اوکراین، موازنه قدرت در نظم نوین جهانی
این حقایق نشاندهنده تغییر آشکار توازن قوا است. اما برای دستیابی به یک مزیت قابل توجه، هنوز به تلاشهای جدی از سوی مردم و دولتها نیازمند است که علاقهای به بازگشت هژمونی (PaxAmericana) ندارند.
عملیات نظامی ویژه روسیه که در اوکراین برای غیرنظامیکردن این کشور انجام شد، به اختلاف بین موافقان و مخالفان و یا بیطرفان منجر شد، که طبیعی است. این تمایز در هر درگیری نظامی وجود دارد.
تجربههایی از رویارویی در اعماق تاریخ را میدانیم که برای کسب قدرت آغاز شد و به جنگهای طولانی تبدیل گردید و در نهایت به شکست یکی از طرفین خاتمه یافت. نمونه بارز آن جنگ « پلوپونز» (۲) است، زمانی که اسپارت و آتن برای نفوذ منطقهای با یکدیگر جنگیدند. هر یک از طرفین متحدان و تعهدات خود را داشتند، و بازیگران بیطرف نیز وجود داشت. در بحران کنونی (درگیری اوکراین ) ایالات متحده تلاش کرد توازن نیرو را بهسمت خود جمعآوری کند،اما وزن تعادل نتیجه عکس داد.
پس از بازگشت کریمه به روسیه، در سال ۲۰۱۴ در سیاست جهانی بین مخالفان مسکو و کسانی که سعی در حفظ روابط دوستانه با روسیه داشتند اختلافنظر بهوجود آمد، پس از ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ (عملیات ویژه نظامی در اوکراین) اختلاف در ارزیابیها شدت یافت که بیشتر با انگیزه «ملاحظات سیاسی» و براساس فشارهای آمریکا ــ اتحادیه اروپا بود، نه موضع مستقلی که در محکومیت عملیات روسیه داشتهاند . کاهش اخیر در رأیگیری سازمان ملل تعداد منتقدین مسکو از ۱۴۱ کشور به ۵۴ کشور نشان یک شاخص بسیار جدی است.
دیگر اینکه در میان کشورهای مهم ژئوپلیتیکی گروههایی وجود دارند که از محکومیت روسیه خودداری کردهاند مانند:
آرژانتین، برزیل، عربستان سعودی، مصر، مالزی، تایلند، فیلیپین، امارات متحده عربی، اندونزی، میانمار و مکزیک، که شکست جبهه ضدِ روسیه را نشان میدهد که ایالات متحده و ناتو تلاش کرده بودند آنان را در رأی دادن متحد کنند. باید یادآور نمود هنوز بسیاری ازکشورهای هستند که موضع فعال ضدِ روسیه دارند و عمدتاً با اتحادیه اروپا و ایالات متحده همراهی میکنند.
نمونه: به گزارش فوربس، بیست کشور برتر اروپایی بیشترین حمایت را از اوکراین کردهاند که عبارتند از لهستان، لتونی، لیتوانی، استونی، ایالات متحده، پرتغال، بریتانیا، ایتالیا، اسپانیا، اسلواکی، جمهوری چک، فرانسه، کانادا، هلند، بلغارستان، دانمارک، آلمان، نروژ، رومانی و اسلوونی.
در اینجا تأکید میکنم این ۲۰ کشور همان «غرب جمعی» است و به جرأت میتوان گفت مواضع برخی از آنان ناشی از ملاحظات دولتهای دستنشانده معطوف به واشنگتن و بروکسل است، نه منافع مردم کشورشان.
بعید میرسد سیاست غرب جمعی بهویژه کشورهای عضو ناتو تغییر کند مگر اینکه شرایط فوقالعاده بحران انرژی سبب شود دولتها مسیر گذشته را رها کنند و یا با تغییر رژیم سیاسی مجبور به سیاست جدید شوند. با این حال، در میان ناتو و اتحادیه اروپا، سیاستمدارانی وجود دارد، بهعنوان مثال، ویکتور اوربان، نماینده مجارستان.
نگرش کشورها نسبت به عملیات ویژه نظامی روسیه با مطالعه دقیقتر تغییر میکند
نمایندگان رسمی بسیاری از کشورها اعلام کردهاند اقدامات روسیه ناشی از تحریکات ایالات متحده و ناتو و عدم تمایل واشنگتن به نشستن بر سر میز مذاکره و ادامه سیاست تهاجمی علیه روسیه بوده است.
پیشینه حقایق تاریخی نیز تجاوز ناتو در یوگسلاوی و لیبی و … و همچنین وعدههای دروغین رهبری کشورهای غربی مبنی بر عدم گسترش ناتو به شرق و بیاعتباری ناتو و ایالات متحده را در عمل به اثبات رسانده است.
رسانههای غربی دائماً با آمار دروغین موارد عملیات ویژه در اوکراین را نشر میدهند، نفرتپراکنی نسبت به روسیه را دامن میزنند. در ۴ آوریل ۲۰۲۲، اکونومیست مقالهای با اینفوگرافیک در مورد کشورهایی که اقدام روسیه را محکوم کردهاند، منتشر ساخت. در زمان انتشار، ده کشور کمتر از آنانی بودند که موضع ضدِ روسی اتخاذ کردند. در عینحال، اشاره شد کسانیکه در مخالفت با روسیه هستند تنها ۳۶٪ از جمعیت جهان را تشکیل میدهند. و حدود دو سوم از روسیه حمایت میکنند ویا موضع بیطرفی اتخاذ کردهاند.
جالب اینجا است بسیاری از کشورهایی که بهطور رسمی موضع بیطرفی در پیش گرفتهاند، تعامل فعالتری نسبت با روسیه در جهت مناسبات اقتصادی آغاز کردهاند. هند به دلیل قیمت پایینتر، شروع به خرید محصولات نفتی بسیار بیشتری کرد. ایران نیز همکاریهای خود را در زمینههای مختلف ازجمله پروژههای تجاری و دیگر زیرساختها تا همکاریهای نظامی ــ فنی و ورود شرکتهای روسی به بخش نفت و گاز این کشور تشدید کرد.
اکنون برخی از کشورها متوجه شدهاند بیطرفها در واقع در کنار مسکو قرار دارند. فقط آنان تحت ملاحظات سیاسی در سازمان ملل رأی دادند تا زیر فشار (امنیتی ــ اقتصادی) غرب قرار نگیرند. این عملکرد نشاندهنده آنست که آنها ارتباطی با بحران اوکراین ندارند و نمیخواهند در امور سایر کشورها دخالت نمایند. در میان این بازیگران ، کشورهای مهمی مانند برزیل و پاکستان و همچنین جمهوریهای آسیای مرکزی، مالی و جمهوری آفریقای مرکزی نیز وجود دارند.
صربستان برای اولین بار در سازمان ملل علیه روسیه رأی داد، اما الکساندر ووچیچ، رئیسجمهور این کشور مبانی آن را با فشار اتحادیه اروپا و آمریکا توضیح داد و افزود که صربستان و روسیه روابط دوستانه دارند و بلگراد قصد ندارد به تحریمهای ضدِ روسیه بپیوندد. و اضافه نمود این تصمیم همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند.
آفریقای جنوبی در ابتدا در کنار غرب قرار گرفت و حتی از روسیه خواست که «نیروهای خود را خارج کند و به حاکمیت و تمامیت اوکراین احترام بگذارد». اما پس از مدتی، راما فوسا، رئیسجمهور آفریقای جنوبی، اظهارات خود را پس گرفت.
نکته قابل توجه دیگر، اخیراً انتشار آمارهای ساختگی در رسانههای غربی علیه روسیه کمتر شد چرا که با افزایش حمایت از روسیه آمارها نیاز به اظهارنظر و توضیح بیشتری دارند. درضمن غرب قدرت و توانایی لازم برای وادار کردن سایر دولتها را ندارد. باید پذیرفت اکثریت کشورهای جهان با سیاستی که غرب دنبال میکند موافق نیستند. اینکه شرایط جهان تغییر کرد و «آمریکامحوری» ناپایدار میشود و واشنگتن قدرت واقعی، حتی قدرت نمادین خود را از دست داده است. (نمونه فرار از افغانستان علیرغم اینکه ایالات متحده در رتبه اول در هزینههای نظامی جهان قرار دارد این واقعیت را نشان داد).
با این حال کشورهایی که اقدام روسیه را محکوم کردهاند، در میان آنان سیاستمداران عملگرا و واقعبین بسیاری وجود دارد که نمیخواستند روابط با مسکو را تیره نمایند. از این جهت کشورها تنها با یک بیانیه رسمی «محکوم میکنیم» خود را در حاشیه قرار دادهاند. علاوه براین با ورود ویکتور اوربان و کره جنوبی به معامله ساخت نیروگاه هستهای در مصر پروژه شرکت روسی Rosatom در حال انجام است. شرکت انرژی هستهای کره جنوبی قرارداد ۲/۲۵ میلیارد دلاری منعقد کرد و بخشی از زیرساختها (به جز کشتیهای رآکتور) را خواهد ساخت.
در ایالات متحده همه از سیاست ضدِ روسیه دولت بایدن حمایت نمیکنند. نکته قابل توجه اینجا است که بسیاری از کهنه کادرهای نیروهای مسلح و سازمانهای اطلاعاتی مهم از کاخ سفید انتقاد میکنند و تبلیغات دروغین رسانههای آمریکایی را افشاء ساختهاند.
لازم به یادآوری است: بلاروس، کوبا، سوریه، ونزوئلا، میانمار، نیکاراگوئه، کره شمالی و اریتره از عملیات ویژه روسیه حمایت کردند. جمهوری خلق دونتسک، جمهوری خلق لوگانسک، اوستیای جنوبی و آبخازیا نیز درمیان حمایتکنندگان قرار دارند که نشان شکلگیری جبهه مقاومت در برابر هژمونی جهانی آمریکا است. قطعاً کشورهای دیگری مانند ایران و چین را نیز شامل میشود. با این حال روسیه نهتنها در روابط دوستانه با این کشورها بلکه به یک عامل نزدیکی با سایر بازیگران بینالمللی تبدیل شده، و چنین شبکه ارتباطات، پتانسیلی برای انجام دیپلماسی روسیه از طریق کشورهای دوم ایجاد کرده است.
تغییرات در رهبری سیاسی فرصتها و دریچهها را باز خواهد کرد
بهعنوان مثال، در کلمبیا، برای اولین بار، یک نماینده از نیروهای چپ رئیسجمهور شد، که بلافاصله روابط دیپلماتیک با ونزوئلا را احیاء کرد. بدیهی است که در زمان گوستاوو پترو، موضع همکاری با واشنگتن و مسکو بهطرز چشمگیری تغییر کرد. این پیروزی از قبل باعث نگرانی وزارت خارجه آمریکا شد.
تلاشهای اتحادیه اروپا و آمریکا زیر پوشش تهدیدها و تحریکات (با این مشخصه ــ پوتین مقصر افزایش قیمت سوخت و هزینه منابع انرژی در کشورها است) با شکست مواجه گردید. جامعه یورو ــ آتلانتیک برای ایجاد موضع مشترک در مورد بستههای تحریمی جدید نیز غیرفعال شد، برخی از اقدامات پیشنهادی تحریمها قابل اجراء نیست.
با بحران ناشی از همهگیری ویروس کرونا همبستگی در کشورهای اتحادیه اروپایی ضعیف شد. هر کشوری برای منافع خودخواهانه خود میلرزد. پیشنهادات علیه روسیه به لفاظیها در حد بیانیهها باقی ماند. کشورها در رقابت با یکدیگر برای تأمین منابع انرژی و یا سایر کالاهای حیاتی که به دریافت مناسبتر از روسیه عادت دارند، برای جایگزینی، شرکای خود را دور میزنند.
انشعابها در اردوگاه یوروآتلانتیک به واقعیت تبدیل میشود. نشانه آن، اروپا نتوانست به یک تصمیم مشترک در مورد لغو روادیدها برای شهروندان روسیه برسد. تضاد منافع جدیتر بر سر دستیابی به گاز طبیعی که قیمت آن بهطور تصاعدی در حال افزایش است، خواهد بود. اتحادیه اروپا بهخوبی میداند گاز طبیعی مایع از ایالات متحده، که توسط شرکتهای آمریکایی وعده داده شده است، جایگزین معادل با روسیه نیست. ایالات متحده همچنان در حالیکه کشورهای اتحادیه اروپا به دلیل قیمتهای نامتناسب برای سوخت ویران شدهاند، ذینفع است.
دیگر نقاط جهان بهویژه مناطقی که زمانی مستعمره غرب بودهاند و از ظلم و ستم و وابستگی رنج میبرند، به دقت رصد میشود. این مناطق اگر آشکار از مشکلاتی که غرب به دلیل حماقت خود با آن روبهرو شده است ابراز خوشحالی نمیکنند، ولی از شرایط موجود برای تقویت مواضع خود استفاده کردهاند.
توازن قوا در جهان هرچند به آرامی اما اجتنابناپذیر در حال تغییر است
توازن قوا یکی از قدیمیترین مفاهیم در روابط بینالملل است. این مفهوم پاسخی به مسأله «جنگ و صلح» را در تاریخ بینالمللی نشان میدهد. علاوه بر این، موازنه قوا اغلب بهعنوان یک قانون جهانی و رفتار سیاسی، به اصل سیاست خارجی هر دولت برای قرنها، دیده شده است. بنابراین بهعنوان توصیف یک مدل مهم از کنش سیاسی در حوزه بینالمللی عمل میکند.
در تئوری موازنه قوا، یکسری ویژگیها مانند تعادل، در بازی قدرتهای بزرگ وجود دارد.
موازنه قوا از آسمان نازل نمیشود و نتیجه تداوم تاریخی نیست، هرچند گاهی این اتفاق میافتد و دولتها سعی میکنند حوزه نفوذ خود را تثبیت کنند. توازن قوا نتیجه مداخله فعال انسانها است، یعنی سیاستمداران در هرم تصمیمات مهمی قرار میگیرند. هر گاه دولتی متوجه شد موازنه در برابر آن تحمیل شده و در صورت منفعل ماندن در معرض تهدید قرار خواهد گرفت، در صورتیکه مصمم به حفظ منافع حیاتی خود باشد باید بهسرعت با آن مقابله کند. باید آماده انجام اقدامات لازم ازجمله «خطر شروع جنگ» باشد. بنابراین، توازن قوا نتیجه فعالیت دیپلماتیک است نه یک پدیده طبیعی. کارل اشمیت چنین تصمیماتی را با حاکمیت واقعی مرتبط میدانست، زیرا در شرایط فوقالعاده چنین تصمیمهایی توسط حاکمیت اتخاذ میشد.
مداخله فعال که فدراسیون روسیه برای حفظ منافع حیاتی خود به آن متوسل شده است.
همه اینها در غرب بهخوبی درک میشود، زیرا بسیاری از نظریهپردازان شناختهشده در موازنه قدرت، محصول اندیشه سیاسی غربیها است. نیکلاس اسپیکمن، هانس مورگنتا، کنت تامپسون، کنت والتز و … تنها تعدادی از محققان آمریکایی هستند که از این نظریه برای تحلیل روابط بینالملل و تصمیمگیری برای سیاست خارجی استفاده کردهاند. بنابراین، تمام هیستریهای پُرهیاهو پیرامون بحران اوکراین فقط یک بازی خودنمایی از احساسات است که برای پنهان کردن انگیزهها و اقدامات واقعی غرب طراحی میشود ــ تهاجم به منطقه و به منافع حیاتی روسیه به هر حال، پس از عملیات برقراری صلح در گرجستان در اوت ۲۰۰۸، برای رهبری روسیه تجربه شد که منطقه منافع ژئوپلیتیک روسیه کجا است. غربیها نیز برای مدتی به این موضوع توجه داشتند، اما پس از مدتی در فوریه ۲۰۱۴ با همراهی در کودتای فاشیستی ۲۰۱۴ اوکراین به فراموشی سپرده شد.
اضافه میکنم تئوری موازنه قوا، در جهان به اردوگاههای متخاصم تقسیم شده است که برای مناطق نفوذ خود میجنگند و این موضوع در عملیات اوکراین مورد تأیید قرار گرفت. دنیای دوقطبی قبل (بلوک سیستم سوسیالیستی اتحاد شوروی. م) تخریب شد و جهان تک قطبی نیز هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
شکلگیری نظم نوین جهان در جریان است، قدرت و نفوذ غرب جمعی در حال کاهش میباشد
ترانزیت قدرت همچنان در روابط بینالملل وجود دارد، این بهوضوح در جدایی چین و ایالات متحده مشاهده میشود. پکن از تضعیف ایالات متحده و هم از بحران اوکراین بهره میبرد ــ هر دو عامل به قدرت اقتصادی چین کمک میکند، در مورد اول با کاهش ابزارهای نفوذ واشنگتن و در مورد دوم، تضعیف روسیه. (با تحریمهای اعمال شده توسط غرب و فرسودگی نظامی در عملیات). اگرچه رهبری چین بهوضوح اهمیت همکاری راهبردی با روسیه را برای اطمینان به آینده و پشتیبانی خود در شورای امنیت سازمان ملل در حل مسأله تایوان درک میکند رویدادهای اخیر اوکراین نشان میدهد پکن عمداً در تلاش است تا روند همکاریها را تسریع کند و مخالفتهایی را که در تایپه (پایتخت کشور تایوان) از طرف ایالات متحده اعمال می شود، پیشنیاز همکاری نزدیکتر با روسیه و دیگر مخالفان هژمونی آمریکا را ایجاد مینماید.
هند با سرزنش به رفتار نامناسب اتحادیه اروپا و ایالات متحده دنبال تغییر قوانین بازی است.
تصمیم هند برای شرکت در مانورهای نظامی تحت حمایت روسیه (وستوک ۲۰۲۲) نشاندهنده تمایل هند به استقلال بیشتر از سیاست واشنگتن و بروکسل است. بروکسل با دستکاری و ترسآفرینی از چین و پاکستان، در تلاش است هند را بهسمت خود جذب کند. اما هند با در نظر گرفتن منافع خود سعی خواهند کرد موضعی بیطرف اتخاذ نماید و در صورت امکان از منافع مستقل بهرهگیری نماید.
تعدادی از کشورهای عربی بهنظر میرسد همین سیاست را دنبال خواهند کرد، هرچند علاقه این کشورها در مورد موضوعات مختلف امتناع ورزیدن از غرب نیست اما در نهایت از انتقال به اردوگاه واشنگتن خودداری میکنند. برخی کشورها مانند عربستان سعودی انگیزه چندوجهی خاص خود را دارند. دولت جو بایدن بیش از حد از روشهای مدیریت سیاسی پادشاهی انتقاد میکند، اما ریاض در میدان خودکامگی راحتتر زندگی میکند.
باید توجه داشت، در نظریه موازنه قوا دلیل اصلی انگیزهها صرفاً درعملکرد دولتها نیست. دولتها علاوه بر قدرت به ابزارهای زیادی مانند «دین و دنیاداری» علاقهمند هستند. اکثر کشورهای متمدن تشخیص میدهند که معیارهای اخلاقی وجود دارد اما باید بر ملاحظات صرف قدرت ارجحیت داده شود. صلح همچنین به وجدان اخلاقی ملتها و تأثیر بازدارنده هنجارهای اخلاقی بستگی دارد.
وضعیت روابط کنونی نشان میدهد هنجارهای اخلاقی نیز معیاری است که برخی کشورها از روسیه حمایت و یا روسیه را محکوم میکنند.
این نگاه یک تقسیمبندی مشخص در دو اردوگاه ایجاد کرد ــ حامیان ارزشهای سنتی و کسانی که عمداً در حالت تهاجمی به این ارزشها هستند و از طریق تحمیل مکانیسم ارزشی خود «تهاجم فرهنگی» میکنند، مانند ازدواج همجنسگرایان و پدوفیلیا (تمایل جنسی به کودکان). بدین ترتیب این کشورها روابط تاریخی خود را تخریب میکنند. در این راستا، شرکای نظامی سنتی آمریکا حتی مانند امارات، عربستان سعودی و بسیاری از کشورهای دیگر در اردوگاه روسیه قرار میگیرند.
این موضوعات، گرچه بهظاهر با رویدادهای اوکراین ارتباطی ندارد، اما این پدیده پیچیده از تصاویر غرب جمعی، غرق در انحطاط اخلاقی است (که از بالا تحمیل شده و اگر شهروندان نظر دیگری داشته باشند، غیرمتمدن معرفی میشوند). روسیه که در آن حقوق و آزادیهای شهروندان در تنوع قومی و مذهبی حفظ و محافظت میشود، در برابر کشورهای غربی که ضعفهای اقتصادی و شکست دولتها در بسیاری از مسائل مهم اجتماعی مشهود است، این باور را در کشورهای آفریقایی، آسیا و آمریکای لاتین بر پایان دوران سلطه غرب تقویت میکنند.
در سوی دیگر مقاومت روسیه در برابر تحریمهای خارجی و داشتن ذخایر عظیم منابع طبیعی و فناوریهای نظامی که کشورهای صنعتی بهدنبال آن هستند و با داشتن (بهترین سیستمهای دفاع هوایی جهان، سلاحهای مافوق صوت و فوق حساس)، فنآوریهای فضایی، سیستمهای الکترونیک جنگی … و غیره ) مسکو را بهعنوان یک شریک جذاب تبدیل کرده است. کمک روسیه به سوریه در مبارزه با تروریسم و داعش و نمایش تواناییهای نظامی گسترده در عملیات اوکراین، بسیاری از کشورها را متقاعد ساخت که بهتر است با روسیه روابط دوستی برقرار کنند، «نه دشمنان دوستنما».
نمونه ترکیه که در بلوک ناتو قرار دارد و هرازچندگاهی در اظهارات عجیبی از سوی سیاستمدارانش درباره مالکیت کریمه به گوش میرسانند، حتی از تحریمهای ضدِ روسیه خودداری کرده است. ترکیه هرچند با توجه به شرایط سخت سیاسی و اقتصادی در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آینده قرار دارد و مشخص میشود رجب اردوغان میخواهد روی دو صندلی بنشیند و در عینحال از شرایط موجود برای کسب هرگونه سود استفاده کند، اما همکاری ترکیه با روسیه در پروژههای اصلی اقتصادی ادامه دارد و تاکنون هیچ دلیلی برای تعلیق آنها نیست.
ابعاد دیگر ابهام در دوگانگی جهانگرایی نئولیبرالیسم و حامیان دولتی آنان است. در مواقعی که نیاز به مداخله فعال است، از حاکمیت بهعنوان تجلی اراده سیاسی یاد میشود. اما مفهوم حاکمیت همچنین نشاندهنده آرزوهای مردم در مورد سرنوشت کشور است.
نویسنده واشنگتن پست در مقالههای خود چنین اشاره دارد: «حمایت مردم روسیه از تصمیم ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه با سطح بالایی از احساسات میهنپرستانه در این کشور همراه است.» میهنپرستی همیشه نشانگر احساسات حاکمیتی است، اگر مشابهی در مورد کاهش وابستگی به غرب در سایر مناطق جهان وجود داشته باشد، این امر کشورها را به روسیه نزدیکتر میکند.
بهعنوان مثال، کشورهای آفریقایی با شور و شوق پیشنهادهای رهبری روسیه را برای همکاری اقتصادی و سیاسی پذیرفتهاند که بهعنوان بخشی از مبارزه ضدِ استعماری علیه غرب در حال گسترش است. کشورهای «آسه آن» (۳) نیز آماده ادامه همکاری سازنده با روسیه در بسیاری از زمینهها هستند. عملاً هیچ دولتی در کشورهای آمریکای لاتین باقی نمانده است که از مسیر آشکار ضدِ روسی تحمیل شده توسط ایالات متحده حمایت کند.
این حقایق نشاندهنده تغییر آشکار توازن قوا است. اما برای دستیابی به یک مزیت قابل توجه، هنوز به تلاشهای جدی از سوی مردم و دولتها نیازمند است که علاقهای به بازگشت هژمونی (PaxAmericana) ندارند.
استانداردهای اخلاقی نیز معیاری است که برخی کشورها از آن برای حمایت و یا محکومیت روسیه استفاده میکنند.
* https://zavtra.ru/blogs/svo_na_ukraine_i_mirovoj_balans_sil
۱ــ ساوین لئونید ولادیمیرویچ: نویسنده بیش از هزار مقاله تحقیقی تحلیلی در مطبوعات روسیه و اوکراین (از سال ۲۰۰۱). رئیس تعدادی از پروژهها و ابتکارات آموزش عمومی منطقهای، ملی و بینالمللی، ازجمله نماینده شبکه اجتماعی بینالمللی People‹s Global Action در اوکراین (۲۰۰۶ ــ ۲۰۰۳) و مدرس و مجری سمینارها در مورد موضوعات مختلف (روزنامهنگاری، اخلاق و جنبشهای اعتراضی دانشجویی، تحلیل فعالیتهای سازمانهای مالی بینالمللی) است. نویسنده و مجری برنامه Stratagems در شبکه تلویزیونی اوراسیا، کمیسر اتحادیه جوانان اوراسیا و نویسنده کتابها «درباره ژئوپلیتیک»، «جنگ شبکهمحور و شبکه، مقدمهای بر مفهوم»، «از کلانتر تا تروریست، مقالاتی درباره ژئوپلیتیک آمریکا»، «روانشناسی قومشناسی»، «روشهای شبکهمحوری در مدیریت دولتی»، «راههای جدید جنگ»، «مانند آمریکا که امپراتوری میسازد»، «جنگ مربیگری»، «اوردو پلوورسالیس احیاء نظم جهان چندقطبی»، «تیرهای یک سناتور، جنگ سایبری به سبک آمریکایی» و ….
۲ــ جنگ پلوپونز یا جنگ پلوپونزوس، به مجموعه جنگهای تاریخی و مهمی اطلاق میشود که در فاصلهٔ سالهای ۴۳۱ تا ۴۰۴ قبل از میلاد میان اسپارت و آتن ادامه داشت و به تخریب آتن و انحطاط تمدن آن منتهی گردید. البته جنگ این دو گروه یونانی با یکدیگر، محدود به خاک یونان نشد. بلکه به تمام صفحات یونانینشین آن روزگار، یعنی از سواحل آسیای صغیر و تراکیه گرفته تا قبرس و ایتالیا و … سرایت کرد و در سرتاسر شهرهای یونانی، مردم به دو بخش تقسیم شدند و در سلسله جنگهای دامنهدار چنان به جان یکدیگر افتادند که تاریخ کمتر نظائر آن را نشان میدهد.
۳ــ منطقه تجارت آزاد «آسهآن» (ASEAN Free Trade Area)، در ۲۸ ژانویه ۱۹۹۲ در سنگاپور در زمینه کاهش تعرفههای تجاری و گمرکی به امضای مقامات کشورهای عضو رسید.