رویارویی ایران و آذربایجان برای دستیابی به گذرگاههای حملونقل منطقه
کلام آخر این است که نه مسکو و نه پکن، خواهان عمیقتر شدن این اختلافات نیستند. لذا تحرکات جدی دیپلماتیکی جریان پیدا کرده و هر دو کشور واقفند که از این اختلافات تنها حامیان مشکوک ناتو بهره برده و آنهایی زیان خواهند دید که برای ادغام اوراسیا بهطور جدی سرمایهگذاری کردهاند.
جهت گیریها حول محور درگیری میان ایران و آذربایجان در حال شکلگیری است. اما این درگیری نه بر سر قومیت، نژاد و یا مذهب و طایفه ، که بر سر دستیابی به مسیرهای جدید حملونقل در منطقه است.
در این مرحله از پروژۀ در حال انجام ادغام اوراسیا، تیرگی روابط میان ایران و آذربایجان در قفقاز جنوبی مانعی عظیم ایجاد کرده است.
بگذارید در ابتدا از بزرگترین مانور نظامیایران در دو دهۀ اخیر بهنام «فاتحان خیبر» که در مرز شمال غربی ایران با آذربایجان اجرا شد، آغاز کنیم.
در میان واحدهایی از ارتش و سپاه پاسداران ایران که در این مانور شرکت کردند، نیروهای مهم و جدی چون لشکر ۲۱ پیادۀ تبریز، گردان ۳۱ عاشورای سپاه پاسداران، و تیپ ۶۵ نیروهای ویژۀ هوابرد (واکنش سریع) حضور داشتند. بهعلاوه در این مانور آرایش کاملی از سامانههای موشکی چون فاتح-۳۱۳، و ذوالفقار با شعاع برد تا ۷۰۰ کیلومتر مورد استفاده قرار گرفت.
مطابق اعلام رسمی، هدف این مانورها هشدار به دشمنان در مقابل هرگونه توطئه علیه جمهوری اسلامی بود.
آیتالله خامنهای رهبر ایران در طی توئیتی چنین نوشت: «آنها که براین خیال باطلند که برای حفظ امنیت خود به دیگران تکیه داشته باشند، آگاه باشند که بهزودی ضربهای خواهند خورد که موجب پشیمانیشان شود.»
روشن است که مخاطب پیام آذربایجان بود که برای امنیت خود به ترکیه و مخصوصاً به اسرائیل وابسته شده، و همچنین اشاره آن به استفادۀ ابزاری تل آویو از باکو در جمعآوری اطلاعات برای مداخله در شمال ایران بود.
مقامات ایرانی در توضیحات بیشتر تا به آنجا پیش رفتند که اسرائیل از طریق پایگاههای خود در آذربایجان تاسیسات اتمی ایران را مورد هدف قرار داده است.
تابحال عکسالعمل قابل پیشبینی در مقابل تمرین نظامی ایران، مانوری مشترک میان آذربایجان و ترکیه بود که در هفتۀ اول اکتبر، در منطقۀ نخجوان اجرا شد.
آما آیا نگرانی ایران بجاست؟ همکاری نزدیک امنیتی میان تل آویو و باکو برای سالها در جریان است. امروزه آذربایجان صاحب پهبادهای ساخت اسرائیل بوده و رابطۀ نزدیکی با سازمان سیا و ارتش ترکیه دارد. و وقتی به همۀ اینها مانور سه جنبۀ اخیر میان ترکیه ، پاکستان و آذربایجان را علاوه کنیم، میبینیم که احساس خطر ایران چندان هم بیجا نیست.
باکو اما مساله را بهصورتی دیگر میبیند: «این همکاریها، کشور ثالثی را هدف قرار نداده است.»
بنابراین در حالی که تهران الهام علیاف رئیس جمهوری آذربایجان را متهم میکند که راه نفوذ جنگجویان تکفیری و صهیونیستها را در منطقه میگشاید، باکو تهران را به حمایت کورکورانه از ارمنستان متهم میکند. روشن است که اثر درگیریهای اخیر در قره باغ هنوز پابرجاست.
واقعیت این است که تهران نمیتواند بهدلیل امنیت ملی خود، حضور شرکتهای اسرائیلی در بازسازی مناطق پس گرفته شده در جنگ چون فضولی، جبرئیل و زنگیلان، را در کنار مرزهای خویش تحمل نماید.
وزیر امورخارجۀ ایران حسین امیرعبداللهیان مطلب را با زبان دیپلماتیک چنین بیان کرد: «مسایل ژئوپولیتیک در کنار مرزهای ما حائز اهمیت بسیاری است. آذربایجان همسایۀ عزیز ماست، و از همین رو مایل نیستیم این کشور به دام تروریستهای بیگانهای بیفتد که میخواهند این کشور را تبدیل به مأمنی برای خود کنند.»
همۀ اینها حکایت از پیچیدهتر شدن مسایل در منطقۀ اوراسیا دارد. اما منشأ همۀ مشکلات این منطقه را باید در ارتباطات اقتصادی یافت.
بهم پیچیدگی ارتباطات
باکو رویاهای ژئوپولتیک بزرگی در سر دارد: این پایتخت در نظر دارد که به چهار راهی میان دو گذرگاه مهم در اوراسیا تبدیل شود: گذرگاه شمال ــ جنوب و شرق و غرب.
و در این جاست که گذرگاه زنگزور با اهمیتی که برای باکو بهمنظور تسلط بر مسیرهای ارتباطی شرق به غرب دارد، مطرح میشود.
قرار است که جادهها و خطوط آهن در منطقۀ زنگزور، بخش غربی آذربایجان را از طریق ارمنستان، به منطقۀ خود مختار نخجوان متصل کند.
زنگزور همچنین برای ایران جهت دسترسیاش به ارمنستان، روسیه و فراتر از آن به اروپا، اهمیتی اساسی دارد.
چین و هندوستان نیز برای تجارت به زنگزور وابستهاند. زیرا که این گذرگاه مسیر بسیار کوتاهتری را در اختیار آنها قرار میدهد. با توجه به آنکه کشتیهای بزرگ حمل کالای آسیایی قادر به استفاده از دریای خزر نیستند، و معمولا برای رسیدن به روسیه برای هفتهها وقت پُرارزش آنها تلف میشود.
افزون براین اخیراً باکو شروع به آزار کامیونداران ایرانی کرده است که مسیر ترانزیت آنها برای رسیدن به ارمنستان از میان مناطقی که تازه به تصرف آذربایجان درآمده، میگذرد.
این مشکلات همگی تازگی دارد. ایران و آذربایجان دارای پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی، مذهبی، و قومی ــ زبانی هستند. استانهای شمال غربی ایران همچون گیلان، اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی با خاک اصلی آذربایجان و بخش مجزای آن، جمهوری خودمختار نخجوان، مرزهای جغرافیایی مشترک دارند. بهسبب دین اسلام و مذهب شیعه و همچنین فرهنگ و زبان آذری، مشترکات فراوانی بین این دو ملت وجود دارد. همۀ این مشترکات زمینۀ نزدیکی مردمان این ناحیۀ را در دوسوی مرز فراهم میآورد.
در سالهای ریاست جمهوری روحانی، روابط با علیاف بسیار گرم و دوستانه بود، چه از طریق همکاری سه جانبه میان ایران ــ آذربایجان ــ روسیه و چه از طریق همکاری سه جانبۀ ایران ــ آذربایجان ــ ترکیه.
ارتباطی کلیدی از طریق اجرای پروژۀ راه آهن قزوین ــ رشت ــ آستارا به آذربایجان در حال اجرا بود. پروژهای که بخشی از گذرگاه بسیار مهم بینالمللی حملونقل شمال ــ جنوب است.
از نظر جغرافیایی ــ اقتصادی، آذربایجان نقشی اساسی در خط آهنی دارد که در نهایت هندوستان و روسیه را به هم متصل خواهد کرد. افزون برآن همکاری سه جانبه میان ایران ــ آذربایجان ــ روسیه، مسیر مستقیمی را برای اتصال کامل ایران به اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا خواهد گشود.
در طرح بهینۀ دیگری، باکو حتی میتواند به اتصال بنادر جنوبی ایران در خلیج فارس و دریای عمان به بنادر گرجستان در دریای سیاه کمک کند.
غرب تابحال نسبت به این گذرگاه عظیم حملونقل شمال ــ جنوب که عملاً تمام بخشهایش درحال بهرهبرداری است، بیاعتنا بوده است. از نمونههای مهم این بخشها میتوان به ارتباط ریلی آستارا ــ آستارا که دو شهر هم نام را در ایران و آذربایجان به هم متصل کرده و یا راه آهن قزوین ــ رشت، اشاره کرد.
اما یک قطعۀ مهم ۱۳۰ کیلومتری بین آستارا تا رشت، نزدیک مرز و واقع در بخش جنوبی دریای خزر، هنوز ساخته نشده است. به چه دلیل؟ : تحریمهای دوران ترامپ. این مورد روشنی است از اینکه موفقیت در مذاکرات برجام در وین میتواند چه دستاوردهای واقعی و عملی برای ایران داشته باشد.
زنگزور متعلق به کیست؟
ایران با بخش پیچیدهای از جنوب قفقاز جنوبی، هممرز است. سه بازیگر اصلی در این محل ایران، روسیه و ترکیه هستند. ایران با نواحی مجاور قره باغ، همچون زنگیلان، جبرئیل و فضولی، که به تازگی از ارمنستان جدا و جزو آذربایجان شده، هممرز است.
نباید فراموش کرد که انعطاف ایران در مرز شمال غربیاش، ناشی از نتیجۀ جنگ دوم قره باغ بود. نگرانی شدید تهران از این بخش مرزی خود که در مجاورت استانهای اردبیل، آذربایجان شرقی قرار دارد، موجب شده که موضع رسمی ایران، حمایت از آذربایجان در مقابل ادعاهای ارمنستان باشد. مسألهای که خود موجب پیچیدگی بیشتر اوضاع شده است.
همچنین باید در نظر داشت که حتی در دوران بحران قره باغ در اوایل سالهای ۱۹۹۰، تهران ناگورنو ــ قره باغ و نواحی مجاور آن را بهعنوان بخشهای جداییناپذیر آذربایجان بهرسمیت شناخته بود.
هر چند که بهنظر میرسد که سازمان سیا و موساد به وقایع اخیر منطقه بیتوجهند، اما هرگز فرصتی را برای وارد رقابت شدن و اختلاف انداختن میان باکو و تهران را از دست نخواهند داد.
عاملی که مسأله را پیچیدهتر میکند، چشم طمع ترکیه به زنگزور است.
بهنظر میرسد رجب طیب اردوغان، سلطان جدید عثمانی، که بیپرده از هر فرصتی برای تعمیق استراتژی ترکی ــ اسلامی خود استفاده میکند، در پی بهرهگیری از ارتباط زنگزور آذربایجان برای دسترسی به دریای خزر و از آنجا به ترکمنستان و در نهایت به سین جیانگ محل سکونت اقوام مسلمان اویغور در غرب چین، است. این استراتژی را میتوان بهطور نظری نوعی راه ابریشم با تعبیر ترکیه بهشمار آورد که در صدد دور زدن ایران است. بهعلاوه این مسیر میتواند بهصورتی مخفی برای انتقال شوم تکفیریهای ادلیب به افغانستان بهکار رود.
تهران اما با انگیزۀ اجرای کامل گذرگاه بینالمللی حملونقل شمال ــ جنوب، تمرکز خود را بر روی بازسازی و ترمیم دو خط آهن دوران اتحاد شوروی قرار داده است. یکی از این خطوط از جنوب به شمال جلفا را به نخجوان وصل کرده و پس از آن تا ایروان و تفلیس ادامه مییابد. خط آهن دیگر از شرق به غرب، دوباره جلفا را به نخجوان با عبور از جنوب ارمنستان، و سرزمین اصلی آذربایجان، وصل کرده و از آنجا به باکو و نهایتاً به روسیه میرسد.
اما در این میان اشکالی وجود دارد. برداشت آذربایجانیها از توافق سه جانبه برای خاتمۀ جنگ قره باغ، مجاز شمردن آنها به احداث گذرگاه زنگزور است. اما ارمنستان نظر متفاوتی دارد و معتقد است که «گذرگاه» بسته به هر ناحیه خاص تعریف میشود. قبل از روشن شدن این ابهامات، هرگونه طرح ارتباطی پیشنهادی توسط ایران و یا ترکیه عملاً معلق خواهد ماند.
در واقع آذربایجان از نظر جغرافیایی ــ اقتصادی مصمم است که بهمحض رفع ممانعت ارمنستان از احداث این گذرگاهها، به چهارراهی کلیدی در ارتباطات فرامنطقهای تبدیل شود.
حال کدام طرح متضمن «برد ــ برد» است؟
آیا مشکلات قفقاز جنوبی به روش دیپلماسی حل خواهد شد؟ باید گفت که این بهترین روش است. مسأله این است که تهران و باکو هردو مسأله را در اعمال حاکمیت ملی خود میبینند، ولی در ندادن امتیاز به طرف مقابل هم چندان مصر نیستند.
در این میان مظنون همیشگی در پی استفاده از این اختلافات است. هر چند وقوع جنگ دیگری میان آذربایجان و ارمنستان و بین آذربایجان و ایران بسیار دور از ذهن است. تهران بهخوبی آگاه است که در صورت وقوع جنگ، آنکارا و تل آویو از باکو حمایت خواهند کرد، و واضح است که ذینفع اصلی این جنگها که خواهد بود.
اخیراً در ماه آوریل، علیاف طی کنفرانسی در باکو چنین تأکید کرد که : «آذربایجان، ترکیه، روسیه و ایران برخورد یکسانی در مورد همکاریهای منطقهای دارند. اکنون تمرکز اصلی بر روی حملونقل است، زیرا در این مسأله است که «برد ــ برد» تأمین شده و هرکس میتواند از این شرایط منتفع شود.»
لذا به این نتیجه میرسیم که در صورت ادامۀ بنبست فعلی، قربانی اصلی گذرگاه بینالمللی حملونقل شمال ــ جنوب بوده، و همۀ کشورهایی که در راه ادغام اوراسیا میکوشند، ازجمله روسیه و هندوستان بازنده خواهند بود.
نقش پاکستان سوای پاره ای از جنبههای غیرعلنیاش، بسیار ضعیف بهنظر میرسد. همچنین مدرکی در دست نیست که تهران برای تضعیف اتحاد پاکستان با آذربایجان و ترکیه، بخواهد از نیرویی ضد طالبانی در افغانستان حمایت نماید.
اتحاد استراتژیک میان روسیه و چین، خصوصاً بعد از اجلاس جدید پیمان شانگهای بحران کنونی در قفقاز را مشکلی نالازم میبیند. این بحران به استراتژی آنها در ادغام اوراسیا بهعنوان مکمل طرح یک کمربند ــ یک جاده و همکاری وسیعتر در اوراسیا ، لطمه شدیدی میزند.
هر چند نامحتمل، اما ممکن است که گذرگاه بینالمللی حملونقل شمال ــ جنوب، از مسیر ماورای خزر رفته و آذربایجان را کاملاً دور بزند. در این میان عکسالعمل چین تعیینکننده است. ممکن است تأکید بیشتر بر روی گذرگاه ایرانی یعنی از سین کیانگ به پاکستان و افغانستان و از آنجا به ایران باشد و یا چین بهطور مساوی بر دو گذرگاه شرق ــ غرب تأکید گذاشته و بر روی آذربایجان و ایران هر دو حساب باز نماید.
کلام آخر این است که نه مسکو و نه پکن، خواهان عمیقتر شدن این اختلافات نیستند. لذا تحرکات جدی دیپلماتیکی جریان پیدا کرده و هر دو کشور واقفند که از این اختلافات تنها حامیان مشکوک ناتو بهره برده و آنهایی زیان خواهند دید که برای ادغام اوراسیا بهطور جدی سرمایهگذاری کردهاند.