درماننیافتگان نازیسم و شوونیسم جایی در شورای امنیت سازمان ملل متحد ندارند
در بحبوحه درخواست اصلاح سازمان ملل متحد، ادعای عضویت دائمی در شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط کشورهای شرکتکننده در پیمان سهجانبه، آلمان و ژاپن، که جنگ جهانی دوم را آغاز کردند، هر چه بیشتر بلندتر میشود. و این امر توسط کسانی تلاش میشود که از رأی دادن به قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل برای مبارزه با تجلیل نازیسم امتناع میورزند! ایالات متحده آمریکا موفق شد ائتلافی متشکل از ۵۰ کشور را فراهم آورد که دولتهای آنها نیازی به ایجاد مانع برای گسترش نازیسم در جهان نمیبینند. آنها ناقض آشکار مواد ۱۰۶ و ۱۰۷ منشور سازمان ملل متحد هستند که از «بهکارگیری تمامی اقدامات نسبت به … کشورهای ائتلاف هیتلری برای خنثی کردن و جلوگیری از اقداماتی با هدف تجدیدنظر در نتایج جنگ جهانی دوم و توجیه نازیسم سخن میرود». نویسنده این سطور شخصاً این شانس را داشت که با نئونازیهای آلمانی از میان شخصیتهای نسبتاً خوب، ازجمله کسانی که دارای مدارج علمی و عناوین بودند، ارتباط برقرار کند. به یاد میآورم اختلافات ما در مورد آن بود که دادگاهی ناعادلانه در مورد آلمان شکستخورده نازی برگزار شده است. مخالفانم مرا متقاعد میکردند که در اردوگاههای کار اجباری اتاقک گاز وجود نداشت و در عکسهای ارسال شده به دادگاه نورنبرگ دوشهایی برای رسیدگی به بهداشت زندانیان وجود دارند. به من نشان میدادند که چگونه تصاویر “فتومونتاژ” مردان “اس اس”ایی که در پس زمینه آن افراد اتحاد شوروی به دار آویخته شده بودند، در حال ژست گرفتن بودند. و هیتلر فقط جهان را از “دیکتاتوری یهودی ــ بلشویکی” آزاد کرده است».
آنها از اعتراف به گناه خود در قتل عام مردم همسایه در ژاپن فراتر رفتند. همه نمیدانند که رژیم برقرارشده در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ در سرزمین طلوع خورشید، نهتنها نظامی، بلکه رژیم نازی مبتنی بر ژاپنگرایی بود. ماهیت ژاپنیگرایی در آن است که مأموریت دولت ژاپن توسط خدایان ایجاد شده است ــ برقرار کردن تفوق “نژاد برتر یاماتو” در آسیا. بازنمایی و نمایش انحصارطلبی ژاپنیها بهعنوان “مردم ویژه و خاص” ذاتی بسیاری از ساکنان این کشور تا به امروز است. «ترحم نسبت به خود و نسبت به دشمن بالاترین توهین در فرهنگ آنهاست. آنها چه در زندگی روزمره، چه در هنگام فجایع و طبیعتاً در جنگ برای خود متأسف نیستند، پس چه انتظاری از آنها در رابطه با دشمن داریم. اگر زندگی آنها هیچ است، پس دشمنان بهطور کلی علف هرز هستند. باید فهمید که ترحم و شفقت از ویژگی این ملت نیست. در طول جنگ جهانی دوم، برای سربازان و افسران ژاپنی یک امر معمولی بود که غیرنظامیان را با شمشیر بکشند، با سرنیزه بزنند، به زنان تجاوز کنند و بکشند، کودکان و سالمندان را بکشند. همانا به همین دلیل است که برای کرهایها و چینیها، ژاپنیها افرادی متخاصم و قاتل هستند …». من بههیچوجه نمیخواهم ژاپنیهای کنونی را سفاک و ظالم معرفی کنم. در این کشور دوستان و آشنایان زیادی دارم که بهخاطر ویژگیهای انسانیشان قابل توجه هستند و جنایات وحشتناک نازیهای ژاپن را در طول سالهای جنگی که به راه انداختهاند را تشخیص داده و بهگونهای خشماگین محکوم میکنند. با این وجود، با حمایت مقامات و سرمایههای بزرگ در ژاپن، سازمانهای افراطی راست وجود دارند و آزادانه فعالیت میکنند که در شرایط خاص میتوانند به میدان بیایند. جای خوشحالی است که در روسیه پس از قبولاندن طولانی مدت تصویر ژاپن بهعنوان کشوری صلحدوست با دستاوردهای برجسته علمی و فناوری و فرهنگ اصلاح و تصفیه شده، بالاخره در کشور همسایه، اول از همه، متحد نظامی ایالات متحده آمریکا را میبینند ــ دولتی که در مفهوم جدید سیاست خارجی روسیه بهعنوان “منبع اصلی سیاست ضد روسیه و خطرات برای امنیت خود، صلح بینالمللی، توسعه متوازن و عادلانه بشریت” تعریف شده است.
سخنان «نیکولای پاتروشف»، دبیر شورای امنیت فدراسیون روسیه، بههیچوجه اغراقآمیز نیستند: «واشنگتن توکیو را به سمت نظامیسازی جدید سوق داده است. نیروهای دفاع از خود ژاپن در حال تبدیل شدن به ارتشی تمام عیار و کامل هستند که قادر به انجام عملیات تهاجمیاند … آنها دوباره میخواهند از ساکنان دولت جزیرهای “کامیکازه” بسازند که برای منافع دیگران جان خود را از دست بدهند … واشنگتن تلاش میکند روح نظامیگری ژاپن را احیا کند، که بهنظر میرسد در سال ۱۹۴۵ ریشهکن شده بود. «پاتروشف» یادآور شد که غرب عمداً در مورد آنکه «چگونه در آغاز سده بیست آنها را (ژاپنیها را) برای تجاوزات خود علیه اتحاد جماهیر شوروی و چین بهکار گرفتند و در نتیجه ژاپنیها سلاحهای خود را علیه آمریکاییها، بریتانیاییها و متحدان آنها بهکار گرفتند، سکوت میکند». ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، ضمن ارزیابی اوضاع نگرانکننده بینالمللی و ضمن سخنرانی در مراسم هشتادمین سالگرد پیروزی نبرد استالینگراد، یادآور شد که: “متاسفانه، ما میبینیم که ایدئولوژی نازیسم، با سیمای کنونی و نمود کنونی خود ، بار دیگر امنیت کشورمان را بهطور مستقیم تهدید میکند… باور نکردنی اما واقعی است: ما را دوباره با تانکهای “لئوپارد” آلمانیای تهدید میکنند که روی آنها صلیب وجود دارند و دوباره درصدد هستند با دستان آخرین پسران هیتلر، با دستان “باندرا” با روسیه در خاک اوکراین بجنگند. همین را میتوان در مورد آخرین نازیها و نظامیان ژاپنی نیز گفت. مسکو تهدید یک اردوکشی و کارزار نظامی متحد علیه کشورمان را با هدف نابودی آن و «حل نهایی مسأله روسیه» میبیند. یک بار دیگر سخنان “و. پوتین” را نقل میکنم: “غرب شروع به ساخت یک محور جدید میکند، مانند آنی که در همان دهه ۳۰ میلادی توسط رژیمهای فاشیستی آلمان، ایتالیا و ژاپن نظامیایجاد شده بود.”
ض
من بازگشت به این پرسش که آلمان و ژاپن به قطعنامه سازمان ملل متحد در مورد “مبارزه با تجلیل نازیسم، نئونازیسم و دیگر اعمالی که به تشدید اشکال کنونی و معاصر نژادپرستی، تبعیض نژادی، بیگانهستیزی و در ارتباط با آن نارواداری کمک میکند” رأی نمیدهند، خاطرنشان میکنیم که: این قطعنامه توسط اکثریت قریب به اتفاق ۱۲۰ کشور عضو سازمان ملل متحد حمایت شد. این امر دلیلی است که بهطور قاطعانه بیان کنیم که آلمان و ژاپن که نمیخواهند شوونیسم و نازیسم را بهعنوان بخشی از میراث خود کنار بگذارند، جایی را برای آنها بهعنوان اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل نمیبینم.