نه درباره تخریب، بلکه درباره ساختن و سازندگی

Print Friendly, PDF & Email

امروز، وضعیت در امتداد و پیرامون فدراسیون روسیه شبیه همان وضعیت سال ۱۹۱۷ است. و برای فنلاند و در رابطه با منطقه بالتیک (Ostsee). و در رابطه با لهستان، که به‌دنبال احیای اشتراک منافع است. و در مورد اوکراین که غرب با نیروهای پنجاه کشور کمک می‌کند تا روسیه را شکست دهد. و در رابطه با مولداوی (بسّارابیا). در عین‌حال، تنش در روابط بین جمهوری‌های قفقاز و آسیای مرکزی که بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند، و در خود این جمهوری‌ها نیز تشدید می‌شود.
دلایل چیست؟ مقصر کیست؟ اغلب گفته می‌شود که این نتیجه سیاست بلشویک‌ها در زمینه دولت‌سازی و روابط ملی است. اما هرگز نمی‌گویند که این نتیجه تخریب اتحاد جماهیر شوروی است.
شما می‌توانید هر چیزی می‌خواهید بگویید. تاریخ را می‌توان بازنویسی کرد، اما نمی‌توان آن را تغییر داد. لنین و بلشویک‌ها اتحاد جماهیر شوروی را ایجاد کردند و بر ویرانی‌ها، تجاوزات و محاصره غرب غلبه کردند. این برای امروز و برای امروز ما چه معنایی دارد؟

در آستانه یکصدمین سالگرد تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، به‌وضوح مشاهده می‌شود که تاریخ اتحاد جماهیر شوروی ادامه تاریخ امپراتوری روسیه، انقلاب‌های فوریه و اکتبر ۱۹۱۷ بود؛ اتحاد جماهیر شوروی با سوسیالیسم که مسیر تاریخ جهان را به‌طور اساسی تغییر داد، پیوند ناگسستنی دارد؛ و نه‌تنها با بلشویک‌ها، که تقریباً چهار دهه است سعی می‌کنند آنها را در فضای پس از شوروی به‌عنوان منبع همه دشواری‌ها و مشکلات معرفی کنند، که با مردم روسیه تاریخی شکل گرفت و اتفاق افتاد.

با این حال، این تعجب‌آور نیست: جهان سرمایه از سال ۱۹۱۷ با بلشویسم و ​​تهدید کمونیستی مبارزه کرده است. ما از اصطلاحات قومی ــ ایدئولوژیکی آلمان هیتلری که در رابطه با روسیه شوروی در زمان آماده‌سازی و در طول جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۴۵ ــ ۱۹۴۱ استفاده شد، استفاده نخواهیم کرد. وینستون چرچیل استدلال می‌کرد که «فاشیسم سایه یا زاییده فکر زشت کمونیسم بود.» چند دهه پس از آن، برای آغاز جنگ جهانی دوم، در اروپا افسانه‌ای در مورد «مسئولیت برابر» آلمان و اتحاد جماهیر شوروی ابداع شد.

هنوز و پس از ۱۰۰ سال از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی مبارزه با تهدید کمونیستی و بلشویک‌ها ادامه دارد. آنها نه در مورد دستاوردهای مردم شوروی، نه در مورد آنچه اتحاد جماهیر شوروی به جهان داده است، بلکه صرفاً با مدعیاتی در باره رذایل سوسیالیسم، در مورد از‌هم‌پاشیدگی، فروپاشی، و ویرانی آن صحبت می‌کنند و می‌نویسند. در سرتاسر جهان سرمایه‌داری، بناهای تاریخی تخریب می‌شوند، میدان‌ها و خیابان‌ها تغییر نام می‌دهند تا خاطره اتحاد جماهیر شوروی و نوع توسعه مرتبط با آن پاک شود. در صدمین سالگرد تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، ۵۲ کشور به قطعنامه سازمان ملل در مورد مبارزه با ستایش نازیسم رأی منفی دادند. کشورهایی مانند آلمان، ایتالیا، اتریش نیز به این قطعنامه رأی منفی دادند، البته آمریکا و اوکراین نیز از سال ۲۰۱۴ به این قطعنامه رأی منفی داده بودند. از نازیسم و ​​فاشیسم نمی‌ترسند؟ یا خاطره نقش اتحاد جماهیر شوروی در مبارزه با طاعون قهوه‌ای قرن بیستم را پاک می‌کنند؟

در آغاز قرن گذشته، تنها روسیه نبود که در سوسیالیسم (کمونیسم) آینده بهتری را می‌دید. در غیر این صورت، انترناسیونال دوم وجود نداشت؛ اما در‌واقع پس از آغاز جنگ جهانی اول دیگر در پارلمان‌های کشورهای اروپایی چنین چیزی دیده نمی‌شد، و جناح‌های سوسیال دموکرات به افزایش هزینه‌های نظامی‌ رأی می‌دادند. پس از اکتبر ۱۹۱۷، در سال ۱۹۱۹ توسط کمینترن انترناسیونال دوم جایگزین شد. ۵۲ نماینده از ۳۵ حزب و گروه از ۲۱ کشور جهان در کار کنگره مؤسس آن شرکت کردند (در آغاز قرن بیستم فقط ۶۰ کشور در سیاره ما وجود داشت).

ایدئولوژی و عملکرد حاکم در روسیه [از سال ۱۹۱۸، RCP(b) ــ حزب کمونیست روسیه (بلشویک‌ها)] تهدیدی برای دولت‌های کشورهای سرمایه‌داری انحصاری (امپریالیسم) بود. از نظر تئوری، سوسیالیسم و ​​کمونیسم جایگزین سرمایه‌داری شدند، اما، همانطور که تاریخ نشان داده است، کشورهای امپریالیستی در تلاش برای به‌دست آوردن منابع ، سوسیالیسم و ​​بلشویسم را فراموش کردند. وقتی بوی منافع اقتصادی به مشام می‌رسد، آنها خیلی راحت می‌توانند تهدید کمونیستی را فراموش کنند.

در روسیه شوروی ابتدا اعتقاد بر این بود که در یک محیط سرمایه‌داری، پیروزی سوسیالیسم در یک کشور غیرممکن است، بنابراین، از همان روزهای اول قدرت شوروی، مبارزه فقط برای ایجاد (تقویت، موجودیت) نبود. جمهوری سوسیالیستی روسیه (از ژانویه ۱۹۱۸ ــ RSFSR). مبارزه همچنین برای اتحاد (فدراسیون) جمهوری‌های شوروی بود که در فضای امپراتوری روسیه سابق و سایر کشورها (عمدتاً کشورهای سرمایه‌داری توسعه‌یافته) شکل گرفته بود، که در آن انقلاب‌های سوسیالیستی پیروز می‌شدند. مقررات جمهوری شوروی سوسیالیستی جهانی در اعلامیه تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۲۲ و در اولین قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۲۴ آمده است.

یک نقل قول مفصل از اعلامیه که نیازی به توضیح ندارد: «اراده مردم جمهوری‌های شوروی، که اخیراً در کنگره‌های شوراهای خود گردآمدند و به اتفاق آرا تصمیم گرفتند اتحادیه جمهوری‌های سوسیالیستی شوروی را تشکیل دهند، به‌عنوان تضمین قابل اعتمادی، که این اتحادیه انجمنی داوطلبانه از مردمان با حقوق برابر است. که برای هر جمهوری حق جدایی آزادانه از اتحادیه را تضمین می‌کند، که دسترسی به اتحادیه برای همه جمهوری‌های شوروی سوسیالیستی، اعم از جمهوری‌های موجود و آنهایی که در آینده پدید خواهند آمد، باز است، و این که دولت اتحادیه جدید بزرگترین و عالی‌ترین موفقیت خواهد بود.» در اکتبر ۱۹۱۷ پایه‌هایی برای همزیستی مسالمت‌آمیز و همکاری برادرانه خلق‌ها گذاشته شد، که به‌عنوان سنگری وفادار در برابر سرمایه‌داری جهانی و گامی‌ تعیین‌کننده جدید در جهت اتحاد کارگران همه کشورها در جمهوری جهانی سوسیالیستی شوروی عمل خواهد کرد.

در اتحاد جماهیر شوروی، در اواسط دهه ۲۰ قرن بیستم صحبت از جمهوری سوسیالیستی شوروی جهانی را متوقف کردند و امکان ساخت سوسیالیسم در یک کشور را بنا نهادند. با این حال، حتی تا به امروز این مانع مخالفان شوروی مقتدر نمی‌شود که ادعا کنند کمونیست‌ها اتحاد جماهیر شوروی را به‌عنوان ابزاری برای انجام و تکمیل انقلاب جهانی ایجاد کردند.

در دهه ۲۰ قرن بیستم، احزاب کمونیست و کارگری نگرش خود را نسبت به سوسیال دمکرات‌ها که با دولت‌هایی از کشورهای سرمایه‌داری همکاری می‌کردندکه در آن‌ها فاشیسم و ​​نازیسم در حال تقویت بود، تغییر دادند. و زندگی نشان داد که احزاب کمونیستی و کارگری اشتباه نکردند. این موضوع به‌طور اخص در سال ۱۹۳۵ توسط کنگره هفتم کمینترن نشان داده شد که در آن بیش از ۵۰۰ نماینده از ۶۵ حزب کمونیست و سازمان‌های بین‌المللی فعال در خارج از اتحاد جماهیر شوروی شرکت داشتند.

در سال ۱۹۳۶، آلمان و ژاپن پیمان ضدِ کمینترن را امضا کردند که بعداً ایتالیا، اسپانیا و سایر کشورها نیز به آن پیوستند. سوسیال دموکرات‌ها به خود وفادار ماندند. انترناسیونال کارگری سوسیالیست که در سال ۱۹۲۳ تشکیل شد، در طول جنگ جهانی دوم (به‌عنوان انترناسیونال دوم تا جنگ جهانی اول) موجودیت خود را از دست داد. در واقع، سوسیال دموکرات‌ها تا به امروز به همین شکل باقی مانده‌اند (انترناسیونال سوسیالیست از سال ۱۹۵۱ وجود دارد). البته، در دهه ۲۰ قرن گذشته، احزاب کمونیست نمی‌توانستند سیاست‌های مثلاً سوسیال دموکراتی چون اولاف شولتز، صدراعظم فعلی جمهوری فدرال آلمان، سوسیالیستی چون جوزف بورل، رئیس فعلی دیپلماسی اتحادیه اروپا را پیش‌بینی کنند که اروپا را باغ و بیشتر جهان اطراف را جنگل می‌داند. یا اقدامات آنتونیو گوترش دبیر کل کنونی سازمان ملل متحد که برای ده سال رهبر حزب سوسیالیست کشور پرتغال و از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۵ رئیس ستاد انترنسیونال سوسیالیست‌ها مستقر در لندن بود.  در سال ۲۰۲۲، کشورهای اروپایی به قطعنامه سازمان ملل در مورد مبارزه با تجلیل از نازیسم که در قرن بیستم توسط فاشیسم حمایت می‌شد، و همچنین کشورهایی که توسط ارتش سرخ از ایدئولوژی و عملکرد نفرت‌انگیز آن آزاد شدند، رأی منفی دادند. در چنین حالت و شرایطی، سیاست محو نقش مردم اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم که در مبارزه با طاعون قهوه‌ای جان خود را از دست دادند و فرزندان آنها از خاطره و اذهان مردم اروپا، هر چند جنایتکارانه، امّا کاملاً منطقی است.

شوروی‌ستیزها با سرزنش بلشویک‌ها برای ایجاد اتحاد جماهیر شوروی به‌عنوان ابزاری برای انجام انقلاب سوسیالیستی جهانی، و سرپوش گذاشتن بر انحلال کمینترن در سال ۱۹۴۳ متهم می‌کنند. یکی از دلایل اصلی انحلال این بود که با اتهام به اتحاد جماهیر شوروی به تدارک یک انقلاب جهانی، جهان را با تهدید کمونیستی نترسانند. با چنین عملکردی، اتحاد جماهیر شوروی قدرت دولت سوسیالیستی را نشان داد. در آن زمان، احزاب کمونیست قوی‌تر شده بودند، ۶۵ حزب کمونیست و سازمان‌های بین‌المللی مختلف در خارج از اتحاد جماهیر شوروی فعالیت می‌کردند. تعداد کشورهایی که روابط دیپلماتیک با اتحاد جماهیر شوروی برقرار کردند افزایش یافت: قبل از شروع جنگ جهانی دوم، ۲۶ کشور با آن روابط دیپلماتیک داشتند، تا پایان جنگ این تعداد به ۴۲ کشور رسید.

اتحاد جماهیر شوروی در هر گوشه از جهان جذاب بود. اتحاد جماهیر شوروی به‌عنوان یک دولت سوسیالیستی تشکیل شد؛ به‌عنوان یک دولت عدالت اجتماعی، دولتی بدون مبارزه طبقاتی و استثمار انسان از انسان، دولتی بدون مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، بدون نفرت ملی، استعمار، نژادپرستی و شوونیسم ایجاد شد. این کشور به‌عنوان دولتی ایجاد شد که فرصت‌های جدیدی را برای توسعه و رشد مردم امپراتوری روسیه سابق در یک کشور اتحادیه با خودمختاری‌ها و جمهوری‌های ملی فراهم آورده است. این کشور و این اتحادیه برای این ایجاد شد تا در جنگ‌های خونینی که با تحریک امپریالیسم شعله‌ور می‌شود شرکت نداشته باشد.

از نوامبر ۱۹۱۷، روسیه شوروی تصمیم گرفت تا یک کشور سوسیالیستی بسازد که بتواند تلاش‌های دولت‌های جدید (در ایالات و مناطق گذشته امپراتوری روسیه) را در گستره روسیه تاریخی متحد کند تا بدین ترتیب امنیت، پایداری و توسعه پایدار آنها را تضمین کند.

در سال صدمین سالگرد تشکیل اتحاد جماهیر شوروی شایسته است یادآوری کنیم که اتحاد جماهیر شوروی نیز بدین منظور (هر چند نه در وهله اول) به‌وجود آمد تا قلمرو امپراتوری سابق روسیه، همانطور که دخالت خارجی‌ها در جنگ داخلی ۱۹۲۲ ــ ۱۹۱۸ نشان داد ، توسط آنگلوساکسون‌ها، آلمانی‌ها، فرانسوی‌ها، ترک‌ها، رومانیایی‌ها، لهستانی‌ها، ژاپنی‌ها، تجزیه نشود. امروزه عملاً فراموش شده است که جنگ داخلی در روسیه با مداخله نظامی ‌تقریباً یک دوجین کشور از‌جمله آلمان، اتریش ــ مجارستان، بلغارستان، ترکیه، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، ایالات متحده آمریکا، استرالیا، کانادا، یونان، صربستان، لهستان، رومانی، چکسلواکی، فنلاند، ژاپن، و چین همراه بود.

* * *

غرب از احیای اتحاد جماهیر شوروی می‌ترسد. پس از سخنرانی پوتین در سال ۲۰۰۷، در مونیخ، ایالات متحده و اتحادیه اروپا آشکارا درباره جلوگیری از احیای اتحاد جماهیر شوروی صحبت کردند. آنها در سال‌های ۲۰۱۲ ــ ۲۰۱۱، زمانی که اتحادیه اقتصادی اوراسیا در حال شکل‌گیری بود، دیوانه‌وار هجوم آوردند تا در فرآیندهای ادغام در فضای پس از شوروی مداخله کنند. سپس هیلاری کلینتون در این زمینه صحبت کرد. در دسامبر ۲۰۲۱، ویکتوریا نولند در مورد خطر احیای اتحاد جماهیر شوروی هشدار داد. آنتونی بلینکن در ژانویه ۲۰۲۲، در رابطه با حوادث قزاقستان اظهار داشت که «احیای اتحاد جماهیر شوروی غیرقابل قبول است». در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، در رابطه با شروع عملیات نظامی ‌ویژه روسیه در اوکراین، بایدن سخنرانی کرد و دوباره مسأله اتحاد جماهیر شوروی را مطرح کرد: «من سخنرانی‌های پوتین را خواندم و گوش دادم. او جاه‌طلبی‌های بزرگی دارد، پوتین می‌خواهد اتحاد جماهیر شوروی را احیا کند».

امروز، وضعیت در امتداد و پیرامون فدراسیون روسیه شبیه همان وضعیت سال ۱۹۱۷ است. و برای فنلاند و در رابطه با منطقه بالتیک (Ostsee). و در رابطه با لهستان، که به‌دنبال احیای اشتراک منافع است. و در مورد اوکراین که غرب با نیروهای پنجاه کشور کمک می‌کند تا روسیه را شکست دهد. و در رابطه با مولداوی (بسّارابیا). در عین‌حال، تنش در روابط بین جمهوری‌های قفقاز و آسیای مرکزی که بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند، و در خود این جمهوری‌ها نیز تشدید می‌شود.

دلایل چیست؟ مقصر کیست؟ اغلب گفته می‌شود که این نتیجه سیاست بلشویک‌ها در زمینه دولت‌سازی و روابط ملی است. اما هرگز نمی‌گویند که این نتیجه تخریب اتحاد جماهیر شوروی است.

شما می‌توانید هر چیزی می‌خواهید بگویید. تاریخ را می‌توان بازنویسی کرد، اما نمی‌توان آن را تغییر داد. لنین و بلشویک‌ها اتحاد جماهیر شوروی را ایجاد کردند و بر ویرانی‌ها، تجاوزات و محاصره غرب غلبه کردند. این برای امروز و برای امروز ما چه معنایی دارد؟

* https://www.fondsk.ru/news/2022/12/12/ne-o-razrushenii-a-o-sozdanii-57926.html

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *