ترور الظواهری نمونه کوچکی از بازگشت آمریکا نیست؟

Print Friendly, PDF & Email

ــ اسدالله کشتمند ــ

اگر بپذیریم که پاکستان نه منفعتی در این ترور داشته و نه آمریکا امید همکاری پاکستان در این زمینه را داشته است، پس باید دید این درون[پهپاد]ها از کجا سرزده و در قلب کابل با راحتی تمام الظواهری را به هلاکت رسانیده‌اند؟ … ساده‌لوحی محض خواهد بود اگر ادعا شود که آمریکایی‌ها بدون داشتن برنامه‌های درازمدت و استفاده استراتژیک از افغانستان آنرا به بهانه واهی مبارزه با تروریسم اشغال کردند و بعد از مدتی … آنجا را ترک کردند و به عقب خود نگاهی هم نیانداختند. نه چنین نیست! بالاترین مقامات سیاسی و نظامی ایالات متحده آمریکا بارها با اطمینان گفته‌اند که هرگاه ضرورت باشد، آنها برخواهند گشت. ترور الظواهری هم نمونه کوچکی از این بازگشت نیست؟

ترور خبرساز الظواهری در کابل در بالکن محل اقامتش در محله اعیان‌نشین و مزدحم «شهرنو» کابل توجه همه را در خودِ خبر غرق و معطوف ساخته است. ولی آنچه واقعاً می‌تواند حیرت‌انگیز باشد، شرایطی است که در آن الظواهری به هلاکت رسیده است زیر ااین ترور در شرایط عادی و از لحاظ امکانات شناخته‌شده می‌تواند بغرنج‌تر از آن باشد که ظاهراً به‌نظر می‌رسد. ظاهراً موضوع روشن و ساده و کوتاه است: الظواهری رهبر نامدار القاعده به‌وسیله هواپیماهای بی‌سرنشین امریکایی به قتل رسید. همین! خوب این فرد سرشناس و مورد پیگرد طولانی که زمان مصرف و خدمتش مدت‌ها قبل به پایان رسیده بود با چه پیش‌زمینه‌ای به قتل رسید؟ برای چنین تروری پیش‌زمینه‌های لازم یکی حداقل شناسایی دقیق شرایط روزمره زندگی فرد موردنظر و دیگر آماده ساختن وسایل این ترور است. در مورد بخش اول می‌شود گفت که بغرنجی‌ای در کار نیست؛ امریکا تا هنوز امکانات فراوان اطلاعاتی در اختیار دارد و حتی اگر پیوند بسیار محکم پنهانی رهبری «قطری» طالبان و آمریکا را هم نادیده بگیریم، سی آی ای در طول بیست سال اشغال مستقیم افغانستان پایگاه‌های بسیار نیرومند و موثر اطلاعاتی را در کشور ما ایجاد نموده است. تا اینجا که نمی‌شود شکی را مطرح ساخت به‌علاوه اینکه بالاترین مقامات تصمیم‌گیرنده امریکایی‌ها مدت‌ها قبل از بیرون شدن نهایی نیروهای‌شان اعلام کرده بودند که در صورت این بیرون شدن یک پایگاه نیرومند سی آی ای متشکل از چندین‌صد نفر در افغانستان باقی خواهد ماند. بناً می‌شود گفت که مقامات تصمیم‌گیرنده آمریکایی به‌سادگی می‌توانند درباره بسی مسائل بغرنج به‌شمول شیوه‌های زندگی پنهانی اهداف خود اطلاعات موثر را در اختیار داشته باشند. ولی می‌ماند نحوه اجرای پلان‌های چنین ترورهایی که آکنده از بغرنجی و ناگفته‌های فراوانی است؛ در شرایط کنونی آیا می‌شود علیرغم اطلاع داشتن دقیق از تمام حرکات روزمره الظواهری، زمینه‌های ترور وی از پایگاه‌های در فاصله‌های دور را ممکن دانست؟ این که معما نیست؛ درون‌[پهپاد]ها پروازمی کنند و درنتیجه به‌وسیله رادارها کشف می‌شوند و به مشکل برمی‌خورند، به‌ویژه اگر فاصله‌های پرواز طولانی باشد. در وضع کنونی منطقه ما پایگاه‌های شناخته‌شده آمریکایی از کابل در فاصله‌های زیادی قرار گرفته‌اند. شبکه‌های درهم تنیده این پایگاه‌هادر آنسوی ایران؛ در منطقه خلیج فارس و دورتر از آن، بعد از عراق، در سوریه (به‌طور غیرقانونی)، ترکیه و … قراردارند. هواپیمای بی‌سرنشینی که الظواهری را به قتل رسانید، ظاهراً از روی منطق نمی‌توانسته است، از فاصله‌های دور با عبور از سرزمین‌های همسایه‌های افغانستان که همه در تخاصم صریح و یا خفته با آمریکا قرار دارند، بگذرد. حرکت این هواپیما از پاکستان با درنظرداشت روابط کنونی با آمریکا اصولاً مطرح بحث نیست. چنانچه قبل از بیرون رفتن نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال گذشته جک سالیوان مشاور امنیت ملی امریکا در مذاکراتی که با جانب پاکستانی داشت و مسأله ایجاد پایگاه عملیاتی درون‌[پهپاد]های آمریکایی برای مبارزه با تروریسم در این مذاکرات مطرح شده بود با جواب منفی طرف پاکستانی مواجه شده بود. معما اینجا است که این هواپیما از کجا وارد عمل شده است؟ تاکنون چندان توجهی به این امربسیار مهم از جانب تحلیل‌گران ما صورت نگرفته است. تنها عده‌ای برای آسان ساختن کار پاکستان را به همکاری متهم کرده‌اند و عده‌ای هم با ذکر نام‌هایی از پایگاه‌های پاکستانی این استدلال خود را توجیه کرده‌اند ولی هیچکسی به این امر بااهمیت توجه نداشته است که از لحاظ عینی امریکا و پاکستان در اوضاع افغانستان از بیشتر از بیست سال تاکنون در تضاد منافع قرار دارند. این بحثی است که در چندین نوشته بالنسبه طولانی دلایل آنرا تذکر داده‌ام که در اینجا تکرار آن را لازم نمی‌بینم. در ورای شرایط و امکانات فنی، در اینجا تنها سئوال عمده اینست که از دیدگاه سیاسی آیا پاکستان می‌تواند در کشته شدن الظواهری منفعتی داشته باشد؟ به‌نظر من نه! سال‌ها قبل هنگامیکه مطرح می‌شد که دو نوع طالب و دو نوع استفاده از طالب وجود دارد؛ یعنی طالب وابسته به آمریکا و طالب‌های پاکستانی، عده‌ای این طرح را خیال‌پردازی و نوعی توسل به تئوری توطئه می‌نامیدند. یک سال حاکمیت طالبان نشان داد که چقدر این تضاد منافع بین آمریکا و پاکستان و درنتیجه گروه‌های طالبان وابسته به‌هر یک جدی است. از ورای همین حادثه اخیر دیده می‌شود که در ترور الظواهری بازنده اصلی گروه حقانی و پاکستان است. از قرار معلوم سراج‌الدین حقانی که حامی و میزبان الظواهری بود بعد از ترور وی از ترس آمریکایی‌ها به زادگاه و میان عشیره خود پناه برده است. امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که طالب‌های طرفدار پاکستان در نبردی خونین علیه طالب‌های وابسته به امریکا ولی در کادر قدرتی مشترک، درگیراند.

درچنین وضعی چگونه می‌توان ادعا داشت که درون‌[پهپاد]های آمریکایی به کمک پاکستان وارد افغانستان شده و عمل کرده‌اند؟

اگر بپذیریم که پاکستان نه منفعتی در این ترور داشته و نه آمریکا امید همکاری پاکستان در این زمینه را داشته است، پس باید دید این درون[پهپاد]ها از کجا سرزده و در قلب کابل با راحتی تمام الظواهری را به هلاکت رسانیده‌اند؟ اینجا است که میدان برای حدسیات گوناگون مبتنی بر منطق حدوث حوادث باز می‌شود. مثلاً آمریکادر تغییر حکومت و نشاندن طالبان بر اریکه قدرت دست باز داشته و بخشی از امکانات قبلی خود را در تفاهم کامل با طالبان نگهداشته‌اند. بیهوده نخواهد بود یادآوری شود که در قرارداد دوحه طالبان خواهان بسته شدن پنج تااز نه پایگاه شناخته‌شده آمریکایی شدند، هیچکس نمی‌داند سرنوشت بقیه پایگاه‌ها چه شد، زیرا بیرون شدن آمریکایی‌ها بدون هیچ کنترل بین‌المللی تنهاوتنها به اراده خود آنها صورت گرفت، آنسان که بدون اجازه هیچ کسی و هیچ مقام و مرجع بین‌المللی‌ای افغانستان را اشغال کردند. مزید برآن تعداد پایگاه‌های آمریکا در افغانستان را هیچکسی نمی‌دانست و از اینجا است که راه برای حدسیات گوناگون باز می‌شود. مثلاً امروز بر کسی پوشیده نیست که قدرت به‌طور سنجیده‌شده و طبق برنامه‌ای درازمدت به طالبان انتقال داده شد، مگر خطا خواهد بود اگر سنجیده شود که آمریکایی‌ها بخشی از امکانات خود را نگهداشته‌اند؟ از یاد نبریم که فضای افغانستان از همان بدو اشغال کشور در سال ۲۰۰۱ تاکنون در اختیار آمریکایی‌ها قرار دارد. در این زمینه آمریکا با استفاده از امکانات عظیم خود بعد از بیرون شدن نیروهایش از افغانستان یک سال قبل به شیوه‌های مختلف کنترل فضای افغانستان را همچنان از طریق ترکیه زیر نام مدیریت فرودگاه‌های افغانستان در آغاز و اکنون به‌وسیله امارات (که اعمال‌کننده فنی این کنترل شرکت‌های اسرائیلی است) در اختیار داشته است. پس محتملاً فرآیند روشن شدن محل پرواز این درون[پهپاد]ها در آینده اسرار بااهمیتی را برملا خواهد ساخت.

بسیار مهم است درنظر داشته باشیم که از دیداستراتژیک و درازمدت آمریکایی‌ها در افغانستان برای صرفاً حضور، حضور نداشتند و در فکر تبدیل افغانستان به یکی از نقاط اتکایی بعدی خود هم بودند. ساده‌لوحی محض خواهد بود اگر ادعا شود که آمریکایی‌ها بدون داشتن برنامه‌های درازمدت و استفاده استراتژیک از افغانستان آنرا به بهانه واهی مبارزه با تروریسم اشغال کردند و بعد از مدتی بده‌بستان‌ها و بکش‌بکش‌های گوناگون آنجا را ترک کردند و به عقب خود نگاهی هم نیانداختند. نه چنین نیست! بالاترین مقامات سیاسی و نظامی ایالات متحده آمریکا بارها با اطمینان گفته‌اند که هرگاه ضرورت باشد، آنها برخواهند گشت. ترور الظواهری هم نمونه کوچکی ازاین بازگشت نیست؟

یک نظر

  • Mohsen

    گاو بستن با امریکا
    درود بر رفقای نازنین دهمهر به خاطر این سایت وزین و آگاهی بخش اجرتان با خداو طبقه کارگر ایران زمین همان طور که خمینی با امریکا گاو بست وحزب پر افتخار ما فریب بزرگ خورد بعید نیست که بعضی از رهبران طالب گاو بسته باشند که مدارک آن چهل سال بعد توسط کامبیز فتاحی آن زمان روشود بدرود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *