غرب هرگز برای حل بحران اوکراین تلاشی نکرده است
اعتماد روسیه به غرب به حداقل رسیده است
از لحظه امضای قراردادهای مینسک تا آغاز عملیات نظامی ویژه بین مسکو و کیف، غرب با تلاشهای آشکار و پنهان خود با تمام توان سعی در کش دادن مناقشه و تضعیف روسیه داشته است.
اروپا هرگز روسیه را نه بهعنوان یک شریک گفتوگو، بلکه یک رقیب در نظر گرفته است. هفته گذشته، آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، در مصاحبهای با روزنامه آلمانی Die Zeit، قصد واقعی غرب را در پشت مذاکرات خود با روسیه و اوکراین برای ترویج آتشبس در سال ۲۰۱۴ فاش کرد. او اذعان کرد که توافقات مینسک «تلاشی برای دادن زمان به اوکراین» بود تا کیف بتواند از این فرصت «برای قویتر شدن» استفاده کند.
نسخه چینی گلوبال تایمز مینویسد، در پاسخ، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، اظهارات مرکل را «کاملاً غیرمنتظره و ناامیدکننده» خواند. رهبر روسیه خاطرنشان کرد : معلوم شد که هیچ کس قرار نیست به توافقات عمل کند.
توافقات مینسک برای حل بحران اوکراین و جلوگیری از تشدید درگیری بود. گلوبال تایمز توضیح میدهد که مرکل در واقع آنچه را که سیاستمداران غربی نمیخواهند بهرسمیت بشناسند اعتراف کرد: توافقات مینسک فقط یک دوره موقت برای خرید زمان برای اوکراین و غرب بود و کشورهای غربی هرگز برای حل اختلافات با روسیه به دلیل بحران اوکراین، تلاشی واقعی انجام ندادند . . . از دید برخی کشورهای غربی، روسیه تنها یک «بیگانه» دیپلماتیک و سیاسی است. علاوه بر این، برخی از کشورهای غربی تحت تأثیر واشنگتن، مسکو را به دلیل قدرت عظیم نظامی و سیستم سیاسی آن که «استانداردهای غربی» را برآورده نمیکند، بهعنوان یک تهدید بالقوه مینگرند. در نتیجه، از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این کشورها هرگز دشمنی و برخورد با روسیه را متوقف نکردهاند.
به نوشته این نشریه، روسیه همواره خود را یک کشور اروپایی میداند و امیدوار است بتواند به غرب اعتماد کند. بنابراین، ناامیدی پوتین از سخنان مرکل قابل درک است.
اعتماد روسیه به غرب به حداقل رسیده است. به گفته برخی کارشناسان، ریاکاری غرب اراده مسکو را برای گفتوگوهای مؤثر با آن تضعیف کرده است.
پوتین روز جمعه گفت: «اکنون موضوع مهم و اصلی مسأله اعتماد میباشد که در حال حاضر به صفر نزدیک شده است».
اعتراف مرکل در مورد توافقات مینسک همچنین نشان داد که برخی از کشورهای غربی بهویژه ایالات متحده بههیچوجه به تعهدات خود پایبند نیستند.
ایالات متحده توافق را در صورتی مفید میداند که بتواند منافع کشور خود را پیش ببرد. در غیر این صورت، واشنگتن همیشه آماده انکار توافقها و نادیده گرفتن آن است. نمونه آن خروج آمریکا از معاهده موشکهای ضدِ بالستیک و معاهده نیروهای هستهای میانبرد است. واشنگتن همچنین استاندارد دوگانهای را برای پیشبرد منافع متحدانش در اجرای توافق حفظ میکند.
ایالات متحده و تعدادی از کشورهای اروپایی تنها به این دلیل که تحت حمایت هژمونی آمریکا قرار دارند، جرأت میکنند به وعدههای خود عمل نکنند. واشنگتن قبلاً نفوذ خود را به برخی از کشورهای غربی گسترش داده و نظم بینالمللی مخدوش را در آنها ایجاد و حفظ کرده است.
چنین بهنظر میرسد که برخی از کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده بهعنوان بهانهای برای دفاع از هژمونی جمعی خود و ارعاب دیگران همچنان از ارزشهای تحت حاکمیت و نظم بینالمللی به نفع خود استفاده کنند. تا زمانی که چنین سلطهای وجود دارد، جهان قربانی سیاست قدرت خواهد بود، نه مکانی پر از عدالت و انصاف.