یادی از م. ا. بهآذین (محمود اعتمادزاده) در سالروز تولد او
گزیدهای از اشعار م.ا. به آذین
«در این پنج سال که در زندان بر من گذشت شعرهای چندی گفتهام، همه در وصف حال خویش، که هر بار در جابهجاییهای زندان از من گرفته شد. اینک پارهای از شعرهایم که به یادم مانده است.»
پیرانه سر
بر شاخِ نیمه خشک
آ ن غنچه بین که میشکند سرخِ زرد تاب
سرُخیش رنگ خونِ شفق دارد
زردیش آفتاب لب بام
ای باغبان تو را
بس گل در این بهار برآید زبوستان
هر یک به رنگ و بوی دلاویز
خوشتر زیک دگر
اما خدای را
بر شاخ نیمه خشک، تو آن غنچه پاس دار
زیرا که دیدهام
گلچین مرگ نیز نگاهش به سوی اوست
فروردین ۱۳۶۲
یادمان زندان
از خانه و خانمان جدایم کردند
درمانده زبس چون و چرایم کردند
ویرانهنشین آرزوهای دراز
در غربت غم به خود رهایم کردند
۱۳۶۲