نگاهی به «بیانیهٔ سیاسی سومین پلنوم کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران …» ـــ بخش یکم

Print Friendly, PDF & Email

نگاهی به «بیانیهٔ سیاسی سومین پلنوم کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران …»


عقب‌نشینی از مواضع گذشته یا فرار به جلو؟

بخش یکم

اخیراً سندی با عنوان «بیانیهٔ سیاسی سومین پلنوم کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران …» در «نامهٔ مردم» شمارهٔ ۱۱۸۴ (۳۰ خرداد ۱۴۰۲) منتشر شد که حاوی نکاتی تازه در ارزیابی‌های رهبری کنونی حزب بود. در نگاه اول، چنین به ذهن ‌خواننده القا می‌شود که این سند نشان از تعدیل مواضع گذشتهٔ رهبری حزب ــ به‌ویژه در مورد جریان «زن، زندگی، آزادی»، و جنگ میان ناتو و روسیه در اوکراین ــ دارد. اما تعمقی بیشتر در مواضع اعلام شده در سند «بیانیهٔ سیاسی …» نشان می‌دهد این شکل تازه از سیاست «به‌نعل و به‌میخ» زدن ــ که تا پیش از ورود نیروهای روسیه به اوکراین و به‌راست چرخیدن آشکار رفقا، سیاست حاکم بر اسناد رسمی رهبری حزب و سرمقاله‌‌نویسان «نامهٔ مردم» بوده است ــ نه یک عقب‌نشینی صادقانه در برابر فشار توده‌ای‌های راستین در درون و بیرون تشکیلات حزب برای تصحیح مواضع نادرست گذشته، بلکه یک فرار به جلو با هدف سرپو‌ش گذاشتن بر سیاست‌های نادرست خود از طریق نسبت دادن آن‌ها به دیگران و خالی کردن شانهٔ خود از زیر بار مسؤولیت، بوده است.

ما در این سند می‌کوشیم جوانب مختلف این تلاش ناصادقانه را، که تنها به گسترش هرچه بیشتر سردرگمی‌ها در جنبش مبارزاتی توده‌های زحمتکش میهن ما، و به‌ویژه در جنبش چپ، دامن می‌زند، برای خوانندگان «گروه ۱۰ مهر» بشکافیم.

۱. در مورد جریان «زن، زندگی، آزادی»

جان کلام مواضع رهبران کنونی حزب در این مورد، از همان ابتدا در «بیانیهٔ سیاسی …» آمده است:

بیش از هشت ماه از فاجعهٔ جان باختن مهسا‌ امینی به‌دست مزدوران جنایتکار حکومت جمهوری اسلامی در ۲۵ شهریورماه ۱۴۰۱ و از شروع جنبش «زن، زندگی، آزادی» می‌گذرد. اگرچه اعتراض‌های خیابانی روزانه توده‌های جان به‌لب رسیده در شهرهای مختلف فروکش کرده است، ولی تصور آنکه جنبش ضد دیکتاتوری میهن ما با شکست روبه‌رو شده است همان‌قدر نادرست و غیرعلمی است که عده‌ای با شروع  خیزش «زن، زندگی، آزادی» فکر می‌کردند انقلابی دیگر در ایران درحال وقوع است….

سؤالی که‌امروز از سوی شماری از فعالان مدنی‌اجتماعی و مبارزان راه آزادی در میهن‌مان مطرح می‌شود و ضروری است تا با بررسی حوادث هشت ماه گذشته به آن پاسخی واقع‌بینانه داد این است که چرا ماه‌ها اعتراض‌های دلیرانهٔ خیابانی زنان و جوانان در بسیاری از شهرهای کشور نتوانست رژیم ولایت فقیه را از پای [!؟] درآورد؟

بررسی ارزیابی‌های مختلف شماری از نیروهای سیاسی کشور از رویدادهای هشت ماه اخیر نمایانگر این واقعیت است که بسیاری از این ارزیابی‌ها دربارۀ ماهیت و توان جنبش اعتراضی “زن، زندگی آزادی” شتاب‌زده و بدون بررسی دقیق وضعیت بسیار بغرنج کشور بود و از این‌روی، انتظارها و توقع‌های مطرح شدهٔ آن‌ها از جنبش اعتراضی «زن، زندگی آزادی» تا حد زیادی غیرواقع‌بینانه بودند. (همهٔ تأکیدها از ما است)

تا اینجای قضیه چنین به‌نظر می‌رسد که واقعیات عینی بالاخره چشم این رفقا را باز کرده و از خواب و خیال «از پای درآوردن رژیم ولایت فقیه» ـــ آن‌هم با کمک رسانه‌های امپریالیستی ـــ بیرون آورده است، و آنها اکنون در جست‌وجوی یک تحلیل «درست و علمی» از ماهیت جریان «زن، زندگی، آزادی» هستند. اما صدافسوس که چیزی جز این را شاهدیم.

در اینجا است که «بیانیهٔ سیاسی …» ناگهان حساب مواضع گذشتهٔ خود این رفقا را در مورد جریان «زن، زندگی، آزادی» از حساب «شماری از نیروهای سیاسی کشور» جدا می‌کند و با پرخاشی حق‌به‌جانب و طلبکارانه، آنها را به‌باد انتقاد می‌گیرد که تحلیلی «نادرست و غیرعلمی» از این جریان داشته‌اند، و «انتظارها و توقع‌های آن‌ها» از «جنبش زن، زندگی، آزادی» «غیرواقع‌بینانه» بوده است. و برای اثبات حقانیت بحث خود، یقهٔ این نیروها را مسلسل‌وار می‌گیرد:

ـــ «اگرچه از جهتی وضعیت کارگران و مزد و حقوق‌بگیران ازهرلحاظ بدتر از سال پیش شد، از سوی دیگر ما شاهد وقوع جنبش انقلابی و دمکراتیک زن، زندگی، آزادی بودیم که وضعیت جامعه ما را به‌کلی دگرگون کرد و بذر‌امید به رهایی از بند رژیم استبدادی، متکی به انواع تبعیض و عدالت‌ستیز جمهوری اسلامی را در جامعه‌ی فقرزدە و تشنهٔ آزادی و عدالت ما برافشاندە است” [به‌نقل از: اطلاعیهٔ «حزب چپ ایران» (فدائیان خلق)، اول اردیبهشت ١۴٠٢].

ـــ «در ایران انقلاب همچنان به پیش می رود… انقلاب زن، زندگی، آزادی با نام و معنایی بسیار شایسته و سیاسی همهٔ خواست‌های انقلابی یک انقلاب سیاسی را  با خود دارد و می‌رود تا حقوق زنان، مردان، کودکان و یک زندگی آزاد همراه با دموکراسی و حاکمیت ملی را  با خود به‌ارمغان بیاورد» [به‌نقل از: پایگاه اینترنتی «ملیون ایران»، نوشتۀ منوچهر تقوی بیات، بیست‌ونهم فروردین ۱۴۰۲خورشیدی].

ـــ «به‌دنبال قتل ژینا – مهسا – ‌امینی به‌دست گشت گشتاپویی ارشاد در تهران در روز ۲۵ شهریور، به‌جرم “بدحجابی”، مردم تحت ستم با پیشتازی شعار زیبای، زن، زندگی، آزادی٬، وارد سومین خیزش انقلابی پنج سال اخیر و سومین انقلاب تاریخ معاصر ایران شدند» [به‌نقل از: سند سیاسی مصوب کنگرهٔ ۲۷ سازمان راه کارگر دربارهٔ مختصات خیزش ژینا و انقلاب مداوم در ایران].

ـــ «بیش از چهل روز از جنبش انقلابی مردمان ایران، که یکی از نمونه‌های برجسته جنبش‌های خشونت پرهیزی در جهان است، می‌گذرد. خیزش تازه که با کشتن ددمنشانه مهسا – ژینا ‌امینی آغاز شد همچون قطره آبی بود که کاسه صبر دهه‌های طولانی بی‌عدالتی رژیم اسلامی نسبت به آزادی و حقوق زنان را لبریز کرد» [به‌نقل از: اعلامیۀ مشترک ۶ جریان جمهوری‌خواه: جنبش انقلابی ایران، نمونه‌ برجستهٔ جنبش  خشونت پرهیزی در جهان است].

ـــ «روز چهارشنبه چهارم آبان، چهلم جان باختن مهسا(ژینا)‌امینی، نام رمز انقلاب نوین ایران است. درطی این چهل روزی که از کشته شدن فجیع ژینا‌امینی توسط گشت ارشاد سپری شده است، جنبش شکوهمند انقلابی مردم ایران، با گام‌های استوار به پیش می رود….» [به‌نقل از: هیأت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر) و حزب کمونیست ایران – ۴ آبان ۱۴۰۱].

و با این‌کار چنین القا می‌کند که گویی خود این رفقا از روز اول در حال هشدار دادن به این نیروهای راه گم‌کرده و «غیرواقع‌بین» بوده‌اند ولی کسی به نهیب‌هایشان وقعی نگذاشته است:

حزب ما از همان ابتدای آغاز جنبش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» بر این عقیده بود و همچنان معتقد است که در کشور وضعیتی به‌وجود آمده است که شرایط عینیِ اوج‌گیریِ نهضت انقلابی در آن درحال تکامل است…. بنابراین، انتظار پایان دادن به رژیم ولایت فقیه و مقایسه کردن اعتراض‌های خیابانی خیزش «زن، زندگی، آزادی» با انقلاب بهمن ۵۷ و جنبش انقلابی‌ای که در ایران بین سال‌های ۵۵ تا ۵۷ شکل گرفت و سرانجام به سرنگونی رژیم شاه منجر شد، قیاسی نادرست است. (تأکیدها از ما است)

حال ببینیم خود این رفقا در این مدت چه گفته‌اند و تحلیل «درست و علمی» خود آنها در مورد جریان «زن، زندگی، آزادی»، و انتظاراتشان از نقش «انقلابی» این جریان در «از پای درآوردن رژیم ولایت فقیه» چه بوده است:

ــ نامۀ مردم شمارۀ ۱۱۶۵، ۴ مهر ۱۴۰۱
مقالهٔ «با ورود فداکارانۀ مردم بر صحنۀ مبارزۀ سرتاسری می‌توان ساختار‎های حکومت ولایت فقیه را هدف قرار داد»

تحولات اخیر نشان می‌دهد که بخش بزرگی از جامعه بر اثر تجربهٔ خود به این نتیجه درست رسیده است که یا باید خواست‌هایش برای تغییرهای بنیادی و مردمی را فراموش و رنج زیستن در دیکتاتوری مذهبی را تحمل کند، یا باید حکومت ولایت فقیه را حذف کند تا راه برای تحقق خواسته‌های مردمی باز شود….

هیچ نیروی سیاسی یا نظریه پرداز و تحلیل گر سیاسی جدی دیگرنمی تواند ادعا کند که حکومت دیکتاتوری کنونی بر اساس «اسلام سیاسی» [!؟] اصلاح شدنی است…. (تأکیدها از ما است)

ـــ «نامۀ مردم»، «ویژه‌نامۀ جنبش مردمی از قتل مهسا امینی»، ۲۵ شهریور تا مهرماه ۱۴۰۱
برگرفته از اعلامیه کمیتۀ مرکزی حزب تودهٔ ایران:

نباید اجازه داد حکومت جهل و جنایت با حاکم کردن جو سرکوب و بستن راه‌های ارتباط بتواند جنبش اعتراضی در حال گسترش توده‌ها را بار دیگر بی‌اثر کند. حکومت جمهوری اسلامی اصلاح‌ناپذیر است و ادامهٔ آن فاجعه‌ای است دهشتناک برای حرکت میهن ما به سمت آزادی، صلح، امنیت و عدالت اجتماعی. ادامهٔ حکومت کنونی زمینه سازاصلی بی‌امنیتی در میهن ما است…. هدف اساسی مردم همانطور که در شعارهایشان نیز به‌روشنی بیان کرده‌اند گذار از دیکتاتوری کنونی به سمت ایرانی آزاد، مستقل، و رها از بندهای رژیم ولایت فقیه است.‬ (تأکیدها از ما است)

ـــ «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۶۸،  ۱۶ آبان ۱۴۰۱
مقالۀ «بن‌بست حکومت ولایی و ضرورت همکاری سیاسی برای ارتقای مبارزۀ ضد دیکتاتوری»

واقعیت نشان می‌دهد که به‌موازات ادامهٔ جانفشانی‌های مردم و مبارزهٔ فراگیر کنونی، در صورت سازماندهی بهتر و تقویت جنبش اعتراضی جاری، نه‌تنها می‎توان مقابله با دستگاه سرکوب را تداوم داد بلکه می‎تواندیکتاتوری را به عقب راند و از قدرت برکنار کرد.‬

تظاهرات‌هایی خودجوش در ابعادی بسیار گسترده … در اعتراض به جنایت های رژیم ولایت فقیه و تاکید بر خواست آزادی و رهایی از زنجیرهای حکومت قرون وسطایی حاکم صورت گرفت.‬… (تأکیدها از ما است)

آخرین نمونه آن در مورد توماج صالحی (خوآننده رپ) را شاهد بودیم، نشانه هایی روشن از این واقعیت اند که مبارزه دلیرانه مردم میهن ما با شعار “زن، زندگی، آزادی ودراعتراض به قتل مهسا امینی به وسیله گشت ارشاد آغاز شد و همچنان و بنا بر شعار دآنشجوبآن مبارز راه آزادی: قسم به خون یارآن، ایستاده ایم تا پایان” ادامه یافته است.

زمان ارتقای سطح جنبش مردمی و مبارزهٔ سازمان‌یافته و مستقیم با تمام ساختارهای اصلی حاکمیت «اسلام سیاسی» فرا رسیده است….

تجربه‌های جهانی اخیر، به‎ویژه در خیزش بهار عرب، نشان می‌دهد که بدون تشکل‌یابی و سازماندهی در فعالیت سیاسی و همکاری مستمر حزبها نمی‎توانسطح مبارزه رابه سمت جهش انقلابی سوق داد و انقلاب را حفظ کرد….
با ورود فداکارانهٔ مردم به صحنهٔ مبارزهٔ سراسری، اکنون باید … این جنبش را، که به‌درستی در هم شکستن ساختارهای حکومت ولایت فقیه و ضد ارزشهای ارتجاعی دینی آن را هدف قرار داده است، تحکیم کرد و تداوم بخشید…. (تأکیدها از ما است)

و بالاخره، شاه‌بیت آخر:

ـــ شمارۀ مخصوص «نامۀ مردم»، ۱۱۶۹، ۳۰ آبان ۱۴۰۱
برگرفته از اطلاعیهٔ حزب تودهٔ ایران دربارۀ «گسترش خیزش مردمی بر ضد دیکتاتوری حاکم، «ولی فقیه» حقیر رژیم، و بار دیگر آبان خونین!»

فریادهای «مرگ بر رهبر» و «مرگ بر خامنه‌ای» که هفته‌های اخیر در سراسر ایران طنین انداخته است، برای‌ خامنه‌ای و دیگر سران رژیم بی‌شک باید یادآور فریادهای «مرگ بر شاه» باشد که در ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در سراسر ایران طنین افکند. و سرانجام به سرنگونی حکومت پلیسی و ضد مردمی شاه منجر شد. ‬[چه شد؟ پس چگونه ‌دیگران را تخطئه می‌کنید که این دو را «قابل قیاس» گرفته‌اند؟]

رژیم کاملا آگاه است که با انبوه عظیم زنان و جوانانی رو به روست‬ که به‌گفتهٔ تاریخی مارکس و انگلس چیزی برای از دست دادن ندارند جز زنجیرهایشان … !‬ [و با این لفاظی شعارگونه، خصلت «جنبش زن، زندگی، آزادی» را تا حد یک «انقلاب پرولتری» ارتقا می‌دهند!] (همهٔ تأکیدها از ما است)

و خرواری دیگر از همین نوع موضع‌گیری‌های بی‌پایه که صفحات شماره‌های مختلف «نامهٔ مردم» را پوشانده‌اند.

از این رفقا می‌پرسیم: کدام‌یک از این مواضع اعلام شدهٔ شما با مواضع «شماری از نیروهای سیاسی» دیگر متفاوت بوده است که این‌چنین آن‌ها را به باد انتقاد گرفته‌اید؟ واقعیت این است که این مواضع شما در کلیّت خود حتی تندروانه‌تر از مواضع برخی دیگر از نیروهای مورد انتقادتان نیز بوده است، و اگر آنها در این مدت خواب «پنبه‌دانه» می‌دیدند، شما در این جریان خواب «پنبه‌زار» را می‌دیدید. شما رفقا ابتدا این خیزش خیابانی را ـــ که با اعتراضات برحقّ زنان و دختران میهن ما علیه حجاب اجباری آغاز شد، و دشمنان میهن ما کوشیدند از آن در جهت اجرای سیاست تغییر رژیم در ایران بهره‌برداری کنند ـــ یک «جنبش سراسری» مردم معرفی کرده‌اید و سپس آن را به‌سطح  جنبش پیشاهنگ مردم ایران برای یک «انقلاب» متوقف‌ناشدنی، که از هم‌اکنون برای «از پای‌ درآوردن رژیم ولایت فقیه» آغاز شده است و می‌رود تا «سرنوشت شاه» را «برای خامنه‌ای» نیز رقم بزند، ارتقا داده‌اید. و از این هم پیش‌تر رفته‌اید و این به‌زعم خودتان «جنبش انقلابی» را با مبارزات اصیل کارگران، معلمان و بازنشستگان میهن ما ـــ که نه کمکی از قدرت‌های خارجی دریافت می‌کنند، نه به پاسگاه پلیس یورش می‌برند، نه نیروهای انتظامی را به‌قتل می‌رسانند، و از همه مهم‌تر، نه مانند شما شعار «از پای درآوردن رژیم ولایت‌فقیه» را سر می‌دهند ـــ هم‌سنگ کرده‌اید. آیا این است آن تصویر «علمی» که از مبارزهٔ ضد دیکتاتوری در ذهن خود دارید؟

آیا اکنون که سیلی بیدارکنندهٔ تاریخ تکلیف نهایی این جریان را روشن کرده است، این فرار به جلوی شما هدف گریز از مسؤولیت خودتان و سرزنش دیگران ـــ به‌جای انتقاد از خود و تصحیح سیاست به‌شدت نادرست‌تان ـــ را دنبال نمی‌کند؟

(ادامه دارد)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *