اقتصاد ایران بهسمت سائوپائولویی شدن پیش میرود
شکل دیگری که امروز هم تجربه میکنیم، اعتراضهای مردمی است. گاهی این اعتراضات خیابانی است اما گاهی به اشکال دیگری این اعتراض به جامعه نشان داده میشود. اعتیاد نوعی اعتراض است. خودکشی نوعی اعتراض است. فرار و مهاجرت از کشور نوعی اعتراض است. خشونت و خفتگیری و زورگیری هم نوعی اعتراض است. منتها همه اعتراضها در این اشکال باقی نخواهند ماند و میتوانند یک زمانی هم سرریز شود و به خیابان راه پیدا کند. آن زمان مشخص نیست چه اتفاقی برای کشور رُخ خواهد داد.
واریز یارانه ۳۰۰ و ۴۰۰هزار تومانی البته بدون اجازه برداشت، اولین گام دولت سیزدهم در مسیر آن چیزی است که «طرح اصلاح سیاست یارانهای» میخوانند. هنوز چند روز از تغییر شیوه پرداخت یارانه نان و گرانی ماکارونی و کمبود روغن نگذشته که خبر از گرانی اقلام دیگری چون مرغ و تخم مرغ هم شنیده میشود. فنر دلار هم که هر بار با هر تحول داخلی در میرود و اقتصاد متزلزل ایران را بیش از پیش تحت تأثیر قرار میدهد. «امتداد» در خصوص طرح اصلاح سیاست یارانهای و حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی با حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه گفتوگو کرد. او البته معتقد است که این سیاستهای مبتنی بر پرداخت یارانه نقدی از پیش شکست خوردهاست.
حسین راغفر،اقتصاددان در مورد اصل طرح و شیوه اجرای آن گفت: «ذات مسأله دچار اشکال است. مساله اصلی اقتصاد ما ادامه سیاستهای نئولیبرالی است که از دوران بعد از جنگ تحمیلی بر کشور حاکم شدهاست. صرفنظر از این که چه دولتی سر کار بوده، این سیاستها تا امروز ادامه یافته است. این دولت یکدستی هم که امروز شکل گرفته، وعدههای عدالتخواهانهای قبلاً میداد اما تداوم سیاستهای ۳ دهه گذشته، نشان میدهد که ارادهای فراتر از اراده دولتها، سیاستهای اقتصادی را در کشور رقم میزند. قطعاً اگر بحرانی در کشور وجود دارد محصول حاکمیت همین سیاستها است و مسئول آن هم کسانی هستند که این سیاستها را بر دولتها تحمیل کردند. قطعاً یکی از این گروهها الیگارشیای است که منافعش با افزایش قیمتها و خروج ارز در کشور گره خورده و بههمین دلیل هم دولتها عملاً در تسخیر این الیگارشی است؛ گروههایی که از درون قدرت بیرون آمدهاند و امروز صاحبان سرمایههای اصلی در کشور هستند.»
او ادامه داد: «امروز هم این سیاستی که در حال اجرا است و مباحثی که در مورد مبالغ کمکهای معیشتی مطرح میشود برای منحرف کردن افکار عمومی از یک مسأله بزرگتر یعنی خروج ارز از کشور است. هدف اصلی این است. طی ۳ دهه گذشته علیرغم محدودیتها و فشارهای جهانی بر اقتصاد کشور ما شاهد این هستیم که شدیداً در مقابل سهمیهبندی ارزی و تخصیص ارز برای کالاهای اساسی و توزیع در کشور مقاومت شدهاست. در واقع انتقال ارز از کشور توسط همین افراد توصیف شده، امکانپذیر شده و میبینیم که میلیاردها دلار از منابع ارزی کشور به کشورهای همسایه میرود و مثلاً خرید مسکن صورت میپذیرد. بخش قابل توجهی از این انتقال ارز و مثلاً خرید مسکن توسط صاحبان سرمایه صورت میگیرد تا اگر ناآرامی در اثر سیاستهای ضدِمردمی پیش بیاید، بتوانند بهسهولت از کشور خارج شوند.»
این استاد دانشگاه افزود: «میتوان گفت فارغ از این که شیوه انجام این سیاست اقتصادی چه باشد، با شکست روبهرو خواهد شد. هیچ کجای دنیا این حجم از منابعی را که میتواند برای تزریق به اقتصاد کشور و برای تولید مصروف شود، با چاپ پول توسط بانک مرکزی برای امور عادی مردم مصرف نمیکنند. این پرداختها نوعی مسکن برای کنترل شرایط اجتماعی و احیاناً اعتراضات نهفتهای است که میتواند بروز کند. مهم این است که سیاست پرداخت یارانه نقدی شکست خورده است.»
راغفر گفت: «وزیر اقتصاد دولت یازدهم در روزهای آخر وزارتش گفت که وقتی به روزهای پایانی ماه میرسیم، ماتم میگیریم که منابع ۳هزار و ۵۰۰میلیارد تومان را از کجا تأمین کنیم. در نهایت از منابع درآمد نفتی که باید صرف سرمایهگذاری و توسعه فرصتهای سرمایهگذاری و تولید شود، برای خرید پیاز و سیبزمینی به جامعه توزیع میشد. برای همین است که امروز علیرغم این که ایران دومین و حتی به تعبیر دیگری اولین کشور دارای منابع گاز است، چون در این سالهای گذشته منابع اتلاف شده و بهجای این که سرمایهگذاری در تولید گاز شود، صرف موارد دیگر شده، امروز برای تأمین گاز خودمان ناگزیر به واردات گاز هستیم. همه اینها هزینه دارد و سوءمدیریت در کشور را بهوضوح نشان میدهد.»
این اقتصاددان در واکنش به فقیرتر شدن مردم و تبعات آن توضیح داد: «دولت مجری این سیاستها است و خودش ارادهای برای تصمیمگیری ندارد. پیامدهای افزایش قیمتها بهخصوص قیمت ارز که عمدتاً توسط خود دولت صورت میگیرد و بازیگر اصلی دولت و به بیانی حاکمیت است، باعث شده که افزایش مدام ارز عدم تعادلهای بسیار جدی در اقتصاد ایجاد کردهاست. همین موضوع هم باعث فرار سرمایه از کشور شده است و منابع بزرگی از داخل به خارج از کشور منتقل شده است، چه در مسکن و چه در تولید و … . فرار سرمایه از کشور مثل خونی میماند که از بدن اقتصاد کشور بهطور مستمر و طی سالیان دراز از کشور خارج شده و مشکلات امروز را بهوجود آورده است. هر روز ضعیفتر شدیم و بنیانهای تولید با این شرایط رو به نابودی است. اقتصاد مبتنی بر دلالی و سوداگری و سفتهبازی بر روی زمین و مسکن و سکه و ارز و … شکل گرفته است.سودهای بزرگی هم از طریق تورم بهدست میآورد. لذا تورم واژه موفقیت الیگارشی در کشور است و بههمین دلیل هم در مقابل کاهش قیمتها بهشدت مقاومت میکند.»
او ادامه داد: «پیامدهای اجتماعی این سیاستها را هم شاهد هستیم. امروز میبینیم که حتی زیرساختهای درون شهری مورد سرقت قرار میگیرد. دلیلش هم نبود شغل و افزایش بیکاری است. به دلیل افزایش قیمت ارز بسیاری از کالاهایی که از فلز هستند و زیرساختهای شهری هستند ــ مثل درپوشهای بسیاری از کانالهای شهری، کانالهای ارتباط مخابراتی یا فاضلاب و آب، کابلهای فشار قوی شهری، پایه دوربینهای راهنمایی و رانندگی و … ــ دزدیده میشوند. افزایش قیمت ارز امکان سرمایهگذاری را توسط بخش خصوصی منتفی کرده و این یکی از دلایل این است که سرمایهگذاری خالص در دهه ۹۰ منفی بوده و کماکان همین طور است. یعنی جامعه سرمایهدار ایران اصلاً حاضر نیست با این شرایط سرمایهگذاری کند. بنابراین منابعش را از کشور خارج میکند یا وارد فعالیت سوداگری میشود که بسیار پُرسود است. در این شرایط اصلاً اقتصاد قادر به تولید شغل نیست. رشد اعتیاد، سرخوردگی و ناامیدی، خودکشی، طلاق، مهاجرت و … همه اینها بخشی از پیامدهای این سیاستها هستند.»
راغفر در پاسخ به این سئوال که پیشبینی میشود وضعیت اقتصادی در ۳ سال آینده شرایط بهمراتب بدتری را تجربه کند نیز گفت: «قطعاً در ۳ سال باقی مانده از دولت شرایط بدتری را تجربه خواهیم کرد. همین امسال هم تورم نسبت به سال گذشته قطعاً افزایش پیدا خواهد کرد چون همین الان منبع تأمین این یارانه از خلق پول است و این یعنی تورم. دولت خودش را متعهد به اقداماتی میکند که شکست آنها از پیش کاملاً قابل درک است.»
این استاد دانشگاه با اشاره به آمریکای جنوبی شدن اقتصاد ایران افزود: «بهنظر من میتوان دو تفسیر از شرایط پیشِ رو داشت. اول اینکه اقتصاد ایران بهسمت سائوپائولویی شدن پیش میرود. اقتصادی که منجر به شکلگیری دو طبقه کاملاً متمایز از هم، بهعنوان نوعی از ناهنجاریها و پیامدهای نامیمون اقتصادی این شرایط میشود. طبقهای که در مناطق مسکونی با گیت و گارد حفاظتی زندگی میکنند و گروه دیگر دوزخیان زمین هستند که مافیایی و مسلح هستند. این دو طبقه به جان هم افتاده و رقابتهایی برای فروش اعضای بدن، قاچاق مواد مخدر، اسلحه و بسیاری از پدیدههای نامیمون دیگر انجام میدهند. این میتواند یک تصویر از آینده ایران حتی آینده خیلی نزدیک باشد که بخشهایی از آن متجلی شده است. خفتگیریها و زورگیریها که بهوضوح و در روز روشن انجام میشود، پدیده سائوپائولویی شدن یا آمریکای لاتینی شدن اقتصاد ایران است.»
او در پایان تأکید کرد: «شکل دیگری که امروز هم تجربه میکنیم، اعتراضهای مردمی است. گاهی این اعتراضات خیابانی است اما گاهی به اشکال دیگری این اعتراض به جامعه نشان داده میشود. اعتیاد نوعی اعتراض است. خودکشی نوعی اعتراض است. فرار و مهاجرت از کشور نوعی اعتراض است. خشونت و خفتگیری و زورگیری هم نوعی اعتراض است. منتها همه اعتراضها در این اشکال باقی نخواهند ماند و میتوانند یک زمانی هم سرریز شود و به خیابان راه پیدا کند. آن زمان مشخص نیست چه اتفاقی برای کشور رُخ خواهد داد.»