اوکراین و القاعده نوین
بهنظر میرسد که وقوع جنگ بین روسیه و اوکراین بهانهای بهدست سیا داده است تا جنبش مقاومتی را که از مدتها پیش در آمریکا تدارک دیده شده، آغاز کند. جنبشی که میتواند به خارج از مرزهای اوکراین گسترش یابد و بهطور قابل ملاحظهای بر جنگ جو بایدن یعنی «جنگ علیه تروریسم داخلی» تأثیرگذارند.
در حالی که مناقشه بین اوکراین و روسیه در حال تشدید و توجه افکار عمومی جهان به آن معطوف است، ما شاهد شواهد روزافزونی هستیم که نشان میدهند، سیا در حال ایجاد و تسلیح جنبش مقاومت در اوکراین است و چندان توجهی نیز به عواقب احتمالی آن ندارد. این موضوع بهخصوص در این ارتباط اهمیت ویژهای مییابد که در نظر داشته باشیم که مامورین سابق سیا و یکی از وزرای سابق خارجه آمریکا، علناً به این نکته اشاره داشتهاند که سیا در طرح و اجرای برنامه تدارک دیده شده برای اوکراین براساس «الگوهای سابق» یعنی جنبشهای مقاومت تحت حمایت سیا در افغانستان و سوریه عمل میکند. با در نظر گرفتن این موضوع که جنبشهای ذکر شده در کشورهای مزبور منجر به جنگ شدهاند، نمیتوان برای اوکراین آینده خوشی پیشبینی کرد.
اما این جنبش عواقبی خواهد داشت که فراتر از اوکراین خواهد بود. بهنظر میرسد که سیا در جنبش خودساخته، پتانسیلی فراتر از این میبیند، جنگ هیبریدی خود را هرچه بیشتر به مرزهای روسیه نزدیکتر کند. همانطور که این گزارش نشان خواهد داد، سیا مصمم است پیشگوییای را تحقق ببخشد که طی ۲ سال اخیر در بین کارکنان سیا طرح و بحث میشود. زمان پیشگویی کارکنان فعلی و سابق نهادهای امنیتی حدوداً مربوط به اوایل سال ۲۰۲۰ است و حکایت از این دارد که فاجعه بعدی جهان «شبکه فراملی برتری سفید» (۱)، با ارتباطاتی مفروض با مناقشه اوکراین خواهد بود که البته پس از کاهش خطر کووید ۱۹، گریبانگیر جهان خواهد شد.
بر اساس «پیشگویی» مزبور، شبکه جهانی برتری سفید که گویا در هسته مرکزی آن گروهی مرتبط با منطقه دونباس اوکراین قرار دارد، به تهدید جدی در سبک و سیاق دولت اسلامی بدل خواهد شد. این موضوع بیشک بهانه خواهد شد تا سازوکاری که در حال حاضر در آمریکا در حال تعلیق است، به جریان افتاد. سازوکاری که سال پیش توسط دولت جو بایدن و تحت عنوان «جنگ علیه تروریسم داخلی» ایجاد شده است.
با توجه به این امر که تلاشهای سیا در ایجاد جنبش مقاومتی در اوکراین از سال ۲۰۱۵ آغاز شده است و با توجه به این نکته که گروههایی که توسط آمریکا در اوکراین آموزش دیدهاند و در حال حاضر نیز آموزش میبینند، علناً در ارتباط با گروههای نئونازیها هستند، بهنظر میرسد که «جنبش کذایی» محقق شده است و ما را به این نتیجهگیری بدشگون میرساند که مناقشه اوکراین فقط پیشدرآمد و تکرار «جنگهای بیپایان علیه تروریسم» است.
جنبش در حال رشد
مدت زمان کوتاهی پس از آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین، مقالهای تحت عنوان «قیام اوکراین» در شعبه رسانهای «شورای روابط خارجی (CFR)» منتشر شد. مقاله به قلم داگلاس لندن (۲) بود که بنابه اظهارات خود وی، افسر بازنشسته سیا، مسلط به زبان روسی، خدمت کرده در آسیای مرکزی و مسئول پیشبرد عملیات سیا در مبارزه علیه قیامها و شورشها بوده است. او در مقاله خود ادعا میکند که «پوتین با جنبشی طویلالمدت و خونین روبرو خواهد شد که از مرزهای کشورهای بیشماری فراتر خواهد رفت» و دارای پتانسیلی خواهد بود که «موجب اغتشاشات شود که کشورهای همجوار روسیه را بیثبات کند.»
از جمله اظهارات قابل تأمل داگلاس لندن ادعایی است مبنی بر اینکه «ایالات متحده آمریکا نقش مهم و غیرقابل انکاری در حمایت از جنبش اوکراین خواهد داشت.» بنابه تجربهای که ایالت متحده در ویتنام و افغانستان کسب کرده است، جنبشی که مستمراً از سوی حامی معتمدی حمایت شود، نیروهای جنگنده کافیِ جایگزین و محلی در آن سوی مرزها جهت عقبنشینی داشته باشد، میتواند اراده ارتش اشغالگر را نابود و حمایت از آن کشور را در داخل مرزهای خود و بین افکار عمومی سست کند. داگلاس لندن در این خصوص به جنبش تحت حمایت آمریکا در افغانستان در دهه ۸۰ میلادی و جنبش «مخالفین معتدل بشار اسد» در سوریه، که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد بهعنوان الگویی برای جنبش اوکراین اشاره میکند.
داگلاس لندن یگانه کسی نیست که جنبشهای مقاومت سابق و تحت حمایت آمریکا را بهعنوان الگویی برای کمکهای پنهانی ایالات متحده به اوکراین توصیه میکند. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا که به تشکیل و سازماندهی «مخالفین معتدل بشار اسد» در سوریه مساعدت کرد و ناظر بر تخریب و نابودی لیبی توسط ایالات متحده و ناتو بود نیز در مصاحبهای در فوریه سال جاری با MSNBC نظر مشابهی ارائه داد. وی در این مصاحبه گفت که مسئولین دولت فعلی آمریکا به جنبش مقاومت در افغانستان بهعنوان الگویی برای مسئله اوکراین مینگرند و در همان مصاحبه به مورد مشابه سوریه نیز اشاره کرد. گفتنی است که معاون وقت هیلاری کلینتون، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور فعلی آمریکا است.
نیروهای مقاومت افغانستان که از اواخر دهه هفتاد میلادی در عملیاتی تحت عنوان «سیکلون» (۳)، توسط ایالات متحده و سیا مورد حمایت قرار گرفتند، بعدها ظاهراً به دشمنان قسمخورده امپریالیسم آمریکا تبدیل شدند، یعنی به طالبان و القاعده. کسانی که بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر تنور «جنگ علیه تروریسم» را گرم کردند. جنگ ایالات متحده علیه سلفِ نیروهایی که سابقاً از آنها حمایت کرده بود، منجر به تخریب هولناک افغانستان، مرگ تعداد بیشماری از مردم، ارتکاب جنایت جنگی و طولانیترین جنگ اشغالگرانه آمریکا در تاریخ این کشور شد. این جنگ همچنین موجب بمباران و تخریب کشورهای بیشمار و تحدید آزادیهای شهروندی در داخل آمریکا گردید. در سوریه نیز حمایت ایالات متحده و سیا از «مخالفین معتدل بشار اسد» عامل اصلی ویرانی غیرقابل تصور در سوریه بود. مخالفینی که گویا مصمم بودند سوریه را از حکمرانی بشار اسد نجات دهند. ارتش ایالات متحده هنوز هم بخشهایی مهم از خاک سوریه را در اشغال خود دارد. با توجه به توصیههای ذکر شده در خصوص اعمال «الگوهای سابق» بر اوکراین، سرنوشت این کشور چه خواهد بود؟ اگر نتایج حمایتهای سیا از جنبشهای مقاومت سابق را بهعنوان شاخصی برای پیشبینی وقایع آتی در اوکراین نظر بگیریم، درد و رنج و ویرانی بزرگتری از عملیات فعلی روسیه در انتظار اوکراین خواهد بود. اوکراین به کشوری فروپاشیده و میدان جنگ تبدیل خواهد شد. کسانی که در کشورهای غربی از کمکهای دولتهای خود به اوکراین ابراز شعف میکنند، بهتر است از عواقب کار دولت خود آگاه باشند، به خصوص ایالات متحده، زیرا حمایت از اوکراین به تشدید و درگیری و جنگ نیابتی مرگبار دیگری خواهد انجامید.
علاوه بر نکات فوقالذکر باید واقعیت نگرانکننده دیگری را نیز مد نظر قرار دهیم، و آن اینکه جنبش مقاومت اوکراین نه از ماهها قبل، بلکه از سالها قبل و پیش از آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین، توسط سیا طراحی و شکل گرفته است. یاهو نیوز در ژانویه سال جاری گزارش داد که سیا از سال ۲۰۱۵ مخفیانه بر برنامه تمرین نظامی کارکنان نهادهای امنیتی اوکراین و واحدهای ویژه نظامی آن نظارت داشته است. در گزارش مزبور از مامور سابق سیا و فردی مطلع از تمرین نظامی فوقالذکر، نقل قول میشود که «سیا در پایگاه نظامی آمریکا (مشخصات این پایگاه گفته نشده) بر تمرین نظامی جنبش مقاومت اوکراین نظارت داشته است. تامین نیروهای مقاومت اوکراین از سوی روسای جمهور آمریکا، اوباما ترامپ و بایدن حمایت شده و حتی در خلال ریاست جمهوری ترامپ و بایدن گسترش یافته است. هرچند سیا در گزارش مزبور «آموزش» نیروهای مقاومت اوکراین را انکار کرده است، نیویورک تایمز در مقاله منتشر شده در ژانویه سال جاری، از حمایت آمریکا از نیروهای مقاومت اوکراین در صورت مداخله نظامی روسیه خبر میدهد.
با توجه به این که سیا از سال پیش و در زمان انتشار گزارشات فوقالذکر تا آغاز عملیات نظامی روسیه، در خصوص مداخله نظامی قریبالوقوع روسیه در اوکراین هشدار میداد، باید پرسید که آیا دولت ایالات متحده و سیا، خود عامل این درگیری را فعال نکردهاند، به این ترتیب که خطوط قرمز روسیه را در رابطه با عضویت اوکراین در پیمان ناتو و دستیابی آن به سلاح اتمی را نادیده بگیرند؟ روسیه سالهاست که خطوط قرمز خود را در رابطه با اوکراین واضح و روشن اعلام کرده، امری که مکرراً از سوی ایالات متحده نقض شده است. اقدام ایالات متحده در خصوص ارسال سلاحهای مرگبار به اوکراین، مشابه حمایتهای مرگبار آمریکا از «مخالفین معتدل بشار اسد» است، امری که حکایت از این دارد که دستگاه امنیتی نظامی آمریکا، اوکراین را از مدتها پیش در فهرست «کشور بعدی» برای جنگ نیابتی قرار داده است.
در ماههای اخیر هشدارهای سیا در مورد مداخله نظامی قریبالوقوع روسیه نهتنها از سوی تحلیلگران آمریکایی، بلکه حتی از سوی دولتهای روسیه و اوکراین مورد تمسخر قرار گرفته بود. در این رابطه ادعا میشود که موضع حداقل روسیه، پس از سخنرانی ولادیمیر زلنسکی در کنفرانس امنیتی مونیخ و پس از اعلام این موضوع که علیرغم نقض مفاد توافقنامه سال ۱۹۹۴ بوداپست، قصد دستیابی به سلاح اتمی را دارد، تغییر یافته است. زلنسکی و حامیان وی در واشنگتن دی سی و لانگلی ویرجینیا (مقر سازمان سیا در آمریکا ـ توضیح مترجم) قطعاً میدانستند که چنین ادعای بزرگی از سوی زلنسکی پاسخ روسیه را در پی خواهد داشت. فقط باید تصور کرد که اعلام خبر اتمی شدن از سوی هر کشوری موجب چه انعکاسی در جهان میشد. اخیراً دولت روسیه اعلام کرد که پس از اعلام قصد دستیابی دولت اوکراین به سلاح اتمی، دولتی که مستعمراً به جداییطلبان اوکراین در امتداد مرزهای روسیه یورش میبرد و بارها برای «منقرض کردن» روستباران ساکن این مناطق فراخوان داده است، مجبور به اقدام نظامی علیه اوکراین شده است.
با توجه به روابط رو به گسترش اوکراین با پیمان ناتو و تمایل آن کشور به ورود به این پیمان، استقرار سلاحهای اتمی در مرزهای روسیه بهمنزله کنترل ناتو بر آن سلاحها بود. زلنسکی، ایالات متحده و سایر متحدان آنها قطعاً میدانستند، قصد اتمی شدن و اعلام علنی آن، شرایط بحرانی موجود را بحرانیتر خواهد ساخت. متعاقب اعلام قصد اتمی شدن، ارسال هوایی تسلیحات به اوکراین از سوی آمریکا و در اوایل ماه فوریه، یعنی هفتهها پیش از آغاز عملیات نظامی روسیه صورت گرفت. و این در حالی است که ارسال سلاحهای مرگبار به اوکراین در سال ۲۰۱۷ از سوی مقامات وزارت دفاع روسیه بهعنوان اعلام جنگ آمریکا به روسیه تلقی شده بود.
باید به این مسئله نیز اندیشید که موضوع «خطوط قرمز» روسیه و عواقب احتمالی نادیده گرفتن آنها، قطعاً در ملاقات ماه ژانویه رئیس سیا، ویلیام برنز، با نهادهای امنیتی اوکراین مورد بررسی قرار گرفته است. در همان موقع هم سیا اعلام میکرد که حمله نظامی روسیه در حال وقوع است. با توجه به نکات فوقالذکر آیا مسئله اینطور نبود که سیا میخواست جنبش مقاومتی را که احتمالاً از سال ۲۰۱۵ تدارک دیده بود بهکار اندازد؟ آیا این امر را به این ترتیب به جریان انداخت که متحدان خود در دولت اوکراین را واداشت، شرایط لازم برای آغاز جنبش مقاومت را مهیا نمایند؟ به این معنا که از «خطوط قرمز» روسیه رد شوند تا بهانه لازم برای عمل روسیه و بهانه لازم برای عکسالعمل اوکراین و آغاز جنبش مقاومت ایجاد شوند؟ با توجه به اینکه سیا ۷ سال تمام نیروهای امنیتی اوکراین را تعلیم داده است، چنین احتمالی دور از ذهن نیست.
اگر این فرضیه را معقولانه و قرین به حقیقت بدانیم که چرا شرایط به اینجا رسید، سئوالات دیگری مطرح میشوند. از همه مهمتر این سئوال، که چرا سیا میخواست چنین جنبش مقاومتی را در اوکراین بهراه اندازد و چرا مشخصاً الان؟ پاسخ این سئوال ممکن است شما را شگفتزده کند.
تولید روایت رسمی و تهدید
در ماه مه ۲۰۲۰ پولتیکو مقالهای تحت عنوان «کارشناسان میدانستند که پاندمیای در راه است» منتشر کرد. نویسنده مقاله گارت گراف (۴) سردبیر سابق نشریه پولتیکو، پروفسور و مدیرمسئول انستیتوی آسپن (اتاق فکری مستقل که از سوی بنیاد برادران راکفلر و موسسه کارنگی و بنیاد بیل و ملیندا گیتس تأمین مالی میشود) بود. گراف در مقدمه مقاله مینویسد:
«نهادهای امنیتی آمریکا همه ساله گزارشی را از تحلیل تهدیدهای جهانی، روندهای نگرانکننده، ریسکها و عرصههای جدید مشکلات و خطرات، منتشر میکنند. ولی در سال جاری ارائه این گزارش که معمولاً در جریان استماع علنی روسای سازمانهای امنیتی صورت میگیرد، لفو شد. ظاهراً به این دلیل که روسای نهادهای امنیتی نگران بودند که ممکن است گزارش آنها دونالد ترامپ را عصبانی کند و بدین ترتیب دولت نیز برای سال ۲۰۲۰ گزارش تهدیدات را ارائه نداد.
پس در سال ۲۰۲۰، برای اولین بار در دهههای اخیر، سیا گزارش تحلیلی از تهدیدات جهانی منتشر نکرد. مقاله منتشر شده در پولتیکو از سوی نویسنده آن و به دلیل فقدان تحلیل سیا از تهدیدات جهانی بهعنوان تحلیل تهدیدات داخلی و فهرستی از وقایع مهمی که تأثیراتی در کوتاهمدت، میانمدت، یا طویلالمدت بر ایالات متحده خواهند داشت، ارزیابی شد. نویسنده مقاله پیش از نگارش آن با تعداد معتنابهی از اعضای فعلی و سابق نهادهای امنیتی آمریکا مشورت و نظر آنها را در مورد تهدیدات احتمالی آتی جویا شده بود. چند ماه بعد در اکتبر ۲۰۲۰ وزارت دفاع مدنی آمریکا، برای اولین بار از تاریخ تأسیس آن در سال ۲۰۰۳، گزارشی حاوی تحلیل تهدیدات منتشر کرد. آن موقع من به این نتیجه رسیدم که بنابه این گزارش، تغییر جدی در دستگاههای امنیت ملی آمریکا، در خصوص «تروریسم خارجی»، که از ۱۱ سپتامبر تمرکز اصلی بر آن بود، بهوجود آمده و تمرکز اصلی بهسوی «تروریسم داخلی» چرخیده است.
فقط چند ماه پس از انتشار گزارش وزارت دفاع مدنی جنگ علیه «تروریسم داخلی» در پی وقوع حوادث ۶ ژانویه (حمله طرفداران ترامپ به مجلس ــ توضیح مترجم) آغاز شد که ظاهراً پیش از آن نیز توسط کارمند وزارت امنیت آمریکا، الیزابت نیومن (۵) پیشبینی شده بود. وی در اوایل سال ۲۰۲۰، در پیشبینی معقولانه خود توضیح داده بود که «بهنظر میرسد که ما در آستانه ۱۱ سپتامبر دیگری قرار داریم، شاید از حیث شکل و تعداد نه به آن اندازه فاجعهبار، ولی میبینیم که این امر چگونه شکل میگیرد و ما واقعاً نمیدانیم چگونه میشود آن را متوقف کرد.» وقتی واقعه ۶ ژانویه رخ داد، پلیس کاپیتول (مجلس آمریکا ــ توضیح مترجم) یا سایر نیروهای انتظامی اقدامی جدی برای متوقف کردن «شورش» کذایی نکردند، برعکس تصاویر فیلمها از مراسم نشان میدهد که چگونه نیروهای انتظامی «شورشیان» را به داخل ساختمان هدایت میکردند. علیرغم بیعملی نیروهای انتظامی، سیاستمداران صاحبمقام و اعضای سازمان امنیت ملی، ۶ ژانویه را بهعنوان «۱۱ سپتامبر دیگری» ارزیابی کردند. چیزی که الیزابت نیومن پیشبینی کرده بود. اولین ارزیابی از وضعیت تهدیدآمیز در آمریکا، یعنی هشدار الیزابت نیومن و روایت رسمی وقایع ۶ ژانویه، همگی بر «حملات تروریستی برتریطلبان سفید» تمرکز داشتند.
حال برگردیم به مقاله ماه مه ۲۰۲۰ پولتیکو. گراف نویسنده مقاله مینویسد: «بسیاری از متخصصان امور پاندمی، ازجمله بیل گیتس، جیمز کلاپر و دان کورتس، اعضای نهادهای امنیتی، شیوع نوع جدیدی از ویروس و تأثیرات اقتصادی آن و همینطور جزئیات چالشهایی را که ایالات متحده آمریکا در مراحل اولیه شیوع کووید ۱۹ با آن مواجه خواهد شد، پیشبینی کرده بودند.»
بنابراین گراف میپرسد: «چه فجایعی دیگری در انتظار ما هستند که ما برنامهای برای مقابله با آنها نداریم.» پاسخ این سئوال را کسانی که برای نگارش این مقاله مورد مشورت قرار گرفتهاند (یعنی صاحبنظران و کارکنان فعلی و سابق نهادهای امنیتی) دادهاند: خطر قریبالوقوعی که پس از کووید ۱۹ زندگی در آمریکا را مختل خواهد کرد «جهانی شدن شبکه برتری سفید» است.
گراف با اشاره به خطرات این تهدید مینویسد: «در رابطه با تروریسم، ما امروزه به جنگجویان داعش و عاملین عملیات انتحاری فکر میکنیم، ولی وقتی از کارکنان نهادهای امنیتی در رابطه با تهدیدات تروریستی حائز اهمیت برای آنان میپرسیم، آنها بدون استثناء به مشکل فزاینده «خشونت ناسیونالیستی سفید»، شیوههای حیلهگرانه آنها در تبدیل تشکر خود از گروههای محلی به شبکهای جهانی از برتریطلبان سفید اشاره میکنند.
در هفتههای گذشته، وزارت خارجه آمریکا، برای اولین بار سازمانی از «برتریطلبان سفید» یعنی «جنبش امپراتوری روسی» (۶) را رسماً بهعنوان سازمان تروریستی طبقهبندی کرد، با این استدلال که این سازمان اعضای خود در سراسر جهان را آموزش میدهد و الهامبخش آنها در انجام حملات تروریستی است. گراف اضافه میکند «دولت آمریکا و مسئولین امور خارجه هشدارهای جدی و مؤکدی میدهند که بهوضوح هشدارهای پیش از ۱۱ سپتامبر برای القاعده را تداعی میکنند» و سپس به سخنان رئیس اف بی آی (FBI)، کریستوفر ورای (۷) ارجاع میدهد که گفته است «فقط سرعت و سهولتی که این عملیات تروریستی ممکن است انجام گیرند، مدنظر نیست بلکه آنچه که مهم است ایجاد شبکه است که چنین عملیاتی موجب تولید آنها میشود. یک بازیگر سست عنصر ناراضی که در گوشه زیرزمین مادرش مخفی شده، خواهد توانست افراد مشابهی را در سوی دیگر جهان تهییج کند. این امر ویژگی موارد تروریسم داخلی را بهگونهای تشدید میکند که چالشی واقعی است.»
نقل قول ذکر شده از کریستوفر ورای سابقاً در مقاله دیگری که گراف یکماه پیش از مقاله پولتیکو منتشر کرده بود، نوشته شده بود. آن مقاله مصاحبهای بود با کریستوفر ورای که نقطه ثقل آن تروریسم داخلی در آمریکا بود و در آن مفصلاً در مورد بمبگذاری سال ۱۹۹۵ در شهر اوکلاهما و «جنبش امپراتوری روسی» صحبت شده بود. در این مقاله که در مجله وایرد (۸) چاپ شده بود از ناتان سیلز (۹)، مسئول هماهنگکننده وزارت امور خارجه در مبارزه علیه تروریسم نقل شده بود که وی «جنبش امپراتوری روسی» را بهعنوان «گروهی تروریستی که نئونازیها و برتریطلبان سفید را به سبک شبهنظامیان آموزش میدهد و نقش بارزی در متحد کردن همفکران اروپایی و آمریکایی در جبههای علیه دشمن فرضی دارد، ارزیابی میکند.»
جنبش امپراتوری روسی طرفدار احیای امپراتوری روسیه پیش از سال ۱۹۱۷ است که هدف خود را ازجمله گسترش نفوذ خود بین روستباران ساکن مناطق روسنشین تعیین کرده است. جهانبینی این تشکل مبتنی بر سلطنتطلبی و ملیگرایی افراطی و طرفدار ارتودوکس روسی و علیه قوم یهود است. این تشکل بهعنوان سازمانی نئونازیستی طبقهبندی نشده ولی گویا در حال تلاش است، ارتباطاتی با سایر گروههای راست افراطی با گرایشات نئونازیستی برقرار کند.
«جنبش امپراتوری روسی» ظاهراً مسئول آموزش نظامی عامل بمبگذاری در سوئد است که در سالهای ۲۰۱۷ ــ۲۰۱۶ صورت گرفت، ولی تلفات انسانی نداشت، عامل تهیهکننده بمب ویکتور ملین (۱۰)، عضو جنبش امپراتوری روسی نبود ولی توسط این تشکل آموزش دیده بود. وی در دو بمبگذاری دیگر، به اتفاق فرد دیگری مشارکت داشت که در ارتباط با جنبش امپراتوری روسی نبود. ویکتور ملین در زمان بمبگذاری در سوئد عضو «حرکت مقاومت شمالی» (۱۱) بود.
همانطور که گفته شد چند سال بعد، در آوریل ۲۰۲۰، جنبش امپراتوری روسی در ایالات متحده آمریکا بهعنوان سازمانی تروریستی طبقهبندی شد، هرچند این جنبش پس از سال ۲۰۱۷ مسئول هیچ عملیات تروریستی نبود و عملیات بمبگذاری سابق نیز تلفات انسانی نداشت. عملیات تروریستی که وزیر خارجه وقت آمریکا، مایک پمپئو در توضیح تروریستی دانستن این جنبش به آن اشاره کرد، که مربوط به عملیاتی بود که ویکتور ملین انجام داده بود. «حرکت مقاومت شمالی» که ویکتور ملین در حین انجام عملیات بمبگذاری عضو آن بود هیچگاه بهعنوان گروه تروریستی طبقهبندی نشد، علیرغم اینکه «حرکت مقاومت شمالی» از حیث تعداد اعضا و گستردگی آن، بهنحو بارزی بزرگتر از «جنبش امپراتوری روسی» بود. تصمیم دایر بر تروریستی اعلام نکردن «حرکت مقاومت شمالی» در آن موقع «عملی بیسابقه» ارزیابی شد.
از آنموقع ادعا میشود که «جنبش امپراتوری روسی» هزاران عضو در سراسر جهان دارد. هرچند هیچ منبع قابل دسترسی در این زمینه موجود نیست. رقم مزبور از سوی انستیتویی در ایالات متحده و حدوداً یکماه پس از تروریستی اعلام شدن این تشکل ارائه شد. همچنین هیچ آماری در مورد تعداد افرادی که گویا تشکل مذکور از طریق بازوی شبهنظامی خود، یعنی «لژیون امپراتوری» آموزش داده است، وجود ندارد.
بنابه اظهارات دولت آمریکا، «جنبش امپراتوری روسی» در سراسر جهان و ازجمله در آمریکا فعال است. البته ادعای ارتباط این تشکل با داخل آمریکا برپایه ادعاهای مورد تردیدی نظیر ارتباط با شعبه روسی «لشکر سلاح اتمی» در آمریکا یا ارتباط شخصی با ماتیو هایمباخ (۱۲) رهبر «تجمع راست» است. (لشکر سلاح اتمی تشکل بینالمللی نئونازیها است که در جنوب ایالات متحده تأسیس شده است. این گروه همچنین در کانادا، بریتانیای کبیر، آلمان، کشورهای بالتیک و سایر کشورهای اروپایی فعال است. این گروه تروریستی با «حرکت مقاومت شمالی» و گردان آزوف نیز در ارتباط است.) این نکات نیز بر پایه ادعاها طرح شدهاند (و نه بر اساس دلایل)، اینکه گویا هایمباخ از «جنبش امپراتوری روسی» پول دریافت کرده است، گروه هایمباخ تحت نام «حزب کارگران سنتگرا» از سال ۲۰۱۸ دیگر فعال نیست، یعنی دو سال پیش از طبقهبندی «جنبش امپراتوری روسی» بهعنوان گروهی تروریستی. همچنین ادعا میشود که «جنبش امپراتوری روسی» به عناصر «تجمع راست» و «برتریطلبان سفید» پیشنهاد تعلیم نظامی داده است.
در حالیکه هم جنبش و هم تشکلهای ذکرشده این ادعا را رد کردهاند. علاوه بر این هنوز هم دلیلی مبنی بر شرکت اتباع آمریکا در آموزشهای شبهنظامی «جنبش امپراتوری روسی» موجود نیست. این امر در تضاد با ادعاهای ناتان سیلز قرار دارد که در آوریل ۲۰۲۰ گفته بود که «جنبش امپراتوری روسی» نقش بارزی در متحد کردن همفکران اروپایی و آمریکایی در جبههای مشترک و علیه دشمنی فرضی دارد. علیرغم فقدان دلایل کافی، اطاقهای فکر چپ و راست و فراحزبی کماکان از این جنبش بهعنوان دلیلی برای موجودیت شبکهای گسترده، با اعضایی در ارتباط با یکدیگر، فراملی و خشنونتطلبِ برتریطلبان سفید استفاده میکنند.
بهنظر غریب میآید، گروهی کوچک که از حیث حضور در آمریکا بسیار محدود است و ضمناً مسئول حملات تروریستی مرگبار نیست، افتخار این را یافته است، بهعنوان اولین سازمان تروریستی جهانی راست در آمریکا طبقهبندی شود. این اقدام بهخصوص به این دلیل غریب است که اعمالی که بهانه طبقهبندی شدن این جنبش بهعنوان گروهی تروریستی شده، توسط عضو بزرگتر دیگری ارتکاب یافتهاند. گروه بزرگتری که نه آنموقع و نه در سالیان بعد عنوان گروه تروریستی به آن داده نشده است. البته در ارتباط با وقایع فعلی اوکراین، طبقهبندی «جنبش امپراتوری روسی» در سال ۲۰۲۰ معنا و مفهوم دیگری مییابد، حداقل از دید امنیت ملی ایالات متحده آمریکا.
«جنش امپراتوری روسی» گویا از سال ۲۰۱۴ از جداییطلبان مناطق دونتسک و لوگانسک (یا لوهانسک) حمایت کرده و از دید ایالات متحده آمریکا «ضدِ اوکراینی» محسوب میشود. این مناطق در مرکز مناقشات فعلی و تشدید آن در ماههای گذشته، قرار دارد. دولت آمریکا و اطاقهای فکر طرفدار غرب، مشارکت جنبش در مناقشات شرق اوکراین را بهعنوان «اولین حمله» این گروه ارزیابی میکنند. بنابه اظهارات مرکز امنیت بینالمللی و همکاری دانشگاه استانفورد، تعداد جنگجویان اعزامشده یا آموزش دیده در شرق اوکراین نامعلوم است. براساس گزارش جنبش در اواسط ژوئن ۲۰۱۴ گروههای متشکل از ۵ یا ۶ نفر جنگجو را از روسیه به شرق اوکراین اعزام کرده است. بازوی نظامی جنبش، یعنی «لژیون امپراتوری»، از ژانویه سال ۲۰۱۶ در اوکراین فعال نیست. در برخی از گزارشات ولی ادعا شده، «تعدادی از آنها تصمیم به ماندن و ادامه جنگ گرفتهاند.» در سالهای اخیر ادعاهایی نیز مبنی بر حضور اعضای جنبش در مناقشات سوریه و مبارزه در کنار ژنرال حفتر در لیبی طرح شدهاند. مرکز امنیت ملی دانشگاه استانفورد ادعا میکند که این گروه پس از اولین حملات در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰، شبکهای جهانی تشکیل داده است. ولی همانگونه که قبلاً اشاره شد، این ادعاها برپایه گزارشاتی هستند که از حیث اعتبار و مضمون مورد تردیدند. بهخصوص در ایالات متحده. ولی نقش احتمالی این جنبش در کنار جداییطلبان دونباس، از سوی اطاقهای فکر ایالات متحده مورد استفاده قرار میگیرند تا چنین استدلال کنند که «جنبش امپراتوری روسی» اهداف مسکو را پیش میبرد. علاوه بر این معتقدند که این جنبش افراطگرایی برتری سفید را در اروپا و ایالات متحده تقویت میکند.
برخی از اطاقهای فکر در ایالات متحده، مانند Just Security از «جنبش امپراتوری روسی» برای مستدل کردن این نظریه استفاده میکنند که دولت روسیه نقش مهمی در «برتری سفید فراملی» بازی میکند که مبتنی بر «تأمل متقابل برتریطلبان سفید غربی و دولت روسیه است.» آنها ادعا میکنند، چون دولت روسیه وجود جنبش را در روسیه تحمل میکند، بنابراین کرملین رشد راستگرایی افراطی در اروپا و آمریکا را تقویت میکند. امری که تهدیدات علیه ثبات دولتهای دمکراتیک را تشدید میکند.
اما نکتهای را که اطاقهای فکر ذکر شده در مورد آن سکوت میکنند، این است که «جنبش امپراتوری روسی» با صدای رسا علیه دولت پوتین ابرازنظر و اعتراض میکند و اینکه این جنبش از سوی دولت روسیه بهعنوان گروهی افراطگرا طبقهبندی شده و حتی دفاتر آن به دلیل ضدیت آنها با پوتین، مورد تفتیش قرار گرفته است، ازجمله مشاوران اطاق فکر فوقالذکر، آوریل هاینس (۱۳)، معاون سابق سیا و جیک سالیوان (۱۴) معاون هیلاری کلینتون در وزارت خارجه وقت است. هاینس و سالیوان اکنون مسئول امنیت داخلی و مشاور امنیتی جو بایدن هستند.
آغاز تروریسم داخلی
در پی تشدید حوادث فعلی در اوکراین قابل پیشبینی است، تلاشهای کسانی را که سعی دارند با توسل به «جنبش امپراتوری روسی»، روسیه را نیروی محرکه «برتری سفید فراملی» قلمداد کنند، شدت یابد. بهنظر میرسد یکی از اهداف چنین تلاشهایی کمرنگ کردن نقشی است که گروههای نئونازی، امثال گردان آزوف یا واحد شبهنظامی نئونازیها، در مجموعه گارد ملی اوکراین بازی میکنند.
در ژانویه سال جاری «ژاکوبین» (۱۵) مقالهای در مورد تلاشهای سیا برای بهراه انداختن جنبش مقاومتی در اوکراین منتشر کرد که در آن گفته میشد: «همه مسایلی که ما میدانیم دلالت بر این دارد که گروههای آموزشدیده توسط سیا، وابسته به نئونازیها و الهامبخش تروریستهای راست افراطی در سراسر جهان هستند. ژاکوبین نقل قولی از وست پوینت (۱۶) از سال ۲۰۲۰ میآورد که در آن نوشته شده «تعداد زیادی از افراد معروف در گروههای راست افراطی در آمریکا و اروپا، تلاش داشتهاند ارتباطات فعالی با گروههای راست افراطی در اوکراین برقرار کنند، بهخصوص با «سپاه ملی» (۱۷) و شبهنظامیان مرتبط با آن یعنی گردان آزوف.» در ادامه گفته شده «افراد ساکن در ایالات متحده در این خصوص گفته یا نوشتهاند که دیدن آموزش نظامی در اوکراین، میتواند به آنها و دیگران در فعالیتهای شبهنظامی کمک کند.»
حتی اف بی آی نیز که علناً و هم عمدتاً در مورد «جنبش امپراتوری روسی» ابراز نگرانی میکند، مجبور به اعتراف شده که افراد ساکن در آمریکا و وابسته به «برتریطلبان سفید»، ارتباطاتی با گروههای ذکرشده در اوکراین داشتهاند. ضمن اینک اف بی آی در شکایت سال ۲۰۱۸ خود، تأکید داشته که «آزوف» احتمالاً در آموزش نظامی و تندروتر شدن سازمانهای «برتریطلبان سفید» ساکن آمریکا نقش داشته است. برخلاف دلایل موجود مبنی بر ارتباط گروههای راست افراطی آمریکا با گروههای همفکر در اوکراین، دلیلی برای ارتباط این گروهها در آمریکا با «جنبش امپراتوری روسی» موجود نیست.
با توجه به این واقعیت که اکنون سیا در حال حمایت از جنبش مقاومتی است که طبق اظهارات کارکنان مشهور سابق سیا «از مرزهای زیادی فراتر خواهد رفت»، این نکته حائز اهمیت است که گردان آزوف نیز جزو نیروهایی است که از سوی مسئولین امور بهعنوان بخشی از «جنبش در حال ظهور» ارزیابی و همزمان آموزش داده میشوند و مسلح میگردند. بهنظر میرسد که سیا مصمم است، رسالت دیگری را که خود آنرا محقق خواهد کرد ، ایجاد کند، به این شکل که شبکهای از «برتری سفید جهانی» پرورش دهد، شبکهای که مسئولین نهادهای امنیتی آنرا، پس از فروکش کردن کووید ۱۹، تهدید بزرگ آتی برای جهان ارزیابی میکنند.
وارد کردن «جنبش امپراتوری روسی» در روایت جاری نیز موجبی برای نگرانی است. با توجه به طبقهبندی این گروه بهعنوان سازمانی تروریستی و ارتباط مفروض آن با درگیریهای اوکراین در گذشته، بهنظر محتمل میآید که یکی از شورشیان اوکراینی آموزشدیده توسط سیا، شاید از گروه آزوف یا گروههای مشابه آن، خود را با کمال میل بهعنوان عضو «جنبش امپراتوری روسی» معرفی کند. به این ترتیب این جنبش بهعنوان القاعده جدید معرفی خواهد شد که مقر عملیات آن در روسیه است و موجودیت آن در روسیه مورد قبول قرار گرفته است. این روایت به روایت پخششده گسترده دیگری نیز میخورد که پوتین را، پس از آغاز عملیات نظامی در اوکراین با آدولف هیتلر همسان میداند. همچنین این روایت کمک خواهد کرد، جنگ علیه تروریسم داخلی، که تا حد زیادی فعلاً تعلیق ولی سازوکار آن توسط جو بایدن ایجاد شده است، آغاز گردد.
در حالیکه از واقعه ۶ ژانویه استفاده میشود تا حمایت از رئیسجمهور پیشین، دونالد ترامپ همطراز با نئونازیسم و برتری سفید انگاشته شود، در مقالات اخیر منتشر شده، روایت «پوتین برابر است با هیتلر» آگاهانه به جمهوریخواهان وصل میشود. محافظهکاران آمریکا، در سالهای اخیر و برای مدتی طولانی، در مرکز واهمهافکنی از «تروریسم داخلی» بودند. (اینجا اکثریت صاحبان سلاح در آمریکا را تشکیل میدهند.)
در سرمقالهای از رابرت رایش (۱۸) که در اوایل ماه مارس در گاردین منتشر شد، گفته میشود: «جهان در مبارزهای خوفناک بر سر مرگ و زندگی و بین دمکراسی و خودکامگی است. تفاوت بزرگ بین جنگ سرد سابق و جنگ سرد نوین عبارت از این است که نئونازیسم خودکامه دیگر تهدیدی خارجی برای اروپا و آمریکا نیست. نسخهای از آن در اروپای غربی و در ایالات متحده آمریکا در حال رشد است و حتی یکی از بزرگترین احزاب سیاسی آمریکا را بهدست گرفته است. البته حزب تحت رهبری ترامپ علناً از پوتین حمایت نمیکند، ولی انزجار حزب جمهوریخواه از دمکراسی بهنحوی ابراز میگردد که برای پوتین و سایر خودکامگان مأنوس است.» در هفتههای اخیر مقالات دیگری نیز با ادعاهای مشابه در نیویورک تایمز و اینترپست منتشر شدهاند.
در دوم ماه مارس سرمقالهای نیز تحت عنوان «چگونه برتری سفید جنجال عشقی جمهوریخواهان با ولادیمیر پوتین را داغ میکند»، منتشر شد که در خاتمه آن گفته میشد: «حزب فعلی جمهوریخواه بزرگترین سازمان مدافع برتری سفید و هویت سفید در آمریکا و در سراسر جهان است» و اینکه «محافظهکاری و نژادپرستی اکنون در آمریکا واحد و همسانند.»
در حالیکه سردرگمی درباره ارتباط بین پوتین، حرب جمهوریخواه و «برتری سفید» تشدید میشود، سازمانهای امنیتی اروپا و آمریکا هرگونه مخالفتی با تمهیدات مرتبط با گووید ۱۹، نظیر تعطیلی و منع تردد یا الزام به واکسیناسیون را بهطور فزایندهای با «نئونازیسم»، «برتری سفید» و راست افراطی مرتبط میکنند و غالباً با دلایل سست یا اساساً بدون دلیل. این امر خود را اخیراً در ارتباط با «کاروان صلح» کانادا نشان داد. همچنین چند روز پیش مسئولین امنیتی آلمان اعلام کردند که دیگر تفاوتی بین افراطگرایان راست و مخالفین واکسیناسیون اجباری و محدودیتهای کرونایی نمیبینند. اما تلاشهایی که اعتراض به تمهیدات علیه کووید ۱۹ را با تروریسم داخلی و راستگرایی افراطی مرتبط میکنند، به سال ۲۰۲۰ برمیگردد.
علاوه بر روندهای فوقالذکر، بهنظر میرسد که استفاده از برچسب «اطلاعات غلط روسیه»، با توجه به شرایط فعلی مجدداً به صحنه بازگردد. برچسبی که در سالهای اخیر بهگونهای استفاده شده و مورد سوءاستفاده قرار گرفته که غالباً به هر نظر خلافی اطلاق میشود. تشدید این روند توجیهی برای کارزار سانسور در اینترنت و بهخصوص در رسانههای اجتماعی فراهم خواهد آورد. چرا که گفته میشود که «شبکه فراملی برتری سفید» برای موفقیت خود نیازمند آن رسانههاست.
اگر ما به اظهارات کارکنان آیندهنگر سازمانهای امنیتی باور کنیم، بهنظر میرسد که تهدید تروریستی «برتری سفید» موضوع جهان خواهد بود که گریبانگیر جهان، پس از به تحلیل رفتن بحران کووید ۱۹ خواهد شد. همچنین بهنظر میرسد که سیا خود را بهعنوان «ماما» و اوکراین را بهعنوان محل تولد «تهدید تروریستی جدید» انتخاب کرده است که نهتنها موجب جنگهای نیابتی آتی بین امپراتوری ایالات متحده و مخالفین او خواهد شد، بلکه نیز مستمسکی خواهد بود تا جنگ علیه ترور داخلی در آمریکای شمالی و اروپا را آغاز کند.
* https://free21.org/die-ukraine-und-die-neue-al-qaida/
۱ــ «برتری سفید» در اروپا و آمریکا به دیدگاهی نژادپرستانه اطلاق میشود که معتقد است اروپائیان و سلف آنها، یعنی «سفیدها» بر سایر انسانهای کره خاکی برتری دارند و باید از حقوق ویژهای برخوردار باشند. (توضیح مترجم)
۲ــ Douglas London
۳ــ Operation Cyclone
۴ــ Garrett Graff
۵ــ Elizabeth Neumann
۶ــ Russische Imperial Bewegung
۷ــ Christopher Wray
۸ــ Wired
۹ــ Nathan Sales
۱۰ــ Victor Melin
۱۱ــ Nordische Widerstandbewegung
۱۲ــ Mathew Heimbach
۱۳ــ Avril Haines
۱۴ــ Jake Sollivan
۱۵ــ Jacobin
۱۶ــ West Point
۱۷ــ National Korps
۱۸ــ Robert Reich