۳۰سالگی کودتای ویسکولی: نقش یلتسین در انحلال اتحاد جماهیر شوروی *
در ۸ دسامبر ۱۹۹۱، سران جمهوریهای شوروی روسیه، اوکراین و بلاروس به سیاست پرسترویکای میخائیل گورباچف پایان دادند و اتحاد جماهیر شوروی را منحل کردند. به یکباره میلیونها روس در دیگر کشورها غریبه شدند.
هیچ جملهای از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، افکار عمومیغرب را از شکایت او مبنی بر اینکه سقوط اتحاد جماهیر شوروی «بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیک قرن بیستم» بود، این چنین عمیق تحت تأثیر قرار نداده است. معنای دقیق این جمله هر چه باشد ــ رزمندگان جنگِ سرد جدید در سیاست و رسانههای پیشرو، از آن بهعنوان مدرکی استفاده میکنند که ظاهراً پوتین میخواهد اتحاد جماهیر شوروی را دوباره احیا کند ــ صرفنظر از اینکه این سخنان در چه زمینهای گفته شده است و اینکه آیا حتی در این کشور بهدرستی از آن استناد میشود ــ مرد مشهوری وجود دارد که با خرسندی با او بهعنوان ضدِ پوتین رفتار میشود، اما ارزیابی او در این زمینه چندان دور از ارزیابی رئیسجمهور روسیه نیست: میخائیل گورباچف!
۸ دسامبر ۱۹۹۱
اولین و آخرین رئیسجمهور اتحاد جماهیر شوروی برای حفظ این اتحادیه تا به آخر مبارزه کرده بود. قبرکن اتحاد جماهیر شوروی نه او، همانطور که اکثر هموطنانش هنوز فکر میکنند، بلکه حریف او در «کاخ سفید» مسکو، رئیسجمهور وقت جمهوری شوروی روسیه، بوریس یلتسین بود. دقیقاً ۳۰ سال پیش در چنین روزی، در ۸ دسامبر ۱۹۹۱، او با رؤسای جمهور بلاروس و جمهوری شوروی اوکراین، استانیسلاو شوشکویچ و لئونید کراوچوک، در کلبه شکار دولتی بلاروس، ویسکولی، در پارک ملی بلوُشِسکایا پوشچا، در وضعیتی کاملاً مخفی ملاقات کرد. دسترسی رسانهها به این جنگل نزدیک مرز لهستان بسیار دشوار است. این سه نفر پیشنویس سندی را امضا کردند ــ که عمدتاً توسط وزیر اقتصاد بعدی و معاون نخستوزیر فدراسیون روسیه، یگور گایدار، پدر بدنام شوک درمانی ــ تهیه و تنظیم شده بود و در آن با جرأت و جسارت آمده است:
اتحاد جماهیر شوروی دیگر بهعنوان یک موضوع تحت قوانین بینالمللی و بهعنوان یک واقعیت ژئوپلیتیک وجود ندارد.
میخائیل گورباچف بعداً در اینباره نوشت: «آنچه که با عجله و مخفیانه در آنجا به صحنه رفت، کالبد شکافی توطئهآمیز ــ برای استفاده از یک اصطلاح پزشکی ــ در قطعه قطعه کردن بدنی هرچند بهشدت آسیب دیده، امّا موضوعی زنده بود. بازیگر اصلی این عملیات، رئیسجمهور روسیه و جناح رادیکال حزب روسیه دموکراتیک او بود که به قدرت مطلق بازار آزاد در روسیه متقاعد شده بودند.
به گفته رئیس بعدی حزب روسیه یابلوکو گریگوری جاولینسکی، یلتسین و حلقه او اهداف سیاسی روشنی داشتند که در اولویت قرار داشت و میخواستند حتماً به آن برسند: مهمتر از همه، اهدافی سریع ــ که در عرض یک روز ممکن میشوند ــ و نه فقط سیاسی، بلکه همچنین فروپاشی اقتصادی اتحادیه، تا سرحد امکان، انحلال همه ارگانهای هماهنگکننده اقتصادی، ازجمله ارگانهای مربوط به حوزههای مالی، اعتباری و پولی، و جدا شدن کامل روسیه از همه جمهوریها، ازجمله جمهوریهایی که جمعیت آنها اصلاً این را نمیخواستند، مانند بلاروس و قزاقستان.
از منظر مشروعیت، قراردادهای ویسکولی و شرایط توطئهآمیز آن ویژگیهایی شبیه کودتا داشت: این قراردادها مخفیانه، پشت سر مردم تهیه شده بود و بهدلیل نقض قوانین اساسی اتحاد جماهیر شوروی و جمهوریهای منفرد آن، خلاف قاعده و غیرمعمول بود. در پشت بازیگران، فهرست نامهایی از جمهوریخواهان جدید ایستاده بود که میخواست با قبضه قدرت تصرف خود را بر اموالی که بهعنوان اموال اتحاد جماهیر شوروی، مردمی یا دولتی معامله میشد، ثبت و «قانونی» کند. برای اکثریت جمعیت روسیه، پیامدهای سرمایهداری غارتگرانه یلتسین در سالهای بعد فاجعهبار بود.
نگاهی به گذشته: مبارزه برای حفظ دولت اتحاد جماهیر شوروی
با افزایش تنشهای قومی در کشور چند قومیتی اتحاد جماهیر شوروی در پایان دهه ۱۹۸۰ ــ ازجمله درگیریهای خونین بین ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه قرهباغ کوهستانی و به واقعیت پیوستن آرزوها برای خودمختاری در کشورهای بالتیک ــ اصلاح دولت اتحاد جماهیر شوروی اجتنابناپذیر شده بود، و در دسامبر ۱۹۹۰ میخائیل گورباچف پیشنویسی را ارائه کرد که در واقع برای کشورهای عضو اتحادیه بهمعنای معاهده جدیدی بود که بهدنبال حفظ اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان فدراسیونی از جمهوریهای مستقل و برابر میشد که در آنها بهطور کامل حقوق بشر و آزادیهای همه ملیتها تضمین میگردید. در همان زمان، در اواخر ماه مه ۱۹۹۰ در جمهوری شوروی روسیه (RSFSR)، بوریس یلتسین، نماینده بیچون و چرای نیروهای گریز از مرکز، به میدان آمد و بهسرعت به حریف گورباچف «مرکزگرا» تبدیل شد.
در ۱۷ مارس ۱۹۹۱ ــ با دخالت گسترده مطبوعات، بوریس یلتسین و حزب او «روسیه دموکراتیک» ــ در سراسر اتحادیه یک همهپرسی برگزار کردند که در آن ۷۶ درصد از کل جمعیت، شامل اکثریت مطلق جمعیت روسیه، بلاروس و اوکراین، به این اتحادیه رأی مثبت دادند. در ۲۳ جولای متن معاهده جدید اتحادیه نهایی شد که باید در ۲۰ اوت امضا میشد. کودتای (شکست خورده) ۱۹ اوت علیه گورباچف، موقعیت یلتسین را به میزان قابل توجهی تقویت کرد؛ روند تشکیل یک اتحادیه جدید بین کشورهای مستقل را از بین برد و در نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را ترویج و تسریع کرد. جمهوریها، یکی پس از دیگری، خود را مستقل اعلام کردند.
گورباچف تسلیم نشد و به مبارزه برای انعقاد این معاهده برای اتحادیه ادامه داد و پس از بحثهای دشوار با رهبران جمهوریها موفق شد مفهومی برای اتحادیه جدید ترسیم کند: این اتحادیه باید یک اتحادیه کشورهای کنفدرال باشد.
توطئه ۸ دسامبر ویسکولی در پارک بلوُشِسکایا پوشچا ــ Belovezhskaya Pushcha، پنهان از چشم و گوش رئیسجمهور اتحاد جماهیر شوروی و برخلاف میل مردم، ضربه مهلکی به این پروژه وارد کرد.
ایالاتِ متحده به یلتسین متکی بود
این واقعیت که یلتسین «جداییخواه» سرانجام از نبرد با گورباچف «مرکزگرا» پیروز بیرون آمد، دلایل دیگری داشت که تنها سالها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به منصه ظهور رسید. امروز میدانیم که از ابتدای سال ۱۹۹۰ تعدادی از کارمندان عالیرتبه سیا بههمراه دیک چنی وزیر دفاع وقت شخصاً سعی کردند رئیسجمهور آمریکا جورج اچ. دبلیو بوش (George H.W. Bush) را به رویگردانی از گورباچف «تکمرکزی» و در عوض حمایت از یلتسین که در پاییز ۱۹۸۷ بهعنوان برجستهترین و محبوبترین مخالف رهبری حزب در کانون توجه کارشناسان آمریکایی قرار گرفته بود متقاعد سازند. دلیل این امر این بود که برنامههای سیاسی یلتسین ــ تجزیه و انحلال اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد بازار آزاد بدون محدودیت توسط دولت در روسیه ــ با منافع ملی ایالات متحده بیش از خط سیاسی گورباچف مطابقت داشت که صرفاً دولت سوسیالیستی تضعیف شده بود که میخواست با اقتصاد بازار تنظیم گردد.
رابرت گیتس، رئیس سیا و بعدها وزیر دفاع ایالات متحده، مینویسد: «سیا حامی آشکار یلتسین بود. این سازمان نهتنها بهصورت شفاهی، بلکه از طریق مجموعهای از بررسیها که محبوبیت او در داخل و خارج از روسیه را برجسته میکرد، از ابتکارات او در حوزه اصلاحات و برخورد با مسأله ملی حمایت مینمود». براساس گزارشهای دیگر کارشناسان آمریکایی که در سالهای پس از فروپاشی شوروی منتشر شد، سرویس مخفی به قدری به یلتسین متعهد بود که مشاور امنیت ملی رئیسجمهور جورج بوش پدر، ژنرال برنت اسکوکرافت، که یلتسین را در سپتامبر سال ۱۹۸۹ در کاخ سفید در واشنگتن پذیرفته بود، حتی از یک «کلوپ هواداران یلتسین در سازمان سیا» صحبت کرد.
محافظهکارترین بخش تشکیلات آمریکا و نمایندگان آن در اطراف بوش و همچنین شخص رئیسجمهور آمریکا به یلتسین متکی بودند، زیرا اهداف او برای تجزیه و انحلال اتحاد جماهیر شوروی بهنفع رهبری آمریکا بود. ظاهراً بعدا دریافتند که روسیه تضعیفشده تحت رهبری یلتسین بیشتر بهنفع آنهاست تا چشمانداز یک اتحادیه جدید، که گورباچف از آن دفاع میکرد. این نیز بیشتر با استراتژی سنتی خشونتآمیز آمریکا مطابقت دارد که فقط «پیروزی یا شکست» را میشناسد. بیخود نبود که نمایندگان مجتمع نظامی ــ صنعتی، سازمان اطلاعات و انحصارات نفتی بهویژه چنی، رامسفلد و گیتس در آن زمان نقش فعالی در روابط آمریکا با شوروی داشتند!
ختم کلام
کودتای واقعی یلتسین، کراوچوک و شوشکویچ چنان شتابزده اتفاق افتاد که هیچکس به عواقب آن فکر نکرد. حتی سرنوشت نیروهای مسلح و تسلیحات هستهای نیز معلق باقی ماند: نیروهای مسلح مشترک «کشورهای مشترکالمنافع مستقل» (CIS) که بهطور خودجوش در طرح آمده بود، بهسرعت منحل شده و اعلامیه قصد «کنترل و حفظ یک فضای مشترک نظامی و استراتژیک» ازجمله یک فرماندهی واحد در مورد «تسلیحات هستهای» عبارتی توخالی بود. فوریت و بیمسئولیتی توافقنامه ویسکولی حتی آمریکاییها را شگفتزده کرد.
در ۲۵ دسامبر، میخائیل گورباچف برای جلوگیری از جنگ داخلی از ریاستجمهوری اتحاد جماهیر شوروی استعفا داد. یک روز بعد، میلیونها روس خود را بهعنوان غریبهای در کشور دیگری یافتند. عواقب آن تا به امروز نیز ادامه دارد.
* https://de.rt.com/meinung/128200-putsch-von-wiskuli-vor-30-jahren/