصد و رشد نقدینگی ۱۰هزار و ۲۵۰ درصد است. نسبتها را نگاه کنید! نکته بسیار مهمتری که در این گزارش ذکر شده اینکه میگویند از وقتی که بانکهای خصوصی آمدند بخش اعظم آنچه خلق پول از هیچ است ریشه در رفتارهای دولت ندارد. در این گزارش میگوید به ازاء هر یک واحد خلق پول توسط سیستم بانکی دولت نزدیک به ۷ واحد خلق پول توسط بانکهای خصوصی اتفاقی میافتد.
نشست مجازی رونمایی از کتاب «مالیه روح مشروطه است» اثر میکائیل عظیمی توسط مؤسسه دین و اقتصاد برگزار شد.
در ابتدای این نشست فرشاد مومنی استاد اقتصاد با بیان اینکه در یک موقعیت زمانی خیلی استثنایی این کتاب منتشر شده و آن به این اعتبار است که کشوری که با انبوهی از بحرانهای بزرگ و کوچک روبرو است، گفت: تحت شرایط بسیار خاص ساختار ویژهای از قدرت و ثروت بر آن مسلط شده است. آنها ادعاهای خیلی بزرگی را مطرح کردند اما به دلیل پدیده وابستگی به مسیر طی شده و بهدلیل ضعف اندیشهای مفرطی که این دولت مشاهده میشود این خطر وجود دارد که بهزودی تمام ایرانیان برای همه کسانی که پیش از این دولت مسئولیت داشتند طلب مغفرت و رحمت کنند. بنابراین صرفنظر از آن ماجراهای باندی و جناحی مسئله اساسیتر، مسئله کشور، مردم و آینده ما است که به ما نهیب میزند و میگوید باید به اینها بفهمانیم که گرفتاری کشور به صرف جابجایی افراد حل و فصل نمیشود. ما نقصانهای معرفتی و فساد و نابرابری شکنندگیآوری را تجربه میکنیم که باید فکری برای آنها کنیم. ما فعلاً به جنبههای اندیشهای معطوف شویم.
نتیجه تصمیمگیریها در سه دهه گذشته درست در مقابل اهداف آن بوده است
مومنی افزود: من روی خودم را به نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور میکنم و میگویم اکنون زمان آن است که نگاهی به تصمیمات کلیدی سه دهه گذشته بیندازید. بدون استثناء تمام تصمیمگیریهای کلیدی ما درست در نقطه مقابل اهداف اعلام شده نتیجه داده است. ما با یکی از بیسابقهترین و خطرناکترین ابعاد شکست سیاستگذاری روبرو هستیم. آن چیزی که مسئله را بسیار تکاندهندهتر میکند اینکه طی سه دهه گذشته روی هر موضوع سیاستی که بیشتر حیثیت و مشروعیت خودشان را خرج کردهاند شدت شکست و فاجعهآفرینیاش بیشتر بوده است. ببینید چقدر اینها حرفهای تکاندهندهای هستند و باید برجسته کرد بهخاطر اینکه همه بفهمند نه مسئله ایران مسئله افراد است که با جابجا شدن آنها مشکلات حل و فصل شود و نه با جابجا شدن باندها و جناحها مسئله حل میشود. باید یک آراستگی و پیراستگی معرفتی و منفعتی در ایران تدارک ببینیم و تا زمانی که آن حل نشود روند قهقرایی ادامه پیدا خواهد کرد. در بررسیهایی که از منظر شکست سیاستگذاری در سه دهه گذشته مشاهده میکنیم میگویند با منطق تحلیلهای سطح توسعه مهمترین اوصاف نظام تصمیمگیری که شکست را رقم زده هفت مسئله است و تا وقتی برای این هفت مسئله چارهای اندیشیده نشود هر کسی بیاید به قبلیها خیر میرساند که اگر قبلیها مرده باشند بگویند نور به قبرشان ببارد و اگر زنده باشند بگویند هزاران رحمت بر آنها. .. این یک منطق رفتاری دارد و بنابراین باید آن را شناخت. ما میگوییم نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور بخشینگر، کوتهنگر، منبعمحور، تکبعدینگر، رادیکال، غیرمشارکتجویانه و غیرعلممحور است. وقتی میگوییم رادیکال است بدین معنا نیست که طرفدار عدالت اجتماعی هستند، نظام تصمیمگیری رادیکال یعنی نظام تصمیمگیری که میخواهد با شوک درمانی مسائل جامعه را حل و فصل کند. اگر دقت کرده باشد اکنون هم بهدلیل اینکه در ایران مافیاهایی شکل گرفتهاند، این مناسبات که در کلیترین حالت میگوییم مناسباتی که به ایران رکود تورمی را تحمیل میکند و تعمیق میکند. گروههای پر نفوذ ذینفعی پیدا شده که تا حدود زیادی ساختار قدرت را به تسخیر خودشان درآوردهاند اکنون دوباره بسترسازی میکنند که راه نجات ایران از شوک درمانی میگذرد.
مومنی در ادامه بیان کرد: اگر واقعاً مجال بود با جزئیات توضیح میدادم که اینها با چه شگردهایی چه چیزهایی را عمده میکنند به قصد اینکه چه چیزهایی نادیده گرفته شود و چه چیزهای بسیار کم اهمیتی عمده شوند. فرض بفرمایید یکی از فرمولهایی که در ایران دربارهاش کار میکنند بحث ترساندن مسئولان جدید از مسئله کسری بودجه و نقدینگی است. دائم این ایده را ترویج میکنند که ماجرای کسری بودجه توضیحدهنده کل روند شکنندگیآور جهشهای بیسابقه در نقدینگی در کشور است. آن چیزی که آقای دکتر قاسمی عزیز مطرح کرد که باید از این دریچه بودجه را بهمثابه یک نظام حیات جمعی دید بهنظرم خیلی مهم است ما که در این حیطه تلاش میکنیم تمرکزمان را روی وجوه اندیشهای قضیه بگذاریم. صرفنظر از متهم کردن به اینکه کسری مالی دولت چنین و چنان است و به چه گروههایی چه منافعی میرساند بگوییم از جنبه اندیشهای چه کاستیهایی دارد. دکتر شاکری در چند کار درخشان و ممتازشان که انتشار عمومی هم پیدا کرده با استناد به دادههای رسمی نشان داد سهم شوک قیمتهای کلیدی بهویژه نرخ ارز و قیمت حامل انرژی از رشد غیرمتعارف نقدینگی در ایران بهمراتب از سهم کسری بودجه دولت بزرگتر است. پس کسانی که این قدر غیرعادی علیرغم مستندات دوباره همان حرفها را تکرار میکنند بدین معنا است که میخواهند سهم سهلانگاریهای سیاستی که آقای شاکری با جزئیات توضیح داد چگونه شوک درمانی، وارداتمحوری افراطی و وامگیری خارجی با چه سازوکارهایی جهشهای بیسابقه در نقدینگی ایجاد کردهاند و بعد از آنها نوبت به کسری مالی دولت میرسد. بحثهای خیلی عمیقتری هم وجود دارند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: خود دعوت به اینکه دولت هزینههای خود را کاهش دهد در کشوری که بحران کرونا و تحریمها را دارد در حالیکه افراطیترین سیاستگذارهای راستگرای دنیا در دوره حکومت خودشان شدیدترین تزریقهای مالی و سیاستهای کسری مالی دولت را دنبال کردند. در کل دوره پنجاه ساله گذشته شرایطی را تجربه میکنیم که مردم ایران از نظر امور حاکمیتی حکومت یکی از بیپناهترین ایام را سپری میکنند. در این شرایط تازه میگویند این را هم کم کن. غیر از اینکه این حرفها غیرعلمی و فسادزا و بحرانآفرین هستند بسیار ناجوانمردانه و ضدمردمی هم است. در کشوری که گزارش میدهند اوضاع تغذیهای و بهداشت مردم چگونه است و بیپناهیشان در حیطه سلامت چگونه هست اینها میگویند دولت در همین حد کمتر از نیمبندی که کارهایی انجام میدهد ترک کند تا منافع آنها بهتر تأمین شود. بنابراین من واقعاً استمداد میکنم که مسئله را فقط مسئله اقتصاددانها تلقی نکنند. همه عالمان کشور از زاویه تخصصی خودشان مافیای رسانهای که در راستای منافع مافیایی و بر علیه منافع ملّی قلب واقعیت میکند برملا کنند.
یارانه پنهانی وجود ندارد
مومنی با بیان اینکه موجی که تحت عنوان یارانههای پنهان راه انداختهاند یکی از بزرگترین دروغهایی است که مطرح میشود، خاطرنشان کرد: اگر با استانداردهای علمی ببینیم مردم چه یارانههایی به حکومت میدهند و چه یارانههایی از حکومت میگیرند از یک طرف و اینکه ماجرای آنچه یارانه پنهان میگویند جز بازی با نرخ ارز و تحولات حسابداری چیزی نیست در حالی که فاجعهآفرینیهای انسانی و اجتماعی و محیط زیستی آن سه دهه در ایران تجربه دارد و سوابق آن وجود دارد و نه فقط در ایران بلکه در بقیه دنیا هم سوابق آن وجود دارد که میتوان یک به یک نگاه کرد. کتاب جهانیسازی و مسائل آن که استیگلیتز نوشته را نگاه کنید. او میگوید فاجعههایی که ماجرای شوک نرخ ارز در روسیه برای مردم پدید آورد این بود که شوک ناشی از این ماجرا از شوک ناشی از جنگ جهانی دوم برای سقوط بنیه تولیدی روسیه شدیدتر بود. در دورهی کمتر از ۱۰ سال تعداد فقرای روسیه را نزدیک به ۵ برابر کرد. فقط تجربهها منحصر به ایران نیست تجربه بقیهی دنیا هم در این زمینه وجود دارد.
این استاد دانشگاه همچنین افزود: یکی دیگر از کارهای بسیار غیرمتعارفی که مافیای رسانهای از طریق عمده کردن تکبعدی کسری بودجه و مسئله نقدینگی مطرح میکنند پنهان کردن آثار فاجعهساز طرز عمل بانکهای خصوصی است. من خیلی صریح و شفاف به مسئولان دولت فعلی عرض میکنم اگر فکر میکنید لگامی به بانکهای خصوصی زده نشود راهی برای نجات ایران وجود دارد؟ قطعاً در خطا هستید. من کاری کردهام که منتشر خواهد شد. در قرن بیستم در پنج نقطه عطف بررسی کردم و دیدم در هر دورهای که کشورها با بحران و تزلزل بنیه تولیدی روبرو بودند و رادیکالترین و لیبرالترین کشورها اولین کاری که انجام دادند بستن بانکهای خصوصی و ملّی کردن آنها بوده است. شیلی دوره آلنده این کار را انجام داده است. انگلستان و فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم این کار را انجام دادهاند. بحث چین و کمونیست و اتحاد شوروی نیست. برای اینکه بدانید اینها با کشور چه کاری انجام میدهند و نظام تصمیمگیریهای اساسی را چه فریبهایی میدهند چند وقت پیش کمیسیون اقتصادی مجلس یک کار جالبی را منتشر کرد. این گزارش دو داده منتشر کرد. برای اینکه ببینید بانکهای خصوصی با ایران چه کردهاند از این دریچه نگاه کنید. یک دریچهاش را در دوره احمدینژاد تماشا کردیم که او به وزیر اطلاعات گفت بررسی کن آشوبی که در بخش مسکن و سکه و دلار راه افتاده زیر سر چه کسی است. رد آن را در استکبار جهانی پیدا کن. وزیر اطلاعات گزارش عمومی داد و گفت کل این ماجرا زیر سر خودیها است و منظور آن از خودیها بانکهای خصوصی بودند که اسم آنها خصوصی است ولی همگی به الیگارشیهای شناختهشدهای از نظر قدرت و ثروت وابسته هستند. در اردیبهشت ۱۴۰۰ کمیسیون اقتصادی مجلس میگوید نقش شوک درمانی، آزادسازی افراطی واردات، وامگیری ناسنجیده خارجی را در رشد نقدینگی کنار بگذارید، از نقطه آغاز فعالیت بانکهای خصوصی در ایران یعنی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۹ در یک دوره ۲۰ ساله در این دوره در حالی که رشد کل تولید در ایران بعد از دو دهه حدود ۳۶ درصد و رشد نقدینگی ۱۰هزار و ۲۵۰ درصد است. نسبتها را نگاه کنید! نکته بسیار مهمتری که در این گزارش ذکر شده اینکه میگویند از وقتی که بانکهای خصوصی آمدند بخش اعظم آنچه خلق پول از هیچ است ریشه در رفتارهای دولت ندارد. در این گزارش میگوید به ازاء هر یک واحد خلق پول توسط سیستم بانکی دولت نزدیک به ۷ واحد خلق پول توسط بانکهای خصوصی اتفاقی میافتد. بیپشتوانگی و بیضابطگی و بحرانآفرینی و فاجعهسازی در ایران که اکنون مجال نیست توضیح دهم این ماجرا چگونه دور باطل کلاسیک را دامن میزند.
با بیسابقهترین صنعتزدایی تاریخ اقتصادی ایران در ۱۵ ساله گذشته روبرو بودیم
وی افزود: در تاریخ اقتصادی ایران از موج اول انقلاب صنعتی، حیاتیترین دور باطل بازتولیدکننده توسعهنیافتگی در ایران این بوده که ابتدا بخاطر بیاعتنایی ملاحظات بنیادی مثل امنیت حقوق مالکیت، ثبات اقتصاد کلان، پیشبینیپذیر شدن امور و … بنیه تولید دچار اضمحلال میشود. بنیه تولید که دچار اضمحلال شد ۱۰ پیامد دارد. مهمترین پیامد آن اینکه با اضمحلال بنیه تولیدی مالیه دولت دچار بحران میشود. او درباره تاریخ ۲۵۰ ساله صحبت میکند و بحث امروز و دیروز و این فرد و آن فرد نیست که میگوید بنیه تولیدی با سهلانگاریها و کوتهنگریها و اوصاف هفتگانهای که گفتم ساختار قدرت در ایران دارد ابتدا بنیه تولیدی دچار انحطاط میشود. واقعاً اگر مجال بود میگفتم هم اکنون تولید صنعتی در ایران که دچار انحطاط وحشتناکی شده مهلکترین ضربه را به نظام مالیاتستانی حکومت زده است. هم اکنون سهم تولید صنعتی با همه افتضاحات و شکنندگیهایی که پیدا کرده در کل درآمدهای مالیاتی دولت نزدیک ۴ برابر سهم این بخش در GDP کشور است. کسانی که برای منافع رانتی آدرسهای عوضی میدهند میخواهند تمام اینها را کنار بگذارند و نادیده بگیرند. تا وقتی که الیگارشیهای مالی و انحصارهای چند لایه ایجاد شده توسط بانکهای خصوصی این گونه بیرحمانه به مقدرات کشور میتازند و درآمدهای نجومی بیزحمت کسب میکنند معلوم است که کشور با بحران سرمایهگذاری روبرو میشود؛ معلوم است کل سرمایهگذاریها حتی قادر به جبران استهلاکات هم نیستند. بعداً ما باید پیامدهای تکتک اینها را زیر ذرهبین بگذاریم که کشور باید چه هزینههایی بپردازد تا لاشخورپروری متوقف شود. منظور از لاشخورپروری اهانت نیست، یعنی کسانی که از مسیرهای غیرمولّد برخوردار میشوند. ما باید آنجا تکلیفمان را حل کنیم. شاید بتوان ساعتها در زمینه بحران بنیه تولیدی صحبت کرد. اسناد رسمی همین حکومت میگوید براساس سند قانون برنامه چهارم برای دستیابی به رشد ۸ درصدی با سالی ۱۵/۵میلیارد دلار در سال ۱۳۸۳ دستگاههای رسمی برآورد کردند میتوان کشور رشد ۸ درصدی داشته باشد. اکنون برآوردها میگوید با ۲۰۰ میلیارد دلار هم نمیشود. اینکه میگویم بنیه تولیدی دچار انحطاط شده از طریق عمق وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج که بنیه تولیدی ما پیدا کرده میتوانید خیلی سریع رمزگشایی کنید. من ۱۰ جور دیگر هم در این زمینه مستندات جمعآوری کردم که در زمان خودش دربارهاش صحبت میکنیم که ما با بیسابقهترین صنعتزدایی تاریخ اقتصادی ایران در ۱۵ ساله گذشته روبرو بودیم. پس اگر بخواهید نجات پیدا کنید باید آن را حل کنید اینکه بازار بدهی درست کنید بهمعنای تسهیل پیشروی در باتلاق است. پانزده سال پیش ما این حرف را میزدیم گوش نمیکردند … آقای دکتر قاسمی در فصل بودجه توضیح میدهد که فصل بازگرداندن اصل و فرع بدهیها چه خاکی بر سر اقتصاد میکند. خود یک هیولا و کانون بازتولید دور باطل شده است. پس راه اصولی رفتن بهسمت جبران اشتباهات در بخش مولد است. اما مافیاها و گروههای ذینفع اینها را هل میدهند تا بهسمت شوک درمانی و بدهکار کردن بیشتر حکومت و انحطاط بیشتر تولید بروند بعد اثر عملی آن صرفنظر از اینکه نِیّت این را داشته باشند یا نه در طول تاریخ ایران این بوده که حکومت کوتهنگر بهجای اصلاحهای بنیادی هر چه دارد را میفروشد بعد از اینکه آن تمام شد بهسمت بیرونیها دست دراز میکند. بهدلیل اینکه نمیتواند اصل و فرع طلبهای بیرونیها را دهد و کارهای که میتواند با مردم ایران انجام دهد نمیتواند با خارجیها انجام دهد مسیر انحطاط در بنیه تولیدی، افلاس و ورشکستگی مالی، بدهی خارج، تحت الحمایگی است. این آن چیزی هست که ۲۵۰ سال در ایران تجربه میشود و اکنون این خطر بیخ گوش ما قرار دارد. من مستندات خیلی زیادی را آماده کرده بودم تا در این زمینه بیشتر صحبت کنیم اکنون مجال نیست.
این اقتصاددان نهادگرا، در ادامه خطاب به حکومتگران و بهویژه مسئولان قوهیمجریه گفت: تسخیرشدگی نظام تصمیمگیریها بهدست گروههای غیرمولد بحث امروز و دیروز نیست. لایه بودجه سال ۱۴۰۰ که نوشته شده بود مجلسی که میگفت از بیخ و بن آن دولت را قبول ندارد بدتر کرد. در چهارچوب بازتولید مناسبات در کل ساختار قدرت بهنظر میرسد تفاهمی وجود دارد. من با جزئیات نوشتهام اینها برای بالا نگه داشتن نرخ ارز و جلوگیری از تخلیه حبابها در همهی چیزهایی که به حیات و زندگی مولدها و عامه مردم وجود دارد از چه ترفندهایی استفاده کردند و تازه میگویند کافی نیست و برای موجهای جدید در این زمینه دوباره بسترسازی میکنند و ماجرایی که تحت عنوان مسابقه سفلهپروری بین کاندیدهای ریاستجمهور است. بهجای اینکه مشارکت مردم را تسهیل کند تا عزّت نفس در ارتقاء بنیه تولیدی نقش داشته باشند رقابتها سر این بود که ما چقدر میدهیم. اینها صداقت نداشتند که صاف بگویند میخواهیم از طریق شوک درمانی تأمین کنیم. یک نفر اسم آن را با آرایش کردن، حاملها گذاشته بود. یک نفر اسم آن را سازماندهی یارانههای پنهان گذاشته بود. هر کدام اسمی برای آن گذاشته بودند. اما اصل ماجرا اینکه اینها میخواهند ایران را شوک درمانی بهسمت انحطاط و افلاس و تحت الحمایگی حرکت کنند. حکومتگرها بعد از ۳۰ سال بازی خوردن اکنون وقت آن است روی ترمز بزنند و جدّی و منصفانه و عالمانه به این قضیه نگاه کنند. انصاف اینکه کتابی که آقای دکتر میکائیل عظیمی نوشت و موضوع بحث این جلسه رونمایی از آن بود یعنی مالیه روح مشروطه است یک گزارش اجمالی از سابقه تاریخ آن دور باطل که از انحطاط در بنیه تولید شروع میشد. فرض کنید آقای مکائیل مستند کرد انحطاط در بنیه تولید از طریق از دست دادن سرزمینهای بارور در دورهای اتفاق افتاده است اکنون از طریق برنامه تعدیل ساختاری همان اتفاق برای کشور میافتد. به محض اینکه آن اتفاق میافتد بحران افلاس مالی برای حکومت پدیدار میشود. در اینجا واقعاً بعضی وقتها سختمان میشود حرف بزنیم. ما میگوییم فکتهایی که خودمان جمع کردهایم هیچ، گزارشهای رسمی که سازمان برنامه و بانک مرکزی منتشر کردند میگوید به ازاء هر یک واحد کسب درآمد از محل شوک قیمتهای کلیدی هزینههای مصرفی دولت با ضریب ۳/۵ برابر افزایش پیدا میکند. سرعت و شتاب مسیر انحطاط و افول و افلاس و فلاکت برای دولت بیشتر از بنگاههای تولیدی و خانوارها است. این بیانیه حزب رادیکال نیست بلکه گزارش اقتصادی سالهای مختلف منتشر شده توسط سازمان برنامه و خلاصه تحولاتی هست که بانک مرکزی منتشر میکند.
مومنی خاطرنشان کرد: دولتی که نسبت G به GDP آن در بدترین سالهای جنگ از ۴۰ درصد بیشتر بوده در ۳ سال اخیر به حدود ۱۰ درصد یعنی نزدیک به صفر رسیده است. بیش از ۷۵ درصد ۱۰ درصد هم پرداخت مزد و حقوق است و قادر نیستند چیزی به موجودی کشور اضافه کنند. در گزارشی که تهیه کرده بودم و در فصل بودجه دربارهاش بیشتر صحبت خواهیم کرد اینکه آنچه تحت عنوان سیاستهای حمایتی در سند بودجه کنونی کشور وجود دارد بیش از ۷۵ درصد فقط سهم کارکنان سابق و لاحق خود حکومت است. بهکلی مردم را از خود مأیوس میکنند و نادیده میگیرند. وقتی مردم را نادیده بگیرید معلوم است که مردم هم تو را نادیده میگیرند. مافیاهایی که دولت را بهسمت آن سیاستها ترغیب میکنند درباره فساد آفرینی و نابرابری آفرینی و تحمیل وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج و از دست دادن اعتماد مردم بهعنوان هزینه سیاستهایی که توصیه میکنند اصلاً حرف نمیزنند. همیشه کسانی که کارهای تاریخی عمیق انجام میدهند میگویند … ایشان از قول باستانی پاریزی نقل کرد که داستان داستان روز است بدین علت هست که دنیا بهسمت پیچیدگی حرکت میکند و در شرایطی که پیچیدگی زیاد میشود عدم تقارن اطلاعات تشدید میشود و فریبکاری و گول زدن خیلی ممکنتر میشود و بنابراین میتوان نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور را گیج کرد. در این شرایط اگر میخواهید نجات پیدا کنید تاریخ بخوانید ببینید مسیرهایی که دورهای باطل را در شرایطی که اوضاع و احوال پیچیده نبودند ببینید و بفهم باید چه کاری انجام دهید. بهنظرم بزرگترین خدمتی که از نظر اندیشهای آقای میکائیل عظیمی و نشر نهادگرا انجام دادند اینکه فرصت را برای حکومت ایجاد کردند که دور باطل را ببین و تست کن، با هر متری که دلت میخواهد بسنج ببین دچار انحطاط در بنیه تولید هستید یا نیستید بعد ببین آیا انحطاط در بنیه تولیدی بهسمت ترجمان ورشکستگی مالی دولت کشانده یا نکشانده است. اگر این گونه باشد گام بعد تحتالحمایه شدن ایران است. تجربه تاریخی این را میگوید.
وی در پایان بیان کرد: شواهد بسیار نگرانکنندهای هم در این زمینه وجود دارد که همه ما بهصورت روزمره با پوست و گوشت میبینیم. من نمیخواهم وارد آن جزئیات شوم ولی ببینید در ماجرای افغانستان چگونه رفتار کردیم، ببینید در ماجراهای دیگر چگونه رفتار میکنیم و اینکه کارهایی که انجام میدهیم چه نسبتی با منافع ملی دارد و چه نسبتی با منافع امثال روسیه و انگلیس در گذشته و اخیراً چین و هند و بقیه دارد. اقتصادشناسهای بزرگ سیاسی میگویند مالیه حکومت خود حکومت است و آینهای هست که خودت را در آن نگاه کن و بفهم کجا میروی. کار آقای دکتر میکائیل عظیمی این حسن را دارد که به حکومتگرها این فرصت را میدهد تا برگردند و عاقبت آتی خودشان را در صورت تداوم روندها ببینند و قبل از مرگ سهراب چاره بیندیشند. این چیزی است که دست استمداد بهسو همه علاقمندان عالم این سرزمین دراز میکنیم و از آنها میخواهیم به اندازه اهمیتی که موضوع دارد با آن مایه بگذارند و همگی کمک کنیم تا با کمترین هزینه بتوان از این ماجرا عبور کرد.