چگونه ناسیونالیستهای اوکراین به استخدام «سیا» درآمدند
ــ ف. م. هاشمی ــ
تمامی گروههای نئونازی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی در اوکراین شکل گرفتند، استفان باندرا و مایکولا لبد را پدران جنبش خود میدانند و مانند ایشان، از سیا و دستگاه اطلاعاتی انگلیس دستور میگیرند. ۵/۸ میلیون برگ سند مربوط به جنگ جهانی دوم و همکاری ناسیونالیستهای اوکراین با آلمان نازی، که توسط دولت ژاپن، دفتر خدمات استراتژیک آمریکا، سیا، اف بی ای، و سازمان اطلاعات ارتش آمریکا در سال ۱۹۹۸ منتشر گردید، مهر سیاهی بر پیشانی ناسیونالیسم افراطی اوکراین، از دیروز تا امروز میکوبد. ناسیونالیستهای امروز اوکراین، با الهام از آموزههای نئونازی پدران خود، و تحت هدایت سیا، امروز نیز جنگی نیابتی را در منطقه برپا کرده و آنرا همچنان ادامه میدهند.
اغلب میشنویم که ایالات متحده و ناتو، نئونازیهای اوکراین را آموزش داده، تأمین مالی کرده و مورد حمایت سیاسی قرار میدهند. اگر این ادعا صحّت داشته باشد، باید پرسید که هدف از این کار چیست؟ برای اینکه با پاسخ این سئوال برسیم، باید نگاهی به ریشههای تاریخی ناسیونالیسم اوکراین و رابطه آن بادستگاههای اطلاعاتی آمریکا و ناتو بیاندازیم.
پیدایش ناسیونالیسم اوکراین، آنچنانکه امروز از آن یاد میشود، ریشه در قرن بیستم دارد. اما، قبل از این، چند گرهگاه مهم تاریخی وجود دارد که باید به آن پرداخت. «کیوان روس» (Kievan Rus)، فدراسیونی در شمال شرقی اروپا بود که از اواخر قرن نهم تانیمه قرن سیزدهم، به حیات خود ادامه داد و ملل مختلف اسلاو شرقی، بالتیک و فنلاندی را در خود جای میداد. این فدراسیون، توسط خاندان «روریک» (Rurik dynasty) اداره میشد. امروزه، بلاروس، روسیه، و اوکراین، دراین سرزمین قرار دارند و ملت کیوان روس را اجداد فرهنگی و تاریخی خویش میشناسند. کیوان روس در دهه ۱۲۴۰ باحمله مغول برچیده شد اما بخشهایی از خاندان روریک همچنان بر بخشهایی از فدراسیون کیوان روس، که اکنون پادشاهی گالیسیا ــ وولینیا نامیده میشد و اوکراین، بلاروس و دوکنشین مسکو را نیز شامل میگردید، به حکومت خود ادامه دادند. پادشاهی گالیسیا ــ وولینیا درقرن چهاردهم، واسال دولت «ترکان طلاییس (Golden Horde) بود که اصالتاً مغول بودند اما بعدها به خانات ترک در بخش شمال غربی امپراتوری مغول تبدیل شدند. پس از مسمومیت یوری بولسلاو دوم پادشاه گالیسیا درسال ۱۳۴۰، جنگ داخلی و مبارزه قدرت میان لیتوانی، لهستان و مجارستان بالا گرفت که تا سال ۱۳۹۲ ادامه یافت. این جنگ، به «جنگهای گالیسیا ــ وولینیا» معروف شدهاند. در قرن هفدهم، قزاقها، تاتارهای کریمه و دهقانان اوکراین متحد شدند و به مبارزه با سلطه لهستان بر منطقه پرداختند. از خملنتسکی (khmelnytsky) فرمانده قزاق دراین جنگها، تاامروز بهعنوان قهرمان ملی در تاریخ اوکراین یاد میشود. در قرن هجدهم، اتحاد مشترکالمنافع لهستان ــ لیتوانی رو به افول گذاشت و نهایتاً به سه سلطنت هاپسبورگ، پروس، و روسیه تقسیم شد. پادشاهی هاپسبورگ نیز در قرن نوزدهم به امپراتوری اطریش ــ هنگری تبدیل شد و بخش عمده وولینیا هم به امپراتوری روسیه پیوست. پس از جنگ جهانی اول، ۱۱ کشور مستقل در شرق اروپا و غرب آسیا پدیدار شدند که اوکراین یکی از آنها بود. با خروج آلمان از صحنه، و تجزیه امپراتوری اطریش ــ هنگری و انحلال امپراتوری روسیه، لهستان و اوکراین بهعنوان کشورهای مستقل درصحنه اروپا ظاهر شدند.
حکومت هابسبورگ، بااقلیتهای قومی به مدارا رفتار میکرد. به همین دلیل، جنبشهای ناسیونالیستی در لهستان و اوکراین پا گرفتند و هر کدام از آنها، قلمرو گالیسیا را از آن خود میدانست. گالیسیای غربی به مرکزیت «کاراکوف» اکثریت لهستانی داشت در حالیکه گالیسیای شرقی دارای اکثریت اوکراینی بود. جنگ لهستان ــ اوکراین که قریب به یکسال به درازا کشید و در ژوئیه ۱۹۱۹ به پایان رسید، با پیروزی لهستان و تسلط دوباره این کشور بر گالیسیا همراه بود. جنگ شوروی ــ لهستان نیز که ازسال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ ادامه پیداکرد، با یک سلسله جنگ در اوکراین همراه بود که هدف تشکیل جمهوری اوکراین را دنبال میکرد. در سال ۱۹۲۲، قلمرو اوکراین بین جمهوریهای شوروی، لهستان، رومانی و چکسلواکی تقسیم شد. بخش عمده این سرزمین، در قلمرو جمهوری شوروی اوکراین قرار گرفت. در این حال، سازمان ناسیونالیستهای اوکراین (OUN) به سال ۱۹۲۹ در گالیسیای شرقی (در لهستان) تشکیل شد و خواستار استقلال یک اوکراین متحد و به لحاظ قومی یکدست گردید. از همان آغاز تشکیل این سازمان، میان دانشجویان جوان عضو این سازمان و کهنه سربازان رهبری، اصطکاک بهوجود آمد. جوانان خواستار مبارزه زیرزمینی با لهستان بودند و از روشهای بسیار خشن و بیرحمانه در این مبارزه استفاده میکردند.
با ترور وزیر کشور لهستان توسط عناصر تندروی وابسته به ناسیونالیستهای اوکراین درسال ۱۹۳۴، استفان باندرا (S.Bandera) و مایکولا لبد (M.Lebed) رهبران این سازمان دستگیر شدند اما با حمله آلمان نازی به لهستان در سال ۱۹۳۹، از زندان گریختند. در آستانه جنگ جهانی دوم، بر محبوبیت سازمان ناسیونالیستهای اوکراین افزوده شد تا جایی که ۲۰هزار عضو و چندین برابر هوادار داشت. در سال ۱۹۴۰، سازمان ناسیونالیستهای اوکراین، به دو شاخه تحت رهبری آندره ملنیک (A.Melnyk) و استفان باندرا تقسیم شد و اکثریت سازمان، به جناح باندرا پیوست.
پس ازحمله آلمان نازی به اوکراین در سال ۱۹۴۱، نیروهای مهاجم مورد استقبال هر دو جناح سازمان ناسیونالیستهای اوکراین قرار گرفتند. آنها نیروهای مهاجم را «منجی اوکراین» معرفی میکردند در حالیکه بسیاری از مردم اوکراین، شانه به شانه ارتش سرخ، با ارتش مهاجم آلمان نازی میجنگیدند. ناسیونالیستهای اوکراین، رابطه نزدیک با نازیها برقرار کردند و اندیشه «نژاد ناب» (pure race) را از آنها به وام گرفتند.
در آوریل ۱۹۴۵، ارتش آلمان هیتلری متحمل شکستی سخت گردید. نیروهای متفقین با عبور از پلی که بر رودخانه راین بستند، به داخل آلمان سرازیر شدند. از شرق نیز ارتش سرخ، پیشروی بهسوی برلین را آغاز کرد. با پایان گرفتن جنگ در مه ۱۹۴۵، حدود ۳/۲ میلیون پناهجو در مناطق تحت تسلط نیروهای غربی، آواره بودند که بیشتر آنها اتباع اروپای شرقی بودند. سازمانهای اطلاعاتی غرب در تماس با این پناهجویان، جاسوسهایی را به استخدام خود درآوردند. به موازات تیره شدن روابط میان متفقین دیروز و رقبای امروز، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، رابطه با این مهاجران را گسترش داد که جامعه مهاجرین اوکراینی، یکی ازمهمترین آنها بود. ناسیونالیستهای اوکراین که در میان مهاجرین فعال بودند، آموزههای نازی را همچنان زنده نگه میداشتند. گروههای نئونازی اوکراین که در این دوران شکل گرفتند، پس از فروپاشی شوروی، روسهای دونباس راتحت فشار و تعدی قرار دادند. اعضای این گروهها، درواقع نوادگان و نزدیکان ۸۰هزار داوطلبی هستند که به استخدام گشتاپو درآمده بودند.
بدین ترتیب، شاید بتوان نخستین عملیات مخفیانه سیا علیه حکومت شوروی را درسال ۱۹۴۶، بهصورت نفوذ در جنبشهای ناسیونالیستی اوکراین مشاهده کرد. واحد خدمات استراتژیک آمریکا که بعدها دفتر خدمات استراتژیک (OSS) نام گرفت، بان یروی مقاومت ضدِ شوروی تماس برقرار کرد و مسئولی را برای کار در اروپا گماشت و از او خواست تا قبل از هرگونه همکاری با این گروهها، اطلاعات کاملی از تاریخ، عملکرد و عقاید آنها جمعآوری نماید. چند گروه مهم از این اوکراینیهای مهاجر، تمایلات فاشیستی داشته و با نیروهای آلمان نازی همکاری کرده بودند. یکی ازمهمترین این گروهها، سازمان ناسیونالیستهای اوکراین به رهبری لبد بود که نمایندگی شورایعالی آزادیبخش اوکراین در خارج از کشور را نیز برعهده داشت. سازمان اطلاعاتی آمریکا، لبد را برای همکاری مناسب تشخیص داد. استفان باندرا نیز مورد شناسایی آمریکا قرار گرفت. او بهخاطر عملیات تروریستی گستردهاش، شهرت فراوان کسب کرده بود و پس از انشعاب در سازمان ناسیونالیستهای اوکراین، بخش عمده اعضاء و هواداران را جذب کرده بود. باندرا در عملیات تهاجمی ارتش هیتلر علیه شوروی بهنام «بارباروسا» با ارتش نازی همکاری فعال داشت.
پس ازجنگ، نخستین همکاری عملی دو طرف، به اواسط سال ۱۹۴۶ در قالب پروژه «ترایدنت» (Traident) بازمیگردد. موضوع این عملیات، شناسایی عوامل نفوذی شوروی در مناطق تحت کنترل غرب بود. در پروژههای بعدی نیز موضوع شناسایی جاسوسهای دوطرفه در دستور کار قرار گرفت. اما برخی تکرویهای گروههای ناسیونالیستی اوکراین در اروپا (قتل مخالفان، انتشار اسناد هویتی جعلی و …) موجب قطع امید سیا از شاخه اروپایی سازمان ناسیونالیستهای اوکراین گردید و سیا در گزارشی اعلام کرد که اطلاعات دریافتی از این عناصر، دیگر ارزش همکاری با آنها را ندارد. بدین ترتیب، سیاست سیا در قبال مهاجرین اوکراینی تغییر کرد و از جناح باندرا بهسوی جناح لبد گرایش پیدا کرد. اکنون هدف سیا، فقط کسب اطلاعات از ناسیونالیستهای اوکراینی نبود، بلکه کمک به ایشان نیز بود.
در سال ۱۹۴۹، نخستین عملیات سیا در قالب پیاده کردن دو تن از رهبران جنبش ناسیونالیستی اوکراین در خاک این کشور، در نزدیکی شهر لووف، شکست خورد. در سال ۱۹۵۰، آمریکا و انگلیس بر سر عملیات در اوکراین به توافق رسیدند ضمن اینکه آمریکا از جناح لبد و انگلیس از جناح باندرا حمایت میکرد. در سال ۱۹۵۲، سازمان سیا به سازمان مهاجرت آمریکا فشار وارد آورد تا اجازه ورود لبد به این کشور را صادرکند بهنحوی که او بتواند به خاک آمریکا وارد و از این کشور خارج شود. اما سازمان مهاجرت، به این خواسته تن درنداد. در ۵ مه ۱۹۵۲ آلن دالس معاون وقت سیا، درنامهای به سازمان مهاجرت آمریکا نوشت: «بسیار ضروری است که نامبرده (لبد) بتواند آزادانه میان آمریکا و اروپای غربی تردد کند بدون آنکه توجه رسانهها را بهخود جلب نماید…» سازمان مهاجرت آمریکا، پس ازاین نامه، دیگر مسأله را پیگیری نکرد و لبد به شهروند دائم آمریکا تبدیل شد. باندرا نیز که پس از جنگ در آلمان غربی ساکن شده و با سازمانهای ضدِ کمونیستی اروپا و دستگاه اطلاعاتی انگلیس همکاری میکرد، در سال ۱۹۵۹ در مونیخ ترور شد. پس از ترور باندرا، اروپا و آمریکا بر روی لبد سرمایهگذاری کردند و سیا او را بهعنوان تنها رابط آمریکا بامسأله اوکراین، بهرسمیت شناخت.
ازسال ۱۹۵۳ به بعد، سیاست آمریکا کاملاً تغییر کرد. این کشور با تأسیس یک انستیتوی تحقیقاتی در نیویورک زیر نظر مایکولا لبد، دست به انتشار اسناد ضدِ شوروی زد و این روش را تا آستانه فروپاشی شوروی ادامه داد. طی این سالها، تلاش سیا برای نفوذ در پرده آهنین به کمک عناصر ناراضی اوکراین، شکست خورد و تنها به فروریختن تعدادی شبنامه بر فراز خاک اوکراین، محدود ماند. در این دوره، ناسیونالیسم اوکراینی به روایت لبد، مورد تشویق و حمایت سیا قرار گرفت تا شاید این قصّاب اوکراین بتواند روح و جان ملت اوکراین را دوباره تسخیر نماید. لبد در سال ۱۹۷۵ بازنشسته شد، اما همچنان بهعنوان مشاور مقامات آمریکایی بهکار خود ادامه داد . در سال ۱۹۸۵، دفتر حسابرسی عمومی آمریکا، با انتشار اسنادی، نام لبد را بهعنوان یکی از عناصر مهم اوکراین که با نازیها همکاری کرده است، به سیا معرفی کرد و از دفتر تحقیقات ویژه دادگستری خواست تا در این مورد به تحقیق بپردازد. سیا با دستپاچگی به مخالفت برخاست و لذا، کار در نیمه راه متوقف ماند. مایکولا لبد در سال ۱۹۹۸، در حالیکه تحت حفاظت سیا قرار داشت، در نیوجرسی آمریکا درگذشت.
مجموعه نامهها و اسناد جنبش ملی اوکراین و چهرههای شاخص آن، اکنون در انستیتوی تحقیقات اوکراین، وابسته به دانشگاه هاروارد، نگهداری میشود. از طریق این اسناد میتوان به تاریخ جنبش ناسیونالیستی اوکراین و عمق رابطه آن با سیا و دستگاه اطلاعاتی انگلیس پی برد. تمامی گروههای نئونازی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی در اوکراین شکل گرفتند، استفان باندرا و مایکولا لبد را پدران جنبش خود میدانند و مانند ایشان، از سیا و دستگاه اطلاعاتی انگلیس دستور میگیرند. ۵/۸ میلیون برگ سند مربوط به جنگ جهانی دوم و همکاری ناسیونالیستهای اوکراین با آلمان نازی، که توسط دولت ژاپن، دفتر خدمات استراتژیک آمریکا، سیا، اف بی ای، و سازمان اطلاعات ارتش آمریکا در سال ۱۹۹۸ منتشر گردید، مهر سیاهی بر پیشانی ناسیونالیسم افراطی اوکراین، از دیروز تا امروز میکوبد. ناسیونالیستهای امروز اوکراین، با الهام از آموزههای نئونازی پدران خود، و تحت هدایت سیا، امروز نیز جنگی نیابتی را در منطقه برپا کرده و آنرا همچنان ادامه میدهند.
منابع و مآخذ
۱ــ how the Ukrainian nationalist movement post-wwII… , www.sterategic-culture.org
۲ــ the origions of CIA relationship with Ukrainian nationalists , www.cia.gov
۳ــ the CIA has backed Ukrainian insurgents , www.latimes.com
۴ــ A CIA cold warrior on intelligence war over ukraine , www.newlinesmag.com
۵ــ Nationalism and Fascism in Ukraine , www.wsws.org