جنگ ۱۹۶۷ اسرائیل، چگونه در خاورمیانه امروز آشفتگی بهراه انداخت
در سالگرد جنگ ششروزه، RT DE ــ راشاتودی (آلمانی) ــ به این میپردازد که چگونه درگیری نظامی ۵۵ سال پیش جغرافیای کل منطقه را شکل داد و راه را برای اسرائیلِ مجهز به کارت سفید آمریکا، هموار کرد تا کل منطقه را تکهتکه کند.
در ۵ ژوئن ۱۹۶۷، درگیری که تنها شش روز بهطول انجامید، کل خاورمیانه را تغییر داد، ناسیونالیسم سکولار عرب را سرنگون کرد و تلآویو را به واشنگتن پیوند داد. این درگیری نظامی که بهعنوان «جنگ ششروزه» در تاریخ ثبت شد، اغلب در گفتمان عمومی غربی بهعنوان پیروزی برای لیبرال دموکراسی اشتباه گرفته میشود. داستان واقعی جنگ سوم اعراب و اسرائیل که اغلب بهعنوان نبرد بین خیر و شر، داوود یهودی و جالوت عرب به تصویر کشیده میشود، یکی از بازیهای قدرت سیاسی حیلهگر اما وحشیانه اسرائیل بود. چیزی که منجر به بازسازی مقاومت در خاورمیانه در برابر غرب و بلوک تحت رهبری ایالات متحده در منطقه شده است.
اسرائیل استدلال خود را برای آنچه که معتقد بود یک جنگ، ضروری و «پیشگیرانه» است، بر اساس تصمیم قاهره برای جمعآوری نیروهایش در شبه جزیره سینا و اعلام جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر مبنی بر بستن خلیج عقبه استوار کرد. این وقایع کافی بود تا بسیاری را متقاعد کند که تلآویو از حمله نظامی هماهنگشده توسط رئیسجمهور ناصر با شرکت سوریه میترسد. دمشق با حمایت شوروی نیز حضور نظامی خود را در نزدیکی مرز افزایش داده بود.
اما واقعیت این بود که مصر درگیر یک جنگ طاقتفرسا در یمن شده بود و سهچهارم نیروهای نظامی خود را در آن کشور مستقر کرده بود و نزدیک به ۱۰هزار نفر را در این روند از دست داده بود. همه چیز به قدری برای ناصر فاجعهبار تمام شد که مداخله در آنجا بعداً توسط مورخان بهعنوان «ویتنام مصر» توصیف شد. رئیسجمهور مصر که آشکارا تمایلی به رویارویی با اسرائیل نداشت، نیروهای خود را در صحرای سینا بهمنظور نمایش قدرت جمعآوری کرده بود تا چهره خود را حفظ کند، زیرا با شکستهایی در درگیری در یمن روبرو شده بود. در مورد بسته شدن خلیج عقبه، ناصر هرگز بهدرستی بستن تنگه تیران را اجرا نکرد و با همه لفاظیها هرگز بیش از یک روز بسته نشد.
سپس، در ۵ ژوئن ۱۹۶۷، اسرائیل «عملیات فکوس» را آغاز کرد، یک حمله هوایی که تقریباً کل نیروی هوایی مصر را در عرض چند دقیقه از بین برد و وضعیتی را ایجاد کرد که به یک پیروزی قاطع برای اسرائیلیها تبدیل میشد.
قبل از جنگ، ارزیابی رئیسجمهور ایالات متحده لیندون بی جانسون، از اطلاعات ایالات متحده چنین بود که اعتقاد داشت «جمهوری عربی متحده (یک اتحاد موقت مصر و سوریه) حمله نخواهد کرد و اگر چنین کند، اسرائیل به مصر حمله خواهد کرد.»
قبل از جنگ شش روزه، لئونید برژنف، دبیر کل وقت حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، در بیانیه کوتاهی اعلام کرده بود که اسرائیل مقادیر زیادی سلاح از غرب دریافت کرده است. برژنف در ادامه نگرانی دولت خود را از اینکه تضعیف ملتهای عرب میتواند منجر به فروپاشی جنبش ضدِ استعماری در خاورمیانه شود، ابراز کرد. پس از جنگ، مصر، اردن، سوریه و فلسطین شکست سنگینی را متحمل شدند. با این حال، این به جنبش ضدِ استعماری در خاورمیانه پایان نداد، بلکه راه را برای اصلاحات هموار کرد.
ایالات متحده که از پیروزی اسرائیل بر همسایگان عرب خود بهوجد آمده بود، با بر سرِ جایِ خود نشاندن ناصر توسط اسرائیل و تضعیف متحدان شوروی، جنگ را در خدمت منافع خود دید. واشنگتن اکنون اسرائیل را بخشی جداییناپذیر از استراتژی جنگ سرد خود علیه اتحاد جماهیر شوروی میداند. و آنچه بهدنبال داشت، تعمیق اجتنابناپذیر روابط اسرائیل و آمریکا بود که راه را برای اتحادی که امروز میشناسیم هموار کرد. اسرائیل جایگاه خود را در میان کشورهای غربی بهدست آورده بود و کمکی خواهد بود به اجرای دیگر «دکترین کیسینجر» برای پذیرفته شدن و پیشبرد اهداف ایالات متحده در خاورمیانه.
پیروزی ۱۹۶۷ یک پیروزی قاطع برای اسرائیل بود که در نتیجه جایگاه خود را در منطقه تثبیت کرد، اما برای اعراب نیز فاجعهای بود که از آن بهعنوان «نکبه» (لغت عربی بهمعنای فاجعه یا مصیبت) یاد میشود. زمانی که اسرائیل تمام فلسطین تاریخی را بههمراه شبه جزیره سینا در مصر و بلندیهای جولان سوریه اشغال کرد، بیش از ۳۰۰هزار فلسطینی از خانههای خود رانده شدند. علاوه بر این، جنگ تا حد زیادی ناسیونالیسم عربی سکولار را از بین برده بود و ضربه مهلکی به ایدئولوژی «ناصریسم» که بهنام رئیسجمهور مصر نامگذاری شده بود، وارد کرد.
تا این مرحله، محبوبترین ایدئولوژیهای سیاسی در خاورمیانه، ناسیونالیسم عرب، پان عربیسم سوسیالیستی و کمونیسم بود. رئیسجمهور مصر که تنها چند سال بعد در سال ۱۹۷۰ بر اثر سکته قلبی درگذشت، مهمترین عامل تأثیرگذار بر انقلابیون عرب بود که در آن زمان در منطقه وجود داشت. متعاقباً، با شکست محسوس ناسیونالیسم عربی، طیفی از ایدئولوژیهای رقیب پدیدار شد که جنبشها و رهبران عرب در پی استفاده از آن برای مبارزه با دشمنان خود بودند. برجستهترین این ایدئولوژیها بعداً تبدیل به اسلامگرایی انقلابی شد که ناصر در سرکوب آن کوشیده بود و شکل اخوانالمسلمین مصر را بهخود گرفت.
در مورد فلسطین، مذاکرات آتی تشکیل کشور فلسطین از این پس بر روی ۲۲ درصد از کشور ــ کرانه باختری، بیتالمقدس شرقی و نوار غزه ــ که اسرائیل در طول جنگ ۱۹۶۷ آن را اشغال کرده بود، متمرکز شد. اسرائیل بهتدریج بهعنوان یک قدرت بزرگ ظاهر شد که در درجه اول در خدمت دستور کار ایالات متحده در منطقه است و از آن نقطه به بعد میتواند علیه دشمنان خود، ظاهراً بدون مجازات عمل کند.
امروزه، بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی از خانههای خود رانده شدهاند، زیرا سربازان اسرائیلی مجموعهای از روستاهای کرانه باختری موسوم به «مصافر جاتا» را با بولدوزر تخریب میکنند. این بزرگترین اقدام پاکسازی قومی است که از زمان جنگ ۱۹۶۷ به دستور تلآویو علیه فلسطینیان در حال اجرا است. موضع ایالات متحده از سال ۱۹۶۷ مبنی بر حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل تغییر نکرده است. سودمندی این کشور کوچک برای برنامههای منطقهای واشنگتن و لابی قدرتمند آن در ایالات متحده به این معنی است که نقض حقوق بشر اسرائیل نادیده گرفته میشود.
بنابراین، با گذشت ۵۵ سال که از جنگ شش روزه میگذرد، رفتار تلآویو با هیچ مانعی مواجه نشده است. بهنظر میرسد اسرائیل حق انجام هر کاری علیه دشمنان خود را دارد، حتی اگر با سیاست ایالات متحده در تضاد باشد.