نامۀ رفیق عمویی به رفیق خاوری دربارۀ ضرورت وحدت تودهایها
رفیق گرانقدر، رفیق خاوری، ما امروز در برابر وظیفۀ بزرگ و تاریخیای قرار گرفتهایم. در جریان حوادث آینده کشور، خواهناخواه ما ناچار به پاسخگویی هستیم. من به سهم خود از هیچ کوششی در جهت «وحدت تودهایها» دریغ نمیکنم، بیآنکه کمترین چشمداشتی داشته باشم. دستم بهسوی شما دراز است، امید که با پاسخ مثبت شما روبرو شوم.
آشنایان رهِ عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
«حافظ»
پس از سلام و آرزوی عمر پایدار و برخورداری از سلامتی کامل برای آن یار دیرین، رفیق علی خاوری، دبیر اول حزب تودۀ ایران. ضرورت ارتباط من و شما، که میتواند به پیوندی تاریخی و تجدید حیات پیوند پیشین بیانجامد، مرا بر آن داشت پیشقدم شوم و با نوشتن این مختصر فتح بابی کنم.
پس از رهاییام از زندان، مراجعههای متعدد و مکرر رفقایی که نسبت به آیندۀ کشور، و نیز آیندۀ حزب تودۀ ایران، و پیشنهاد اتخاذ راهی برای درمان «بیماری پراکندگی» اعضاء و علاقهمندان حزب همواره مهمترین دغدغه و نگرانیم بوده و هست. تاکنون دستی برای نزدیکی و تجدید وحدت این «قومِ پراکنده» دراز نشده. از کادر رهبری سابق جز شما و من کسی باقی نمانده، من و شما نیز در دهۀ ۹۰ عمر زندگی میکنیم. گمان ندارم هرگاه اقدامی در راستای یگانگی این نیروی اصیل از سوی شما و من به عمل نیاید، این باقیماندۀ مختصر عمر به زودی سر آید و آیندۀ این حزب تاریخی و پُرافتخار با سرنوشتی مبهم و بدون امید به «وحدت و یگانگی» مواجه خواهد بود.
شما و شماری از رفقای قدیمی در سالهای گذشته کوششهایی در زمینۀ زنده نگهداشت حزب و ارتباط زندۀ آن با احزاب کمونیست و دیگر جریانهای سیاسی ترقیخواه به عمل آوردهاید و از این بابت «پرچم حزب تودۀ ایران» در این سالهای پُررنج و حرمان همچنان برافراشته مانده است. در داخل کشور نیز من با همراهی شماری از باورمندان به آماجهای حزب تودۀ ایران، چه در روابط گوناگون و گفتوگوهای سیاسی و چه در مصاحبههای گوناگون کوشیدهام حضور حزب و تاریخ درخشان آن را، بهرغم محدودیتها و دشواریهایی که قاعدتاً با آنها آشنایی دارید، مطرح کنم. بههمین دلیل هم بارها و بارها در مورد بسیاری از مسایل روز از دو سو به من مراجعه شده و میشود، از یکسو علاقهمندان به کشور و مردم این سرزمین، و از سوی دیگر تذکرات و تهدیدهای دستگاه اطلاعاتی ایران. وزارت اطلاعات نهتنها من و خانۀ مرا زیر نظر و کنترل دارد، که هرچند وقت مرا به وزارت احضار و همراه با تهدیدهای مرسوم، نسبت به ارتباط و گفتوگوهایم با رفقا و دیگر دوستان جریانات سیاسی اعتراض میکنند. کار به جایی رسیده که برای به انزوا کشاندن من شماری از رفقایی که بیشتر نزد من میآیند نیز احضار و تحت بازجویی قرار دادهاند و مهمترین اتهامشان نزدیکی و مراوده با من بوده است. از من خواستند این «محفل تشکیلاتی» را منحل کنم و گرنه آنها «آنرا به هم میریزند». در پاسخ اظهار داشتم: «دیدارهای دوستانه و خانوادگی را «محفل» مینامید؟» خوشبختانه رفقا صریح و بیپروا پاسخهایشان به «چرا به خانه عمویی میروید؟» عبارت بود: «او را دوست داریم. از مشورت با او سود میبریم» و حتی یکی از آنها با صراحت و شجاعت میگوید: «همه رفقای ما را کشتید، این یکی برای ما مانده است، میخواهید این یکی را هم از ما بگیرید؟!» خوشبختانه نهتنها رفقای دیرین، که در بین نسل جوان اهداف و تاریخ حزب تودۀ ایران همچنان سرمشقِ دیدگاه بخش بزرگی از نسل جوان این سرزمین با عنوان «مشی تودهای» است و تبلیغات دشمن نتوانسته است با تمام کوششهای خصمانهاش اثرگذاری فعالیتهای رفقای تودهای را در سپهر سیاسی این سرزمین منکر شده یا از بین ببرد. همین چند روز پیش بود که آقای دکتر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران طی یک سخنرانی در یک گردهمایی به ناچار اعتراف کرد که «ادبیات حزب توده تا به امروز بخشی از جریان سیاسی جمهوری اسلامی را تحت تأثیر قرار داده است.» او در پایان سخنرانیاش اظهار داشت که: «در تاریخ معاصر ایران دو جریان از نظر فکری دارای تبعات سیاسی و اجتماعی بسیار گسترده غنی و پایداری بودهاند. یکی جریان مشروطه بود که … و جریان دومی که بیشترین اثرگذاری را در تاریخ معاصر ایران داشته حزب توده بوده است. حزب توده همچون مشروطه با خودش مفاهیم جدیدی را وارد سپهر سیاسی و اجتماعی ایران کرد.» دکتر زیباکلام در ادامۀ گفتارش اضافه کرد: «… علیرغم اینکه تشکیلات حزب توده درهم شکسته شد ولی افکار و عقاید حزب توده مثل سیلی که از کوه سرازیر میشود جامعۀ روشنفکری ایران و اقشار و لایههای تحصیلکرده را تحت تأثیر قرار داد … کمتر فعال سیاسی و فرهنگی میتوانید در ایران پیدا کنید که ملهم و متأثر از ادبیات حزب توده نبوده است … همانطور که شاهد هستیم در حقیقت ادبیات حزب توده همچنان تا به امروز حداقل بخشی از جریان سیاسی جمهوری اسلامی را تحت تأثیر قرار داده است که در گذشته این تأثیر بیشتر بود.»
آری، تأثیر ادبیات و فعالیت حزب تودۀ ایران همچنان بخشی از جریانهای سیاسی ایران را تحت تأثیر قرار داده است و نمیتوان آن را انکار کرد، ولی چرا در گذشته «این تأثیر بیشتر بوده است»؟ پراکندگی تشکیلاتی و خودزنیهای متعدد درونی اینگونه اثرگذاری را کاهش داده است. باید برای رفع این «مصیبت» فکری کرد، تلاش برای تجدید حیات «وحدت تشکیلاتی» میتواند مسیر درست رفع این کاستی باشد. ما باید و میتوانیم متفقاً این راه را در پیش گیریم. تلاشها و گفتههای تفرقهافکن تاکنون آثار منفی خود را نمایان ساخته است. این جهتگیری برای تجدید حیاتِ وحدت میتواند ثمرات تاریخی بزرگی در سرنوشت و آیندۀ حزب و مردم این کشور بهبار آورد. من همواره خود را یک سرباز سادهِ حزب تودۀ ایران دانستهام و تا آخرین لحظۀ زندگی چنان خواهم بود. هیچگونه ادعایی ندارم و آرزویم این است که با تلاش تمامی کسانی که به برنامه و آماجهای حزب پایبندند شاهد تعالی و سرزندگی آن باشیم. جریانات سیاسی دیگر، ازجمله «فداییان خلق» حرکت مثبتی بهسوی وحدت انجام دادند و سرانجام به تشکیل «حزب چپ ایران» رسیدند، ولی به گفتۀ یکی از رهبران قدیمی آنها «مگر میتوان بدون شرکت و حضور حزب تودۀ ایران حزب چپ ایران ایجاد شود؟!»
رفیق گرانقدر، رفیق خاوری، ما امروز در برابر وظیفۀ بزرگ و تاریخیای قرار گرفتهایم. در جریان حوادث آینده کشور، خواهناخواه ما ناچار به پاسخگویی هستیم. من به سهم خود از هیچ کوششی در جهت «وحدت تودهایها» دریغ نمیکنم، بیآنکه کمترین چشمداشتی داشته باشم. دستم بهسوی شما دراز است، امید که با پاسخ مثبت شما روبرو شوم.
با آرزوی موفقیت همۀ ما در راه وحدت تشکیلاتی حزب تودۀ ایران